Telegram Group Search
Audio
کازینو دار روش شناس

کازینوداری که از بسیاری از مدعیان دانشمندی و روان درمانگری بیشتر می‌فهمد.

#دکتر_مکری

#گروه_شاهد
#روش_شناسی #معرفت_شناسی

@Me_and_therapist | ماجراهای من و تراپیست‌م
@persian_organon | معرفت شناسی
@JAAMEbaaz || فلسفه‌‌ی علوم اجتماعی



▪️نقد ادعای علمی بودن س‌بی‌تی و طرحواره درمانی:
▪️نقد سی‌بی‌تی‌ :
www.group-telegram.com/Me_and_therapist.com/484
www.group-telegram.com/Me_and_therapist.com/268
www.group-telegram.com/Me_and_therapist.com/478

▪️ طرحواره درمانی :
www.group-telegram.com/Me_and_therapist.com/489

▪️روان درمانی چگونه اثر نمی‌کند ؟!
www.group-telegram.com/Me_and_therapist.com/2
1
یک متاآنالیز گسترده در Psychological Bulletin (۲۰۲۵) نشان می‌دهد که اثربخشی بسیاری از رویکردهای روان‌درمانی در درمان اختلالات روانی، به‌ویژه در بلندمدت، بسیار محدود و متغیر است—و در اکثر موارد، تفاوت معناداری با عدم درمان ندارد.

🔍 مقالهٔ :
Effectiveness of Psychotherapy: Synthesis of a Meta-Analytic Research Domain
منتشرشده در
Psychological Bulletin
جلد ۱۵۱، شماره ۵، سال ۲۰۲۵
نویسندگان: Harrer, Cuijpers, Cristea و همکاران

📌 یافته‌های کلیدی:

1. برای برخی اختلالات (مثل افسردگی خفیف)، روان‌درمانی اثربخشی متوسط دارد.
- اما برای اختلالات شدیدتر (مثل اختلالات شخصیت یا PTSD مزمن)، اثربخشی بسیار پایین یا نامشخص است.

2. تفاوت بین رویکردهای مختلف (CBT، روان‌تحلیلی، انسان‌گرایانه و...) اغلب ناچیز است.
- اصطلاح "برابری اثربخشی" (Dodo Bird Verdict) در این مقاله تأیید شده: تقریباً همهٔ رویکردها در عمل نتایج مشابهی دارند، به‌جز در موارد خاص.

3. بسیاری از مطالعات روان‌درمانی دچار سوگیری انتشار (publication bias) هستند.
- مطالعاتی که نتایج مثبت ندارند، کمتر منتشر می‌شوند؛ در نتیجه، اثربخشی واقعی کمتر از چیزی‌ست که در ادبیات علمی دیده می‌شود.

4. درمان‌های کوتاه‌مدت اغلب فقط بهبود موقتی ایجاد می‌کنند.
-
در پیگیری‌های ۶ تا ۱۲ ماهه، بسیاری از مراجعان به وضعیت اولیه بازمی‌گردند.


📎 مقالهٔ مکمل:
Is Psychotherapy Effective? A Re-analysis of Treatments for Depression
منتشرشده در Epidemiology and Psychiatric Sciences، ۲۰۱۸
نویسندگان: Munder, Flückiger, Leichsenring و همکاران
لینک مقاله

🔸 این مقاله با بازتحلیل متاآنالیزهای Cuijpers نشان می‌دهد که اثربخشی روان‌درمانی برای افسردگی، به‌ویژه در مقایسه با دارودرمانی یا عدم درمان ، اغلب اغراق‌آمیز گزارش شده است.


🧨 نتیجه‌گیری تحلیلی:

- رویکردهای روان‌درمانی، به‌ویژه در غیاب داده‌محوری و بازخورد مستمر، اغلب ناکارآمد یا کم‌اثرند.
- تفاوت بین رویکردها بیشتر زبانی و بازاریابی‌محور است تا مبتنی بر تفاوت واقعی در اثربخشی.
- بدون سنجش عینی، پیگیری بلندمدت، و اصلاح مسیر، روان‌درمانی به‌راحتی می‌تواند وقت‌تلف‌کنی ساختاری باشد.

@Me_and_therapist | ماجراهای من و تراپیست‌م

▪️ مقاله مشابه :
www.group-telegram.com/Me_and_therapist.com/573
‏یه روز تنها روانشناسی که همه‌مون می‌شناختیم
دکتر نیما افشار بود ...

