group-telegram.com/najeebbarwar/380
Last Update:
درسنوشتار چهاردهم
یکی دیگر از خوشآهنگترین نثرهای عرفانی، پس از «اسرارالتوحید» میتوان «تذکرةالاولیا» را قلم داد کرد که در حدود سال 610-617هجری توسط «فریدالدین عطّارِ نشابوری» به رشتۀ تحریر درآمده است. این کتاب روایتگرِ احوال عرفای قبل از عطار است. نثر ساده و در جاهایی مسجع آن، گذشته از آنکه این کتاب را برای مطالعات عرفانی مهم ساخته؛ در مطالعات سبک و نثرشناسی فارسی نیز حائز اهمیت کرده است.
«رینولد آلن نیکلسون» اسلامشناسی انگلیسی و تصحیحکنندۀ این کتاب در مورد مؤلف چنین گوید: «عطار به این امید به کار گردآوری سخنان اولیا پرداخته است که بلکه از این رهگذر خودش نیز به آنان همانندی یابد که: مَن تَشَبَّهَ بِقَومٍ فَهُوَ مِنهُم».
این عارف بزرگ چنانچه در دیباچۀ کتاب نوشته است: «هیچ سخنی برتر از اقوال قدیسین و اولیا نیست»، باور داشت که اگر کسی «هر روز هشت ورق از سخنان» اولیا را بخواند، این الفاظ مایۀ سلامت آن شخص خواهد شد. بر همین نیّت تلاش کرد که احوال عارفان بزرگ قبل از خود را گِردآوری کند و با آسانترین و روانترین شکل ممکن در اختیار خوانندگان قرار دهد:
«دیگر باعث، آن بود که چون قرآن و اخبار را لُغت و نحو و تصریف میبایست، و بیشتر خلق از معانی آن بهره نمیتوانست گرفت، این سخنان که شرح آن است و خاص و عام را در وی نصیب است -اگرچه بیشتر به تازی بود- با زبان پارسی آوردم تا همه را شامل بُوَد».
شگرد هنری و قابل توجه عطار در این کتاب چنان است که توانسته مقامات و کرامات هفتاد و دو عارف -به تعبیری بیشتر- را به اختصار بیان کند، چنانکه شرح کامل احوال هریک مستلزم یک کتاب بوده است. نحوۀ مختصرکردن مقامات هرکدام باعث شده است که عطار دست به نوشتار آهنگین و شعرگونه بزند که از نظر بنده همین کار سبب است که به سبک نوشتار عطار در مطالعات زبانشناسی توجه شود.
نیز عطار شاید نخستین نویسنده است که به ترجمۀ متن عربی توجه دارد. در آثار قدیمیتر از این کتاب، فهم عربی در میان اهل معرفت چنان بوده است که به ترجمۀ عربی عبارات نیاز دیده نمیشد. عطار تا آنجایی که مقدور بوده است، عبارات عربی را ترجمه کرده است، حتی اگر سادهفهم و آسان بودهاند: «اویس را میآرند که در همۀ عمر خویش هرگز شب نخفتی. یک شب گفتی هذه لَیلَةُ القیام، و دیگر شب گفتی: هذه لَیلَةُ الرَّکوع و دیگر شب گفتی: هذه لَیلَةُ السُّجود. یک شب به قیامی به سر بردی و یک شب به رکوعی و یک شب به سجودی».
«چون زیرِ دارش بردند -به بابالطاق-، قبله بر زد، و پای بر نردبان نهاد. گفتند: حال چیست؟ گفت: معراجِ مردان سرِ دار است. پس میْزری در میان داشت، و طیلسانی بر دوش. دست برآورد، و روی به قبله مناجات کرد، و گفت: آنچه او داند، کس نداند. پس بر سرِ دار شد. جماعتِ مریدان گفتند: چه گویی در ما که مریدانیم، و اینها که منکرند، و تو را به سنگ خواهند زد؟ گفت: ایشان را دو ثواب است، و شما را یکی؛ از آنکه شما را به من حُسنِ ظنّی بیش نیست، و ایشان را از قوّتِ توحید به صلابتِ شریعت میجنبند. و توحید در شرعْ اصل بُوَد، و حُسنِ ظن، فرع... پس هرکسی سنگی میانداخت، شبلی -موافقت را- گُلی انداخت، حسین منصور آهی کرد. گفتند: از این همه سنگ هیچ آه نکردی، از گلی آه کردن چه معنی است؟ گفت: از آنکه آنها نمیدانند، معذورند. از او سخنم میآید، که او میداند که نمیباید انداخت».
افسانههای شیرینی در مورد عطار وجود دارد که به نقل یکی از آنها بسنده میکنیم:
«درویشی به آنجا رسید و چند بار با گفتن جملۀ چیزی برای خدا بدهید از عطار کمک خواست ولی او به درویش چیزی نداد. درویش به او گفت: ای خواجه تو چگونه میخواهی از دنیا بروی؟ عطار گفت: همانگونه که تو از دنیا میروی. درویش گفت: تو مانند من میتوانی بمیری؟ عطار گفت: بله. درویش کاسه چوبی خود را زیر سر نهاد و با گفتن کلمه الله از دنیا رفت. عطار چون این را دید شدیداً منقلب گشت و از دکان خارج شد و راه زندگی خود را برای همیشه تغییر داد».
شهادت این عارف ربانی، همزمان است با فتنۀ مغول و قتلعام مردم نشابور. انا لله و انا الیه راجعون
BY کانال رسمی نجیب بارور
Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260
Share with your friend now:
group-telegram.com/najeebbarwar/380