group-telegram.com/drnourimanghahary/1105
Last Update:
ستم درونیشده و تناقض مهاجران ضد مهاجر: مرزهای مبهم ستمگر و ستمدیده
قصد این نوشته تقلیل مسائل پیچیدهٔ سیاسی-اجتماعی به پدیدههایی صرفاً روانی نیست؛ بلکه تأکید بر این است که در کنار عوامل ساختاری، اقتصادی و سیاسی، در نظر گرفتن بُعد روانشناختیِ رفتارهای جمعی میتواند زاویهای تازه برای فهم این پدیدهها بگشاید.
در سالهای اخیر به طور عريان دیدهایم که برخی مهاجران، حتی کسانی که زمانی "غیرقانونی" بودند، امروز از اخراج مهاجران دیگر حمایت میکنند. نمونهای تازه، حضور گروهی از مهاجران ایرانی در کنار پشتيبانان سياست طرد مهاجران در لندن بود. پرسش این است: چگونه کسانی که خود مهاجرند، میتوانند چنین همصداییای با سیاستهای طرد داشته باشند؟ پاسخ کوتاه آن ازخودبیگانگی و ستمپذیری عمیق است. ازخودبیگانگی یعنی فاصلهگرفتن از ریشهها و ارزشهای فرهنگی خویش، که فرد را آماده میکند ارزشهای سرکوبگر مسلط را بپذیرد.
ستم تنها حاصل رفتار فردی نیست، بلکه در ساختارهای اجتماعی ریشه دارد. ستم ساختاری در نظامهایی مانند آموزش، بهداشت، اشتغال و قانون حضور دارد و نابرابری را در زندگی روزمره بازتولید میکند. این نابرابریها اغلب به ستم درونیشده میانجامد: جایی که افراد کلیشههای منفی دربارهٔ خود را میپذیرند و دچار شرم، تردید نسبت به خود و گسست از هویت فرهنگی میشوند. نمودهای آن را میتوان در رنگگرایی میان گروههای قومی دید؛ وضعیتی که در آن تیرگی یا روشنی پوست مبنای ارزشگذاری میشود و تبعیض بازتولید میگردد. همین سازوکار را میتوان در رفتار برخی مهاجران علیه مهاجران دیگر یا در زنان دید که هنجارهای جنسیتی آسیبزا را به یکدیگر تحمیل میکنند.
یکی از پیامدهای ستم درونیشده ستم درونگروهی است؛ زمانی که خشم ناشی از ستم به درون جامعه بازمیگردد و ناکامیها از طریق خشونت، تمسخر یا قضاوت بر سر همگروهیها تخلیه میشود. این وضعیت معمولاً ناشی از محدودیتهای ساختاری است که مسیر ارتقا را مسدود کردهاند. الگوی مشابه آن ذهنیت خرچنگی است: تخریب موفقیت دیگران به جای حمایت از آنها، درست مانند خرچنگهایی که مانع بیرون آمدن همنوع خود از سطل میشوند. هر دو روند انسجام جمعی را تضعیف کرده و افراد را به سمت تنهایی و بیپشتیبانی میرانند. در کنار آن، باور به اینکه هرکس "دقیقاً همان را که سزاوارش است دریافت میکند"، یا همان پدیدهٔ جهان عادل ، گرچه به برخی حس نظم میدهد، در عمل اغلب به سرزنش قربانیان و نادیده گرفتن ساختارهای ناعادلانه منجر میشود.
تناقض ظاهریِ "مهاجر علیه مهاجر" نیز در همین چارچوب معنا پیدا میکند. بسیاری از این افراد سالها تحت فشار زیستهاند و ارزششان مداوماً انکار شده است؛ نتیجهٔ این وضعیت، پذیرش همان روایتهای منفی است که روزی علیه خودشان به کار میرفت، بیآنکه در نظر آورند که بخش بزرگی از مهاجرتها پیامد سیاستهای جنگطلبانهٔ قدرتهای بزرگ و حکومتهای اقتدارگراست. از دل همین فرایند، ستم درونگروهی و ذهنیت خرچنگی پدید میآید. در این میان تبلیغات هویتی نقشی اساسی دارد: روایتهای سیاسی و رسانهای که فرد را وادار میکنند برای پذیرفتهشدن در جامعهٔ میزبان، مرز خود را با دیگر مهاجران پررنگتر کند.
نمونهٔ برخی از ایرانیان خارج از كشور را میتوان همینگونه توضیح داد. ستم درونیشده و ازخودبیگانگی آنان را آماده پذیرش روایتهای طردکننده کرده است. در کنار آن، عوامل سیاسی و ایدئولوژیک نیز مؤثرند: همسویی با راستگرایان غربی برای جلب حمایت، نمایش تصویر "مهاجران خوب" و پیوند با نوعی ملیگرایی افراطى. همصدایی با سرکوبگر برای این افراد احساسی کاذب از قدرت و تعلق ایجاد میکند؛ حسی که در واقع تلاشی برای پنهانکردن ترس عمیق از طردشدگی و تحقیر است. با این حال، در برابر این چرخههای آسیبزا، سازوکارهایی هم برای مقاومت و ترمیم وجود دارند. یکی از مهمترین آنها استقلال فرهنگی است؛ یعنی توانایی یک جامعه برای حفظ سنتها، زبان و ارزشهایش که میتواند منبع تابآوری و احساس تعلق باشد. اما این نیز اگر به سختگیری افراطی بیانجامد، به “پلیس هویت” بدل میشود؛ جایی که برخی دیگران را به “کماصالتی” متهم میکنند و به جای انسجام، شکاف میآفرینند.
مفاهیمی که در این متن از آن ها نام برده شد صرفاً نظریههای انتزاعی نیستند، بلکه واقعیتهای زیستهایاند که تعیین میکنند افراد چگونه خود را میبینند و با دیگران و نظامهای نابرابر چگونه مواجه میشوند. این روشن می کند که نجات انسان تحت ستم و توانمندی جامعه تنها زمانی ممکن است که به جای بازتولید ستم، روایتهای طردکننده به چالش کشیده شوند و همبستگی جمعی پرورانده شود.
دكتر نورايمان قهارى، روانشناس
https://www.group-telegram.com/us/drnourimanghahary.com
BY دكتر نورايمان قهاري، روانشناس


Share with your friend now:
group-telegram.com/drnourimanghahary/1105
