.ঊٌঈঊٌঈঊٌঈঊٌঈঊٌঈ
🌕💥🌑🔥🌕💥🌑🔥🌕💥🌑🔥
عشق من کودک بمان دنيا بزرگت ميکند
بره باشي يا نباشی گرگ گرگت ميکند
عشق من کودک بمان دنيا مداد رنگی است
بهترين نقاش باشي باز رنگت ميکند
عشق من کودک بمان دنيا دلت را ميزند
سخت بي رحم است ميدانم که سنگت ميکند
🌕💥🌑🔥🌕💥🌑🔥🌕💥🌑
.ঊٌঈঊٌঈঊٌঈঊٌঈঊٌঈ
🌕💥🌑🔥🌕💥🌑🔥🌕💥🌑🔥
عشق من کودک بمان دنيا بزرگت ميکند
بره باشي يا نباشی گرگ گرگت ميکند
عشق من کودک بمان دنيا مداد رنگی است
بهترين نقاش باشي باز رنگت ميکند
عشق من کودک بمان دنيا دلت را ميزند
سخت بي رحم است ميدانم که سنگت ميکند
🌕💥🌑🔥🌕💥🌑🔥🌕💥🌑
.ঊٌঈঊٌঈঊٌঈঊٌঈঊٌঈ
دلتنگى يعنى
فكر كردن به پرواز
به خندههاى بى دليلت در راه خانه
نگاههاىِ "مالِ خودمى" ات در جمع
دلتنگى يعنى
كش رفتن آدامس جويدهات
و غوطهور شدن در طعم لبهايت
دلتنگى يعنى
چشم هاى تو امشب
سرخ بود و چشم هاى من خيس
#عباس_معروفى
فكر كردن به پرواز
به خندههاى بى دليلت در راه خانه
نگاههاىِ "مالِ خودمى" ات در جمع
دلتنگى يعنى
كش رفتن آدامس جويدهات
و غوطهور شدن در طعم لبهايت
دلتنگى يعنى
چشم هاى تو امشب
سرخ بود و چشم هاى من خيس
#عباس_معروفى
👍2😢2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سرآغاز هر آغاز
به نام نامی دوست
که اول اوست و
آخرهم اوست
ســــــــــلام🌹
بامدادتون بخیرو نیکی
سشنبه تون پر از
آوازهمای خوشبختی
و صدای رسای دوستی
و پرازگرمای مهربانی
#صبح_بخير_☀
به نام نامی دوست
که اول اوست و
آخرهم اوست
ســــــــــلام🌹
بامدادتون بخیرو نیکی
سشنبه تون پر از
آوازهمای خوشبختی
و صدای رسای دوستی
و پرازگرمای مهربانی
#صبح_بخير_☀
❤1
🕊💋صبح یعنی
🕊💋طلوع دوباره ی تو
🕊💋در جان من
🕊💋امروز هم
🕊💋سرشار از دوست
🕊💋 داشتن توام
🕊💋مثل دیروز
🕊💋مثل فردا..!
🕊💋مثل هر روز...
🕊💋ســــــــــلام...
🕊💋#صبحت_بخیر_عشقم💋❤️
🕊💋طلوع دوباره ی تو
🕊💋در جان من
🕊💋امروز هم
🕊💋سرشار از دوست
🕊💋 داشتن توام
🕊💋مثل دیروز
🕊💋مثل فردا..!
🕊💋مثل هر روز...
🕊💋ســــــــــلام...
