Telegram Group Search
🔻نیم‌نگاه ایران به حمله اسرائیل به قطر

🖊زوی بارئل

منبع: هاآرتص، ۱۲ سپتامبر ۲۰۲۵

حمله ناموفق اسرائیل به رهبران حماس در قطر، پیامدهای بسیاری داشت. موج محکومیت‌ها علیه اسرائیل و اثبات ادعای ایران مبنی بر اینکه اسرائیل به کسی رحم نخواهد کرد، از پیامدهای این حمله بود. زوی بارئل، نویسنده و تحلیلگر اسرائیلی، تحلیل خود از این حمله و تأثیر آن بر ایران را بیان کرده است. در ادامه ترجمه این تحلیل تقدیم شما می‌شود. او در این مقاله معتقد است واکنش کشورهای خاورمیانه به حملهٔ اسرائیل علیه رهبران حماس در دوحه نشان می‌دهد که ائتلافی در حال شکل‌گیری است که پس از مدت‌ها فاصله گرفتن، ایران را دوباره می‌پذیرد، زیرا ایران دیگر تنها قدرتی در منطقه نیست که هدف حملات اسرائیل قرار می‌گیرد. اگر این کشورها به این نتیجه برسند که ایالات متحده قادر به تأمین منافع‌شان نیست، «محور ضدایران» می‌تواند جای خود را به «محور ضداسرائیل» بدهد.


به کانال چشم انداز ایران بپیوندید

سه‌شنبه، درست در همان لحظه‌ای که رادارهای آمریکایی در قطر پرواز جنگنده‌های اسرائیلی را در مسیر حمله به رهبران حماس در دوحه ردیابی می‌کردند، در قاهره نشستی مهم در حال برگزاری بود که از دید منطقه و جهان پنهان ماند.

در این نشست، که با حضور عباس عراقچی وزیر خارجهٔ ایران و رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برگزار شد، توافقی به امضا رسید که می‌تواند مسیر ازسرگیری گفت‌وگوهای هسته‌ای ایران و آمریکا، رفع خطر تحریم‌های شدیدتر علیه ایران و حتی احیای روابط دیپلماتیک میان تهران و قاهره را هموار کند.

بر اساس این توافق – که جزئیات آن علنی نشده – ایران اجازه خواهد داد بازرسان آژانس فعالیت خود را در همهٔ سایت‌های هسته‌ای ایران، از جمله سایت‌هایی که در حملات اسرائیل و آمریکا در ژوئن هدف قرار گرفتند، از سر بگیرند. همین حملات موجب توقف بازرسی‌ها از سوی تهران شده بود.

به کانال چشم انداز ایران بپیوندید

همانند همیشه، پرسش اصلی این است: آیا ایران صرفاً تلاش می‌کند با به تعویق انداختن مذاکرات و گرفتن تمدیدهای تازه، زمان بخرد؟ در همین حال، تهران می‌کوشد با گرفتن تضمین‌هایی از روسیه و چین خود را در برابر تحریم‌ها بیمه کند؛ تضمین‌هایی که حتی در صورت اعمال تحریم‌ها آنها را عملاً بی‌اثر خواهد کرد.

اما حتی اگر ایران جدی باشد – دست‌کم در احیای کانال دیپلماتیک با ترامپ – دو مشکل بزرگ همچنان باقی است:
۱. ایران بر حق غنی‌سازی اورانیوم در خاک خود پافشاری دارد.
۲. ایران خواهان تضمین آمریکا است که تا زمانی که روند دیپلماتیک ادامه دارد، هدف حمله قرار نگیرد.

این تصور بر این اساس استوار بود که کشورهای خلیج فارس امنیت خود را با خرید گستردهٔ سلاح آمریکایی، سرمایه‌گذاری هزاران میلیارد دلاری در اقتصاد آمریکا و همسویی سیاسی با غرب «می‌خرند». آنها رقابت با روسیه و چین را محدود می‌کنند، ایران را تهدیدی منطقه‌ای و جهانی می‌دانند، دربارهٔ تعریف تروریسم هم‌نظرند و در نهایت روابط خود را با اسرائیل در قالب «توافق‌های ابراهیم» عادی می‌سازند؛ دستاوردی از چشم‌انداز ترامپ.

حملهٔ اسرائیل به قطر ممکن است این استراتژی را بیش از پیش تضعیف کند و برای ایران دستاوردهای سیاسی غیرمنتظره‌ای به بار آورد؛ در حالی‌که روابط آمریکا با کشورهای منطقه آسیب می‌بیند.

ولیعهد سعودی، محمد بن سلمان، به قطر اطلاع داده که همهٔ منابع پادشاهی را برای دفاع از آن در اختیار خواهد گذاشت. محمد بن زاید، حاکم امارات، با سفر فوری به دوحه همبستگی خود را اعلام کرد و حتی تهدیدی دربارهٔ آیندهٔ توافق صلح با اسرائیل مطرح ساخت. همچنین مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور ایران، با امیر قطر گفت‌وگوی حمایتی انجام داد. این واکنش‌ها فضایی از همبستگی میان کشورهای عرب ایجاد کرده که در آن ایران به‌عنوان یک عضو برابر دیده می‌شود؛ چرا که دیگر تنها کشوری نیست که مورد حملهٔ اسرائیل قرار گرفته است.

این «شراکت سرنوشت» الزاماً به معنای یک اتحاد نظامی یا استراتژیک نیست، اما شکافی روزافزون در جایگاه آمریکا در منطقه را نشان می‌دهد.

در بهترین حالت، این استراتژی جدید ترامپ را وادار خواهد کرد سیاستی برای مهار تهدید اسرائیل اتخاذ کند. در بدترین حالت، اسرائیل به‌عنوان کشوری خصمانه معرفی خواهد شد که امنیت همهٔ کشورهای منطقه را تهدید می‌کند. در این صورت، «محور ضدایران» جای خود را به «محور ضداسرائیل» خواهد داد.

🔻(متن کامل این مقاله را در نشریه چشم‌انداز ایران شماره 152 بخوانید)
#هاآرتص
#زوی_بارئل
#ایران
#قطر
#اسرائیل


🗓چشم‌انداز ایران را از کتابفروشی‌های معتبر و کیوسک‌های روزنامه‌فروشی بخواهید.

ما را در اینستاگرام دنبال کنید.

@cheshmandaz_iran
👍141
🔻گفت‌وگویی درباره درسگفتار «خلاف و وفاق علم و دین» دکتر سروش


🖊
گفت‌وگوی لطف‌الله میثمی با علی بیاتی، پژوهشگر فلسفه و ریاضی


به کانال چشم انداز ایران بپیوندید

وایتهد در کتابش به نام علم و دنیای مدرن که در ابتدای قرن منتشر کرد می‌گوید: «وقتی تأمل می‌کنیم که دین و علم چه ارج و اهمیتی برای بشر دارند، گزاف نیست اگر بگوییم سیر آینده تاریخ بستگی به معامله این نسل با مناسبات و روابط فی‌مابین آن دو دارد». پس چنان‌که روشن است این موضوع از اهمیت فراوان برخوردار است.

امروزه ما در جهانی زندگی می‌کنیم که کاملاً علم‌محور و علم‌بنیاد است درصورتی‌که جهان گذشتگان جهان دین‌محور بود. انسان امروزی به‌عنوان سوژه شناسایی (Subject) با جهانی روبه‎روست که توسط تکنولوژی مدرن ساخته شده و تماماً با ریاضیات درهم‌ آمیخته است و بر اساس علم مدرن است که اذهان مردمان شکل گرفته است.

تا ابتدای قرن بیستم آرمان دانشمندان، فلاسفه و ریاضیدانان توصیف جهان به‌صورت تمام و کمال بود، به‌طوری‌که تناقض یا ناسازگاری‌ای در آن پیدا نشود. این آرمان در تفکرات اکثریت فلاسفه به چشم می‌خورد و منشأ و بنیاد آن به اقلیدس و هندسه اقلیدسی برمی‌گردد، حتی شاید بتوان گفت ارسطو هم تحت تأثیر همین ایده منطق خود را وضع کرد.

هندسه اقلیدسی یک دستگاه قیاسی است (Deductive) و پذیرش قضایا در آن نه به دلیل آن است که با مشاهده (Observation) یا آزمایش (Experiment) تطبیق می‌کند، بلکه به این دلیل است به شکل برهانی و سیستماتیک کار می‌کند و از تعداد کمی اصل بدیهی و یقینی و مفروض به گزاره‌های گوناگونی می‌تواند برسد.

اینکه یک گزاره با برهان منطقی نتیجه شود و از روش اصل موضوعی پیروی کند، یعنی قبول بدون برهان گزاره‌هایی معین به‌عنوان اصول موضوعه و بدیهی اولیه و سپس استنتاج دیگر گزاره‌های دستگاه از این اصول به‌مثابه قضایایی کاربردی.

این هدف تا ابتدای قرن بیستم ادامه داشت و هنوز هم در اذهان برخی متفکران وجود دارد و سروش تأکید دارد که چنین نظام‌سازی استواری ممکن نیست؛ چراکه هر اندیشه‌ای مبنا تلقی شود نقدپذیر است و این آرمان دست‌نیافتنی است. سروش تأکید دارد پیشرفت ریاضیات و تجربه به معنای آزمایشگری و سنجش نقادانه، ستون‌های اصلی علم مدرن بودند و همچنان هستند.

به کانال چشم انداز ایران بپیوندید

استفاده از ریاضیات و توجه به روابط ریاضی بین پدیده‌ها، موضوعی نبود که در منطق ارسطویی یا طبیعت‌شناسی پیشینیان جایی داشته باشد. در طبیعت‌شناسی ارسطویی به دنبال طبایع و ذات اشیا و موجودات بودند و نه توجهی به نسبت‌های ریاضی بین موجودات در طبیعت داشتند و اصلاً به‌کلی آزمایش و تجربه در اندیشه‌های متفکران پیشین غایب بود.

فلاسفه‌ای که تلاش می‌کردند دینداری عاقلانه داشته باشند مانند دکارت، گالیله، نیوتن، پاسکال و دانشمندان و متفکران ریز و درشتی که در گوشه و کنار فعالیت علمی و فلسفی خود را ادامه می‌دادند.

وقتی که سروش بحث از نسبت میان علم و دین را مطرح می‌کند در چارچوب معرفت‌شناسی جدید (Propositional Knowledge) یعنی معرفت‌شناسی گزاره‌ای است. این روش از ابتدای قرن بیستم با رویش فلسفه علم پا گرفته و رونق یافت. در این نگاه، دین به‌عنوان دسته‌ای از گزاره‌ها، با علم تجربی به‌عنوان دسته‌ای از گزاره‌ها و قضایای صادق یا کاذب محل بحث و بررسی قرار گرفته و با همدیگر سنجیده می‌شوند.

متفکران پیشین به این رابطه چنین نمی‌نگریستند و خود را در دنیایی می‌دیدند که خداوند آفریده و آن‌ها باید پرده از راز و معمای هستی بردارند، درحالی‌که امروزه چنین نیست و در علوم مدرن امروزی جایی برای خدا وجود ندارد و به قولی خداوند پشت ابرهای مدرنیته از نظرها پنهان شده است.

🔻(متن کامل این گفت‌وگو را در نشریه چشم‌انداز ایران شماره 152 بخوانید)
#علی_بیاتی
#عبدالکریم_سروش
#دین
#علم
#فلسفه


🗓چشم‌انداز ایران را از کتابفروشی‌های معتبر و کیوسک‌های روزنامه‌فروشی بخواهید.

ما را در اینستاگرام دنبال کنید.

