ديدبان آزار
Photo
از «چرا شکایت نکرد؟» تا «این فقط اتهامی تحت بررسی است»
نویسنده: ریحانه نجفی کوپایی
وقتی یک آسیبدیده خشونت جنسی طرح شکایت کیفری میکند، یکی از بحثهای متداولی که در مراحل اولیه رسیدگی کیفری مطرح میشود اصل برائت است؛ به این معنی که نام مطرحشده در حال حاضر صرفا متهم به ارتکاب خشونت جنسی است و تا زمانی که اتهام وی اثبات نشود، نمیتوان از قطعیت ارتکاب جرم اطمینان پیدا کرد. البته باید یادآوری کرد که همواره پس از انتشار روایات خشونت جنسی در فضای مجازی، یکی از پرتکرارترین واکنشها این بوده که «چرا شکایت نکردی؟» و فارغ از پاسخهای متعددی که میتوان به این پرسش داد، اکنون که فرد آسیبدیده با وجود مسیر سخت پیش رو، اقدام به شکایت کرده و سیستم قضایی مربوطه، با تکیه بر مستندات ارائهشده، برای او قرار بازداشت هم صادر کرده، اما همچنان فرد آسیبدیده مورد حمله و قضاوت قرار میگیرد و متجاوز مورد حمایت.
در پرونده کیفری اخیر که مربوط به ارتکاب یک سلبریتی به خشونت جنسی است، باید توجه داشت که هویت و امتیازات اجتماعی آسیبدیده خشونت جنسی و متجاوز در دنیای واقعی و جامعه کنونی ایران تاثیر بسیاری بر عملکرد نظام کیفری در رسیدگی به این پرونده دارد. متهم بهعنوان یک مرد در دنیا و جامعه مردسالار و در ساحت قوانین زنستیزانه جمهوری اسلامی، با توجه به سن بیشتری که دارد، بهعنوان یک سلبریتی و بهعنوان فردی که دسترسی به منابع ثروت و شهرت دارد، از قدرت اجتماعی بسیار بیشتری نسبت به آسیبدیده، بهعنوان زنی با سن کمتر و فاقد موقعیت اجتماعی متجاوز، برخوردار است. این موارد تنها چند مورد از جوانب مختلف هویت اجتماعی آسیبدیده و متجاوز است که ما از آنها اطلاع داریم؛ امکان دارد که جوانب دیگر هویت اجتماعی این افراد، که ما از آنها آگاه نیستیم، به این عدم تعادل قدرت دامن زند. این عدم توازن قدرت اجتماعی باعث میشود که آسیبدیده خشونت جنسی از ابتدا در موضع نابرابری در مقایسه با متجاوز در برابر قانون و اجتماع قرار گیرد.
نسخه کامل متن:
https://harasswatch.com.com/news/2519/
@harasswatch
نویسنده: ریحانه نجفی کوپایی
وقتی یک آسیبدیده خشونت جنسی طرح شکایت کیفری میکند، یکی از بحثهای متداولی که در مراحل اولیه رسیدگی کیفری مطرح میشود اصل برائت است؛ به این معنی که نام مطرحشده در حال حاضر صرفا متهم به ارتکاب خشونت جنسی است و تا زمانی که اتهام وی اثبات نشود، نمیتوان از قطعیت ارتکاب جرم اطمینان پیدا کرد. البته باید یادآوری کرد که همواره پس از انتشار روایات خشونت جنسی در فضای مجازی، یکی از پرتکرارترین واکنشها این بوده که «چرا شکایت نکردی؟» و فارغ از پاسخهای متعددی که میتوان به این پرسش داد، اکنون که فرد آسیبدیده با وجود مسیر سخت پیش رو، اقدام به شکایت کرده و سیستم قضایی مربوطه، با تکیه بر مستندات ارائهشده، برای او قرار بازداشت هم صادر کرده، اما همچنان فرد آسیبدیده مورد حمله و قضاوت قرار میگیرد و متجاوز مورد حمایت.
در پرونده کیفری اخیر که مربوط به ارتکاب یک سلبریتی به خشونت جنسی است، باید توجه داشت که هویت و امتیازات اجتماعی آسیبدیده خشونت جنسی و متجاوز در دنیای واقعی و جامعه کنونی ایران تاثیر بسیاری بر عملکرد نظام کیفری در رسیدگی به این پرونده دارد. متهم بهعنوان یک مرد در دنیا و جامعه مردسالار و در ساحت قوانین زنستیزانه جمهوری اسلامی، با توجه به سن بیشتری که دارد، بهعنوان یک سلبریتی و بهعنوان فردی که دسترسی به منابع ثروت و شهرت دارد، از قدرت اجتماعی بسیار بیشتری نسبت به آسیبدیده، بهعنوان زنی با سن کمتر و فاقد موقعیت اجتماعی متجاوز، برخوردار است. این موارد تنها چند مورد از جوانب مختلف هویت اجتماعی آسیبدیده و متجاوز است که ما از آنها اطلاع داریم؛ امکان دارد که جوانب دیگر هویت اجتماعی این افراد، که ما از آنها آگاه نیستیم، به این عدم تعادل قدرت دامن زند. این عدم توازن قدرت اجتماعی باعث میشود که آسیبدیده خشونت جنسی از ابتدا در موضع نابرابری در مقایسه با متجاوز در برابر قانون و اجتماع قرار گیرد.