@Me_and_therapist | ماجراهای من و تراپیست‌م
😁5🤔1
وقتی صحبت از ناکارآمدی محض انواع رویکردهای روان درمانی می‌شه
و به پژوهش‌ها استناد می‌شه ،

خیلی‌ها ادعا می‌کنند که در همین پژوهش‌ها به این موضوع که « رفتار درمانی موثر هست.» اذعان شده

بریم یه کیسه‌ای هم به تن رفتار درمانی بکشیم.
و نشون بدیم که
از جهات مختلف ( نظری، عملی) اتفاقا بدترین نوع رویکرد روانشناسی و روان درمانی
همین
رفتار درمانیه ...



@Me_and_therapist | ماجراهای من و تراپیست‌م
نظر همراه گرامی کانال راجع به مقالاتی که به ناکارآمدی محض انواع رویکردهای روان درمانی اشاره می‌کنند.


اگر همچین چیزی هست کاش اتفافا اخبارش پخش نشه و صحه نذارن
چون آدمایی هستن که ممکنه تنها امیدشون رو از دست بدن
شده به زور پلاسبو ایفکت -

یا یه عده ممکنه واقعا تاثیر بپذیرن و براشون مفید باشه ولی تحت تاثیر این موج ها اقدام نکنن :(
▪️پاسخ ادمین

« خوابت آشفته تر باد
باشد که چون بیدار شدی تعبیرش را تدبیری کنی.»
شاملو


مستحضرید که یک بحث ریشه دار راجع این موضوع ، وجود داره:
تقریر حقیقت یا تقلیل مرارت ؟
که دکتر ملکیان اولین بار به صورت صریح بهش پرداخت .

بطور خلاصه این بحث حول این موضوع هستش که
گفتن حقیقت اولویت داره یا کم کردن رنج ؟!

من معتقدم
تقلیل مرارت ، باید اولویت باشه.
هدف نهایی زندگی ، کاهش رنج ( افزایش لذت) هست‌
اما پرداختن به حقیقت ( کشف و بیان حقیقت) یکی از مهمترین ابزارهای کاهش رنجه
و نمی‌شه و نباید به سادگی ازش گذشت
و هر دروغ‌گویی و کلاهبرداری و ماستمالی رو به بهونه کاهش رنج بپذیریم.

تو این موضوع - یعنی رویکردهای روان درمانی - همونطور که بارها گفتم -
دروغ‌ها و سوگیری‌های زیادی بین مردم رایج شده
و اگر افشای صریح این دروغ‌ها و خطاها بیش از این به تاخیر بیفته
چه بسا دودش بیش از همه به چشم روانشناس‌ها بره.

کما این که الان هم
در مملکتی که آدم کارنابلد و شیاد کم نداریم ،
بیشترین جوک و طعنه نثار تراپیست ها می‌شه.


چرا؟

چون این خطاها افشا نشده👇

۱- برای تشخیص ( و درمان) مشکلات روانی اولویت رو به روانپزشک نمی‌دیم.

این یکی از مهم‌ترین خطاهاست.

پرسش
چرا برای تشخیص باید به روانپزشک مراجعه کرد؟!

پاسخ

به جز اینکه روانپزشکا آدم‌های باهوش‌تری‌ین و واحدهای درسی بیشتری برای تشخیص می‌گذرونند ،
روانپزشکی و دارودرمانی ، علم اقتصادی‌تریه ، یعنی در مجموع فوایدش خیلی بیشتر از هزینه هاشه
در مقایسه با روانشناسی و روان درمانی

این خطا ، باعث می‌شه که بسیاری افراد به جای مراجعه به روانپزشک به روانشناس مراجعه کنند و سال‌ها هزینه کنند و هیچ فایده‌ای نبرند و فقط ناامیدتر بشن و عمرشون هدر بره و به کل پروسه درمان بی‌ اعتماد بشن.

۲- دومین خطا که علت تمسخر تراپیست‌ها شده ، اینه که تراپی رو موضوعی کم هزینه قلمداد می‌کنیم.
انگار که هزینه ( درمان ) ، فقط عوارض دارویی هستش ،
و چون تراپی عوارض دارویی نداره ، پس بی هزینه است و و به امتحانش می‌ارزه.

در حالی که - به جز هزینه‌های مالی مستقیم و زمانی - اگر کسی که مشکل بیولوژیکی داره به روانشناس مراجعه کنه ، ممکنه بیماریش مزمن‌تر و پیچیده‌تر بشه و درمانش دشوارتر

مراجعه نابجا به تراپیست چه بسا باعث بشه

بعدا هم که رواندرمان‌جو مجبور شد یا/وآگاه شدند و به روانپزشک مراجعه کرد ، نیاز به مصرف داروی بیشتری در زمان طولانی تری پیدا کرده باشه و به تبع احتمالا با عوارض بیشتری هم روبرو بشه .


