group-telegram.com/Baghekhabushan/8481
Last Update:
.
اهورامزدا دو ابزار (نیرو؟) شگفت به او میبخشد، تا زمین را از تنگی و تباهی و سیاهی که همان روان اهورایی است، برهاند. نگارنده سالها پیش گمان برده بود، که مهر یشت بسی با خویشکاریهای جمشید همانند است، تا جایی که میتوان گفت مهر یشت در هزارهای پسینتر بدستِ سرایندهای دلآگاه در ستایش این خورشید آریایی سرودهاست. در مهریشت، مهر ایرانی هماره نگران و نگاهبان سرزمینهای آریایی است. او با هزار چشم و هزار گوش که نماد هوشیاری و بینایی و خویشکاری اوست، از فراز البرز کوه ایران را میپاید. مهر در مهریشت هماره با فروزهی «فراخ، پهن» ستوده شده، و دارندهی دشتهای فراخ است. اوست که به خان و مانِ آریایی آرامش و گله و رمه میبخشد. از جمشید نیز در اوستا با فروزهی «هووَتوَ» یاد شده است. این واژه در نبیگهای پهلوی به «هورمک» بهچم دارندهی گله و رمهی خوب، برگردانده شدهاست. در یک بازگفت کهن آمدهاست: «آدمی در نوروز آفریده شد» بازگفتی ژرف و رمزآمیز که با سرشت نوروز پیوندی تنگ دارد. چنانکه گفته شد، قرص بالدار در سنگ نگارههای ایرانی، نماد و نمود خورشید مردم ایران است. در نوروز است که خورشید به گفت مهریان خورشید پریستار در «شرف خورشید» جای میگیرد. بربنیاد مردمی بودن نوروز است که گروهی زردشت را بنیانگذار نوروز دانستهاند. چنانکه نوروز، روزگار آشکارا کنندهی همهی زیباییها و دلکشیهای جهان اهورایی است. آفرینش آدمی نیز به گفتِ پیر توس، چونان کلیدی است که قفل و بند و گرههای نهانی و رازانگیز آفرینش با آن گشوده میگردد:
چو زین بگذری، مردم آمد پدید
شد این بندها را سراسر کلید
نوروز با نیرو گرفتن و درخشش فرهی مردم (خورشید) آغاز میگردد، و به سخنی مردم بر همهی کارهای هستی فرمان میرانند، و بر آنها دارایند. به این شوند گران است که در بازگفتهای ایرانی خداوند آدمی را در نوروز آفریدهاست: «او به خرداد روزِ فروردین به جهانیان جان داده است.» روز ششم فروردین در باور مردم ایران روزی بزرگ و شگفت است، و بهنام «نوروز بزرگ» نامیده شده است. در این روز سپند است که رویدادهای بزرگی رخ میدهد، که از همه گرانتر رویدادِ آفرینش است: «این روزِ ششم ماه، نوروز بزرگ است، که نزد ایرانیان روز بزرگی است. گویند که خداوند در این روز از آفرینش جهان آسوده شد.» این روز بنابر گاهشماری ایرانی، پیوسته به امشاسپند خرداد است. خرداد روز، آخرین روز از جشن نوروز است که در نبیگهای کهن به «نوروز خردادی»، «نوروز خاصه» و «نوروز بزرگ» شهره بوده است. در نبیگ بندهش، خرداد از پایگاهی بزرگ و سپند برخوردار است: «خرداد سرور سالها و ماهها و روزهاست، از این روی است که او سرورِ همه است.» خرداد در جهان مینوی، فروزهی رسایی (کمال) اهورامزداست، و در جهان گیتیانه، آب او را خویش است: «هستی، زایش و پرورش همهی استومندان (موجودات مادی) جهان از آب است، و زمین را نیز آبادی ازاوست.» پس آفرینش آدمی، این شگفت آفرینش را خداوند از روی رسایی و هنرمندی و آماجی بس گران به انجام رسانیدهاست. فر در نبیگهای کهنِ ایرانی بهچم «خویشکاری ویژه» است. در نبیگ مینوی خرد، انجام خویشکاری، درست و برابر با راستی و دشمنی با اهریمن است. یعنی آدمی در برقراریِ سامانِ اَرته که پایان خواست و ارادهی اهورایی است، نقشی به سزا و درخور دارد، و نوروز نمایانترین میدان برای پیروزی آدمی بر اهریمن است:
که یزدان شما را بدان آفرید
که روی بدیها شود ناپدید
در نسک دینکرت به روشنی از پیوند فر و خویشکاری با نگرشی ژرف و آیینی سخن رفته است. دینکرت، فر را «خویشکاری ویژهی» هر آفریدهای میداند. بیشوند نیست که ایرانیان برای هر آفریدهای باورمند به فرهی ویژهای بودند. و از آن میان فرهی ایرانی (فرهی مردم) و فرهی کیانی را بسی ارج مینهادند. «خویشکاری ویژه همانا گرایش به فر است» که به دستیاریاش، کنش خدایی را که همان خواست و ارادهی ایزدی است، هستش میبخشد. آیا منی کردن جمشید در شاهنامه، روی برتافتن از مردم که نماد ارادهی خداوند در روی زمیناند، نمیباشد؟ فرهای که مردم به او سپرده بودند، تا در برپایی سامانِ ارته در گسترهی گیتی بکوشد. با گسستنِ جمشید از مردم و مردمی است، که قرص بالدار (فرهی مردم) که هماره در بالای سرش در پرواز بود، از او میگسلد، و «از حق خویش محروم میشود» و روزگارش به تباهی و تیرگی میگراید:
منی کرد آن شاه یزدان شناس
ز یزدان بپیچید و شد ناسپاس
چو این گفته شد، فر یزدان از اوی
بگشت و جهان شد پُر از گفتوگوی
در اوستا فرهی ایران (اییریَنیِم خوارنو) بخشندهی دارایی و شکوه، خرد و دانش و درهم شکنندهی دشمنان ایران است.
۳ از ۸
BY کانال رسمی هزار باده فرهنگ

Share with your friend now:
group-telegram.com/Baghekhabushan/8481