Telegram Group & Telegram Channel
افسانه "ذات انسان" —

برای فهم انسان و چیزهایی که برای انسان شدن لازم است (انسان شدنی که پروسه ای تمام ناشدنی است و نقطه مشخص و انتهایی هم ندارد)، دکتر آگوستین فوئنتس یکی از انسان شناسان زیستی و استاد دانشگاه پرینستون درس انسان شناسی مقدماتی را به شکل زیر و با یک داستان شروع میکند:

در قدیم شاهی بود که با مشاورانش و روحانیون مناظره‌ای طولانی داشت. شاه بر این باور بود و اطمینان داشت که زبان اصلی انسان انگلیسی بوده ولی دیگران بر این باور بودند که زبان اصلی انسان یکی از زبانهای لاتین، عبری، یا آرامی بوده است. بحث و مناظره بین آنها بدون هیچ نتیجه‌ای به درازا کشیده بود. عاقبت، شاه فکری به ذهنش رسید. برای اینکه کشف کنند زبان اصلی انسان چیست، برنامه‌اش این بود که پنج نوزاد را در انزوا نگه دارند و بزرگ کنند طوری که هیچ کلمه‌ای نشنوند. بعد، وقتی این نوزادان زبان باز کنند، اولین کلماتی که به زبان بیاورند مشخص خواهد کرد که زبان اصلی انسان چیست. متعاقبا، شاه طوری ترتیب داد که پنج کودک از مادرانشان گرفته شدند تا هر کدام در پنج برج مجزا به دور از شهر و روستا و مردم نگهداری شوند. هر نوزاد یک پرستار لال داشت که چند بار در روز و بدون برقراری هیچ ارتباط دیگری فقط غذایشان میداد. برای اینکه این آزمایش به خوبی اجرا شود نوزادان هیچ ارتباطی با هیچ کس نداشتند تا زمانی که اولین کلمات را به زبان بیاورند.

داستان که به اینجا می رسد، دانشجویان شروع میکنند به حرف زدن درباره غیر انسانی بودن این آزمایش و شقاوت شاه. بیشتر دانشجویان می پرسند که "خب، نوزادان اولین کلماتی که به زبان آوردند به چه زبانی بود؟" استاد میگوید: به هیچ زبانی، چون همه نوزادان مردند."

نکته این است که اگر نوزاد را از ارتباط با انسان و جامعه محروم کنیم ذات انسان و یا طبیعت انسان را کشف نخواهیم کرد بلکه فقط نوزاد را خواهیم کشت. اگر هم بطور معجزه‌آسا نوزاد زنده بماند، از نظر زیست شناختی، فیزیکی، و روان شناختی انسانی آسیب دیده خواهد شد.
به احتمال قریب به یقین این داستان واقعیت ندارد، ولی یکی از کج‌فهمی‌های رایج درباره "ذات اصلی انسان" را به نمایش میگذارد. به باور عمومی، انسان ذاتی دارد که در طول رشد و در معرض فرهنگ و عوامل اجتماعی دستکاری، پوشیده و یا حتی پنهان میشود (یعنی اگر کسی بخواهد باید آن را کشف کند). چنین تصوری از انسان شدن البته نادرست است. بنا به دلایل اجتماعی، زیستی/جسمانی، و روانشناختی، انسانها نیاز دارند که در کنار یکدیگر باشند. انسان شدن پروسه‌ای است که همزمان پروسه‌ای زیست شناختی و فرهنگی است. برای اینکه بطور کامل انسان بشویم نیاز داریم که در کنار و با انسانهای دیگر بزرگ شویم.

نگاه ذات گرایانه (essentialist) به انسان (و تقریبا به همه چیز) یکی از خصوصیات بارز فرهنگی ما ایرانیان است. از نظر علمی ذات گرایی مدتهاست منسوخ شده است. اما شعر و ادب و حرفهای بزرگان و امامان و رهبران و شاهان و گذشتگان و پدران و مادران و پهلوانان و اساطیر ما پر از حرفهایی است که دائم درک ذات گرایانه را تداوم می بخشد و دائم به ما میگوید "هی فراموش نکنید که انسانها یک ذات ثابت و لایتغیری دارند و آدم بد همیشه بد است و آدم خوب همیشه خوب است." در فرهنگ ما نه فقط انسانها بلکه گروههای انسانی را هم با نگاهی ذات گرایانه درک می کنیم و فکر میکنیم همه گروههای انسانی (اقوام) ذاتی دارند که ثابت است و در گذر زمان تغییر نمیکند. مثلا ایرانیان نجیب هستند و یا اعراب چنین و چنان هستند. اینها همه ریشه در درک ذات گرایانه دارد. علوم جدید، از جمله زیست شناسی، انسانشناسی زیستی، روانشناسی ... به ما میگویند تنها چیزی که ثابت است خود "تغییر" است. هیچ ارگانیسمی ثابت و لایتغیر نمی ماند.



group-telegram.com/archaeologicalanthropology/902
Create:
Last Update:

افسانه "ذات انسان" —

برای فهم انسان و چیزهایی که برای انسان شدن لازم است (انسان شدنی که پروسه ای تمام ناشدنی است و نقطه مشخص و انتهایی هم ندارد)، دکتر آگوستین فوئنتس یکی از انسان شناسان زیستی و استاد دانشگاه پرینستون درس انسان شناسی مقدماتی را به شکل زیر و با یک داستان شروع میکند:

