group-telegram.com/November25th/1638
Last Update:
دلم تنگ یک چیزهای عجیبی است که آنقدر درهم گوریده و بی نامند، نمی توانم بگویم دقیقا چی، فقط می دانم میخواستم برگردم به کدام تصویر حک شده در خاطرم.
یازده ساله باشم، دم عید. خانه از تمیزکاری صبح تا عصر، بوی آب و شوینده بدهد و کریستالهای لوستر برق بزنند. آفتاب خنک تنبل هنوز پهن باشد. آقای فیلمی با آن کیف جادویی آمده باشد و شوی طنین و چند فیلم دوبله شده کلاسیک با آن صداهای تکرار نشدنی آورده باشد (و اگر کسی بگوید برزیل فوتبال و کوبا سیگار و ایتالیا پاستا دارد، من میگویم ایران است و هنر دوبله اش)، من از کارنامه ام راضی، مانویم سالم، جوجه ام در حیاط، عطر سکرآور فسنجان شمال برای ناهار فردا، قاب عکسهای کم، جاهای خالی کم، جوانی آدمها در آن زندگی که فرداهای پیش رویش بسیار دور و ناپیدا ولی روشن و نویدبخش بودند.
چه میخواستم بیش از آن. در آن لحظه، خود خوشبختی بودم. خوشبختی، من بود آسوده لمیده روی آن کاناپه آمریکایی غولپیکر چرم در همان قاب.
کاش برای همیشه آنجا می ماندم.
BY November 25th
Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260
Share with your friend now:
group-telegram.com/November25th/1638