@cheshmandaz_iran
8👍1
🔸جنبش نادیده گرفته شدگان
🔺گفت‎وگو با هادی خانیکی (بازنشر)

جنبش اعتراضی که شکل گرفته و صورت‌بندی‌های واحدی هم ندارد و از دانشگاه تا مدرسه تا محل‌های اجتماعات مختلف را دربرگرفته، به نظرم قضاوت درباره سرشت آن و حتی فرایند شکل‌گیری آن هنوز زود است، اما مطالعاتی مانند طرح‌های پیمایش ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانی، وضعیت سرمایه اجتماعی در ایران، تحولات دینداری و سبک زندگی که در سی سال گذشته در ایران انجام گرفته است و امثال این‌ها، همه نشان می‌دهد به‌تدریج فاصله زبانی یا گسست بین گروه‌های اجتماعی با نهادهای رسمی و نهادهای حاکمیتی شکل گرفته که فراتر از یک نسل است. اگرچه وضعیت نسلی آن پررنگ‌تر دیده می‌شود، ولی واقعیت این است که ما با انباشت خواسته‌ها، مطالبات، اعتراضات و انتقادات مواجه شدیم که چون به‌موقع به آن‌ها پاسخ داده نشده یا دادوستد و تعاملی شکل نگرفته و به‌صورت ناگهانی و بر سر موضوع درگذشت خانم مهسا امینی شکل بالفعل گرفت.

البته این اعتراضات با آن حادثه شروع نشد و پیش‌تر از آن هم بود، اما اینجا بالفعل شد. حال در این گستره فاصله و شکافی که به وجود آمده، فاصله و شکاف نسلی پررنگ‌تر است، به خاطر اینکه نسل جدید اساساً منابع دریافتش از اطلاعات و دانش و فرآیند اجتماعی شدنش و معرفتش نسبت به پیرامون، نسبت به گذشته فاصله بیشتری دارد و به همین دلیل هم بیشتر به چشم خورده است. نسلی که منبع تغذیه‌اش شبکه‌های اجتماعی بوده و هست با نسل‌ها یا بخش‌های دیگری از جامعه که بیشترین توانمندی‌شان در چگونگی استفاده از این شبکه‌ها شده قطعاً متفاوت است و اساساً ما با پدیده‌ای جهانی مواجه هستیم تحت عنوان جنبش‌های اجتماعی مجازی که این جنبش‌های اجتماعی مجازی بسته به نوع مدیریت می‌توانند به بحران منجر شوند یا نشوند.

همه این‌ها به نظر من باید در چارچوبی تحلیل می‌شد که به متفاوت شدن جامعه، متکثر شدن جامعه و رشد فردیت در جامعه یا به گفته آلن تورن بازگشت کنشگر و خودکنشگری منجر شده، ولی متأسفانه این‌ها خیلی دیر دیده شده است به‎خصوص از طرف حاکمیت و نظام رسمی.

رویکرد مک‌لوهان را بعدها متفکران جدیدتر نقد می‌‌کنند و کسانی مثل کاستلز می‌گویند پیام همان رسانه است؛ می‌گوید این پیام هست که شکل رسانه را انتخاب می‌کند؛ یعنی برای وجه اجتماعی بیش از وجه فنّاورانه اعتبار قائل است. قطعاً یکی از تحولات مهمی که جهان با آن مواجه است و از مؤلفه‌های مهم تغییر در همه حوزه‌ها ازجمله سیاست، اجتماع، فرهنگ و حتی حوزه اقتصاد خود رسانه است. ما از اواخر دهه ۷۰ میلادی وارد عصری شدیم که اسمش را عصر اطلاعات گذاشتند و هرچه جلوتر آمدیم این عصر اطلاعات و ارتباطات شکل‌های جدیدتری به خود گرفته که آخرینش شبکه‌های اجتماعی مجازی است. این شبکه‌های اجتماعی مجازی فقط یک تحول فنّاورانه نیست، بلکه وارد حیات جامعه شده است.

یکی از صاحب‌نظران حوزه جامعه شبکه‌ای می‌گوید آن چیزی که ما تحت عنوان انقلاب ارتباطات از آن یاد می‌کنیم خودش سه انقلاب تو در تو است: یکی انقلاب شبکه‌های اجتماعی که شبکه‌های اجتماعی از قدیم هم بودند، بالاخره در متن جوامع بزرگ، جامعه‌های کوچک‌تر با یک انسجامی دور هم جمع می‌شدند. در تهران شهرستانی‌ها دور هم جمع می‌شدند، در میان گروه‌های مختلف دانشگاهی‌ها و فارغ‌التحصیلان جمع می‌شدند و این اصلاً پدیده جدیدی برای ایران و جهان نیست، ولی می‌گوید دو اتفاق فنّاورانه افتاده است: یکی مسئله اینترنت است که زیرساختی برای تسهیل این ارتباطات شده؛ و دیگری تلفن‌های همراه هوشمند است.

منبع:‌ چشم‌انداز ایران شماره ۱۳۶

@cheshmandaz_iran

https://bit.ly/3iZX8W4
7
🔻محدودیت‌های حمایت و سود — پنج سال پس از توافق‌‌های ابراهیم

🖊آرنگ کشاورزیان/ پژوهشگر
به کانال چشم انداز ایران بپیوندید

در ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰، دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا در کاخ سفید همراه با بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر اسرائیل و وزیران خارجه بحرین و امارات متحده عربی توافق‌های ابراهیم را امضا کرد. با امضای این توافق چندجانبه، آنها نخستین کشورهای عربی شدند که پس از مصر در سال ۱۹۷۹ و اردن در سال ۱۹۹۴ روابط خود را با اسرائیل عادی کردند. پنج سال بعد، دیگر این توافق‌ها به چشم یک تحول تاریخی بزرگ دیده نمی‌شوند. بیشتر همه به این نتیجه رسیده‌اند که این توافق‌ها بازتابی از تغییر شرایط منطقه و کاهش قدرت جهانی آمریکا بوده‌اند. به بیان ساده‌تر، آمریکا که دیگر مثل گذشته قدرت بلامنازع جهان نیست، برای حفظ نفوذش به متحدان منطقه‌ای و پیمان‌هایی مثل توافق‌های ابراهیم تکیه کرده است.

«الهام فخرو»، در کتاب جدید خود توافق‌های ابراهیم را چیزی فراتر از یک رویداد حاشیه‌ای در تغییرات اجتناب‌ناپذیر خاورمیانه میبیند. آنها چشم‌اندازی قدرتمند برای رمزگشایی تحول‌های ژئوپولیتیک و اقتصادی در بیست و پنج سال گذشته ارائه می‌دهند که منجر به یک دوره میان‌مدت آشفته و خشونت‌آمیز شده است، دوره‌ای که در آن دیکتاتورها و پولداران از کرانه‌های خلیج فارس تا مدیترانه و فراتر از آن تسلط یافته‌اند. در حالی که رسانه‌های جریان اصلی اغلب توافق‌ها را به عنوان بخشی از فرایند صلح اسرائیلی-فلسطینی بسته‌بندی می‌کنند، فخرو این تصور را رد می‌کند و نشان می‌دهد که این توافق‌ها ارتباط کمی با زندگی فلسطینی‌ها دارند و در عوض یک پیمان امنیتی برای قشر محدودی از نخبگان سیاسی و سرمایه‌داران در کشورهای مختلف هستند.

توافق‌های ابراهیم بر پایه یک ایده قدیمی برخی استراتژیست‌های اسرائیلی ساخته شدند: توافق‌های دوجانبه با دولت‌های عربی می‌توانستند امنیت اسرائیل را از طریق تجارت و مبادلات اقتصادی تأمین کنند، در حالی که مسئله فلسطین به حاشیه رانده می‌شود و رسیدگی به مطالبات فلسطینیان برای خودمختاری به تعویق می‌افتد.


این توافق‌ها، برخلاف اصل «زمین در برابر صلح» که در قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت سازمان ملل (۱۹۶۷) و روند صلح دهه ۱۹۹۰ با مصر و اردن وجود داشت، هیچ تعهدی برای عقب‌نشینی اسرائیل از اراضی اشغالی نداشتند. حتی ادعای امارات که پیش از امضای توافق توانسته بود جلوی الحاق کرانه باختری را بگیرد، به‌سرعت فرو ریخت؛ زیرا ترجمه‌های متناقض از متن توافق و اشتیاق استعمارگرانه اسرائیل آن را بی‌اعتبار کرد.

به کانال چشم انداز ایران بپیوندید

اگر رهبران خلیج فارس از این توافق‌نامه‌ها برای هدف قرار دادن افکار عمومی بین‌المللی استفاده کردند، اما برای جلب حمایت شهروندان خود کار چندانی نتوانستند انجام دهند. فخرو با توضیح می‌دهد که فقدان نسبی اشتیاق برای تعمیق روابط اجتماعی، فرهنگی و گردشگری – به ویژه از سوی اعراب خلیج فارس به اسرائیل – ناشی از سابقه عمیق حمایت مردمی از آرمان فلسطین در میان جوامع شبه جزیره عربستان است. در بحرین، امارات متحده عربی و جاهای دیگر، میراث غنی بسیج حول مسئله فلسطین در میان جامعه مدنی و سازمان‌های کارگری با عادی‌سازی روابط به پایان نرسیده است. فخرو به نظرسنجی‌های عمومی و مجموعه‌ای از کمپین‌های تحریم مؤثر علیه استارباکس و چندین شرکت و محصول دیگر اشاره می‌کند تا استدلال کند که توافق‌نامه‌های ابراهیم از حمایت مردمی کمی در شورای همکاری خلیج فارس برخوردار است. در عوض، این توافق‌نامه‌ها در واقع با شرایط استبدادی رو به رشد در بحرین و امارات متحده عربی در ۱۵ سال گذشته و عدم تحمل شدید سلطنت‌ها نسبت به مخالفت همسو هستند.


🔻(متن کامل این مقاله را در سایت چشم‌انداز ایران بخوانید)
#الهام_فخرو
#آرنگ_کشاورزیان
#یهود
#پیمان_ابراهیم
#اسرائیل


🗓چشم‌انداز ایران را از کتابفروشی‌های معتبر و کیوسک‌های روزنامه‌فروشی بخواهید.

ما را در اینستاگرام دنبال کنید.

@cheshmandaz_iran
4👍1
🔻در باره هفته وحدت و پیشنهادی به قوه قضائیه

🖊احسان هوشمند/ روزنامه‌نگار
به کانال چشم انداز ایران بپیوندید

سال ۱۳۶۰ یعنی ۴۴ سال قبل در چنین روزهایی توسط ایت‌الله منتظری فاصله بین ۱۲ تا ۱۷ ربیع الاول که محل اختلاف روایات تاریخی مذاهب اسلامی درباره تولد پیامبر اسلام ( ص) است به‌عنوان هفته وحدت نام‌گذاری شد. این نام‌گذاری از آن روی حائز اهمیت بود که گروهی از روحانیون و چهره‌های مذهبی اهل سنت دو سال قبل مراتب نگرانی خود از رسمیت یکی از مذاهب اسلامی در قانون اساسی را طرح کرده بودند و حوادثی نیز در اینباره روی داده بود.

در این روزها تنش‌های سهمناک نظامی و سیاسی در غرب کشور از اوج خود فاصله گرفته و درگیری‌ها از شهرها به کوهستان و مناطق مرزی کشیده شده بود. زاهدان و دیگر مناطق شمال شرق کشور نیز تنش‌ها را پشت سرگذارده بودند. جنگ ایران و عراق هم سال نخست خود را پشت سرگذارده بود. در این شرایط همچنان موضوع چگونگی حکمرانی تفاوت‌های مذهبی داخل کشور محل مناقشه بود.