🕊💋#صبحت_بخیر_عشقم💋❤️
@JanJiyarlr
ستین_تو رو دوست دارم❤
هر صبح "خیالت"
با سحر خیز ترین پرنده عاشق،
شروع به خواندن می کند
تو می خوانی و من
قلبم را با نوای تو کوک می کنم
#سلام_نازنینم😍
#صبحت_بخیر_دلیل_حال_خوبم😘❤️
با سحر خیز ترین پرنده عاشق،
شروع به خواندن می کند
تو می خوانی و من
قلبم را با نوای تو کوک می کنم
#سلام_نازنینم😍
#صبحت_بخیر_دلیل_حال_خوبم😘❤️
❤1
اینجا کسی نشسته که پیوسته
دست از خودش نخواسته بردارد
اینجا منم، کسی که دلش میخواست
سر روی زانوان تو بگذارد
با هیچکس به جز تو نخواهم گفت
حرفی که با تو نیز نمیشد گفت
چشمت منم، گذشتهی من اینجاست
چشمت گذشتههای مرا دارد
از من نخواه از تو بپرهیزم
از من گذشته از تو بپرهیزم
از من نپرس گریه که میگیرم
این ابر از کجاست که میبارد
#حسین_صفا
دست از خودش نخواسته بردارد
اینجا منم، کسی که دلش میخواست
سر روی زانوان تو بگذارد
با هیچکس به جز تو نخواهم گفت
حرفی که با تو نیز نمیشد گفت
چشمت منم، گذشتهی من اینجاست
چشمت گذشتههای مرا دارد
از من نخواه از تو بپرهیزم
از من گذشته از تو بپرهیزم
از من نپرس گریه که میگیرم
این ابر از کجاست که میبارد
#حسین_صفا
❤2👏2
غمش رهایی و خوشحالیاش گرفتاری
هزار خوشدلی آکنده با خودآزاری
درست میشنوی؛ عاشقانه میگویم
بدان که شعر دروغ است و عشق، بیماری!
سراغی از تو نگیرم، بگو چهکار کنم؟
که جان به لب شدم از قهر و آشتی، آری
به دوست داشتنت افتخار خواهم کرد
ولی کلافهام از این جنون ادواری
اگر دوباره سراغی گرفتم از تو، نباش
مرا رها کن و خود را بزن به بیزاری
دو روز بیخبرم از تو و نمیمیرم
چنین نبود گمانم به خویشتنداری!
دلم به زندگی سخت و مرگ راحت بود
مگر تو باز بگویی که دوستم داری...
مهدی_فرجی
هزار خوشدلی آکنده با خودآزاری
درست میشنوی؛ عاشقانه میگویم
بدان که شعر دروغ است و عشق، بیماری!
سراغی از تو نگیرم، بگو چهکار کنم؟
که جان به لب شدم از قهر و آشتی، آری
به دوست داشتنت افتخار خواهم کرد
ولی کلافهام از این جنون ادواری
اگر دوباره سراغی گرفتم از تو، نباش
مرا رها کن و خود را بزن به بیزاری
دو روز بیخبرم از تو و نمیمیرم
چنین نبود گمانم به خویشتنداری!
دلم به زندگی سخت و مرگ راحت بود
مگر تو باز بگویی که دوستم داری...
مهدی_فرجی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خوشبختى اين نيست كه به همهى چيزهايى كه ميخواى برسى ، اينه كه از همهى چيزهايى كه دارى لذت ببرى ...
👍1
نه بیمارم نه خوشحالم، نه از حالم خبر دارم
گهی با جان گهی با دل، گهی از هر دو بیزارم
گهی خم های در جوشم، گهی خمار می نوشم
گهی بیدار ولی خوابم، گهی در خواب و هشیارم
گهی بیگانه از خویشم، گهی بیگانه هم خویشم
گهی آنم، گهی اینم، گهی سر در گریبانم
گهی در شور و در سازم، گهی با غصه دمسازم
گهی تا عرش می تازم، گهی با ذره می سازم
گهی شاد و غزل خوانم، گهی از درد بی تابم
چه غوغاییست در این عالم، که من حیران حیرانم😔
گهی با جان گهی با دل، گهی از هر دو بیزارم
گهی خم های در جوشم، گهی خمار می نوشم
گهی بیدار ولی خوابم، گهی در خواب و هشیارم
گهی بیگانه از خویشم، گهی بیگانه هم خویشم
گهی آنم، گهی اینم، گهی سر در گریبانم
گهی در شور و در سازم، گهی با غصه دمسازم
گهی تا عرش می تازم، گهی با ذره می سازم
گهی شاد و غزل خوانم، گهی از درد بی تابم
چه غوغاییست در این عالم، که من حیران حیرانم😔
❤1
.
