group-telegram.com/Baghekhabushan/8484
Last Update:
.
در داستانهای عبری آمده است که چون از سلیمان گناهی سر میزند، مردمش نیز به شوندِ گناه او از سوی یَهُوَه خدای یهودان کیفر میبینند. آیا این اندیشه - باور در مورد جمشید و مردم آریایی نیز درست درمیآید. چراکه در نبیگ دادستان دینیگ آمده است: «براثر خطای جم مردمان دچار مرگ و بدبختی میشوند.» آیا هنوز پاسخگوییِ تنهایی (مسئولیت فردی) در این هازمانها پای نگرفته، و فرمانروا به گونهای نمادین، نمودِ مردم و در آمیغ خود مردم و به باوری استورهای آفریدگار مردم است. پس اگر موبد- شهریاری به بزه آلوده شد، همهی هازمان باید تاوان این گناه شهریارِ- پیامبر را بپردازند. به این شوندست که پس از فرو افتادن جمشید از شهریاری نیک، روزگار طلایی رخت برمیبندد، و دوران هزار ساله سیاهی و تباهی و مرگ و نیستی آغاز میگردد:
نهان گشت آیین فرزانگان
پراگنده شد کام دیوانگان
شده بر بدی دست دیوان دراز
به نیکی نرفتی سخن جز به راز
هنر خوار شد جادویی ارجمند
نهان راستی، آشکارا گزند
در گاهان گناه جمشید، آموختن مردم به خوردن گوشتِ گاو است: «از این گناهکاران، جم پسر ویونگهونت است، که برای خشنودی مردم ما بخشهای گاو را به خوردن داد.» گاهان نبیگی است پیچیده و رازآمیز، و دست یافتن به ژرفای سخنش، بایستهی آشنایی و دانستههای ژرفِ هستی شناسی ایرانی است. در باورهایِ کهن ایرانی جایگاه آدمی بسی بلند و پُر ارج است، تا جاییکه اهورامزدا به میانجی و یاری آدمی، بر اهریمنِ دُژکام پیروز و کامیاب میگردد. به سخنی این آدمی است که یار و یاورِ خداوند در برپایی راه راست است: «اگر فروهرهای توانای مردم پرهیزگار به هرمزد یاری نمیرسانیدند، دروغ فرمانروا میگشت، و جهان از آنِ دروغ میشد.» خداوند هماره با فرهی مردمان به سگالش مینشیند، تا خواست و اردهاش را به انجام رساند. آیا بودن جمشید در آستان هرمزد برپایهی همین باور پای نگرفتهاست؟ آیا خواست از واژهی «گاو» دراین سخن پُرگمان، زمین (امشاسپند آرمیتی) نیست، که جمشید در سهگاه، زمینِ تنگ را با سوورا و اشترا برای مردمانش میگسترد؟ شاید این گسترش شوند آزردن سپندارمذ شده باشد. چراکه در نبیگهای پهلوی، واژهی «اشتر» به چمِ سلاحی بُرنده آمده است. «آنگاه جم بهسوی روشنی درهنگام نیمروز به سوی راه خورشید فرا رفت، و زمین را با حلقهی زرین؟ به جنبش در آورده، آنرا با سیخک سُفت و میگفت: ای سپندارمذِ محبوب خود را بگستران و پهن شو برای بردن چارپایان و ستوران و مردمان» سپندارمذ یکی از فروزههای دلرُبای اهورایی است. پس آزردن آرمیتی درست برابر آزردنِ اهورا مزداست و با منی کردن و داویدنِ (ادعا کردن) خدایی جمشید در شاهنامه همخوانی دارد. براین بنیادها، شاید بتوان سخن رمزگونهی گاهان را چنین گزارش کرد: که جمشید با گستردن زمین که نماد و نمودی از سپندارمذ است، زمین را در میان مردم بخش نموده است، و دراینکار دچار زیادهروی شده، و تندرویهای نابجایی از او سر زدهاست. کاری که شوند آزردن امشاسپندِ آرمیتی و در فرجام خداوند شده، و سامان اَرته را بههم زدهاست. هرچه هست، او برای گشایش و آسایش مردمش، تن به این گناه و پادافره میدهد، و از همه چیز خویش میگذرد. به پاس این جانفشانیها و فداکاریهاست، که مردم آریایی یاد نیای بزرگشان را سپند و گرامی میدارند، و آغاز پدیداری خویش را در تاریخ با یاد ونام او و جشن نوروزش سخت گره بستهاند. اما پس از این هزارهی تاریک و دهشتناک است که شهریاری خورشید تبار همچون فریدون، اهریمن سیاهی و تباهی را از این سرزمین میراند.
۶ از ۸
BY کانال رسمی هزار باده فرهنگ

Share with your friend now:
group-telegram.com/Baghekhabushan/8484