بسیاری از روحانیون بلندپایه شیعی کشور از جمله ایت‌الله مرعشی و ایت‌الله گلپایگانی و ایت‌الله سید کاظم شریعمتداری و نیز ایت‌الله منتظری بر رسمیت مذهب شیعه در قانون اساسی تأکید داشتند. از دیگر سو بخشی از جمعیت کشور به‌ویژه در استان‌های مرزی غرب و جنوب شرق و جنوب و شمال شرقی و دیگر نقاط پیروان مذاهب سنت و جماعت یعنی شافعی مذهب و حنفی مذهب بودند و رسمیت مذهب در قانون اساسی مناقشه‌ای ایجاد کرده بود.

به کانال چشم انداز ایران بپیوندید

به‌دنبال رسمی شدن قانون اساسی، حضور روحانیون شیعی در ساختار قضایی و دادگاه‌ها و نیز شورای نگهبان و نمایندگان ولی فقیه در دستگاه‌های مختلف و در استان‌ها که همگی از روحانیون شیعی مذهب بودند بر ابعاد این ابهام‌ها افزود. به‌ویژه که در استان‌هایی که محل سکونت هم‌وطنان سنی مذهب بود یا اکثریت آنها سنی مذهب بودند نیز این دست از روحانیون از جمله نماینده ولی فقیه از میان روحانیون شیعی مذهب گزینش شده بودند.

در قانون اساسی از سویی بر رسمیت شیعه در کشور تأکید شده بود از سوی دیگر تأکید فراوانی بر اتحاد اسلامی و وحدت اسلامی و منافع مسلمانان و امت اسلامی صورت گرفته و بر حمایت از نهضت‌های آزادیبخش به‌ویژه نوع اسلامی آن تأکید صریحی صورت گرفته بود.

اهل سنت ایران در ساختار قدرت به‌دلایل مذهبی نفوذ چندانی نداشتند اما همزمان بخش مهمی از سیاست خارجی کشور معطوف به حمایت از جریان‌های سیاسی شده بود که سنی مذهب بودند مانند حمایت از فلسطین و یا دیگر جریان‌های آسیایی یا افریقایی! در میانه این دوگانگی اعلام هفته وحدت هم بعدی داخلی داشت و متوجه اهل سنت ایران بود و هم نگاهی به خارج از ایران داشت تا نگرانی‌های احتمالی جریان‌های اسلامی سنی مذهب را به دلیل شیعی بودن ماهیت نظام سیاسی ایران تا حدودی مرتفع کند.

اینک ۴۴ سال از نام‌گذاری هفته وحدت می گذرد. از سویی در بعد داخلی سیاست گذاری‌ها درباره سنی مذهبان کشور، با اصلاحاتی نه چندان ساختاری، همچنان بر همان پاشنه گذشته می‌چرخد. از بعد بین‌المللی هم‌ظهور جریان‌های تکفیری و گروه‌هایی چون داعش و مانند آن شکاف اجتماعی قابل توجهی میان سنی‌ها و شیعیان در گستره منطقه‌ای ایجاد کرده است.

در شرایطی که جامعه امروز ایران هم خواهان اصلاحات ساختاری در حوزه‌های مختلف بر مبنای امر ملی و منافع ملی و حقوق شهروندی است جا دارد سیاست‌های مذهبی کشور به جد مورد ارزیابی و بررسی دو باره قرار گیرد.


🔻(متن کامل این مقاله را در سایت چشم‌انداز ایران بخوانید)
#احسان_هوشمند
#آیت_الله_منتظری
#هفته_وحدت


🗓چشم‌انداز ایران را از کتابفروشی‌های معتبر و کیوسک‌های روزنامه‌فروشی بخواهید.

ما را در اینستاگرام دنبال کنید.

@cheshmandaz_iran
👍6👎1
🔻زمانی برای میدان‌داری اصول‌گرایان تدبیرگرا

🖊علی حاجی قاسمی
استاد سیاست‌گذاری اجتماعی در دانشگاه سودرتورن سوئد


به کانال چشم انداز ایران بپیوندید
بن‌بست سیاسی در ایران به مراحل حساسی رسیده و نیاز به ابتکار عمل سیاسی در اتخاذ تصمیم‌های مهم و سریع به امری حیاتی بدل شده است. این بن‌بست که ناشی از بلاتکلیفی در پایان دادن به تداوم آنچه رویکرد مقاومتی دانسته می‌شود و جبهه پایداری پرچمدار آن است، نیازمند حضور و میدان‌داری بازیگرانی است که قابلیت و پتانسیل لازم برای چنین نقش‌آفرینی را داشته باشند.

به نظر می‌رسد در شرایط کنونی خروج از این بن‌بست که با پذیرش چرخش در سیاست خارجی امکان‌پذیر می‌شود تنها توسط بازیگرانی می‌تواند امکان‌پذیر باشد که از پشتوانه لازم، به‌ویژه در نهادهای قدرت، برخوردار باشند.

در میان بازیگران سیاسی موجود، به نظر می‌رسد اصول‌گرایان تدبیرگرا ممکن‌ترین طیفی باشند که بتوانند این روند را محقق کنند. چنانچه آن‌ها که زمانی در حاکمیت از نفوذ چشمگیری برخوردار بودند ولی مدت‌هاست که در حاشیه قرار گرفته است، از تمامی ظرفیت‌های سیاسی اجتماعی بالقوه خود، حتی در میان ناراضیان واقف شوند و اراده، شهامت و چابکی کافی برای به دست گرفتن ابتکار عمل را داشته باشند، می‌توان تصور داشت که کشور امکان گذار از وضعیت انتظار و نگرانی مداوم را پیدا کند.

به کانال چشم انداز ایران بپیوندید

بر همگان آشکار شده چالش اساسی که کشور در این روزها با آن مواجه است، کندی و ابهام در اتخاذ تصمیم‌های سریع برای تعامل با جامعه جهانی بر سر برنامه غنی‌سازی است. با وجود آگاهی همگانی به این چالش، مشکل در فقدان ابتکار خلاقانه و جسورانه نهادهایی است که در عرصه سیاست‌گذاری و حتی گفتمانی در سطح حکومتی نقشی مسلط را در اختیار داشته‌اند. نهاد محوری که عامل کندی و فقدان خلاقیت سیاست‌گذاری‌ها در ایران است طیف رادیکالی است که عمدتاً توسط جبهه پایداری نمایندگی می‌شود و فضای گفتمانی و سیاست‌گذاری را در اختیار خود گرفته است.

این تشکیلات که زمانی بنا بر تصور غالب در حکومت بر پایه نیاز به نیروی میدانی که بتواند آن را در برابر چالش‌های امنیتی محافظت کند شکل گرفت، سال‌هاست که عامل بازدارندگی حکومت برای انطباق خود با روح زمانه شده است. جبهه پایداری با وجود حمایت ضعیف اجتماعی در دو دهه اخیر، آشکار و پنهان، نقش تعیین‌کننده‌ای در شکل‌گیری و تداوم هژمونی سیاسی بازدارنده، چه برای طیف اصول‌گرایان و چه برای کل کشور، ایفا کرده است.

حاصل این رویکرد مسدود شدن راه‌های تحول در درون نظام بوده است. به همین دلیل، چنانچه امکانی برای تغییر در سیاست‌گذاری‌های حکومتی متصور باشد این تغییر ناگزیر تنها به دست خود اصول‌گرایان قابل انجام خواهد بود.

تحرکات هفته‌های اخیر در طیف اصول‌گرایان تدبیرگرا -که با انتخاب علی لاریجانی به سمت دبیر شورای عالی امنیت ملی جان تازه‌ای به خود گرفته است- امید به نقش‌آفرینی این طیف را افزایش داده است، اما این تحرکات در اردوی اصول‌گرایان تدبیرگرا تاکنون قدری کُند، مبهم و کم‌اثر صورت پذیرفته است. بزرگ‌ترین دلیل این روند که ناشی از عدم اعتماد به نفس کافی در این جریان است به ساختار غیرمتشکل و پراکنده اصول‌گرایان تدبیرگرا مربوط می‌شود که برخلاف جبهه پایداری، هنوز نتوانسته‌اند اتفاق‌نظر و انسجام نسبی را در میان خود ایجاد کنند و نیز پایگاه اجتماعی خود را به اراده‌ای که برای تغییر دارند امیدوار و آماده نقش‌آفرینی کنند.

آنچنان که از روند وقایع برمی‌آید جریان اصول‌گرایی تدبیرگرا از حمایت ضمنی رهبری نظام و همچنین فرماندهان نظامی کشور نیز برخوردار است. چنانچه اصول‌گرایان تدبیرگرا قدم‌های جدی در مسیر تغییرات معنادار در عرصه تحولات اساسی در سیاست‌گذاری‌های داخلی و خارجی نظام بردارند، حتی می‌توانند در پیوند با دولت پزشکیان، گروه‌های ناراضی و حتی بخش‌هایی از مخالفان سیاسی را به تغییرات معنادار در کشور امیدوار سازند.

به لحاظ محتوایی و تغییرات اساسی سیاسی آنچه بیش از هر چیز حاد و اضطراری است آمادگی برای مذاکره برای دستیابی به توافق با اروپا و امریکاست. در پس‌آمد جنگ دوازده‌روزه که به‌طور دفاکتو (در عمل) شرایط جدیدی برای برنامه هسته‌ای ایران فراهم آمده و همچنین در مورد گروه‌های نیابتی در منطقه نیز شرایط کاملاً متفاوت شده، امکان رسیدن به توافق و تفاهم بیش از گذشته افزایش یافته است.


🔻(متن کامل این مقاله را در سایت چشم‌انداز ایران بخوانید)
#اصول_گرا
#جبهه_پایداری
#سیاست_خارجی
#علی_حاجی_قاسمی


🗓چشم‌انداز ایران را از کتابفروشی‌های معتبر و کیوسک‌های روزنامه‌فروشی بخواهید.

ما را در اینستاگرام دنبال کنید.

@cheshmandaz_iran
5👍1👎1
شماره 153 چشم‌انداز ایران را به‌زودی می‌توانید از کیوسک‌ها و کتابفروشی‌های معتبر تهیه کنید.
در این شماره، بحران آب توسط کارشناسان بررسی شده است، پرونده‌ای درباره نهادهای مدنی و کار مدنی در ایران خواهید خواند، به مناسبت سالگرد جنبش مهسا، یادداشتی در اینباره وجود دارد، مطالبی در تحلیل وضعیت خاورمیانه آمده است، سرمقاله نیز به تقویت پایداری مردم با تقویت جامعه مدنی پرداخته شده.

با ما همراه باشید و برای حمایت از این نشریه مستقل، با خرید اشتراک، به ما بپیوندید.


🎯برای اشتراک نشریه چشم‌انداز ایران، با ما تماس بگیرید.

یـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا

🎯برای اشتراک یک ساله، مبلغ 1 میلیون و 200 هزار تومان به شماره کارت ۶١٠۴٣٣٧٣٧٧۵۵٠٢٣٩ به نام لطف الله میثمی واریز کنید و فیش و نشانی به همراه کدپستی را از طریق تلگرام یا ایمیل برای ما ارسال کنید.

ایران به صداهای مستقل نیاز دارد. با اشتراک نشریه، از این صدای ملی و مستقل حمایت کنید.


👇🏿راه‌های ارتباطی:

ایمیل: [email protected]
تلگرام: https://www.group-telegram.com/cheshm_andaze_iran
👍75
🔻اسرائیل، سوریه یا بازی بزرگ‌تر؟

🖊محمدحسین رسول‌زاده

به کانال چشم انداز ایران بپیوندید

اسرائیل بیش از هر بازیگری در خاورمیانه، از میزان انزجار عمومی که در میان ملت‌های منطقه -از جمله جهان عرب، ایرانیان و ترک‌ها- نسبت به آن وجود دارد آگاه است. این واقعیت موجب شده افکار عمومی همچنان مانعی جدی بر سر راه نزدیکی آشکار بسیاری از دولت‌ها به اسرائیل باشد در کنار این چالش اجتماعی، اسرائیل با یک نقطه‌ضعف راهبردی جدی نیز مواجه است: مساحت کم جغرافیایی و جمعیت محدود که آن را از منظر زمینی، در برابر تهدیدات خارجی آسیب‌پذیر می‌سازد.