گرفته موج غم از هر طرف جهانم را
به گل نشانده مرا، بسته بادبانم را
و روزگار برایم دوباره طوفانیست
غبار حادثه پرکرده آسمانم را
نشانده بر تن من داغ بی نشانی را
رفیق قافله دزدیده دودمانم را
و از دویدن بیهوده خسته ام وقتی
تلاش کردم و همسایه خورده نانم را
بهانه یا که خیانت، دروغ یا انکار
به لب رسانده همین شک و شبهه جانم را
نگو که ساحل امنی در انتظار من است
که وعده های خیالی برید امانم را
هنوز هر چه که باید نگفته ام، اما
ببند با تشری بی ثمر دهانم را
رسول مرشدلو
گرفته موج غم از هر طرف جهانم را
به گل نشانده مرا، بسته بادبانم را
و روزگار برایم دوباره طوفانیست
غبار حادثه پرکرده آسمانم را
نشانده بر تن من داغ بی نشانی را
رفیق قافله دزدیده دودمانم را
و از دویدن بیهوده خسته ام وقتی
تلاش کردم و همسایه خورده نانم را
بهانه یا که خیانت، دروغ یا انکار
به لب رسانده همین شک و شبهه جانم را
نگو که ساحل امنی در انتظار من است
که وعده های خیالی برید امانم را
هنوز هر چه که باید نگفته ام، اما
ببند با تشری بی ثمر دهانم را
رسول مرشدلو
👍1
✍✍✍
تکیه کن بر شانه ام، تکرار می خواهد دلم
سایـه ای جز سایـهٔ دیوار می خواهد دلم
بغضِ بیرحم ات، گلویم را به آتش میکشد
گریه کن در گریه ات اِقـرار می خواهد دلم
گفته بودی دوستم داری دروغت فاش شد
مـن دروغی تازه تر، هر بار می خواهد دلم
یک نگاهت هستیِ مـن را چَپـاول میکند
چشمِ وحشی،ماده گرگِ هار میخواهد دلم
شعلـه ای دیگر بـه پـاکن من سراپا آتشم
غـارتـم کن، لشـکرِ تـاتـار می خواهد دلم
تکیـه کن بر شـانـه ام، دیـوارها ویرانگرند
نـاز کم کن.. انـدکی اِصرار می خواهد دلم
#امیرحسین_نوروزی
࿇─┅━━•✺⊱ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⊰✺•━━┅─࿇
تکیه کن بر شانه ام، تکرار می خواهد دلم
سایـه ای جز سایـهٔ دیوار می خواهد دلم
بغضِ بیرحم ات، گلویم را به آتش میکشد
گریه کن در گریه ات اِقـرار می خواهد دلم
گفته بودی دوستم داری دروغت فاش شد
مـن دروغی تازه تر، هر بار می خواهد دلم
یک نگاهت هستیِ مـن را چَپـاول میکند
چشمِ وحشی،ماده گرگِ هار میخواهد دلم
شعلـه ای دیگر بـه پـاکن من سراپا آتشم
غـارتـم کن، لشـکرِ تـاتـار می خواهد دلم
تکیـه کن بر شـانـه ام، دیـوارها ویرانگرند
نـاز کم کن.. انـدکی اِصرار می خواهد دلم
#امیرحسین_نوروزی
࿇─┅━━•✺⊱ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟ ⃟⃟⃟⃟⃟⃟ ⊰✺•━━┅─࿇
👍4❤1
ای ساقیا مستانه رو ، آن یار را آواز ده
گر او نمیآید بگو ، آن دل که بردی باز ده
افتادهام در کوی تو ،پیچیدهام بر موی تو
نازیدهام بر روی تو ،آن دل که بردی باز ده
بنگر که مشتاق توام ،مجنون غمناک توام
گرچه که من خاک توام ،آن دل که بردی باز ده
ای دلبر زیبای من ، ای سرو خوش بالای من
لعل لبت حلوای من ، آن دل که بردی باز ده