- داروهای روانپزشکی لزوماً دارای عوارض جانبی ناخواسته نیستند.
- عوارض داروها -چه روانپزشکی و چه غیر روانپزشکی - لزوماً به معنی آسیب جسمی نیست.
- عوارض دارو ، لزوماً پایدار و دراز مدت و غیرقابل برگشت نیست ، بسیاری از عوارض سطحی کوتاه مدت و قابل بازگشت هستند و بلافاصله پس از قطع دارو رفع میشن .


۳- خطای سوم ، مختص روانشناسی نیست.
ممکنه در روانپزشکی و سایر حرفه‌ها و خدمات هم رخ بده.
و اون اینه که
ممکنه شخص مشکل روانشناختی داشته باشه و نیاز به روان درمانگر ( نه روانپزشک) داشته باشه اما
انتخاب روش درمان و شخص روان درمانگر با آگاهی انجام نشه.
اینم باعث هدر رفت پول و امید و اعتماد و زمان و سلامت روان شخص می‌شه.

من در کانال سعی کردم این خطاها رو توضیح بدم و حتی الامکان راهکار ارائه بدم.

و هدف اصلی
کاهش رنج
هست ،
از طریق جلوگیری از
-مراجعه نابجا به تراپیست
- اعتماد نابجا و بیش از حد به پروسه روان درمانی
و ...

پس اگر حقایق تلخ رو می‌گم ، هدفم ، نه ناامید کردن افراده
نه تخطئه‌ی کلی روان درمانی
نه انکار خوش نیتی و مسئولیت پذیری بسیاری از روان درمانگرها

چون گمون می‌کنم که
بیان و شنیدن و فهم حقیقت هر چند تلخ ، می‌تونه به کاهش رنج انسان کمک کنه.
مگر خلافش ثابت بشه.

مواردی استثنایی هست که گفتن حقیقت دردی را از کسی دوا نمی‌کنه
ولی تقریبا همیشه دروغ ضررش بیشتر از فایده شه .
باید با حقیقت مواجه شد هرچند تلخ

به قول نیچه:

مرا با حقیقت بیازار اما با دروغ آرام نکن



@Me_and_therapist | ماجراهای من و تراپیست‌م
2👏1
Audio
مراحل رشد شخصیت اجتماعی (۱/۸)
اریکسون

#دکتر_سرگلزایی

⭕️اعتماد بنیادین

اهمیت سلامت جسمی و روانی مادر و دسترسی به حمایت

@tadaee_azad | تداعی آزاد
@tahlile_roya | روان‌کاوی و روانشناسی


▪️ فایل دوم ( ابتدا جوین شوید )
▪️ فایل سوم
▪️ فایل چهارم
▪️ فایل پنجم
▪️ فایل ششم
▪️ فایل هفتم
▪️ فایل هشتم
ماجراهای من و تراپیست‌م ( روان‌نشناسی و روان درمانی)
Dr Ohadi – Dr Ohadi
اگر اشتباه نکنم دکتر اوحدی در این کارگاه‌ها ست
که مشکلات زناشویی رو از دید اختلال شخصیت توضیح میده

با توجه به توضیحات خاصی که بیان می‌کنه ( و به راحتی در کتاب‌ها نمی‌شه پیدا کرد )
آشنایی خوبی از این شخصیت‌ها و مشکلات شون ( در مسائل غیر زناشویی هم ) به آدم دست میده.
2
🔰 نقد رفتار درمانی (۱)

نقد فلسفی

رفتاردرمانی کلاسیک، که ریشه در روان‌شناسی رفتارگرایانه دارد ، انسان را عمدتاً به‌عنوان موجودی قابل شرطی‌سازی در نظر می‌گیرد. در این دیدگاه، رفتارهای قابل مشاهده تنها داده‌های معتبر برای تحلیل روانی تلقی می‌شوند و فرآیندهای ذهنی، باورها، و تجربه‌های درونی یا نادیده گرفته می‌شوند یا به‌عنوان متغیرهای مداخله‌گر غیرقابل اعتماد حذف می‌گردند. این تقلیل‌گرایی، هرچند در چارچوب علمی رفتارگرایی قابل فهم‌ست، از منظر فلسفی با نقدهای جدی مواجه شده است.

تقلیل‌گرایی رفتاری، به‌ویژه در نسخه‌های اولیه رفتاردرمانی، انسان را به مجموعه‌ای از پاسخ‌های شرطی‌شده در برابر محرک‌ها فرو می‌کاهد. این رویکرد، تجربه‌ی ذهنی، روایت شخصی، و معنا را به‌عنوان داده‌های غیرقابل مشاهده و غیرقابل سنجش حذف می‌کند. در نتیجه، درمان به اصلاح رفتارهای بیرونی محدود می‌شود، بدون آن‌که به ریشه‌های شناختی، هیجانی، یا وجودی آن رفتارها توجه شود.