با این حال، توازن راهبردی خاورمیانه در سایه چند مؤلفه قدرت اسرائیل دگرگون شده است: سلطه نظامی هوایی، توانمندی پیشرفته سایبری و اطلاعاتی و بهره‌گیری از حمایت گسترده سیاسی، اقتصادی و نظامی ایالات‌متحده و تا حدی اروپا. افزون بر این، شبکه‌های پیچیده مالی و تکنولوژیک جهانی، که سررشته بخشی از آن‌ها در دستان اسرائیل است، به این رژیم قدرتی مضاعف بخشیده است.

به کانال چشم انداز ایران بپیوندید
یکی از اصلی‌ترین اهداف این حملات، جلوگیری از شکل‌گیری یک حکومت عربی با پیشینه مردمی و ضد صهیونیستی در سوریه است؛ حکومتی که در آینده، با اتکا به تجربه جنگ‌های چریکی و پشتیبانی سیاسی یا اقتصادی قدرت‌های منطقه‌ای، می‌تواند به تهدیدی جدی در عرصه زمینی بدل شود. در شرایطی که منطقه درگیر آشوب‌های داخلی و صف‌بندی‌های مبهم ژئوپلیتیکی است، اسرائیل این موقعیت را فرصتی مغتنم برای ضربه زدن به توان آینده سوریه تلقی می‌کند، حتی اگر در ظاهر، این اقدامات خطر اجماع منطقه‌ای علیه خود را به همراه داشته باشد.

هدف دوم می‌تواند فراتر از صرف حمله نظامی باشد. تضعیف حاکمان فعلی سوریه، یا حتی حذف فیزیکی برخی رهبران کلیدی، ممکن است راه را برای شکل‌گیری یک ساختار نیمه فروریخته یا دست‌نشانده در بخشی از خاک سوریه هموار کند. چنین سناریویی، به اسرائیل اجازه می‌دهد نوعی «حائل زمینی» میان مرزهای خود و سرزمین سوریه ایجاد کند.

اسرائیل در پی آن است تا از طریق این حملات، پیامی روشن به سایر کشورهای منطقه مخابره کند: ما، فارغ از محبوبیت یا نفرت عمومی، از اعتمادبه‌نفس و پشتیبانی بین‌المللی کافی برای عبور از خطوط قرمز متعارف برخورداریم. این پیام، به‌ویژه برای کشورهایی مانند عربستان سعودی که در حال پی‌ریزی یک راهبرد توسعه‌طلبانه و هژمونیک هستند، اهمیت دارد. سعودی‌ها به‌خوبی می‌دانند که ورود به یک تقابل مستقیم با اسرائیل، می‌تواند ثبات آینده و سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت آنان را به خطر اندازد. کشورهای کوچک عربی خلیج فارس نیز در این میان، در وضعیتی نیستند که بتوانند نقشی تعیین‌کننده ایفا کنند.

در ظاهر، ممکن است اقدام نظامی اسرائیل علیه سوریه، یک ریسک خطرناک به نظر برسد؛ اما از منظر محاسبه هزینه-فایده، به نظر می‌رسد که تل‌آویو در پی یک بازدارندگی روانی و منطقه‌ای گسترده‌تر است. هنوز ابعاد کامل این سیاست روشن نشده است، اما بدون شک رویدادهای آتی، زوایای بیشتری از اهداف راهبردی اسرائیل را آشکار خواهد کرد.

🔻(متن کامل این مقاله را در نشریه چشم‌انداز ایران شماره 152 بخوانید)
#محمد_حسین_رسول_زاده
#اسرائیل
#سوریه


🗓چشم‌انداز ایران را از کتابفروشی‌های معتبر و کیوسک‌های روزنامه‌فروشی بخواهید.

ما را در اینستاگرام دنبال کنید.

@cheshmandaz_iran
👍5
🔻جنگی کوتاه‌مدت با ثمره روشنگری درازمدت

🖊محمد احمدی

به کانال چشم انداز ایران بپیوندید

درست زمانی که ایران و امریکا در حال برنامه‌ریزی برای دور جدیدی از مذاکره بر سر برنامه هسته‌ای بودند، در ۱۲ ژوئن، شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی قطعنامه‌ای را بر پایه گزارشی از مدیرکل آژانس، رافائل گروسی، تصویب کرد. گزارشی که نگرانی‌هایی مبهم درباره برنامه هسته‌ای ایران مطرح می‌کرد، بی‌آنکه شواهدی قطعی از تخلف ارائه دهد. با وجود آنکه پرونده این نگرانی‌ها سال‌ها قبل بسته شده بود و اکنون بدون مستندات معتبر بازگشایی می‌شد، این قطعنامه که عمدتاً توسط سه قدرت اروپای غربی به‌علاوه امریکا هدایت می‌شد، با سرعت به تصویب رسید و با استقبال صریح اسرائیل مواجه شد، حتی اگر دلایل این قطعنامه معتبر فرض شود، هرگونه تصمیم برای اقدامات بعدی باید ابتدا در شورای امنیت سازمان ملل مورد بحث و بررسی قرار می‌گرفت.

اما آن دولت‌ها نمی‌خواستند منتظر این روند بمانند. کمتر از ۲۴ ساعت بعد، اسرائیل زیرساخت‌های هسته‌ای ایران را هدف حمله قرار داد و نتانیاهو از همان گزارش و قطعنامه برای توجیه اقدام خود استفاده کرد. به این ترتیب، نهادی که با هدف تضمین توسعه صلح‌آمیز هسته‌ای ایجاد شده به ابزاری برای مشروعیت‌بخشی به تهاجم نظامی تبدیل شد. این در تضاد آشکار با اصول بنیادی آژانس و علت وجودی آن است؛ البته شروع یک جنگ با ابعادی چنین گسترده، نیاز به ماه‌ها برنامه‌ریزی دارد و نمی‌تواند به این سرعت شکل بگیرد. به نظر می‌رسد گروسی در هماهنگی با اسرائیل و متحدان آن، گزارش را در زمان مناسب برای طراحان جنگ ارائه داده است. سه کشور اروپایی نیز که در همان روزها قرار ملاقاتی با مقامات ایرانی داشتند کمی پیش از حمله اسرائیل، این ملاقات را لغو کردند و این نشان می‌دهد آن‌ها از وقایع بعدی آگاه بودند.

از زمان آغاز مذاکرات هسته‌ای با ایران در سال ۲۰۰۳ اسرائیل به دنبال شکست این مذاکرات، نابودی تأسیسات هسته‌ای ایران و کشاندن امریکا و ناتو به جنگ با ایران بود. غرب در صدد بود خواسته‌های اسرائیل را از طریق مذاکره با ایران تأمین کند، اما نگرش نتانیاهو به مذاکرات غربی‌ها، امتیازگیری حداکثر از ایران و عدم اعطای امتیاز متقابل به آن بود. پس از روی کار آمدن ترامپ در ۲۰۲۵ و با فشار لابی‌های اسرائیل در امریکا، این نگرش نتانیاهو کم‌کم تبدیل به سیاست خارجی امریکا در قبال ایران گردید. به این ترتیب، مذاکرات دولت امریکا با ایران، حداقل در هفته‌های قبل از جنگ، بخشی از نقشه غافلگیرانه نتانیاهو برای حمله به ایران شد. کلید فریب، این ایده بود که به ذهن ایرانی‌ها القا شود که وقتی امریکا مشغول مذاکره است، حمله‌ای در کار نخواهد بود.

ترامپ در ماه‌های قبل از حمله اسرائیل، بارها ایران را تهدید به عملیات نظامی کرده بود تا بتواند در مذاکرات امتیاز بگیرد. پس از شروع جنگ نیز اذعان نمود که از نقشه آن اطلاع داشته و از اقدامات اسرائیل ستایش و حمایت کرد.

بخش دیگری از عملیات فریب این بود که دولت امریکا در حین جنگ اسرائیل و کمی قبل از حمله امریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران، اعلام کرد تصمیم خود برای اقدامات بعدی را دو هفته دیگر خواهد گرفت. هدف این بود که در ایران، احساس آسودگی از خطر امریکا ایجاد شود. نتیجه طبیعی این فریب‌کاری‌ها بی‌اعتمادی ایران به مذاکرات و نیت‌های طرف مقابل است و باعث می‌شود حل مسائل بین طرفین بسیار پیچیده شود و چشم‌انداز آینده منطقه با خطرات بزرگ‌تری مواجه گردد. آژانس و مدیرکل آن حاضر نشدند حملات اسرائیل و امریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران را محکوم کنند.

به این ترتیب، آژانس که بر طبق اساسنامه خود متعهد است از حقوق هسته‌ای اعضای خود حمایت کند، تبدیل به ابزاری برای جنگ‌افروزی دو دولت هسته‌ای شد که یکی از آن‌ها عضو ان‌پی‌تی نیست و تحت هیچ نظارتی قرار ندارد. در نتیجه این رفتار، جهان شاهد رویکرد بیشتر به تسلیحات هسته‌ای، بی‌ثباتی و کاهش نقش بین‌المللی آژانس خواهد بود.


🔻(متن کامل این مقاله را در نشریه چشم‌انداز ایران شماره 152 بخوانید)
#محمد_احمدی
#اسرائیل
#ایران
#جنگ_12_روزه


🗓چشم‌انداز ایران را از کتابفروشی‌های معتبر و کیوسک‌های روزنامه‌فروشی بخواهید.

ما را در اینستاگرام دنبال کنید.

@cheshmandaz_iran
👍3👏21
🔻زبان و ادبیات فارسی؛ پُلی میان مهاجران و هویت فرهنگی ایران و افغانستان

🖊گفت‌وگو با محمدکاظم کاظمی، شاعر افغان/رضا عطایی
محمدکاظم کاظمی، شاعر و نویسنده مهاجر افغانستانی در ایران با تجربه‌ای عمیق در ادبیات فارسی، در گفت‌وگویی صمیمی به بررسی چالش‌های فقر شناختی جامعه ایران درباره افغانستان و مهاجران می‌پردازد. او با بیان اینکه «ما فقط همدیگر را داریم تأکید می‌کند که ادبیات فارسی می‌تواند به‌عنوان پلی میان ایران، افغانستان و مهاجران عمل کند. کاظمی بر این باور است که «بسیاری از گمشده‌های ایران را می‌توان در ادبیات افغانستان یافت» و برعکس، این ادبیات می‌تواند به درک مشترک و همبستگی فرهنگی کمک کند. او ضرورت ایجاد یک میراث مشترک را در برابر موج‌های مهاجرستیزی و چالش‌های اجتماعی مطرح می‌کند و از اهمیت درک متقابل و حفظ هویت فرهنگی برای ساختن آینده‌ای روشن برای نسل‌های آینده سخن می‌گوید.


به کانال چشم انداز ایران بپیوندید

تجربه مهاجرت ما به ایران درمجموع تجربه مثبتی بوده است؛ به این دلیل که اولاً به کشوری هم‌زبان مهاجرت کرده‌ایم و در کنار شمار زیادی از هم‌زبانان خود زندگی کرده‌ایم که این موضوع برای هر فردی خوشایند است. همچنین در اینجا زمینه‌های علاقه‌مندی من، شامل فعالیت‌های ادبی و شعر، بهتر تحقق پیدا کرد.

