group-telegram.com/anti_hypocrisy/1003
Last Update:
تکبر شاهانه و واژه های سترون
خاطره زیر از اسدا..علم در چند کانال تلگرامی نشر شده و سپس شاه مورد انتقاد و تمسخر قرار گرفته است که چقدر مغرور و متکبر و اتوکرات و ضدلیبرال بوده:
«شاهنشاه مطالبی به وزیرخارجه و یک انگلیسی دیگر فرمودهاند که شما دموکراسی خودتان را نگه دارید که جز هرج و مرج چیزی نیست. ظرف ده سال ما از شما قویتر خواهیم شد و آنوقت فراموش نخواهیم کرد که شما با ما چه رفتاری میکردید. مفهوم دیگر این است که تلافی خواهیم کرد. خیال میکنید فقط شما عاقل هستید؟ اصلاً شما که هستید؟!»
———-
من مخالف باد توهم و تکبر هستم و خوشحالم که بقیه هم شروع کرده اند به تکبر ایرانی بتازند. اظهارات فوق از جانب شاه، در صورت صحت ، متکبرانه و ناعاقلانه بوده است. پس ما در بررسی این داستان هم بر سر وقایع اتفاق داریم، یعنی قبول می کنیم شاه این حرف را زده. هم با انتقاد از تکبر همراهیم. با این حال اگر داستان به همین جا محدود شود این تصور پیدا می شود (ولو ضمنی) که شاه تکبر و توهمی مانند حکومت فعلی داشت و یا شاه در حد حکومت فعلی از سیاست، دموکراسی و سیاست خارجی و اقتصاد می فهمید. برای یک جوان در شرایط فعلی سخنان شاه عجیب و متکبرانه و خیال پردازانه می آید و با حاکمان فعلی قیاس می کند و سپس از زیر پتو این قضاوت را صادر می کند که شاه و ج ا از یک جنس بودند. این استنباط به شدت نادرست است.
۱-انگلیس در دهه شصت و هفتاد و هشتاد میلادی (قبل از مارگارت تاچر) فقیرنما بود. بله درست خواندید انگلیس بعد از بیست سال سوسیالیسم شدید و اتحادیه ها و واپاشی اجتماعی بعد از جنگ جهانی، کشور ثروتمندی نبود. منتهی مثل همیشه نظم داشت، آداب داشت، هوش ارتباطی و سیاسی داشت، سنت داشت و پول با ثبات و بیمارستان های عالی و البته چند صنعت نه چندان رقابتی. ایران آن زمان کشوری با جمعیت جوان، در حال رشد و رونق و احداث و کلی دانشجو و مدارس فنی در حال تاسیس. پس طبیعی بود که شاه این قضاوت خوش بینانه را داشته باشد که ایران قدرتی نوظهور خواهد بود و فاصله تولید خود را با انگلیس (که در آن زمان خیلی کمتر بود ) کمکند. در واقع سنگاپور و کره جنوبی در همین مسیر بودند و پتانسیل ایران خیلی بیشتر از سنگاپور دیده می شد. اگر عنقلاب پیش نیامده بود و مارگارت تاچر هم ظاهر نشده بود، خیلی دور از ذهن نیست که ظرف ده ساله ایران و انگلیس به لحاظ تولید ملی و استاندارد رفاهی به هم نزدیک می شدند. خوش خیالی و ساده لوحانه بود ولی جنون زیر پتو نبود.
۲-اصولا تقریبا فعالیت های پوپولیستی و دموکراتی نیمه دوم قرن بیستم تا قبل فروپاشی شوروی یکسره فعالیت های سوسیالیستی بود. یعنی تمام رهبران دموکرات جهان سوم از جمله مصدق و کلیه فعالین سیاسی (من جمله خود شاه) سوسیالیست بودند. سینه زدن گاردین و یا انگلیسی ها و بی بی سی برای دموکراسی، در واقع سینه زدن برای سوسیالیسم رادیکال بود. گاردین آن روزها نیمه کمونیست بود و بی بی سی هم مشابه آن دست روشنفکران چپ بود. وقایع بعدی این را تایید کرد. دانشجویان گشاد و احمق و شکم سیر ایرانی مقیم اروپا هم این گرایشات را تبدیل به دردسری واقعی کرده بودند. حالا من کاری به انگیزه های انگلیسی جماعت ندارم که در کشور خود مثل آهن پشت قانون است ولی رومانتیک انقلابی اش را برای نژادهای دیکر می آورد. آن بحث مفصلی است. ولی شاه و علم احساس نخوت و کرم ریختن و انگولک کاری نخبگان انگلیسی را به درستی درک می کردند و عصبانیت بجایی داشتند.
حالا بیشتر هم می توانم بنویسم، ولی همین مقدار فهم زمانه کفایت می کند که ملایم تر شاه را قضاوت کنیم. منظورم ابدا پهلوی پرستی و یا حمایت از تکبر شاه نیست. ولی قضاوت خشن راجع به محمدرضاشاه و آن را به جمهوری اسلامی تشبیه کردن ظلم است و دروغ. هزار بار گفته ایم: تکبر سلطنتی اصلا قابل مقایسه با تکبر پوپولیست مردمی «متواضع» نیست. واژه ها محدودیت ذاتی دارند. واژه متکبر را هم برای شاه و هم عنقلابی، هم برای چارلز سوم هم مصدق، به کار می بریم، در حالی که به حقایق کاملا مجزا و متفاوتی اشاره دارند. همانطور که گفتیم ایران به یک مورخ محافظه کار احتیاج دارد که این حقایق را فهمیده باشد.
BY دغلکاری نخبگان، کانال اصغر حکمتیار
Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260
Share with your friend now:
group-telegram.com/anti_hypocrisy/1003