در قدیم شاهی بود که با مشاورانش و روحانیون مناظره‌ای طولانی داشت. شاه بر این باور بود و اطمینان داشت که زبان اصلی انسان انگلیسی بوده ولی دیگران بر این باور بودند که زبان اصلی انسان یکی از زبانهای لاتین، عبری، یا آرامی بوده است. بحث و مناظره بین آنها بدون هیچ نتیجه‌ای به درازا کشیده بود. عاقبت، شاه فکری به ذهنش رسید. برای اینکه کشف کنند زبان اصلی انسان چیست، برنامه‌اش این بود که پنج نوزاد را در انزوا نگه دارند و بزرگ کنند طوری که هیچ کلمه‌ای نشنوند. بعد، وقتی این نوزادان زبان باز کنند، اولین کلماتی که به زبان بیاورند مشخص خواهد کرد که زبان اصلی انسان چیست. متعاقبا، شاه طوری ترتیب داد که پنج کودک از مادرانشان گرفته شدند تا هر کدام در پنج برج مجزا به دور از شهر و روستا و مردم نگهداری شوند. هر نوزاد یک پرستار لال داشت که چند بار در روز و بدون برقراری هیچ ارتباط دیگری فقط غذایشان میداد. برای اینکه این آزمایش به خوبی اجرا شود نوزادان هیچ ارتباطی با هیچ کس نداشتند تا زمانی که اولین کلمات را به زبان بیاورند.

داستان که به اینجا می رسد، دانشجویان شروع میکنند به حرف زدن درباره غیر انسانی بودن این آزمایش و شقاوت شاه. بیشتر دانشجویان می پرسند که "خب، نوزادان اولین کلماتی که به زبان آوردند به چه زبانی بود؟" استاد میگوید: به هیچ زبانی، چون همه نوزادان مردند."

نکته این است که اگر نوزاد را از ارتباط با انسان و جامعه محروم کنیم ذات انسان و یا طبیعت انسان را کشف نخواهیم کرد بلکه فقط نوزاد را خواهیم کشت. اگر هم بطور معجزه‌آسا نوزاد زنده بماند، از نظر زیست شناختی، فیزیکی، و روان شناختی انسانی آسیب دیده خواهد شد.
به احتمال قریب به یقین این داستان واقعیت ندارد، ولی یکی از کج‌فهمی‌های رایج درباره "ذات اصلی انسان" را به نمایش میگذارد. به باور عمومی، انسان ذاتی دارد که در طول رشد و در معرض فرهنگ و عوامل اجتماعی دستکاری، پوشیده و یا حتی پنهان میشود (یعنی اگر کسی بخواهد باید آن را کشف کند). چنین تصوری از انسان شدن البته نادرست است. بنا به دلایل اجتماعی، زیستی/جسمانی، و روانشناختی، انسانها نیاز دارند که در کنار یکدیگر باشند. انسان شدن پروسه‌ای است که همزمان پروسه‌ای زیست شناختی و فرهنگی است. برای اینکه بطور کامل انسان بشویم نیاز داریم که در کنار و با انسانهای دیگر بزرگ شویم.

نگاه ذات گرایانه (essentialist) به انسان (و تقریبا به همه چیز) یکی از خصوصیات بارز فرهنگی ما ایرانیان است. از نظر علمی ذات گرایی مدتهاست منسوخ شده است. اما شعر و ادب و حرفهای بزرگان و امامان و رهبران و شاهان و گذشتگان و پدران و مادران و پهلوانان و اساطیر ما پر از حرفهایی است که دائم درک ذات گرایانه را تداوم می بخشد و دائم به ما میگوید "هی فراموش نکنید که انسانها یک ذات ثابت و لایتغیری دارند و آدم بد همیشه بد است و آدم خوب همیشه خوب است." در فرهنگ ما نه فقط انسانها بلکه گروههای انسانی را هم با نگاهی ذات گرایانه درک می کنیم و فکر میکنیم همه گروههای انسانی (اقوام) ذاتی دارند که ثابت است و در گذر زمان تغییر نمیکند. مثلا ایرانیان نجیب هستند و یا اعراب چنین و چنان هستند. اینها همه ریشه در درک ذات گرایانه دارد. علوم جدید، از جمله زیست شناسی، انسانشناسی زیستی، روانشناسی ... به ما میگویند تنها چیزی که ثابت است خود "تغییر" است. هیچ ارگانیسمی ثابت و لایتغیر نمی ماند.

BY انسان‌شناسیِ باستان‌شناختی


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/archaeologicalanthropology/902

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

Asked about its stance on disinformation, Telegram spokesperson Remi Vaughn told AFP: "As noted by our CEO, the sheer volume of information being shared on channels makes it extremely difficult to verify, so it's important that users double-check what they read." Oleksandra Matviichuk, a Kyiv-based lawyer and head of the Center for Civil Liberties, called Durov’s position "very weak," and urged concrete improvements. "The argument from Telegram is, 'You should trust us because we tell you that we're trustworthy,'" Maréchal said. "It's really in the eye of the beholder whether that's something you want to buy into." "He has kind of an old-school cyber-libertarian world view where technology is there to set you free," Maréchal said. Right now the digital security needs of Russians and Ukrainians are very different, and they lead to very different caveats about how to mitigate the risks associated with using Telegram. For Ukrainians in Ukraine, whose physical safety is at risk because they are in a war zone, digital security is probably not their highest priority. They may value access to news and communication with their loved ones over making sure that all of their communications are encrypted in such a manner that they are indecipherable to Telegram, its employees, or governments with court orders.
from fr


Telegram انسان‌شناسیِ باستان‌شناختی
FROM American