ما با تجربیات جدیدی که در شعر فارسی در ایران شکل گرفته بود، آشنا شدیم؛ تجربیاتی که هنوز به داخل افغانستان منتقل نشده بود. به همین دلیل، ما که به ایران مهاجرت کرده‌ایم از نظر ارتباط با رهیافت‌های جدید در زمینه شعر که در سال‌های بعد از انقلاب اسلامی ایران اتفاق افتاده بود بهره‌مند شدیم.

می‌توانم بگویم که بخش عمده‌ای از هویت ادبی من از این فرصت‌ها ناشی شده است. در ایران، از محیط‌های ادبی و جلسات مختلف به‌خوبی استفاده کردم، درحالی‌که در افغانستان و به‌ویژه در سال‌های جنگ، این امکانات در دسترس نبود. همچنین، من از شعر شاعران دوره انقلاب اسلامی در ایران، مانند آقای علی معلم، تأثیر زیادی گرفتم. بسیاری از افرادی که هنوز در داخل افغانستان هستند، شاید با آثار علی معلم آشنا نباشند، اما ما در ایران از نزدیک با این آثار ارتباط داشتیم و این موضوع تأثیرگذار بود.

موج جدید مهاجرت به ایران بعد از تسلط طالبان رخ داد و برای مردم ایران، به‌ویژه جوانان، تجربه جدیدی بود. آن‌ها با چهره‌ای پررنگ‌تر از جامعه مهاجر مواجه شدند، به‌ویژه مهاجرانی که تجربه کمتری از زندگی در ایران داشتند و با محیط جدید انس نداشتند. حضور این مهاجران و تأثیرگذاری آن‌ها بر جامعه ایران، به‌وضوح مشهود است.

مسائل جنگ، تحریم و مشکلات اقتصادی نیز نقش مهمی در این فرآیند ایفا کردند. همچنین، تلاش‌هایی که به‌صورت پروژه‌ای برای شکل‌دهی به ذهنیت مردم ایران انجام شد، به‌نوعی به پررنگ‌تر شدن موضوع مهاجرت و آثار آن کمک کرد. به نظر من، این موارد به‌طور غیرواقعی هدایت شده بودند و پس از جنگ اخیر، این موضوعات شدت بیشتری پیدا کردند.

ما دو موج عمده داریم: یکی موج غرب‌گرایی؛ و دیگری موج اسلام‌گرایی. در موج غرب‌گرایی، شناخت و توجه بیشتر به سمت غرب و ارتباط با آن جهان معطوف می‌شود و حوزه شرق، به‌ویژه افغانستان و ماوراءالنهر، تقریباً فراموش می‌شود.

موج دیگری که قابل ‌توجه است، موج اسلام‌گرایی به معنای توجه به جهان اسلام و به‌خصوص جهان عرب است. پس از انقلاب اسلامی، به دلایل مختلف ازجمله جنگ ایران و عراق و توجه به مسائل خاورمیانه، نگاه‌ها به سمت جهان عرب سوق پیدا کرد. در این شرایط، توجه به افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان و سایر مناطق که قلمرو زبان فارسی محسوب می‌شوند، کاهش یافت.

بسیاری از مردم ایران تنها به جغرافیای کنونی کشور خود توجه دارند و این تفکر باعث شده که نگاه به افغانستان به‌عنوان جزئی از هویت فرهنگی و ملی خود کمتر باشد. در واقع، این ملی‌گرایی به مرزهای سیاسی محدود شده و ارتباط با سایر مناطق فارسی‌زبان را تضعیف کرده است.

باید به یکدیگر بقبولانیم که ما متحدان دیرینه تاریخی هستیم و در یک جغرافیا زندگی می‌کنیم که به لحاظ ژئواستراتژیک به‌عنوان یک کشور محسوب می‌شود.

موضوع دیگری که باید به آن توجه کنیم، این است که قلمرو زبان فارسی فراتر از مرزهای سیاسی ایران است. باید به مردم ایران و افغانستان این موضوع را منتقل کنیم که زبان فارسی تنها محدود به مرزهای ایران نیست. برای بسیاری از مردم، زبان فارسی در افغانستان کمتر شناخته شده و برخی حتی قائل به دو زبان مستقل بوده‌اند.


🔻(متن کامل این گفت‌وگو را در نشریه چشم‌انداز ایران شماره 152 بخوانید)
#محمدکاظم_کاظمی
#ایران
#افغانستان
#ادبیات


🗓چشم‌انداز ایران را از کتابفروشی‌های معتبر و کیوسک‌های روزنامه‌فروشی بخواهید.

ما را در اینستاگرام دنبال کنید.

@cheshmandaz_iran
👍4
یک‌صدوپنجاه‌وسومین شماره نشریه چشم‌انداز ایران منتشر شد.

@cheshmandaz_iran
👍12
🔻تذکرهای داوود اوغلو به اردوغان

🖊برگرفته از یادداشت احمد داوود اوغلو، برگردان نشریه چشم انداز ایران
منبع: سایت کارار
احمد داوود اوغلو، کنشگر سیاسی ترک، درباره دیدار اردوغان و ترامپ یادداشتی نوشته است که بازتاب بسیاری در مطبوعات ترکیه و حتی ایران داشته است. این گزارش، برگرفته از گزارشی است که در سایت کارار ترکیه منتشر شده است.


به کانال چشم انداز ایران بپیوندید
رئیس حزب آینده و نخست‌وزیر پیشین، دکتر احمد داووداوغلو، دیدار اردوغان–ترامپ را از منظر موازنه‌ی قدرت‌ها در جهان و آینده ترکیه مورد بررسی قرار داد. او با تأکید بر اینکه نظم جهانی جدید در حال شکل‌گیری است، خاطرنشان کرد که ترکیه باید بدون تبدیل شدن به «متحد اقماری» هیچ بلوکی، سیاست خارجی چندبعدی را دنبال کند.

به باور داوود اوغلو، ترامپ و مراکز قدرت پشت سرش در پی برچیدن نظام ۸۰ ساله سازمان ملل و جایگزینی آن با نظمی نو-امپریالی هستند. همان‌گونه که ترامپ حتی با پیشی گرفتن از پادشاه چارلز در لندن سنت‌های امپراتوری بریتانیا را زیر پا گذاشت، می‌کوشد میراث استعماری را به شکلی تازه احیا کند.


او لحن تحقیرآمیز ترامپ در مجمع عمومی سازمان ملل را هم یادآور لحن هیتلر و موسولینی در آستانه جنگ جهانی دوم می‌داند.

برخلاف دهه‌های پیشین که غرب سهم ۷۰ درصدی از اقتصاد جهانی داشت، امروز سهم آمریکا و اروپا به حدود ۴۸ درصد کاهش یافته، در حالی که آسیا به‌تنهایی ۴۶ درصد را در اختیار دارد. این تحول، به‌گفته او، دلیل تمرکز ترامپ بر جنگ‌های تعرفه‌ای و به حاشیه راندن نهادهای بین‌المللی است.

ترامپ در این چارچوب کشورها را مجبور می‌کند میان «با من بودن یا علیه من بودن» انتخاب کنند و تلاش می‌کند برای خود «متحدان اقماری» بتراشد. داووداوغلو می‌گوید اردوغان نیز در این دیدار زیر فشار چنین فضای روانی قرار گرفت.

او به تناقض میان پیشنهاد «محور ترکیه-چین-روسیه» از سوی باغچلی و تعهدات اردوغان در واشنگتن اشاره کرده و تأکید می‌کند ترکیه باید از هر دو وابستگی اجتناب کند و سیاست چندبعدی را پیش ببرد.

به کانال چشم انداز ایران بپیوندید

بخش احساسی متن به غزه اختصاص دارد. داووداوغلو یادآوری می‌کند که چشمان مظلومان غزه به این دیدار دوخته بود و انتظار داشتند صدای آن‌ها در کاخ سفید طنین‌اندازد. اما ترامپ حتی در برابر کشتار ده‌ها هزار غیرنظامی غزه سکوت کرد، در حالی که بارها نام ۳۸ گروگان اسرائیلی را تکرار کرد. او می‌گوید قلبش شکست و مطمئن است اردوغان هم پس از جلسه همان حس را داشته است.


او توصیه می‌کند دولت ترکیه به‌سرعت گام‌های عملی برای حمایت از غزه بردارد، مثلاً نیروی دریایی ترکیه به «ناوگان صمود» (کمک‌رسانی به غزه) بپیوندد.

داوود اوغلوو در جمع‌بندی این یادداشت معتقد است که: «اکنون زمان غرق شدن در مجادلات بیهوده نیست؛ زمان آن است که وجدان و عقل، آرمان و واقعیت را با هم تلفیق کنیم و برای انسانیت، کشورمان و به‌ویژه غزه، افق‌های تازه‌ای ترسیم کنیم.»
🔻(متن کامل این مقاله را در سایت چشم‌انداز ایران بخوانید)
#ترکیه
#احمد_داوود_اوغلو
#اردوغان
#ترامپ


🗓چشم‌انداز ایران را از کتابفروشی‌های معتبر و کیوسک‌های روزنامه‌فروشی بخواهید.

ما را در اینستاگرام دنبال کنید.

@cheshmandaz_iran
👍102
آنچه در شماره 153 نشریه چشم‌انداز ایران خواهیم خواند؛

سرمقاله شماره جدید به قلم لطف‌الله میثمی، باز هم به نیاز مبرم جامعه ایران در شرایط فعلی یعنی همبستگی پرداخته است. همبستگی‌ای که برای تحقق آن حکومت باید گام‌های مهمی پیش بگذارد. میثمی در این مقاله مفصل پس از بررسی وضعیت فعلی خاورمیانه و جهان، به تأثیر این اوضاع بر شرایط ایران می‌پردازد و با بهره‌گیری از الگوی مصدق، راه‌هایی برای برون‌رفت از این وضعیت توصیه می‌کند. او مسئولیت جامعه را در شرایط فعلی همبستگی ملی می‌داند.

پس از سرمقاله، یادداشتی درباره مرحوم پدر طالقانی منتشر شده است که در آن با بهره‌گیری از نگاه طالقانی، به نقد حضور نظامیان در اقتصاد پرداخته شده است. شاید اگر سرداران جنگ را به تاجران اقتصاد تبدیل نکرده بودند، در جنگ 12 روزه شاهد شهادت این سرداران به آن صورت نبودیم.

سیاست داخلی با یادداشتی از مهدی غنی آغاز می‌شود که در آن به موضوع حجاب اجباری پرداخته است. غنی با مددگیری از نگاه پدرانه پدر طالقانی و توصیه‌های قرآن و عقلانیت، به نقد سیاست‌های حوزه فرهنگ و مرتبط با حجاب پرداخته است. در مقاله‌ای دیگر، محمدرضا کربلایی، پژوهشگر، به کریدور زگزور پرداخته است. او معتقد است، با نگاه عقلانی می‌توان تهدید این کریدور را به فرصت تبدیل کرد. احسان هوشمند نیز در ادامه بحث امنیت و مرز، مباحثی مرتبط با دالان زنگزور ارائه داده است که بسیار خواندنی است.

بخش اندیشه این شماره نیز به مسائل مختلفی پرداخته است. مهدی غنی، هیوا اشرف‌نژاد، احمد علوی، علی بیاتی، امین یاری و استاد اکبر ثبوت، هرکدام مسائلی را در حوزه اندیشه بررسی کرده‌اند. غنی در بحث خود، به ربط ایمانی دیدگاه‌های مختلف پرداخته است. او معتقد است همه دیدگاه‌ها، دارای سویه‌های ایمانی هستند. اشرف‌نژاد به بررسی سرنوشت بنی‌اسرائیل در قرآن و متون مذهبی و تاریخ پرداخته است.