یکی از نقدهای اصلی این رویکرد، غفلت از «باور» و «شناخت» به‌عنوان عناصر مرکزی در تجربه انسانی است.
در رفتاردرمانی کلاسیک، افکار و تفسیرهای ذهنی فرد نه‌تنها نادیده گرفته می‌شوند، بلکه گاه به‌عنوان موانع درمانی تلقی می‌گردند. این خلأ نظری، بعدها زمینه‌ساز ظهور شناخت‌درمانی و شکل‌گیری درمان شناختی–رفتاری (CBT) شد که تلاش کرد این نقص را با ادغام تحلیل شناختی و اصلاح رفتار جبران کند.

درمان‌های شناختی–رفتاری، برخلاف رفتاردرمانی کلاسیک، باور دارند که افکار، تفسیرها، و اسنادهای ذهنی نقش تعیین‌کننده‌ای در شکل‌گیری و تداوم رفتارهای ناسازگار دارند. با این حال، حتی در CBT نیز گاه تمرکز بیش از حد بر تکنیک‌های اصلاح شناختی باعث می‌شود تجربه‌ی فرد، روایت‌های درونی، و ابعاد وجودی رنج روانی به حاشیه رانده شوند.

نقد سوم، مربوط به غیاب همدلی و رابطه‌ی درمانی در رفتاردرمانی کلاسیک است. در این رویکرد، درمانگر عمدتاً نقش تکنسین را ایفا می‌کند.
کسی که با استفاده از اصول شرطی‌سازی، رفتارهای مطلوب را تقویت و رفتارهای نامطلوب را خاموش می‌کند. رابطه‌ی انسانی، همدلی، و حضور درمانگر به‌عنوان «شاهد رنج» در این مدل جایگاه ثانویه دارد یا کاملاً حذف می‌شود.

از منظر روان‌درمانی‌های انسان‌گرا، مانند درمان وجودی یا رویکرد راجرزی، رابطه‌ی درمانی نه‌تنها بستر درمان بلکه خودِ درمان است. حذف این رابطه در رفتاردرمانی کلاسیک، باعث شده بسیاری از منتقدان آن را فاقد عمق روان‌شناختی و بی‌توجه به پیچیدگی‌های انسانی بدانند. درمانگر در این مدل، بیشتر شبیه مربی رفتاری است تا همراه روانی.

فیلسوفانی مانند مارتین بوبر، پل ریکور، و چارلز تیلور بر اهمیت «روایت»، «هویت»، و «رابطه‌ی من–تو» در تجربه انسانی تأکید کرده‌اند. از نگاه آن‌ها، درمانی که انسان را صرفاً به‌عنوان موجودی قابل شرطی‌سازی می‌بیند ، نه‌تنها ناقص بلکه از اساس غیرانسانی ست.

در سطح عملی ، این نقدها باعث شده‌اند که بسیاری از درمانگران امروزی - حتی در چارچوب CBT- اهمیت رابطه‌ی درمانی ، اعتبار تجربه‌ی ذهنی و نقش روایت در درمان تأکید کنند. درمان‌گرانی که صرفاً به تکنیک‌های رفتاری تکیه می‌کنند، اغلب با مقاومت مراجعان، عدم تعمیم درمان، یا بازگشت علائم مواجه می‌شوند.

ادامه

@Me_and_therapist | ماجراهای من و تراپیست‌م

▪️نقد سی‌بی‌تی:
www.group-telegram.com/Me_and_therapist.com/484
www.group-telegram.com/Me_and_therapist.com/268
www.group-telegram.com/Me_and_therapist.com/478

▪️دیگر :
www.group-telegram.com/Me_and_therapist.com/485
🔥1👏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هنر علم اینه که پیچیدگی ها رو توضیح بده.
اگر همه چیز ساده و روشن و خطی بود ، که علم به چه کار میومد.

اگر تست ها ، نظریه ها و تئوری های شخصیت قابلیت پیش بینی ندارند
چند حالت داره :

۱- یا ایراد از شخص/روانشناس و دانش و توان تفسیرش هست.
۲- یا اون تست و تئوری خاص ایراد اساسی داره.
۳- یا کلا روانشناسی به خطا رفته و ضعف و عقب افتادگی داره .( نظر ادمین همینه )
۴- یا شناخت انسان - بیش از آنچه قبل از دوران مدرن اتفاق افتاده - ممکن نیست
پس باید در همه‌ی دانشکده های مربوط رو تخته کنیم و همه‌ی تئوری ها و متدها و تست های روانشناسی رو بریزیم تو سطل زباله
تا یه روزی که یه انقلاب در روانشناسی - شبیه انقلاب نیوتن در فیریک - اتفاق بیفته.

⚠️ کلی گویی ( انسان خیلی پیچیده ست.) دردی از دوا نمی‌کنه .

