group-telegram.com/mary_juaana/31603
Last Update:
من چون مادری دارم که رگههای وسواس داره، همیشهههه تلاش کردم این گزینه رو توی خودم رشد ندم. یعنی خونه زندگیم مرتب باشه ولی سلامت جسم و روانم رو فدای محیط نکنم و به خونهزندگیم نشون بدم ارباب منم و اونها وسیلهای در خدمت منن.
حالا چند روز پیش خونهی یه دوستی رفتم که عاشق روحیه مامان باباشم، ولی خونهشون به حدددددی شلوغ، نامرتب و کمابیش کثیف بود که اصلا باورم نمیشد. یعنی منی که جزئیات به چشمم نمیاد تو آشپزخونه سه راه برق جرم گرفته رو دیدم، اشتهام کور شد اصلا.
توی بالکن یه آثاری از آشغالهای محصولاتی بود که تولید اون محصول حداقل چهار ساله متوقف شده، همه گلدونای خونه خشک شده بود و برگهاش همونجا پای گلدون ریخته شده بود و تبدیل به فسیل شده بود، شیشه پنجرهها از بس جرم داشت، انگار برای فرار از جریمهی بدحجابی دودی شده.
خلاصه که دیدن این خونه یه ترسی رو در من فعال کرد که نکنه از ترس تبدیل شدن به مامان خودم، به مامان دوستم (و سایر اعضای خانواده) تبدیل شم؟
دیشب تا صبح خواب سوسک و موش میدیدم که از در و دیوار خونه بالا میرن و اومدن روی تخت و لحافم لول میخورن!
از صبح پاشدم و تا الان یه جوررررری خونه رو سابیدم که دیگه میشه تو سرامیکای سرویس، آب نوشید اصلا ^_^
BY بلو ماری 🌊
Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260
Share with your friend now:
group-telegram.com/mary_juaana/31603