بحران آب، مدت‌هاست یکی از مسائلی است که نشریه چشم‌انداز ایران به آن می‌پردازد. در این شماره نیز سعید سامانی مجد، سیداحمد خاتون‌آبادی و شهرام اتفاق به بررسی این موضوع در بخش اقتصاد و توسعه پرداخته‌اند.

در بخش جامعه، پرونده‌ای به نهادهای مدنی اختصاص یافته است. نعمت‌الله فاضلی، استاد انسان‌شناسی و منیرهمایونی، اکبر اسماعیل‌پور و زهرا توحیدی فعالان مدنی، به بررسی وضعیت نهادهای مدنی در ایران پرداخته‌اند. یکی از موضوعاتی که به تحلیل جامعه مدنی ایران کمک بسیاری می‌کند، موضوع جنبش‌های مدنی است. بررسی کتاب ارزشمند سعید مدنی درباره جنبش‌های اجتماعی توسط حسین موسوی آخرین مطلب از بخش اجتماعی نشریه چشم‌انداز ایران است.

مدت بسیاری است که خاطرات جذاب و خواندنی فرزند مرحوم طالقانی، بخش جدایی‌ناپذیر سرویس تاریخ چشم‌انداز ایران است. آخرین قسمت از این خاطرات، مانند بخش‌های قبلی، حاوی ناگفته‌های بسیار و نکات خواندنی فراوانی است. فرید اسدی دهدزی در مطلبی به بررسی دیدگاه‌های مرحوم حسین صدیقی، فرزند مرحوم استاد غلام‌حسین صدیقی پرداخته و مهدی غنی نیز در مقاله‌ای با عنوان چرخه خشم و خشونت، به سیاق مطالب پیشین خود گفتگویی با یکی از نسل‌های نو داشته است.

در سیاست خارجی، آزاده ثبوت در گفت‌گویی به جنبش‌های همبستگی با فلسطین پرداخته است، محمود احمدی نیز به تحلیل وضعیت اسرائیل پرداخته، و مهدی شریعتی، مقاله‌ای بسیار خواندنی از سوزان واتکینز درباره موقعیت اسرائیل و ایران را ترجمه کرده است.

امیرحسین رحمتی، در بخش ادبیات به بررسی سرودهای مقاومت پرداخته است، علی حجازی بحثی درباره فضای ایران پس از کودتا دارد و ساره رحیمی به سنت چند شماره قبل، به بررسی ادبیات افغانستان پرداخته است.

💠با چشم‌انداز ایران همراه باشید و از تحلیل‌های راهبردی آن بهره‌مند شوید.

🌐با اشتراک نشریه، از تداوم انتشار آن حمایت کنید.


به کانال تلگرام و اینستاگرام نشریه چشم‌انداز ایران بپیوندید و یادداشت‌ها و مقالاتی از نشریه‌های بین‌المللی بخوانید.

با مبلغ سالانه 1 میلیون و 200 هزار تومان، نشریه را در خانه تحویل بگیرید و از انتشار این گونه مطالب حمایت کنید. برای اشتراک با ما تماس بگیرید؛

021-46106396
021-46106239
021-44657489
🌐cheshmandaziran.ir
mail: [email protected]
cheshmandaziran (https://www.group-telegram.com/cheshmandaz_iran.com/1235)
👏51👍1
◀️جناب آقای علی آقامحمدی

هم بند زندان
های دوران ستمشاهی
درگذشت همسر و همراهتان را خدمت
جنابعالی و خانواده محترم تسلیت می‌گویم. برای آن مرحوم از خداوند علو درجات و برای حضرتعالی صبر و شکیبایی میخواهم.

لطف الله میثمی
5👎3
🔻 تقویت جامعه مدنی؛ رمز پایداری
🖊لطف‌الله میثمی

(سرمقاله شماره 153 نشریه چشم انداز ایران)
به کانال چشم انداز ایران بپیوندید


مسئله راهبردی مهم که به مردم منطقه و به‌ویژه ایران مربوط می‌شود، این است که اراده امریکا و اسرائیل و کشورهای غربی بر این قرار گرفته که بدون توجه به استقلال این کشورها، دخالت نظامی کنند و تغییر رژیم دهند. وظیفه ما در برابر این اراده بی‌رحمانه چیست؟ همراه شویم یا منفعل بمانیم؟

طبیعی است که مردم آزاد ایران که رژیم شاهنشاهی را سرنگون کردند و زیر بار حاکمیت نژادی عرب و حاکمیت صنفی روحانیت نرفتند، چگونه می‌توانند با این اراده بی‎رحمانه همراهی کرده یا منفعل بمانند؟ مسلّم است که این اراده را برنمی‌تابند و مقاومت کنند؛ بنابراین ملاحظه می‌کنیم که مقاومت زاییده چنین اراده ظالمانه‌ای است و در جهت بالنده تاریخ قرار دارد، درحالی‌که تبلیغات رسانه‌ای این مقاومت را با نعل وارونه‌ای، تروریسم تلقی می‌کند.

اسرائیل از سه گروه اصلی تشکیل شده است: دولتمردان اسرائیل؛ صهیونیست‌ها؛ و جامعه یهودی. این سه گروه گاهی ائتلاف می‌کنند، برای نمونه در جنگ ژوئن ۱۹۶۷ این سه با هم همخط بودند و به‌صورت ضربتی به پیروزی‌هایی دست یافتند که به جنگ شش‌روزه معروف شد، منتها به‌تدریج که جلو می‌رویم در اکتبر ۱۹۷۳، اعراب از کانال سوئز عبور کردند و خط‌های دفاعی اسرائیل را شکستند و آن‌چنان پیشرفت کردند که گلدا مایر تهدید به حمله اتمی کرد و در پی آن امریکا نیز ورود پیدا کرد و مسائل میان اسرائیل و مصر را حل‌وفصل کرد تا پیشروی بیشتر رخ ندهد.

به کانال چشم انداز ایران بپیوندید


تنها یک راه برای اسرائیلی‎ها باقی مانده و آن راه «اضطرار» است و دوری از «اختیار و خیراندیشی» است که همانا محو قومیت فلسطین است.

اسرائیل کشوری است که روزی با دموکراسی و سوسیالیسم شکل گرفت و اکنون فرقه‌ای یهودی حاکم بر آن است که اگر این جنگ پایان یابد، احتمالاً کابینه تغییر می‌کند و نتانیاهو تحویل دادگاه خواهد شد. ده سال پیش، نتانیاهو گفت هر نقشه راهی که هویت یهودی اسرائیل را زیر سؤال ببرد، از ابتدا باطل است و حکومت زیر بار چنین نقشه‌ای نمی‌رود.

در بهار عربی با انقلاب مصر و تونس، اسرائیل و عربستان به‌شدت علیه این دموکراسی‌ها عمل کردند و با همکاری یکدیگر، کودتای مصر و یک کودتای خزنده قانونی را در تونس پیش بردند.

وقتی که اسرائیل به‌شدت ضد دموکراتیک عمل می‌کند و حق شهروندی را به رسمیت نمی‌شناسد، در این شرایط اگر ما در ایران دموکراسی واقعی برقرار کنیم و حق شهروندی را که هم در قانون اساسی آمده و هم آیت‌الله منتظری آن را صورت‌بندی فقهی و قرآنی کرده؛ یعنی در قانون و دین این حق تردیدناپذیر را بپذیریم و نهادینه شود، بزرگ‌ترین شکست برای اسرائیل خواهد بود.


اینکه حزب‌الله لبنان خیلی از ما مترقی‌تر است به این دلیل است که مسئله زن و مرد، مسئله مارکسیست و مسلمان، مسئله باحجاب و بی‌حجاب و همین‌طور مسئله شیعه و سنی را حل کرده است.

#لطف_الله_میثمی
#سرمقاله
#همبستگی
#فلسطین
#اسرائیل


🔻(متن کامل این مقاله را در نشریه چشم‌انداز ایران شماره 153 بخوانید)


🗓چشم‌انداز ایران را از کتابفروشی‌های معتبر و کیوسک‌های روزنامه‌فروشی بخواهید.

ما را در اینستاگرام دنبال کنید.
@cheshmandaz_iran
👍6🤣1
🔻مدرسه به‌مثابه زندگی

🖊گفت‌وگو با نعمت‌الله فاضلی/ مهدی فخرزاده

از زمانی که مقاومت‌های امثال میرزا حسن رشدیه، مدرسه را به ساختار متصلب جامعه ایران تحمیل کرد تا امروز این نهاد فراز و فرودهایی داشته است. در بستر مدرسه نهادها و سازمان‌های مدنی فراوانی شکل گرفتند؛ از سازمان پیشاهنگی که سرنوشتی حکومتی پیدا کرد تا نهادهای معلمان که امروز کژدار و مریز در میدان حضور دارند. یکی از نهادهایی که بار سنگینی بر دوش می‌کشد، نهاد «خیرین مدرسه‌ساز» است. این نهاد، بخش مهمی از ساخت‌وساز سازه‌های مدرسه را بر عهده دارد. با توجه به جایگاه مهم این نهاد، گفت‌وگویی انتقادی با دکتر نعمت‌الله فاضلی، انسان‌شناس و پژوهشگر، در مورد آن‌ها داشتیم. فاضلی آثار بسیاری در حوزه مدرسه منتشر کرده‌اند که از آن جمله دو کتاب مسئله مدرسه و مردم‌شناسی آموزش است.

به کانال چشم انداز ایران بپیوندید

در ایران تا جایی که به یاد می‌آوریم نهاد سوادآموزی، نهادی مردمی بوده است و تنها در دوره معاصر و به‌ویژه از دوره رضاشاه به بعد است که نهاد سوادآموزی در جایگاهی قرار می‌گیرد که ما امروزه به آن نهاد دولتی می‌گوییم؛ یعنی جزو وظایف دولت می‌شود.

در تاریخ هیچ‌گاه سوادآموزی همگانی وظیفه دولت‌ها نبوده است. این یک نکته خیلی مهم است؛ یعنی چه زمانی که سوادآموزی در انحصار خاندان اشراف بوده است و چه از دوره اسلامی که سوادآموزی همگانی آزاد می‌شود، وظیفه سوادآموزی بر عهده خود خانواده‌ها و مردم است و وظیفه حکومت و دولت نبوده است. سرآغاز ورود دولت به مدرسه‌سازی و سوادآموزی، از انقلاب مشروطه به بعد است.

دو نکته درباره تاریخ مدرسه‌سازی و سوادآموزی داریم که من این را در کتاب مسئله مدرسه شرح داده‌ام: نکته اول این است که تا زمانی که مدرسه و سوادآموزی همگانی بر عهده جامعه مدنی و مردم است بالاترین کیفیت را در مقایسه با دوره بعد از آنکه مسئولیت آموزش به دولت محول می‌شود، دارد؛ یعنی نیروهایی که در سال‌های ۱۲۵۰ تا تقریباً ۱۳۰۰ در این مدارس تربیت می‌شدند، خوانا و نویسا به معنای اصیل و ژرف کلمه هستند؛

نکته دوم این است که وقتی نهاد سوادآموزی همگانی و تأسیس و نگه‌داری مدرسه بر عهده مردم است، مدرسه‌ها نقش‌های چندگانه وسیع‌تری در زندگی مردم دارند. در چنین شرایطی فقط مسئله سوادآموزی نیست، بلکه به معنای واقعی هسته مرکزی فرهنگ در جامعه ما می‌شوند. به همین دلیل به نهاد متولی مدارس در آن دوره، اداره فرهنگ گفته می‌شد و معلم‌ها را هم فرهنگی می‌خواندند.