@Me_and_therapist | ماجراهای من و تراپیست‌م
@JAAMEbaaz | فلسفه‌‌ی علوم اجتماعی

▪️ ویژگی معرفت علمی :
www.group-telegram.com/persian_organon/40
▪️تهی شدن علم ار علمیت :
www.group-telegram.com/JAAMEbaaz/6493
👏2
🔰افزایش بیماری‌های روانی ، بهای تکامل هوش

معامله‌ی پنهان در ژنوم ما

غزل امیری

تکامل مغز انسان با یک معامله همراه بوده است؛ هوش پیشرفته در ازای افزایش آسیب‌پذیری در برابر بیماری‌های روانی.
پژوهشی تازه این ارتباط را آشکار می‌کند.

تکامل هوش پیشرفته در اجداد انسان با نوعی «بده‌بستان» همراه بوده :
افزایش آسیب‌پذیری در برابر بیماری‌های روانی

گاه‌شمار تغییرات ژنتیکی در طول میلیون‌ها سال تکامل انسان، نشان می‌دهد که واریانت‌های ژنتیکی مرتبط با هوش بالاتر حدود ۵۰۰ هزار سال پیش با سرعتی چشمگیر ظاهر شدند و اندکی بعد جهش‌هایی پدید آمدند که انسان را در برابر اختلالات روانی آسیب‌پذیرتر ساختند.

ایلان لیبدینسکی از مرکز نوروژنومیک و پژوهش‌های شناختی در آمستردام، توضیح می‌دهد: «به‌نظر می‌رسد جهش‌های مرتبط با اختلالات روانی در همان بخش‌هایی از ژنوم رخ داده‌اند که با هوش در ارتباط‌اند، یعنی نوعی هم‌پوشانی میان این دو وجود دارد. شاید پیشرفت‌های شناختی بشر به بهای شکننده‌تر شدن مغز در برابر بیماری‌های روانی تمام شده باشد.»

انسان‌ها، بیش از پنج میلیون سال پیش از نزدیک‌ترین خویشاوندان زنده‌ی خود جدا شدند و از آن زمان، اندازه‌ی مغز ما تقریباً سه برابر شده است؛ رشدی که در دو میلیون سال گذشته به اوج خود رسید.

اگرچه شواهد فسیلی امکان بررسی تغییرات در اندازه و شکل مغز را برای دانشمندان فراهم می‌کنند، نمی‌توانند چیزی درباره‌ی توانایی‌های ذهنی یا شناختی مغز در گذشته‌های دور فاش کنند. در سال‌های اخیر، پژوهش‌های گسترده‌ی ژنومی با بررسی دی‌ان‌ای هزاران انسان، جهش‌هایی را شناسایی کرده‌اند که با ویژگی‌هایی مانند هوش، اندازه‌ی مغز، قد و انواع بیماری‌ها مرتبط‌اند. هم‌زمان، گروه‌های دیگر به تحلیل ویژگی‌های خاص این جهش‌ها پرداخته‌اند تا زمان تقریبی پیدایش هر یک را تخمین بزنند.


ابتدا باید زبان و هوش شکل بگیرد تا نقص در آن‌ها معنا داشته باشد.

لیبدینسکی و همکارانش برای نخستین‌بار این دو روش را ترکیب کردند تا نوعی گاه‌شمار از تکامل ژنتیکی مغز انسان بسازند. او می‌گوید: «ما هیچ ردی از شناخت یا وضعیت ذهنی نیاکان خود در سوابق فسیلی نداریم؛ این چیزها در سنگ‌ها ثبت نمی‌شوند. بنابراین هدف ما این بود که با استفاده از ژنوم انسان، نوعی ماشین زمان بسازیم تا گذشته‌ی ذهن و مغز را بازسازی کنیم.»

تیم پژوهشگران منشأ تکاملی حدود ۳۳ هزار واریانت ژنتیکی را در انسان‌های امروزی بررسی کردند؛ گونه‌هایی که با مجموعه‌ای از ویژگی‌ها، از جمله ساختار مغز، توانایی‌های شناختی، بیماری‌های روانی و همچنین، ویژگی‌های فیزیکی و سلامتی مانند شکل چشم یا سرطان ارتباط دارند. به گفته‌ی لیبدینسکی، بیشتر جهش‌ها تنها ارتباطی ضعیف با یک ویژگی خاص دارند: «پیوندها نقطه‌ی شروع مفیدی هستند ، اما به‌هیچ‌وجه قطعی نیستند.»