ما را به غم کردی رها ، شرمی نکردی از خدا
اکنون بیا در کوی ما ، آن دل که بردی باز ده
تا چند خونریزی کنی ، با عاشقان تیزی کنی
خود قصد تبریزی کنی ، آن دل که بردی باز ده
از عشق تو شاد آمدم ، از هجر آزاد آمدم
پیش تو بر داد آمدم ، آن دل که بردی باز ده💔💔💔
گر او نمیآید بگو ، آن دل که بردی باز ده
افتادهام در کوی تو ،پیچیدهام بر موی تو
نازیدهام بر روی تو ،آن دل که بردی باز ده
بنگر که مشتاق توام ،مجنون غمناک توام
گرچه که من خاک توام ،آن دل که بردی باز ده
ای دلبر زیبای من ، ای سرو خوش بالای من
لعل لبت حلوای من ، آن دل که بردی باز ده
ما را به غم کردی رها ، شرمی نکردی از خدا
اکنون بیا در کوی ما ، آن دل که بردی باز ده
تا چند خونریزی کنی ، با عاشقان تیزی کنی
خود قصد تبریزی کنی ، آن دل که بردی باز ده
از عشق تو شاد آمدم ، از هجر آزاد آمدم
پیش تو بر داد آمدم ، آن دل که بردی باز ده💔💔💔
👍1
خویش را گم کردهام بعد از تو در آوار خویش!
رحم کن! میترسم از تنهایی بسیار خویش
شمع جانم را مسوزان بیش از این، دیگر مگو
«اشک میریزد برای گرمی بازار خویش»
آنچنان سرگرم رویای تو هستم، بارها
دیدهام خواب تو را با دیدهی بیدار خویش
صورتی دارم که پنهان در نقاب کهنهایست
خیره در آیینهام با حسرت دیدار خویش!
باشد ای خورشیدِ پنهان! در حجابِ خویش باش
باز هم خو میکنم با سایهی دیوار خویش...
#حسین_دهلوی
رحم کن! میترسم از تنهایی بسیار خویش
شمع جانم را مسوزان بیش از این، دیگر مگو
«اشک میریزد برای گرمی بازار خویش»
آنچنان سرگرم رویای تو هستم، بارها
دیدهام خواب تو را با دیدهی بیدار خویش
صورتی دارم که پنهان در نقاب کهنهایست
خیره در آیینهام با حسرت دیدار خویش!
باشد ای خورشیدِ پنهان! در حجابِ خویش باش
باز هم خو میکنم با سایهی دیوار خویش...
#حسین_دهلوی
❤1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
برف آمد
ذوق کردم،
بیهوا چون کودکی خندان دویدم، راه رفتم، بغض کردم
کودکیها یادم آمد
صبح بابا از رهی میآمد و میگفت: پاشو! برف تا زانو رسیده...
میدویدم پشت شیشه
برف از زانو فراتر
کوچه ساکت، شهر ساکت
خانه سرد و
دل به آغوشِ عزیزان مبتلاتر...
برف بارید و دوباره؛
کودکی بودم که از سرما دلش آغوش میخواست
برف، باااااید ببارد
بیحد و ممتد ببارد
بیشتر، چون کودکیها
من دلم آغوش میخواست...
#نرگس_صرافیان_طوفان
ذوق کردم،
بیهوا چون کودکی خندان دویدم، راه رفتم، بغض کردم
کودکیها یادم آمد
صبح بابا از رهی میآمد و میگفت: پاشو! برف تا زانو رسیده...
میدویدم پشت شیشه
برف از زانو فراتر
کوچه ساکت، شهر ساکت
خانه سرد و
دل به آغوشِ عزیزان مبتلاتر...
برف بارید و دوباره؛
کودکی بودم که از سرما دلش آغوش میخواست
برف، باااااید ببارد
بیحد و ممتد ببارد
بیشتر، چون کودکیها
من دلم آغوش میخواست...
#نرگس_صرافیان_طوفان