به کانال چشم انداز ایران بپیوندید

کاری که «مدارس مردم‌ساخت» انجام می‌داد فقط تربیت سوژه خوانا و نویسا نبود، بلکه ساختن فرهنگ معاصر ایران بود. آقای مقصود فراستخواه در کتاب استادان ما چه کردند نشان می‌دهد نیروهایی که در مدارس مردم‌ساخت تربیت شدند و بعداً به دارالفنون راه پیدا کردند و بعد هم در جامعه نقش‌های کلیدی بر عهده گرفتند، انسان‌های توانایِ ایران‌دوست خلاقِ معاصری بودند که به تعبیر ایشان رنسانسی را در ایران شکل دادند.

امروز تنها مسئله ما نابرابری در دسترسی به مدرسه یا فضاهای آموزشی نیست. ما با افت کیفیت یاددهی در نظام آموزشی روبه‌رو هستیم که خیلی بحرانی‌تر از مسئله نابرابری است. ما می‌توانیم در همه جا ساختمان مدرسه را بسازیم، معلم و میز و نیمکت و تجهیزات مدرسه را مستقر کنیم، اما آموزش اتفاق نیفتد؛ چیزی که الآن هست. ما در برخی از محله‌ها، شهرها و روستاها، مدرسه داریم، اما خوانایی و نویسایی افراد را نداریم. این مسئله حتی از نابرابری آموزشی هم مهم‌تر است. وقتی که مدرسه نداریم می‌دانیم مسئله چیست و می‌توانیم آن را ببینیم، اما وقتی که مدرسه داریم اما آموزش نداریم دچار کوری آموزشی می‌شویم؛ یعنی این مدرسه چشم ما را روی واقعیت تلخ ناکارآمدی یا نبود تجربه یادگیری و یاددهی و نبود سواد می‌بندد.

هر گونه مشارکت مردم، چه مشارکت خیرین و نیکوکاران مدرسه‌ساز، چه در قالب انجمن‌های اولیا و مربیان و چه مشارکت‌های فکری در مدیریت مدرسه باشد، ابزار حکمرانی آموزشی نیستند، بلکه جزو غایت مدرسه هستند. چون نهاد مدرسه در درون محله، روستا، قبیله و عشیره و اجتماع مردم ابزار چیزی نیست؛ مدرسه خود فرهنگ و خود زندگی است چون نهاد مدرسه، نهاد پرورش ظرفیت‌ها و قابلیت‌های وجودی انسان‌هاست و این پرورش یا این خود تحقق بخشی اساساً غایت زندگی است.

🔻(متن کامل این گفت‌وگو را در نشریه چشم‌انداز ایران شماره 153 بخوانید)
#مدرسه
#خیرین_مدرسه_ساز
#نعمت_الله_فاضلی
#مهدی_فخرزاده


🗓چشم‌انداز ایران را از کتابفروشی‌های معتبر و کیوسک‌های روزنامه‌فروشی بخواهید.

ما را در اینستاگرام دنبال کنید.

@cheshmandaz_iran
8👍1
🔻اسرائیل پس از فردو

🖊نویسنده: سوزان واتکینز/ برگردان، مهدی شریعتی

منبع: نیولفت ریویو


به کانال چشم انداز ایران بپیوندید

سوزان واتکینز در تحلیل خود در نشریه نیولفت ریویو معتقد است اسرائیل در حمله به ایران نتوانست به اهداف خود دست پیدا کند و گزینه‌های محتمل را برشمرده‌است. حال با آتش‌بس غزه، نتانیاهو به اهداف اعلام شده خود در غزه هم نرسید و امروز موقعیتش در اسرائیل نیز متزلزل است. موقعیت اسرائیل نیز در افکار عمومی جهان، متأثر از مقاومت غزه، از قربانی، به جانی تبدیل شده است. ادامه روند جنایتکارانه اسرائیل چه می‌تواند باشد؟ واتکینز در این مقاله نشان می‌دهد که با توجه به ماهیت اسرائیل، باید منتظر چه پیامدهایی در منطقه باشیم. این مقاله پیش از آتش‌بس نوشته شده، اما می‌توان از آن به پیش‌بینی‌هایی درباره فضای پس از آتش‌بس هم دست یافت.


در عرض چند ماه، اسرائیل با سوءاستفاده از برتری هوایی کنونی خود بر منطقه به چهار کشور لبنان، سوریه، عراق و ایران حمله کرد. قبل از این در سپتامبر ۲۰۲۴ ساختار فرماندهی حزب‌الله را از بین برد، هشتاد بمب بر روی خانه نصرالله انداخت، بیروت و امکانات نظامی و دفاعی دره بقاع را منهدم کرد و سپس جنوب لبنان را برای چندمین بار اشغال کرد. در ماه اکتبر، پس از پاسخ موشکی ایران به مرگ نصرالله، پدافند هوایی ایران را منهدم کرد. در ماه دسامبر، با بمباران گسترده زیرساخت‌های بی‌دفاع سوریه، از تصرف دمشق توسط شورشیان النصره استقبال کرد.

در مارس ۲۰۲۵ آتش‌بس ترامپ در غزه را نقض کرد و با گلوله‌باران خانه‌ها، بیمارستان‌ها، اردوگاه‌های پناهندگان و صف‌های غذا، مراکز شکنجه خود را گسترش داد و مانع کمک‌های غذایی شد؛ فرایندی که به گرسنگی گسترده انجامید.

از زمان خیزش امپریالیستی ژاپن ـ با اشغال کره، تایوان و جنوب منچوری ـ یا شاید «راهبرد همه‌جانبه» آفریقای جنوبی در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ علیه آنگولا، نامیبیا و موزامبیک، نمونه‌های اندکی از این نوع یورش‌های گسترده برای سلطه منطقه‌ای دیده شده است. اما طرح اسرائیل در چند نکته اساسی متفاوت است.

ژاپن، هرچند تا دهه ۱۹۲۰ از حمایت لندن و واشنگتن برخوردار بود، عملاً مستقل عمل می‌کرد. به قول یکی از دیپلمات‌های بریتانیایی، ژاپن «هم خواست و هم توان» انجام این کار را داشت. اما خواسته‌های اسرائیل از توان واقعی‌اش بیشتر است. رهبران اولیه صهیونیسم همواره می‌دانستند که بدون حمایت امپریالیستی نمی‌توانند پیش بروند: این دولت تازه‌تأسیس بدون سلاح‌های بریتانیا از شورش عربی ۱۹۳۸ جان سالم به در نمی‌برد، بدون چراغ سبز نیروهای بریتانیایی قادر به اجرای نکبت نبود و بدون لابی واشنگتن در سازمان ملل هم هرگز به رسمیت شناخته نمی‌شد.

اسرائیل برای استقلال عملیاتی سخت تلاش کرده است؛ یک صندوق جنگی ۲۰۰ میلیارد دلاری اندوخته تا در صورت قطع کمک سالانه ۳.۵ میلیارد دلاری آمریکا دوام بیاورد. با این حال، همچنان سطحی از وابستگی دیپلماتیک و مادی باقی است: اسرائیل هنوز به واشنگتن نیاز دارد تا مصر را در چهارچوب کنترل نگاه دارد.

به کانال چشم انداز ایران بپیوندید

اسرائیل یک دولت منحصربه‌فرد است: یک دولت شهرک‌نشین قومی-مذهبی که از نظر سیاسی مستقل عمل می‌کند اما در بقا به ابرقدرتی دوردست وابسته است؛ ابرقدرتی که در آن، یهودیان جایگاه مهمی دارند، اما همه‌چیز را در دست ندارند. صهیونیسم همیشه باید در سه جبهه بجنگد: سرکوب مقاومت فلسطینیان، مقابله با تردید یهودیان درباره موجودیت اسرائیل و جلب حمایت قدرت‌های بزرگ.

یک قرن وابستگی پرنوسان، از شکست‌های لندن در سال‌های ۱۹۲۲ و ۱۹۳۹ تا پشت کردن واشنگتن در ۱۹۵۶ و حتی لحظه بحرانی جنگ ۱۹۷۳، به رهبران صهیونیست آموخت که قدرت‌های بزرگ همیشه قابل اعتماد نیستند. در سال ۱۹۷۳، تنها ورود تانک‌ها و تجهیزات آمریکایی بود که به اسرائیل امکان داد در بیابان‌های سینا دوباره حمله کند. همین شکاف، بیش از هر زمان دیگری، اسرائیل را به سمت نفوذ عمیق در سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا کشاند.

اسرائیل در برابر فلسطینیان کم‌سلاح می‌توانست با تانک و سربازهایش بجنگد، اما برای مقابله با ارتش‌های عربی منطقه نیازمند یک ابرقدرت بود. از میانه دهه ۱۹۷۰، رهبران صهیونیست با تمام توان یک کارزار سیاسی و سازمانی تازه را آغاز کردند: بازسازی و تقویت آیپک (AIPAC) و نهادهای همسو، نفوذ در کنگره، دولت آمریکا، اتاق‌های فکر و رسانه‌ها. آن‌ها همچنین یک چارچوب فرهنگی جدید ساختند: یادبودی تازه از هولوکاست که هر انتقاد از اسرائیل را برابر با تهدیدی برای تکرار نسل‌کشی یهودیان معرفی می‌کرد.

🔻(متن کامل این مقاله را در نشریه چشم‌انداز ایران شماره 153 بخوانید)
#سوزان_واتکینز
#مهدی_شریعتی
#اسرائیل
#ایران


🗓چشم‌انداز ایران را از کتابفروشی‌های معتبر و کیوسک‌های روزنامه‌فروشی بخواهید.

ما را در اینستاگرام دنبال کنید.

@cheshmandaz_iran
👍71
🔻از غزه تا قطر و جنبش‌های همبستگی جهانی با فلسطین

🖊گفت‌وگو با آزاده ثبوت

به کانال چشم انداز ایران بپیوندید

پیش از حمله اخیر رژیم صهیونیستی به دفتر سیاسی حماس در دوحه در روز سه‌شنبه ۱۸ شهریور، این رژیم چندین بار تلاش کرده بود رهبران ارشد حماس را در خارج از خاک فلسطین ترور کند. برخی از این عملیات‌ها موفقیت‌آمیز بود و در برخی دیگر، آن‌ها جان سالم به در بردند. این عملیات‌ها که اغلب توسط موساد یا واحدهای ویژه انجام می‌شوند، طی چندین دهه در شهرهای مختلف غرب آسیا و فراتر از آن، از اَمٌان تا دُبی، گسترش یافته‌اند. هر بار این اقدامات تروریستی، نه‌تنها پیامدهای تاکتیکی فوری داشته، بلکه تبعات دیپلماتیک جدی نیز به همراه داشته و روابط اسرائیل با کشورهای میزبان را دچار تنش کرده و به چرخه‌های تازه‌ای از رویارویی با حماس و دیگر گروه‌های فلسطینی دامن زده است. برای بررسی این موضوع، با دکتر «آزاده ثبوت»، دکترای عدالت انتقالی و آشنا با مسائل سیاسی فلسطین همراه هستیم.


ما با رژیمی روبه‌رو هستیم که هیچ قانونی برایش معنا ندارد. فلسطینی‌ها همواره به جهان گفته‌اند که ما با یک رژیم عادی سروکار نداریم، بلکه با یک رژیم نسل‌کش روبه‌رو هستیم. رژیمی که نه‌تنها قصد کشتار، زخمی کردن و آوارگی فلسطینی‌ها را دارد، بلکه سیاست‌های قحطی و گرسنگی را هم تحمیل می‌کند. افزون بر این، این رژیم همه هنجارها و قواعد شناخته‌شده تعاملات بین‌المللی طی یک قرن گذشته را زیر پا گذاشته است. ما شاهد رژیمی هستیم که به همه همسایگان خود حمله می‌کند.