نتایج پژوهشگران نشان داد
بیشتر واریانت‌های ژنتیکی انسان بین حدود سه میلیون تا چهار هزار سال پیش شکل گرفته‌اند، اما در ۶۰ هزار سال گذشته جهشی چشمگیر در تعداد آن‌ها رخ داده است؛ همان دوره‌ای که انسان خردمند سفر بزرگ خود را از آفریقا آغاز کرد. این رویداد احتمالاً یکی از سرنوشت‌سازترین فصل‌های تکامل ذهن و شناخت بشر را رقم زد.

جهش‌های مرتبط با توانایی‌های شناختی پیشرفته ، نسبت به جهش‌های دیگر ویژگی‌ها جدیدتر بوده‌اند.
برای نمونه، جهش‌های مرتبط با هوش سیال، یعنی توانایی حل مسئله در موقعیت‌های تازه، به‌طور میانگین حدود ۵۰۰ هزار سال پیش ، یعنی حدود ۹۰ هزار سال پس از جهش‌های مرتبط با سرطان و تقریباً ۳۰۰ هزار سال بعد از جهش‌های مربوط به عملکردهای متابولیکی پدید آمده‌اند. اندکی بعد ، حدود ۴۷۵ هزار سال پیش، جهش‌های مرتبط با اختلالات روانی پدیدار شدند.

حدود ۳۰۰ هزار سال پیش نیز الگوی مشابهی تکرار شد ؛ زمانی که بسیاری از جهش‌های مؤثر بر شکل قشر مغز ، ناحیه‌ای که مسئول پردازش شناختی سطح بالاست ، ظاهر شدند. در ۵۰ هزار سال گذشته نیز جهش‌های مرتبط با زبان پدید آمدند و بلافاصله با جهش‌های مرتبط با اعتیاد به الکل و افسردگی دنبال شدند.

لیبدینسکی می‌گوید :
«جهش‌های مربوط به ساختار پایه‌ای دستگاه عصبی کمی زودتر از جهش‌های مربوط به شناخت و هوش پدید می‌آیند که منطقی است، چون مغز باید ابتدا تکامل یابد تا توانایی شناختی پیشرفته امکان‌پذیر شود. سپس جهش‌های مربوط به هوش قبل از اختلالات روانی ظاهر می‌شوند، چون ابتدا باید زبان و هوش شکل بگیرد تا نقص در آن‌ها معنا داشته باشد.»
به گفته‌ی لیبدینسکی، زمان‌بندی به‌دست‌آمده با شواهدی هم‌خوانی دارد که نشان می‌دهد انسان خردمند برخی ژن‌های مرتبط با مصرف الکل و اختلالات خلقی را از طریق آمیزش با نئاندرتال‌ها به ارث برده است.

@tahlile_roya | روانشناسی و روانکاوی

مطالب مربوط :
www.group-telegram.com/tahlile_roya/862
T.me/tahlile_roya/608
www.group-telegram.com/tahlile_roya/305
👍1
نقد رفتار درمانی (۲)

رفتار درمانی ادعا می‌کند که
روشی سنجش پذیر ، تکرارپذیر و لاجرم علمی‌ست‌❗️

این ادعا و این گمان مانند این‌ست که کسی حجامت ، گرد نخود ، تریفالا و ... را علمی بداند چون می توان به کرات برای بیماران تجویز کرد و تاثیرات‌ش را سنجید.

این گونه برداشت ها ، روی دیگر سکه‌ی نادانی و نفهمیدن فلسفه و هدف جنبش فکری مدرن ( فایده گرایی ) ست‌.


هدف نهایی روشنگری و نحله های فکری وابسته به آن مانند پوزیتیویسم منطقی ، ایجاد معیار هایی برای سنجش سود معرفتی بوده ‌،

حذف آنچه که اندازه گیری عینی و کَمی فواید و هزینه ها و چند و چون آن دشوار یا غیر ممکن‌ست ، هدف اصیل روشنگری نبوده .

همچنین ، روشنگری به دنبال این هدف غیر منطقی نبوده که به هرچیز عینی ارج بگذارد .

اگر متفکران روشنگری در سده های ۱۷ و ۱۸ و پیروان آنها در قرن ۱۹ و ۲۰ ، سنجش پذیری ( اثبات گرایی یا ابطال گرایی ، تفاوت مهمی ندارد ) را بعنوان معیار تحدید ( حد گذاری ) علم از غیر علم ، مطرح کرده اند ، هدف ، این بوده که ترازویی برای سنجش میزان سود گزاره های معرفتی ( و تکنیک های منشعب از آنها ) معرفی کنند .
نه اینکه گمان کنیم
چون خاک اره را می‌توان در ترازو قرار داد ، پس مانند طلا ارزشمندست ‌...
و چون مثلا نمی‌توان تاثیر احساس ناامنی در کودکی را در ترازوی فیزیکی قرار داد ، پس اساسا این بحث ها بی ارزش ست .

