group-telegram.com/asemasadi/1390
Last Update:
گور شد گهواره، آری! بنگرید اینک زمین را
این دهان وا کرده، غرّان اژدهای سهمگین را
قریه،خواب و کوه بیدار است و هنگام شبیخون
تا بکوبد بر بساطش صخره های خشم و کین را
مرگِ من یا توست، بیشک، آن ستون، آن سقف، آنک!
کاینچنین از ظلمت شب، بهره میگیرد، کمین را
مادری آنک! به سجد، در نماز وحشت خود
خسته میساید به خاک کودکانِ خود، جبین را
دخترک،خاموش، بهتش، برده از تنهایی خود
میکشد بر چشمهای بینگاهی آستین را
نو عروسی خیره در آفاق خون آلوده، در چنگ..
میفشارد جامهی خونین جفتِ نازنین را
باز میپرسی: کـِهها مردند؟ میگویم: که زنده است؟!
پیرمرد،انگار با خود، زیر لب، میموید این را
دیگری سر میدهد غمنالهی شکر و شکایت:
تا کجا میآزمایی ای خدا ! این سرزمین را!؟
کودکان از خواب این افسانه، بیداری ندارند
با که خواهد گفت مادر، قصههای دلنشین را ؟!
از تمام قریه، یکتن مانده و دیگر، کسی نیست
تا کشد دست تسلّا بر سر، آن تنهاترین را
مُرده چوپان و نیاش افتاده خونآلود ، جایی
خسته در وی مینوازد، باد، آهنگی حزین را
#حسین_منزوی
@asemasadi
BY عاصم اسدی(شعر،نقدادبی)
Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260
Share with your friend now:
group-telegram.com/asemasadi/1390