من بررسی کردم که طی صد سال گذشته چند کشور بیش از پنج کشور را هم‌زمان مورد حمله قرار داده‌اند، حتی در زمان جنگ جهانی دوم چنین چیزی اتفاق نیفتاده. در بدترین حالت، امپراطوری ژاپن و آلمان نازی شاید هم‌زمان با چهار کشور می‌جنگیدند، اما امروز شاهدیم این رژیم نه‌تنها فلسطینی‌ها در غزه و کرانه باختری، بلکه لبنان، سوریه، عراق، یمن، ایران، تونس و اکنون قطر را نیز هدف قرار داده است.

رشته‌ای که همه این موارد را به هم وصل می‌کند این است: نتانیاهو فقط یک راه‌حل برای غزه دارد و آن «پاک کردن غزه از روی نقشه» است؛ تمام کردن مسئله فلسطین با زور نظامی، و انجام هر کاری که برای رسیدن به این هدف لازم باشد.

خایم ربینشتاین، سخنگوی خانواده‌های گروگان‌های اسرائیلی که در ۷ اکتبر توسط نیروهای حماس ربوده شدند، سال پیش در مصاحبه‌ای با روزنامه تایمز اسرائیل فاش کرده بود که حماس پیشنهاد داده بوده همه گروگان‌های غیرنظامی را دو روز پس از حمله آزاد کند، اما رژیم اسرائیل این پیشنهاد را رد کرده بود. استیصال امروز خانواده‌های اسرائیلی و دیدار آن‌ها با وزیر خارجه قطر امروز نشان می‌دهد که این هیچ‌وقت دغدغه اصلی اسرائیل نبوده، بلکه غایت اصلی نسل‌کشی، پاک‌سازی قومی و در نهایت اشغال کامل نوار غزه است.

به کانال چشم انداز ایران بپیوندید

دکتر شهد الحموری، استاد حقوق بین‌الملل دانشگاه کنت، به این موضوع اشاره می‌کنند که تلاش‌های مدنی، حقوقی و سیاسی فلسطینی‌ها با خشونت بیشتر و اغلب غیرمتناسب‌تری نسبت به مبارزه مسلحانه روبه‌رو می‌شود؛ چراکه رژیم اسرائیل نسبت به اینکه فلسطینی‌ها به وجهه بین‌المللی احترام‌پذیری دست پیدا کنند هراس دارد.

در جریان انتفاضه اول که یک خیزش مردمی گسترده بود اسحاق رابین، وزیر دفاع رژیم صهیونیستی، دستور علنی سیاست «شکستن استخوان‌ها» را صادر کرد. این سیاست که در اوایل سال ۱۹۸۸ اجرا شد، پاسخی بود به مقاومت‌های مردمی فلسطینی‌ها از جمله تظاهرات، اعتصاب‌ها و نافرمانی مدنی. اجرای این سیاست به جراحت‌های گسترده و سیستماتیک انجامید؛ سربازان رژیم اشغالگر با استفاده از سنگ، چماق‌های چوبی، تفنگ و باطوم‌های پلاستیکی، دست‌وپای معترضان فلسطینی را می‌شکستند و به‌ویژه جوانان را هدف قرار می‌دادند تا آن‌ها را برای همیشه زمین‌گیر کنند. این معلول‎سازی‌ها غالباً شدید و عمدی بودند و گزارش‌ها نشان می‌دهد که یک الگوی منظم از شکستگی اندام‌ها وجود داشته است.

ما امروز با بزرگ‌ترین جنبش همبستگی بین‌المللی در تاریخ معاصر روبه‌رو هستیم. این همبستگی به شیوه‌های گوناگون متجلی شده است، از جمله ایجاد صدها «منطقه عاری از آپارتاید» در سراسر جهان -مانند کافه‌ها، مزارع و مراکز اجتماعی- که خود را از آپارتاید اسرائیل آزاد اعلام می‌کنند. این جنبش همچنین موفق شده است تحریم تسلیحاتی اسرائیل را به جریانی اصلی بدل کند؛ تاکنون ۵۲ کشور رسماً از آن حمایت کرده‌اند و کمپین‌هایی برای متوقف کردن کشتی‌های حامل سلاح به اسرائیل شکل گرفته است.



🔻(متن کامل این مقاله را در نشریه چشم‌انداز ایران شماره 153 بخوانید)
#آزاده_ثبوت
#اسرائیل
#فلسطین
#غزه


🗓چشم‌انداز ایران را از کتابفروشی‌های معتبر و کیوسک‌های روزنامه‌فروشی بخواهید.

ما را در اینستاگرام دنبال کنید.

@cheshmandaz_iran
9👏1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔺در دومین سالگرد 7 اکتبر، مستندی که سال پیش توسط شبکه الجزیره منتشر شده است، بازنشر می‌شود. در این مستند، مانند مستند قبلی این شبکه که توسط کانال چشم‌انداز ایران بازنشر شد، جزئیات عملیات بررسی شده و به برخی از ادعاهای رسانه‌های جریان اصلی پاسخ داده شده.
یکی از دغدغه‌های کنشگران ایرانی، بررسی پیامدهای مختلف عملیات 7 اکتبر است. این مستند و مستند پیشین جزئیات زیادی درباره این عملیات در خود دارد.
مستند قبلی را اینجا ببینید

💠با چشم‌انداز ایران همراه باشید و از تحلیل‌های راهبردی آن بهره‌مند شوید.


🌐با اشتراک نشریه، از تداوم انتشار آن حمایت کنید.


به کانال تلگرام و اینستاگرام نشریه چشم‌انداز ایران بپیوندید و یادداشت‌ها و مقالاتی از نشریه‌های بین‌المللی بخوانید.

021-46106396
021-46106239
021-44657489
🌐cheshmandaziran.ir
mail: [email protected]
5😱1
🔻کریدور فرصت و منافع

🖊محمدرضا کربلایی

به کانال چشم انداز ایران بپیوندید

امضای نقشه راه احداث دالان مواصلاتی بین جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان در استان سیونیک ارمنستان توسط رئیس‌جمهور آذربایجان و نخست‌وزیر ارمنستان در حضور ترامپ، رئیس‌جمهور امریکا، در هفدهم مرداد امسال با واکنش‌های گسترده‌ای در کشورمان روبه‌رو بوده است. برخی از این واکنش‌ها بازتابی از نگرانی‌ها درباره محاصره و کاهش اهرم‌های ژئوپلیتیک کشور است. منطقه قفقاز جنوبی که جایگاه مهمی در معادلات امنیتی ایران دارد و استان سیونیک که بخشی از کریدور شمال-جنوب محسوب می‌شود که ایران را به ارمنستان، گرجستان و روسیه متصل می‌کند، برای امنیت، تجارت و ترانزیت انرژی و کالاهای ایرانی بسیار حیاتی است. با توجه به آنکه هر گونه تحولی در آن می‌تواند با پیامدهای ژئوپلیتیک همراه باشد و به بازآرایی موازنه قدرت در منطقه قفقاز منجر شود، حساسیت و حتی سوءظن نسبت به تحرکات همسایگان و به‌خصوص ورود نیروهای فرامنطقه‎ای کاملاً طبیعی و قابل درک است.


تأمین امنیت کشور در جهانی که فاقد مرجعی برای رسیدگی به تجاوزهای توسعه‌طلبانه کشورهای زیاده‌خواه است، امری حیاتی و متضمن بقای کشور است، اما آیا تقابل آن‌ هم از نوع نظامی تنها راه چاره و علاج وضعیت آنارشیک در نظام جهانی است و کشورها در فقدان نیرویی در ساختار نظام جهانی که به برقراری عدالت و تأمین امنیت و صلح کمک کند، محکوم به طی دور باطل افزایش قدرت نظامی و نهایتاً جنگ با یکدیگر هستند؟

آیا این‌گونه نیست در کنار قدرت نظامی، در نهایت این تلقی و تصوری که رهبران و سیاست‌گذاران دولت‌ها از یکدیگر در ذهن می‌سازند موجب می‌شود دیگری را تهدید تلقی کنند و در نتیجه جنگ و منازعه محقق شود؟

دولت‌ها زمانی که بپذیرند این انگاره‌ها هستند که دوستی و دشمنی‌ها را القا و منافع را تعریف می‌کنند، می‌توانند با تغییر قاب تصور خود از دیگران، سحر ساختار آنارشیک نظام بین‌الملل را باطل کنند و خود را از سرنوشت به ظاهر محتوم جنگ و تعارض دائمی با رقبا رهایی بخشند.

در دنیای امروز کشورها، در عین حال که برای افزایش قدرت خود در تلاش هستند تا امنیت و بقای خود را تضمین کنند، با کنار گذاشتن تصور دشمن یا رقیب دائمی از دیگران و عبور از سد ترس و تهدید با اتخاذ روش‌هایی مؤثر برای مدیریت تعارضات به دنبال جلب اعتماد و گشودن راه‌هایی برای همکاری با دیگران برمی‌آیند.

در این زمانه که با فزایش اهمیت رقابت‌های اقتصادی، علل اقتصادی یک منبع مهم تهدید امنیتی محسوب می‌شود، مفهوم امنیت نه صرفاً از راه قدرت نظامی، بلکه از راه کشف فرصت‌های همکاری و تأمین منافع مشترک محقق می‌شود.

تجربه کشورهای غربی برای ما قابل الگوبرداری و راهگشاست. آن‌ها توانسته‌اند با برساختن تصور دوست از یکدیگر، جلو بروز جنگ را بگیرند. حال اگر بنا بر انگاره‌ها و هویتی که برای کشور خود و برخی از کنشگران در دالان مواصلاتی قفقاز قائل هستیم، پذیرش آن‌ها به‌عنوان «دوست» مشکل است، باید از انگاره «دشمن» همدیگر بودن، هم دست بکشیم.

به کانال چشم انداز ایران بپیوندید

در اردیبهشت سال گذشته پاشینیان ضمن انتقاد از سازمان پیمان امنیت جمعی و اعلام توقف حضور ارمنستان در آن بر خواسته خود مبنی بر پیوستن به اتحادیه اروپا تأکید کرد و پارلمان ارمنستان هم لایحه پیوستن به اتحادیه اروپا را تصویب کرد که گامی مهم در راستای تقویت روابط بین ارمنستان و اتحادیه اروپا و همچنین نزدیکی بیشتر به اروپا و فاصله گرفتن از روسیه تلقی می‌شود.

در واقع کاری که ترامپ انجام داد چیزی جز چیدن محصول تلاش‌های بلینکن و بایدن در دولت قبلی ایالات‌متحده و رؤسای گذشته و حال کمیسیون اروپا در کاهش نفوذ روسیه در قفقاز نبود.

به نظر می‌رسد آنچه ترامپ را وادار به تجدیدنظر در سیاست دولت اول خود در قبال منطقه قفقاز کرده است، دلیلی به‌جز نیاز او به دیده شدن و ثبت موفقیت تحقق صلح بین آذربایجان و ارمنستان به نام خود است.

دلیل حضور ترامپ در قفقاز را باید بخشی از استراتژی تجاری امریکا برای غلبه بر بحران بدهی امریکا و نیاز به کسب درآمد هرچه بیشتر ارزیابی کرد. در واقع نیاز به غلبه بر بحران‌های درهم‌تنیده بدهی ملی ۳۷ تریلیون دلاری، بیکاری صنعتی و تورم دلیل اصلی رفتارهای اقتصادی و سیاسی ترامپ در دور دوم ریاست‌جمهوری اوست.


🔻(متن کامل این مقاله را در نشریه چشم‌انداز ایران شماره 153 بخوانید)
#محمدرضا_کربلایی
#آذربایجان
#ارمنستان
#زنگزور


🗓چشم‌انداز ایران را از کتابفروشی‌های معتبر و کیوسک‌های روزنامه‌فروشی بخواهید.

ما را در اینستاگرام دنبال کنید.

@cheshmandaz_iran
6🤔1
2025/10/16 03:12:13
Back to Top
HTML Embed Code: