group-telegram.com/Laicite_Iran/593
Last Update:
نیرو
آخر هم نوبت نیروست، همان چیزی که اولازهمه گفتم که مایۀ اصلی عمل و اسباب اصلی پیروزی سیاسی است.
برای این در آخر به آن میپردازم که در نهایت از هر آن سه عاملی که ذکرشان رفت، نشئت میگیرد.
اولازهمه ببینیم که مقصودمان از نیرو چیست. چون همۀ ما کلمۀ نیرو را بسیار به کار میبریم.
میگوییم نیرو لازم داریم، نیروی رژیم کم شده، نیروها را باید متحد کرد و… کثرت استعمال، ابهام کلمه را میپوشاند و بر این توهم دامن میزند که دقیق میدانیم از چه صحبت میکنیم و در معنای کلام، همفکریم.
در بحث از سیاست، اول مقصود ما از نیرو، نفر است. ولی نفر خالی، معنای روشنی ندارد.
فرض کنیم که هزار نفر در یک میدان شهر باشند، همینطوری که از آنها کاری برنمیآید، نه میتوانند دستهجمعی کاری انجام بدهند و نه حتی به طور منظم صف ببندند تا بشود شمردشان.
باید وحدتی بینشان موجود باشد تا بتوان نیرو خواندشان. ببینیم که این را چگونه میتوان تأمین کرد.
برای تبدیلکردن افراد پراکنده به نیرو، باید جاذبهای داشت. هستۀ اول این جاذبه که تأثیرش باید دائم باشد، سخن و فکریست که در میان مینهید.
یعنی بازمیگردیم بر سر همانکه بالاتر صحبتش بود. اینکه چه فکر و طرحی داریم که به مردم عرضه کنیم.
عامل اصلی جذب نیرو و وحدت دادن به افراد و حفظ این وحدت، امر مادی نیست، اندیشهای است که در میان مینهیم.
ما از این بابت در موضع قدرت قرار داریم. چون فکر و طرحی که ارائه میکنیم، معقول است، به طور منطقی و نه بر اساس خیالبافی، آیندهای بهتر را وعده میدهد، آیندهای که با خواستهای مردم ایران، تا آنجا که به طرق مختلف بیان شده و به گوش همه رسیده است، هماهنگ است. این مهمترین نقطۀ قوت ماست.
وقتی در بحثهای معمول به اینجا میرسیم، معمولاً با این تذکر مواجه میشویم که باید نفرات را سازماندهی کرد. بهاینترتیب، کار چیزی جلوه میکند در حد مدیریت، میگویند آدم مدیر لازم داریم.
تصوری هم که از آدم مدیر رایج است و نادرست هم نیست، تصویر مدیران کاربُر اداری یا نظامی و یا بخش خصوصی است. تصور میشود که اگر چنین افرادی داشته باشیم، کار درست خواهد شد.
این مدیران که مثال زدم، در سازمانهایی عمل میکنند که هرکدام بر اساس مشخص و معطوف به هدف معینی شکل گرفته است، ترتیب مدیریت آنها نیز با اینها هماهنگ است.
البته که آدم مدیر لازم است، ولی هیچکدام این تصاویر رایج به کار سیاست نمیآید، بهخاطر اینکه منطق کار در اینجا فرق میکند.
در اینجا، اساس کار استخدامی نیست و مردمی که بلاعوض وارد کار سیاسی میشوند و هزار و یک هزینه تقبل میکنند، باید دلیلی برای این کار داشته باشند و بههیچوجه نمیتوانند امربر صرف باشند.
نکته اینجاست که در سیاست، سازماندهی فقط یکجور نیست. هر سازماندهی با هر ایدئولوژی هماهنگی ندارد و نمیتوان نوع سازماندهی را فارغ از فکری که عرضه میکنید، انتخاب کرد.
آن نوع سازماندهی شبهنظامی که برخی به دلیل کارآمد جلوهکردنش، به آن نظر دارند و معمولاً در احزاب کمونیستی یا فاشیستی دیده میشود، فقط با ایدئولوژی این نوع احزاب هماهنگی دارد. بهعبارتدیگر، این نوع سازماندهی کارایی مطلق ندارد و فقط به کار معینی میآید که برپاکردن استبداد توتالیتر است و به ما ربطی ندارد.
سازمانی که با آزادیخواهی هماهنگ باشد، نمیتواند از سلسلهمراتب و قرار و قاعده و دیسیپلین صرفنظر بکند، ولی نمیتواند آن را به حد شبهنظامی هم برساند.
سازمان ما، چنانکه باید، حزبی است، ولی میزان نرمشش متناسب با مرام سیاسی ماست و ازآنگذشته، ساختار جبههای که قرار است تشکلهای مختلف را گرد هم بیاورد، بهنوبهٔ خویش و از بالا، مزاحم و مانع تمایلات اقتدارگراست.
اینها نکات بسیار مهمی است برای جلب مردم. ضمانتی است در این جهت که اگر ادعایمان برقراری دمکراسی است، سازماندهیمان نیز با این ادعا هماهنگ است.
آخرین عاملی که باعث میشود تا نیروی شما فزونی بگیرد، خود نیروست. حرف قدری عجیب به نظر میاید و مصداق دور باطل، ولی اینطور نیست.
شما هر قدر نیرو داشته باشید، خود این نیرو جذبکنندهٔ نیروی بیشتر میشود. به قول فرانسویها: مردم فقط به آدم پولدار، پول قرض میدهند.
در ابتدا و تا نیرویتان کم است، این فرایند کند و نامحسوس است، ولی هرچه این سرمایه بیشتر شود، خود را بهتر و بیشتر نشان میدهد و در نهایت به طور تصاعدی بالا میرود تا با دستیابی به پیروزی به نقطۀ اوج خود برسد.
BY لائیسیته و دمکراسی برای ایران

Share with your friend now:
group-telegram.com/Laicite_Iran/593