⚠️ یک روشِ مدعی درمان ، تا وقتی تاثیر خود را در آزمون هایی با گروههای شاهد ، نشان ندهد ،
و ثابت نشود که نسبت به روشهای رقیب اقتصادی ترست
چیزی جز یک دروغ و فریب نیست
و تبلیغ آن به عنوان یک روش درمانی علمی ، غیر اخلاقی است .

ادعای علمی بودن رفتاردرمانی ( یا سی‌بی‌تی ) بعنوان یک روش درمانی ، در عمل چیزی یک شارلاتانیسم سازمان‌دهی شده ( مشابه انواع رویکردهای تیغ زنانه‌ی روانکاوی کلاسیک ) نیستند.

رفتار درمانی ( سی‌بی‌تی ) حداکثر یک روش آموزشی و تربیتی ست .

@Me_and_therapist | روانشناسی و روان درمانی
@NESHIMANgaz | پزشکی و سلامت
👏2
به تراپیست گفتم :
دکتر شبا خواب ندارم
همش کابوس می‌بینم ؟


گفت: خب روزا بخواب


یه تومن کارت کشیدم اومدم بیرون


@Me_and_therapist | روانشناسی و روان درمانی
🥴4🤮1🤪1
🔰 رفتارگرایی ، پرداختن به معلول به جای علت


نقد رفتاردرمانی (۳)

رفتارگرایی و رفتاردرمانی بر مشاهده و تغییر رفتار تأکید دارند.

اما پرسش این‌ست چگونه می‌توان « روان» به « رفتار» تقلیل داد ؟!

بسیاری از فیلسوفان و روان‌شناسان قرن بیستم در این باره بحث کرده‌اند.


رفتار انسان همواره معلول مجموعه‌ای از عوامل زیستی ، عصبی ، و اجتماعی‌ست.
ین نگاه علیتی ، پایه‌ی بسیاری از نقدها به رفتارگرایی بوده است.
زیرا رفتارگرایی تمایل دارد ذهن و احساسات را کنار بگذارد و فقط رفتار قابل مشاهده را بررسی کند.


جان واتسون ، بنیان‌گذار رفتارگرایی ، در مقاله‌ی معروف خود نوشت: «روان‌شناسی باید علم رفتار باشد ، نه علم ذهن.»

چرا؟!
چگونه ؟!


اسکینر ، ادامه‌دهنده‌ی راه واتسون ، معتقد بود که ذهن صرفاً «جعبه سیاه» است و تنها ورودی‌ها (محرک‌ها) و خروجی‌ها (رفتارها) ارزش مطالعه دارند.


رایل در کتاب The Concept of Mind (1949) استدلال کرد که بسیاری از مفاهیم ذهنی را می‌توان به الگوهای رفتاری ترجمه کرد.


اما منتقدان ، مانند کارل پوپر ، رفتارگرایی را «تقلیل‌گرایانه» دانستند.
پوپر تأکید داشت که علم باید فرضیه‌های قابل ابطال درباره‌ی ذهن و آگاهی نیز ارائه دهد ، نه فقط رفتار بیرونی .


در روان‌شناسی معاصر ، رفتاردرمانی به‌عنوان شاخه‌ای کاربردی از رفتارگرایی شکل گرفت. این درمان‌ها بر تغییر رفتارهای ناسازگار تمرکز دارند ، اما خود را «علم روان» نمی‌دانند ، بلکه بیشتر «علم اصلاح رفتار» هستند.


ویلارد کواین معتقد بود که زبان و رفتار قابل مشاهده می‌توانند جایگزین مفاهیم ذهنی شوند
اما دونالد دیویدسن بر نقش تفسیر ذهنی در فهم رفتار تأکید داشت.


از منظر زیست‌شناسی تکاملی ، رفتار انسان معلول تغییرات بیوشیمیایی مغز و تعاملات عصبی است.
این نگاه نشان می‌دهد که رفتارگرایی اگرچه ابزار دارد ، اما نمی‌تواند کل روان را توضیح دهد.

اما روان‌شناسان شناختی در دهه‌ی ۱۹۶۰ علیه این دیدگاه شوریدند. آن‌ها گفتند که بدون مطالعه‌ی فرآیندهای ذهنی، نمی‌توان رفتار را به‌طور کامل توضیح داد.


نوآم چامسکی در نقد معروف خود بر اسکینر نوشت: «زبان را نمی‌توان صرفاً با شرطی‌سازی توضیح داد.» این نقد نقطه‌ی عطفی در سقوط رفتارگرایی به‌عنوان نظریه‌ی غالب بود.


از دیدگاه فلسفه‌ی ذهن ، رفتارگرایی نمی‌تواند علم روان باشد ، زیرا روان شامل تجربه‌ی درونی ، احساسات و آگاهی است.


