Telegram Group & Telegram Channel
#پرونده_خوانی

خفاش شب


غلامرضا خوشرو، معروف به «خفاش شب»، نه یک بیمار روان‌پریش بود، نه یک دیوانه‌ی بی‌برنامه؛ او تصویری از خشونت ساختاریافته و رهاشده در دل جامعه‌ای بود که هم قربانیان را نادیده می‌گرفت و هم مجرمان را رها می‌کرد.

تهرانِ دهه ۷۰، ظاهرا در حال توسعه‌ی فیزیکی بود، اما در عمق، امنیت روانی و ساختارهای حمایتی فروپاشیده بودند. زنانی که هر شب سوار تاکسی می‌شدند، تنها یک خواسته داشتند: «رسیدن امن به خانه». اما برای برخی، مقصد خانه نبود؛ بیابان بود، قتل بود، و حافظه‌ای جمعی که سِر شده بود.

خوشرو در قامت یک راننده‌ی کاملا معمولی، با آرامش و بدون خشونت ظاهری، زنان را انتخاب می‌کرد، اعتمادشان را جلب می‌کرد، و در تاریکی شب، با الگویی دقیق، تکرارشونده و غیرهیجانی، آن‌ها را حذف می‌کرد.



🚨 او یک هشدار ساختاری بود، نه یک خطای فردی

برخلاف برداشت عمومی، خوشرو حاصل جنون لحظه‌ای نبود، محصول فروپاشی روانی ناگهانی هم نبود. او نمونه‌ای کلاسیک از مجرم تکرارشونده با اختلال شخصیت ضد اجتماعیِ عملکرد-بالا (High-functioning ASPD) بود؛ یعنی:
فقدان کامل احساس گناه یا ندامت،
ناتوانی در همدلی،
توانایی در مهار هیجان و برنامه‌ریزی منظم خشونت،
و نگاه ابزاری به انسان‌ها.

اما مسئله‌ی اصلی، فقط اختلال شخصیت نبود؛ بلکه ناتوانی نهادهای انتظامی، قضایی و اطلاعاتی در تحلیل و مهار این نوع ریسک بود.
در پرونده‌ی خوشرو، سابقه‌ی تجاوز، بازداشت، فرار از زندان و مهاجرت‌ مشکوک به پاکستان وجود داشت، اما:
نه مراقبت پس از آزادی اعمال شد،
نه هشدار درون‌سازمانی صادر شد،
و نه حتی یک قاضی، سابقه‌ی مکرر خشونت جنسی او را به‌عنوان عامل خطر تحلیل کرد.

در دهه‌ی ۷۰، هرچند ابزارهای دیجیتال مثل پابند الکترونیکی هنوز وارد ایران نشده بود، اما ابزارهای ساده‌تری چون ثبت کاغذی مجرمان خطرناک، نظارت فعال کلانتری‌ها، یا حتی مراقبت امنیتی سنتی به‌کار نرفت.

پرونده‌ی خوشرو نشان داد که در ساختار عدالت کیفری ایران، میان «واکنش پس از وقوع» و «پیشگیری از وقوع» هنوز تمایز معناداری شکل نگرفته بود.

🧠 خشونت جنسی در خوشرو؛ میل نبود، ابزار سلطه بود

یکی از تفاوت‌های اساسی خوشرو با قاتلان سریالی کلاسیک (مثل تد باندی) در انگیزه‌ی خشونت جنسی‌اش بود.
او نه انگیزه‌ی جنسی سادیستی داشت، نه فانتزی‌های پیچیده، نه هیجان‌طلبیِ بیمارگونه.
بلکه تجاوز برای خوشرو، ابزاری سرد و محاسبه‌گرانه یعنی برای «تحقیر کامل روانی و تسخیر و سلطه بر قربانی» بود.

از منظر روان‌تحلیلگری، این نوع تجاوز نه از میل، بلکه از ساختار شخصیتی‌ای ناشی می‌شود که در آن «دیگری» به‌طور کامل شی‌ء‌سازی شده است.
او با بدن قربانی نه به‌عنوان سوژه‌ی انسانی، بلکه به‌مثابه میدان اِعمال قدرت مطلق برخورد می‌کرد.
قتل پس از تجاوز نیز نه برای حذف شواهد، بلکه برای کامل کردن پروژه‌ی حذف هویت و فردیت قربانی انجام می‌شد.

خوشرو «سادیسم بالینی» نداشت، اما سردی، بی‌تفاوتی و فقدان همدلی‌اش، خشونت را به رفتاری خونسرد و تکراری تبدیل کرده بود.
رفتار جنسی او، بازتابی از خشونت ساختاری بود که در کودکی تجربه کرده بود:
آزار جنسی،
طرد خانوادگی،
بی‌ثباتی روانی،
و فقدان هرگونه مداخله‌ی حمایتی.

بر پایه نظریه‌های دلبستگی، این الگوها می‌توانند به ساختارهای شخصیتی ضد اجتماعی و فاقد ظرفیت همدلی در بزرگسالی منجر شوند—همان چیزی که در خوشرو دیده شد.


⚖️ اعدام در ملأ عام؛ تحقق عدالت یا مدیریت خشم عمومی؟

فقط ۷۴ روز پس از بازداشت، غلامرضا خوشرو در میدان شوش، در برابر هزاران نفر، اعدام شد.
سرعت رسیدگی قضایی، ظاهراً نشانه‌ی قاطعیت بود، اما پرسش‌های عمیق‌تری را برانگیخت:
آیا این اعدام، واقعاً به معنای اجرای عدالت بود؟
آیا نهادهای قضایی و انتظامی، مسئولیت ناکامی‌های خود را پذیرفتند؟
آیا حذف مجرم، کافی بود درحالی‌که ساختار تولید خشونت، همچنان فعال باقی ماند؟

مطالعات جرم‌شناختی معاصر نشان داده‌اند که:
اعدام در ملأ عام، اثر بازدارندگی پایدار ندارد، بلکه می‌تواند منجر به عادی‌سازی خشونت در فضای عمومی شود.

از منظر حقوق بشر، چنین نمایش‌هایی نه تنها عدالت را تحقق نمی‌بخشند، بلکه کرامت انسانی را زیر پا می‌گذارند و مسئولیت نهادها را پشت یک صحنه‌ی نمایشی پنهان می‌کنند.


@homa_law
👌3



group-telegram.com/homa_law/152
Create:
Last Update:

#پرونده_خوانی

خفاش شب


غلامرضا خوشرو، معروف به «خفاش شب»، نه یک بیمار روان‌پریش بود، نه یک دیوانه‌ی بی‌برنامه؛ او تصویری از خشونت ساختاریافته و رهاشده در دل جامعه‌ای بود که هم قربانیان را نادیده می‌گرفت و هم مجرمان را رها می‌کرد.

تهرانِ دهه ۷۰، ظاهرا در حال توسعه‌ی فیزیکی بود، اما در عمق، امنیت روانی و ساختارهای حمایتی فروپاشیده بودند. زنانی که هر شب سوار تاکسی می‌شدند، تنها یک خواسته داشتند: «رسیدن امن به خانه». اما برای برخی، مقصد خانه نبود؛ بیابان بود، قتل بود، و حافظه‌ای جمعی که سِر شده بود.

خوشرو در قامت یک راننده‌ی کاملا معمولی، با آرامش و بدون خشونت ظاهری، زنان را انتخاب می‌کرد، اعتمادشان را جلب می‌کرد، و در تاریکی شب، با الگویی دقیق، تکرارشونده و غیرهیجانی، آن‌ها را حذف می‌کرد.



🚨 او یک هشدار ساختاری بود، نه یک خطای فردی

برخلاف برداشت عمومی، خوشرو حاصل جنون لحظه‌ای نبود، محصول فروپاشی روانی ناگهانی هم نبود. او نمونه‌ای کلاسیک از مجرم تکرارشونده با اختلال شخصیت ضد اجتماعیِ عملکرد-بالا (High-functioning ASPD) بود؛ یعنی:
فقدان کامل احساس گناه یا ندامت،
ناتوانی در همدلی،
توانایی در مهار هیجان و برنامه‌ریزی منظم خشونت،
و نگاه ابزاری به انسان‌ها.

اما مسئله‌ی اصلی، فقط اختلال شخصیت نبود؛ بلکه ناتوانی نهادهای انتظامی، قضایی و اطلاعاتی در تحلیل و مهار این نوع ریسک بود.
در پرونده‌ی خوشرو، سابقه‌ی تجاوز، بازداشت، فرار از زندان و مهاجرت‌ مشکوک به پاکستان وجود داشت، اما:
نه مراقبت پس از آزادی اعمال شد،
نه هشدار درون‌سازمانی صادر شد،
و نه حتی یک قاضی، سابقه‌ی مکرر خشونت جنسی او را به‌عنوان عامل خطر تحلیل کرد.

در دهه‌ی ۷۰، هرچند ابزارهای دیجیتال مثل پابند الکترونیکی هنوز وارد ایران نشده بود، اما ابزارهای ساده‌تری چون ثبت کاغذی مجرمان خطرناک، نظارت فعال کلانتری‌ها، یا حتی مراقبت امنیتی سنتی به‌کار نرفت.

پرونده‌ی خوشرو نشان داد که در ساختار عدالت کیفری ایران، میان «واکنش پس از وقوع» و «پیشگیری از وقوع» هنوز تمایز معناداری شکل نگرفته بود.

🧠 خشونت جنسی در خوشرو؛ میل نبود، ابزار سلطه بود

یکی از تفاوت‌های اساسی خوشرو با قاتلان سریالی کلاسیک (مثل تد باندی) در انگیزه‌ی خشونت جنسی‌اش بود.
او نه انگیزه‌ی جنسی سادیستی داشت، نه فانتزی‌های پیچیده، نه هیجان‌طلبیِ بیمارگونه.
بلکه تجاوز برای خوشرو، ابزاری سرد و محاسبه‌گرانه یعنی برای «تحقیر کامل روانی و تسخیر و سلطه بر قربانی» بود.

از منظر روان‌تحلیلگری، این نوع تجاوز نه از میل، بلکه از ساختار شخصیتی‌ای ناشی می‌شود که در آن «دیگری» به‌طور کامل شی‌ء‌سازی شده است.
او با بدن قربانی نه به‌عنوان سوژه‌ی انسانی، بلکه به‌مثابه میدان اِعمال قدرت مطلق برخورد می‌کرد.
قتل پس از تجاوز نیز نه برای حذف شواهد، بلکه برای کامل کردن پروژه‌ی حذف هویت و فردیت قربانی انجام می‌شد.

خوشرو «سادیسم بالینی» نداشت، اما سردی، بی‌تفاوتی و فقدان همدلی‌اش، خشونت را به رفتاری خونسرد و تکراری تبدیل کرده بود.
رفتار جنسی او، بازتابی از خشونت ساختاری بود که در کودکی تجربه کرده بود:
آزار جنسی،
طرد خانوادگی،
بی‌ثباتی روانی،
و فقدان هرگونه مداخله‌ی حمایتی.

بر پایه نظریه‌های دلبستگی، این الگوها می‌توانند به ساختارهای شخصیتی ضد اجتماعی و فاقد ظرفیت همدلی در بزرگسالی منجر شوند—همان چیزی که در خوشرو دیده شد.


⚖️ اعدام در ملأ عام؛ تحقق عدالت یا مدیریت خشم عمومی؟

فقط ۷۴ روز پس از بازداشت، غلامرضا خوشرو در میدان شوش، در برابر هزاران نفر، اعدام شد.
سرعت رسیدگی قضایی، ظاهراً نشانه‌ی قاطعیت بود، اما پرسش‌های عمیق‌تری را برانگیخت:
آیا این اعدام، واقعاً به معنای اجرای عدالت بود؟
آیا نهادهای قضایی و انتظامی، مسئولیت ناکامی‌های خود را پذیرفتند؟
آیا حذف مجرم، کافی بود درحالی‌که ساختار تولید خشونت، همچنان فعال باقی ماند؟

مطالعات جرم‌شناختی معاصر نشان داده‌اند که:
اعدام در ملأ عام، اثر بازدارندگی پایدار ندارد، بلکه می‌تواند منجر به عادی‌سازی خشونت در فضای عمومی شود.

از منظر حقوق بشر، چنین نمایش‌هایی نه تنها عدالت را تحقق نمی‌بخشند، بلکه کرامت انسانی را زیر پا می‌گذارند و مسئولیت نهادها را پشت یک صحنه‌ی نمایشی پنهان می‌کنند.


@homa_law

BY مدرسه دادگری هما


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/homa_law/152

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

Asked about its stance on disinformation, Telegram spokesperson Remi Vaughn told AFP: "As noted by our CEO, the sheer volume of information being shared on channels makes it extremely difficult to verify, so it's important that users double-check what they read." Stocks closed in the red Friday as investors weighed upbeat remarks from Russian President Vladimir Putin about diplomatic discussions with Ukraine against a weaker-than-expected print on U.S. consumer sentiment. Since January 2022, the SC has received a total of 47 complaints and enquiries on illegal investment schemes promoted through Telegram. These fraudulent schemes offer non-existent investment opportunities, promising very attractive and risk-free returns within a short span of time. They commonly offer unrealistic returns of as high as 1,000% within 24 hours or even within a few hours. One thing that Telegram now offers to all users is the ability to “disappear” messages or set remote deletion deadlines. That enables users to have much more control over how long people can access what you’re sending them. Given that Russian law enforcement officials are reportedly (via Insider) stopping people in the street and demanding to read their text messages, this could be vital to protect individuals from reprisals. For example, WhatsApp restricted the number of times a user could forward something, and developed automated systems that detect and flag objectionable content.
from us


Telegram مدرسه دادگری هما
FROM American