Telegram Group & Telegram Channel
"عُنصر فردی" و وزن آن در تحولات سیاسی

در کنار مسئله‌ نامتوازنی قدرت در نیروهای اجتماعی یا قشرهای اجتماعی که خود یکی از عوامل شکل‌گیری انحصار قدرت در جامعه و مانع جدی شکل‌گیری از هر نوع حکومت مبتنی بر گردش متوازن قدرت میان قشرها و نیروهای اجتماعی است؛ مسئله مهم دیگری که باید مورد توجه جدی قرار گیرد "نقش و میزان اثرگذاری فرد به مثابه عامل قدرت در مکانیسم‌های قدرت" است تا روشن شود در تحولات سیاسی، جامعه ما فردمحور است یا جمع محور و یا تلفیق و ترکیبی از این دو حالت.

به لحاظ تاریخی جامعه‌ی ایرانی را‌ می‌توان یک جامعه فردمحور دانست که فرد نه تنها عامل قدرت و عامل ایجاد قدرت است بلکه حرکت‌های جمعی بدون حضور موثر یک فرد در "قامت قهرمان" اصولا غیر قابل تصور است. بعد از وقوع انقلاب مشروطه و تحولات بعدی که در آن‌ها نقش مردم به یک رویه تبدیل شد و ثابت کرد که یکی از عوامل اصلی در تحولات سیاسی است، کسانی را بویژه در سال‌های اخیر به این نظر رسانده که جامعه‌ ایرانی با چنین وجوه جمعی که از خود نشان داده، توانسته از دوره‌ فردمحوری فاصله بگیرد و اکنون زمانه، زمانه‌ی جامعه‌گرایی و جمع محوری است چون جامعه‌گرایی بر محورجمع‌گرایی چنان نقشی بر تحولات سیاسی زده است که دیگر برای نقش فردمحور و ایفای نقش فردی به مثابه منشا تحولات سیاسی در جامعه، جایی باقی نگذاشته است و این یعنی پایان قطعی دوره نقش‌آفرینی فردی در مکانیسم‌های قدرت.

سوای از طرح چنین ایده‌های نظری، در جامعه در عمل آیا چنین است و براستی دوره اثرگذاری فرد بر تحولات جمعی گذشته است؟ اگر چنین است، چه تغییراتی در جامعه بوجود آمده، که منجر به این دگردیسی مهم شده است؟ اگر ملاک را حضور پررنگ توده مردم در تحولات یک سده اخیر بعنوان یکی از عوامل اصلی این دگردیسی بدانند، آن‌گاه این پرسش پیش می‌آید که آیا هر حضور توده‌ای خودبخود می‌تواند منجر به چنان نقش‌آفرینی نهایی شود که نیاز به ایفای نقش فردی در کنار خود نداشته باشد؟!

سخن در این باره بسیار است اما بررسی رویدادهای جمعی در صدسال گذشته خود می‌تواند بهترین مبنا باشد بر روشن ساختن این موضوع و داوری در این باب که در انقلاب مشروطه، جنبش ملی کردن صنعت نفت، انقلاب اسلامی و حتی جنبش سبز نقش فردی در قامت رهبری چه وزنی داشته است و حضور توده‌ای مردم چه وزنی و مهم‌تر از آن روشن ساختن این مسئله که این تحولات جمعی آیا بدون داشتن رهبری شکل گرفت و به جلو رفت، یا این رهبران هر دوره بودند که توانستند تحولات را به سمت مورد نطر به پیش ببرند؟ پاسخ‌های دقیق و منصفانه به پرسش‌هایی از این دست، خود جامع‌ترین پاسخ خواهد بود برای روشن ساختن وضعیت واقعی فردمحور بودن یا جمع‌محور بودن و یا تلفیقی از این دو حالت بودن جامعه‌ی ما.

یادآوری "سه نکته" ضروری:

۱_آنانی که در این روزها با تاکید بر "جامعه مدنی" بعنوان عامل اصلی ایجاد کننده و هدایت‌گر تحولات سیاسی بر پایان دوره فردمحوری انگشت می‌گذارند از قضا بیشتر از همان کسانی هستن که در انقلاب پنجاه و هفت نه تنها باور به فردمحوری داشتند که خود قهرمان‌پرور نیز بودند و قهرمان‌ساز اما حالا در یک چرخش صد و هشتاد درجه‌ای چنان می‌گویند دوره فرد و رهبری فردی بسر آمده که آدمی را به تردید جدی می‌اندازند که این چرخش و این اصرار، گریز از آن قهرمان‌سازی‌هاست برای تبرئه خودشان از آن رویه گذشته، یا ناشی از یافته‌های آنان از وضعیت واقعیِ جاری و پیش روی جامعه است؟ اگر یافته‌ها، عامل این"چرخش کامل" است آن یافته‌ها کدام است و برپایه کدام تغییر بنیادی، جامعه به چنین یافته‌های یقینی دست یافته‌اند؟!

۲_طرح وسیع مسئله یایان یافتن دوره‌ رهبری‌های فردی و همزمان تاکید بر رهبری‌های جمعی در حرکت‌های پیش رو بیشتر توسط همان نیروهای سیاسیِ بیان می‌شود که خود در عمل اما دچار یک نوع تناقض اساسی هستند و با آن‌که بر حرکت‌های جمعی در قالب حزب و سازمان تاکید می‌ورزند در عمل ولی چنان فردمحورند که حرکت‌جمعی‌ در نزد آنان معنا نمی‌دهد؛ و مشکل همزمان آن‌ها این است که تمامی این نیروهای سیاسی در این چند دهه‌ی پس از انقلاب نتوانستند(نه این‌که نخواستند) رهبر یا رهبرانی پرورش دهند که چه در نظر و چه در عمل در قامت یک "رهبر کامل کارگشای هدایت‌گر" باشد! حالا اگر چنان رهبری داشتند یا "بحسب اتفاق" این روزها آن را بیابند، آیا هم‌چنان خردجمعی و جامعه مدنی و "شهروند رهبر" را بهترین گزینه‌‌ زمانه خواهند دانست یا دلبسته آن رهبر خواهند شد و رهبری فردی، دوباره مورد ستایش آنان قرار خواهد گرفت؟!

۳_هم‌چنین آنان اصرار دارند تا بهار عربی را نمونه‌ اثبات پایان رهبری فردی و آغاز شهروند_رهبر بدانند اما نمی‌گویند این روش در کدام‌یک از آن کشورها، پیروز شد تا یک نمونه موفق خوانده شود؟!

نبشته‌ی: اسفنداد ایرانیاد

#عنصر_فردی
#مکانیسم‌های_قدرت

#اسفنداد_ایرانیاد
۲۵۸۱/۱۱/۶_برابر با(۱۴۰۱خورشیدی)



group-telegram.com/esfandad_iranyad/1374
Create:
Last Update:

"عُنصر فردی" و وزن آن در تحولات سیاسی

در کنار مسئله‌ نامتوازنی قدرت در نیروهای اجتماعی یا قشرهای اجتماعی که خود یکی از عوامل شکل‌گیری انحصار قدرت در جامعه و مانع جدی شکل‌گیری از هر نوع حکومت مبتنی بر گردش متوازن قدرت میان قشرها و نیروهای اجتماعی است؛ مسئله مهم دیگری که باید مورد توجه جدی قرار گیرد "نقش و میزان اثرگذاری فرد به مثابه عامل قدرت در مکانیسم‌های قدرت" است تا روشن شود در تحولات سیاسی، جامعه ما فردمحور است یا جمع محور و یا تلفیق و ترکیبی از این دو حالت.

به لحاظ تاریخی جامعه‌ی ایرانی را‌ می‌توان یک جامعه فردمحور دانست که فرد نه تنها عامل قدرت و عامل ایجاد قدرت است بلکه حرکت‌های جمعی بدون حضور موثر یک فرد در "قامت قهرمان" اصولا غیر قابل تصور است. بعد از وقوع انقلاب مشروطه و تحولات بعدی که در آن‌ها نقش مردم به یک رویه تبدیل شد و ثابت کرد که یکی از عوامل اصلی در تحولات سیاسی است، کسانی را بویژه در سال‌های اخیر به این نظر رسانده که جامعه‌ ایرانی با چنین وجوه جمعی که از خود نشان داده، توانسته از دوره‌ فردمحوری فاصله بگیرد و اکنون زمانه، زمانه‌ی جامعه‌گرایی و جمع محوری است چون جامعه‌گرایی بر محورجمع‌گرایی چنان نقشی بر تحولات سیاسی زده است که دیگر برای نقش فردمحور و ایفای نقش فردی به مثابه منشا تحولات سیاسی در جامعه، جایی باقی نگذاشته است و این یعنی پایان قطعی دوره نقش‌آفرینی فردی در مکانیسم‌های قدرت.

سوای از طرح چنین ایده‌های نظری، در جامعه در عمل آیا چنین است و براستی دوره اثرگذاری فرد بر تحولات جمعی گذشته است؟ اگر چنین است، چه تغییراتی در جامعه بوجود آمده، که منجر به این دگردیسی مهم شده است؟ اگر ملاک را حضور پررنگ توده مردم در تحولات یک سده اخیر بعنوان یکی از عوامل اصلی این دگردیسی بدانند، آن‌گاه این پرسش پیش می‌آید که آیا هر حضور توده‌ای خودبخود می‌تواند منجر به چنان نقش‌آفرینی نهایی شود که نیاز به ایفای نقش فردی در کنار خود نداشته باشد؟!

سخن در این باره بسیار است اما بررسی رویدادهای جمعی در صدسال گذشته خود می‌تواند بهترین مبنا باشد بر روشن ساختن این موضوع و داوری در این باب که در انقلاب مشروطه، جنبش ملی کردن صنعت نفت، انقلاب اسلامی و حتی جنبش سبز نقش فردی در قامت رهبری چه وزنی داشته است و حضور توده‌ای مردم چه وزنی و مهم‌تر از آن روشن ساختن این مسئله که این تحولات جمعی آیا بدون داشتن رهبری شکل گرفت و به جلو رفت، یا این رهبران هر دوره بودند که توانستند تحولات را به سمت مورد نطر به پیش ببرند؟ پاسخ‌های دقیق و منصفانه به پرسش‌هایی از این دست، خود جامع‌ترین پاسخ خواهد بود برای روشن ساختن وضعیت واقعی فردمحور بودن یا جمع‌محور بودن و یا تلفیقی از این دو حالت بودن جامعه‌ی ما.

یادآوری "سه نکته" ضروری:

۱_آنانی که در این روزها با تاکید بر "جامعه مدنی" بعنوان عامل اصلی ایجاد کننده و هدایت‌گر تحولات سیاسی بر پایان دوره فردمحوری انگشت می‌گذارند از قضا بیشتر از همان کسانی هستن که در انقلاب پنجاه و هفت نه تنها باور به فردمحوری داشتند که خود قهرمان‌پرور نیز بودند و قهرمان‌ساز اما حالا در یک چرخش صد و هشتاد درجه‌ای چنان می‌گویند دوره فرد و رهبری فردی بسر آمده که آدمی را به تردید جدی می‌اندازند که این چرخش و این اصرار، گریز از آن قهرمان‌سازی‌هاست برای تبرئه خودشان از آن رویه گذشته، یا ناشی از یافته‌های آنان از وضعیت واقعیِ جاری و پیش روی جامعه است؟ اگر یافته‌ها، عامل این"چرخش کامل" است آن یافته‌ها کدام است و برپایه کدام تغییر بنیادی، جامعه به چنین یافته‌های یقینی دست یافته‌اند؟!

۲_طرح وسیع مسئله یایان یافتن دوره‌ رهبری‌های فردی و همزمان تاکید بر رهبری‌های جمعی در حرکت‌های پیش رو بیشتر توسط همان نیروهای سیاسیِ بیان می‌شود که خود در عمل اما دچار یک نوع تناقض اساسی هستند و با آن‌که بر حرکت‌های جمعی در قالب حزب و سازمان تاکید می‌ورزند در عمل ولی چنان فردمحورند که حرکت‌جمعی‌ در نزد آنان معنا نمی‌دهد؛ و مشکل همزمان آن‌ها این است که تمامی این نیروهای سیاسی در این چند دهه‌ی پس از انقلاب نتوانستند(نه این‌که نخواستند) رهبر یا رهبرانی پرورش دهند که چه در نظر و چه در عمل در قامت یک "رهبر کامل کارگشای هدایت‌گر" باشد! حالا اگر چنان رهبری داشتند یا "بحسب اتفاق" این روزها آن را بیابند، آیا هم‌چنان خردجمعی و جامعه مدنی و "شهروند رهبر" را بهترین گزینه‌‌ زمانه خواهند دانست یا دلبسته آن رهبر خواهند شد و رهبری فردی، دوباره مورد ستایش آنان قرار خواهد گرفت؟!

۳_هم‌چنین آنان اصرار دارند تا بهار عربی را نمونه‌ اثبات پایان رهبری فردی و آغاز شهروند_رهبر بدانند اما نمی‌گویند این روش در کدام‌یک از آن کشورها، پیروز شد تا یک نمونه موفق خوانده شود؟!

نبشته‌ی: اسفنداد ایرانیاد

#عنصر_فردی
#مکانیسم‌های_قدرت

#اسفنداد_ایرانیاد
۲۵۸۱/۱۱/۶_برابر با(۱۴۰۱خورشیدی)

BY اسفنداد ایرانیاد


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/esfandad_iranyad/1374

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

Right now the digital security needs of Russians and Ukrainians are very different, and they lead to very different caveats about how to mitigate the risks associated with using Telegram. For Ukrainians in Ukraine, whose physical safety is at risk because they are in a war zone, digital security is probably not their highest priority. They may value access to news and communication with their loved ones over making sure that all of their communications are encrypted in such a manner that they are indecipherable to Telegram, its employees, or governments with court orders. This ability to mix the public and the private, as well as the ability to use bots to engage with users has proved to be problematic. In early 2021, a database selling phone numbers pulled from Facebook was selling numbers for $20 per lookup. Similarly, security researchers found a network of deepfake bots on the platform that were generating images of people submitted by users to create non-consensual imagery, some of which involved children. The Russian invasion of Ukraine has been a driving force in markets for the past few weeks. Telegram, which does little policing of its content, has also became a hub for Russian propaganda and misinformation. Many pro-Kremlin channels have become popular, alongside accounts of journalists and other independent observers. Founder Pavel Durov says tech is meant to set you free
from us


Telegram اسفنداد ایرانیاد
FROM American