ویلیام جیمز ، پیش از ظهور رفتارگرایی ، تأکید داشت که روان‌شناسی باید هم ذهن و هم رفتار را مطالعه کند.

امروزه بسیاری از روان‌شناسان معتقدند که رفتارگرایی به‌عنوان «علم رفتار» ارزشمند است ، اما نمی‌تواند جایگزین «علم روان» شود.


رفتاردرمانی باید بیشتر به‌عنوان «روش آموزشی و تربیتی » شناخته می‌شود تا «علم روان».


در نهایت ، می‌توان گفت : رفتارگرایی و رفتاردرمانی ابزارهای علمی قدرتمندی هستند، اما علم روان نمی‌توانند باشند ، زیرا روان چیزی فراتر از رفتار است. همان‌طور که چامسکی گفت: «انسان فقط ماشین پاسخ به محرک‌ها نیست.»


پ‌ن:
هدف درمان ، رفع علایم هست .
اما وقتی یک روش مدعی درمان ، اخلاقی و عقلانی تلقی می‌شه که اقتصادی باشه.
ممکنه یک سردرد با یک قرص ، بآسونی حل بشه ، لذا نباید بی جهت به جراح مغز و اعصاب مراجعه کرد و برای پیدا کردن علت سردرد ، جراحی انجام داد.
این ، نه عقلانیه نه اقتصادی.
اما مراجعه به متخصص مغز و اعصاب ، برای گرفتن یک قرص و پند و اندرز و توصیه به خواب کافی و ... هم ، همون قدر غیر اخلاقی و غیر عقلانیه که جراحی بی مورد مغز ...

@Me_and_therapist | روانشناسی و روان درمانی
👏3👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باین می‌گن:
انتقاد علمی ، عمیقی ، روشن 😏

خطاب به این اساتید روانشناسی :
می‌شه خودتون
یک مورد
فقط یک مورد مشخص
رو توضیح بدید که
از یک کیس خاص
یک رنج خاص رو
در زمان مشخص با هزینه‌ی معقول به صورت اقتصادی رفع کرده باشید

یعنی یا در زمان خیلی کم رنجش رفع شده باشه یا اینکه اگر جلساتتون یکم طولانی شده علائمش برنگشته باشه .
و نشه ادعا کرد که ‌می‌شد اون رنج ( اضطراب شرم یا هر چیز دیگه ) رو با یک روش کم هزینه‌تر حلش کرد.


@Me_and_therapist | روانشناسی و روان درمانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍭 آقای دکتر مکری عزیز
این که :
به درد دل مراجع گوش کنی
خیلی خوبه.
اینکه
بابابزرگ نشی که نصیحت کنی و
نخوای تغییرش بدی
خیلی خوبه
و لازمه

ولی این ها برای رفیق خوب بودن کافیه .

روانشناسان باید بدونن
درد دل شنیدن درمان نیست
ربطی هم به اتاق درمان نداره.

رواندرمانگر اگر ببینه مشکل طرف فقط همینه که دنبال گوش برای درد دل هست ، از نظر اخلافی وظیفه‌ داره فوراً طرف رو از اتاق بندازه بیرون و بگه :
برو یه رفیق محرم پیدا کنه براش درد دل کن و بیخود پولت رو برای درمان پیش من یا کس دیگه هدر نده . ( به جز موارد استثنا ، مثل وقتی که تراپیست احساس کنه واقعاً طرف گوش محرم و باشعوری در اطرافش نداره و نمی‌تونه پیدا کنه ، یا اینکه طرف انقدر پول داشته باشه که اگر برای درد دل کردن هزینه بالایی بپردازه ، خللی در زندگیش ایجاد نشه و و بعداً که متوجه میشه تاثیری بیش از درد دل‌کردن از جلسات تراپی ندیده ، بابت اینکه پول زیادی داده ، عذاب وجدان و وسواس نگیره.)


@Me_and_therapist | روانشناسی و روان درمانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روان‌درمانگر شدن هم فاله هم تماشا

هم یه مکانیسم دفاعیه و
خودت لذت می‌بری که رنج کسیو کم کردی

هم بالاخره ساعتی پونصد تومن یه تومن - اگه اسمی در کنی- دو‌تومن ویزیت می گیری و ...


ولی تو تأملات اجتماعی و فرهنگی که ازین خبرا نیست .

⚠️ البته اینا ، فکرای خامه
و بقول شاعر
چه آسان می نمود اول تراپیستی به بوی سود
غلط گفتم که این طوفان به صد گهر نمی ارزد


⚠️ سخنران خودش به حرف‌هایی که می‌زنه عمل کرده و می کنه ؟!

@Me_and_therapist | روانشناسی و روان درمانی
2025/12/06 01:09:22
Back to Top
HTML Embed Code: