🔸 چنین نگفت هنریش🔻 چندی پیش کلیپی کوتاه از جلسهای منتشر شد که در آن آقای محسن رنانی دربارۀ تأثیرات تکهمسری و چندهمسری بر کورتکس مغز ایرانیان و اروپاییان صحبت کردند (
ویدئو - دقیقۀ ۱۰:۴۰). سخنان ایشان با واکنشهای مختلفی روبرو شد تا جایی که در نهایت جناب رنانی در مطلبی با نام «
پوزشخواهم، چون توسعهخواهم!» بابت بیدقتی در سخنان آن جلسه عذر خواستند. اما پیش از عذرخواهی، فرمودند: «آنچه دربارهی ضخامت کورتکس مغزی اروپائیان گفتهام، تماماً برگرفته از نوشتههای محققی است به نام جوزف هنریش (Joseph Henrich) که استاد زیستشناسی تکاملی دانشگاه هاروارد است و در اقتصاد و روانشناسی هم دستی دارد».
✋از آنجایی که چندین سال است هم در ایران و هم در خارج از ایران تکامل تدریس میکنم و در نتیجه آثار هنریش را دائماً میخوانم، بسیار تعجب کردم وقتی دیدم کسی اشتباهات و کژفهمیهای خودش را بیپروا بر گردن او انداخته است. ای کاش جناب رنانی صرفاً به همان عذرخواهی اکتفا میکردند و ادعا نمیشد که آنچه گفتهاند «تماماً برگرفته» از نوشتههای جوزف هنریش است. در این نوشته میخواهم نشان دهم که نهتنها مدعیات جناب رنانی «تماماً برگرفته» از آثار هنریش نیست، بلکه عدم درک درست مفاهیم بنیادین بحث باعث شده که ایشان چیزی را به هنریش نسبت دهند که اصولاً خلاف نظر وی است.
💡 اما پیش از پرداختن به محتوای سخنان جناب رنانی، لازم است نکاتی را مدنظر قرار دهیم که به درک اشتباهات جناب رنانی کمک میکند.
✔️ جوزف هنریش یکی از مدافعان برجستۀ تکامل همبستهی ژن-فرهنگ (gene-culture coevolution) است. من در گذشته و با همکاری آکادمی دگرگشت (تکامل) ایرانیان دورهای در این باره برگزار کردم (
اینجا) و در آنجا توضیح دادم که طبق این چارچوب نظری، آنچه ما بهعنوان انسان خردمند (Homo sapiens) میشناسیم، حاصل تعامل دو عامل ژن و فرهنگ است؛ و اگر یکی از آنها – مثلاً فرهنگ – را از تاریخ تکامل انسان حذف کنیم انسان خردمند با این مشخصات ژنتیکی که اکنون میشناسیم وجود نخواهد داشت (برای مطالعۀ بیشتر بنگرید به این
منبع و
این و
این و فصل دو این
منبع).
🔵 فرهنگ در دو سطح بر ما اثر میگذارد: ۱) سطح ژنتیک (genetic level)، و ۲) سطح زیستی (biological level). هرچند تفاوتهای گوناگونی میان این دو سطح وجود دارد اما نکتهای که بحث ما در اینجا مربوط میشود – به طور بسیار خلاصه– در این است که تغییرات در سطح ژنتیک به نسلهای بعد منتقل میشود، اما تغییرات در سطح زیستی این ویژگی را ندارند. طبیعتاً مکانیزمهای ایجاد تغییرات در این دو سطح نیز با یکدیگر تفاوت دارند. برای مثال، تغییرات ژنتیکی زمانبر هستند و در طول نسلها تثبیت میشوند، در حالی که تغییرات زیستی در طول عمر یک فرد ایجاد شده و معمولاً با مرگ او از بین میروند. البته این نکات جدید نیستند و دانشمندان پیش از هنریش نیز با این سازوکارها آشنا بودند (برای مثال نگاه کنید به این
منبع و
این و
این و
این).
📖 در سال ۲۰۱۰، جوزف هنریش به همراه دو نفر از همکارانش مقالهای منتشر کرد با عنوان
The WEIRDest People in the World. هدف این مقاله نوعی هشدار به پژوهشگران بود تا یافتههایی که در نشریات تخصصی روانشناسی منتشر میشوند را بهعنوان «سرشت بشر» تلقی نکنند. هنریش و همکارانش استدلال کردند که تقریباً ۹۶ درصد پژوهشهایی که هر سال در نشریات روانشناسی منتشر میشود، در جوامعی صورت میگیرد که بهزعم آنان WEIRD هستند؛ یعنی Western (غربی)، Educated (تحصیلکرده)، Industrial (صنعتی)، Rich (ثروتمند)، و Democratic (دموکراتیک). در واقع WEIRD مخفف حروف اول این واژگان است. علاوه بر این، جمعیت آماری این پژوهشها در اکثریت قریببهاتفاق موارد، دانشجویان کارشناسی هستند. هنریش و همکارانش در این مقاله و مقالات بعدی بارها تأکید کردهاند که آنچه در پژوهشهای روانشناسی بهعنوان «قوانین رفتار آدمی» یا «ویژگیهای سرشت بشر» مطرح میشود، در واقع ویژگیهای منحصر به فرد همین جمعیت آماری در کشورهای WEIRD است. این جمعیت آماری حتی نمایندهی محیطی که از آن برخاستهاند هم نیستند، چه رسد به کل بشریت. یعنی بسیاری از افراد در جوامع WEIRD نیز لزوماً مشابه دانشجویان کارشناسی دانشگاهها نمیاندیشند و رفتار نمیکنند. همین نکته باعث شده است که معنای ضمنی دوم واژهی WEIRD – یعنی «عجیب و غریب» – نیز مورد توجه قرار گیرد. هنریش در آثار بعدیاش بارها به موضوع تکامل همبسته باز میگردد و با ارائۀ شواهد گوناگون، نشان میدهد که فرهنگ نقش تعیینکنندهای در تکامل انسان داشته و بهعنوان یکی از سازوکارهای عمدۀ سازشی عمل میکند (برای مثال
اینجا،
اینجا و
اینجا).