نسخه کامل متن:
https://harasswatch.com.com/news/2519/
@harasswatch
دیدبان آزار
از «چرا شکایت نکرد؟» تا «این فقط اتهامی تحت رسیدگی است»
نعکاس مبارزات فمینیستی ایران و دیگر کشورهای دنیا علیه سرکوب و خشونت جنسی و بررسی و معرفی اشکال سازماندهی زنان علیه خشونت
ديدبان آزار
Photo
ضرورت «نه به اعدام» در مبارزه فمینیستی علیه خشونت جنسی
نویسنده: مهسا غلامعلیزاده
هدف از این نوشته، بازآفرینیِ خیالِ جهانی بدون اعدام است. این متن با اشاره به اثراتِ آشکار و نهانِ این مجازات در مسیرِ دادخواهی آسیبدیدگان و نیز مسئولیتگریزیِ مجرمان، بهدنبالِ این است که از نه به اعدام، بهعنوانِ یک ضرورتِ اتفاقا فمینیستی و همراستا با دیگر مبارزههای ضدارتجاعی، سخن بگوید. بهعنوانِ یک فمینیستِ وفادار به روایتگری و کسی که بهندرت در انتخاب کلمات تردید کرده، باید اعتراف کنم در طولِ این متن، دستانم بارها لرزیدهاند. میتوانستم بسیار کمتر ملاحظه قضاوت و نظر دیگران (چه یار و چه اغیار) را بکنم. اما ترجیح میدهم اقرار به این ترس در حد همین مقدمه کوتاه بماند.
در طولِ گفتوگوهای روزهای اخیر حولِ محور «تجاوز جنسی»، جای چیزی کموبیش خالی بود. و اصلا چرایی این خالیبودگی، خودش هزاران کلمه و متن میطلبد؛ اعدام. بله «هنوز چیزی ثابت نشده (بهلحاظ حقوقی)» و یا حداقل «حکم قضایی صادر نشده» و نرسیدهایم به مجازات. هنوز داریم با هزار جان کندن و هزارباره شرح میدهیم، تجاوز پاسخی است بیرحمانه به میل بهقدرت و نه میل جنسی. «تجاوزِ واقعی و غیرواقعی» افسانهاند و «قربانیِ تمامعیار» محصول یک تاریخ مردسالاری است. هنوز داریم میگوییم یک متجاوز جنسی، میتواند پدر خوبی باشد، یا برادری دوستداشتنی، یا هنرمندی کاربلد، رفیقی بامرام و یا همسر و پارتنری قابلاعتماد. اما شاید حالا که انقدر پرحرارت، گفتوگو بر سر چیستی و چرایی تجاوز رو به غنی و پروار شدن است، همین حالا که بهدرستی، ایستادگی در برابر تجاوز و تمامِ روایتهای ساختگیِ حاکم بر آن، بر سر زبانهاست، اتفاقا فرصت مناسبی برای بازپرداختن به «نه به اعدام» باشد.
ردِ پای این مجازات غیرانسانی در همه تحلیلها و توجیهها قابل مشاهده است. اول از همه، شاکی در گزارش آزار و بعدتر تمامِ مراحل قضایی اثباتِ جرم، مدام با این پرسش درگیر است که «آخرش چه میشود؟» تمام هزینههای مالی، روانی و جسمی که بازمانده تجاوز تجربه میکند بهکنار، در انتهای این مسیر علیرغم شبکههای حمایتی، بار سرزنش باز هم بر دوش بازمانده سنگینی میکند و این سرزنش لزوما در ادامه اعدامِ متجاوز نیست. اگر متجاوز محکوم شود، «تو میدانستی آخرش چه میشود و باز شکایت کردی، پس مقصر مرگ او هستی» و اگر متجاوز تبرئه شود، «از اول هم همهچیز نمایش بود و برای اخاذی».
نسخه کامل متن:
https://harasswatch.com.com/news/2520/
@harasswatch
نویسنده: مهسا غلامعلیزاده
هدف از این نوشته، بازآفرینیِ خیالِ جهانی بدون اعدام است. این متن با اشاره به اثراتِ آشکار و نهانِ این مجازات در مسیرِ دادخواهی آسیبدیدگان و نیز مسئولیتگریزیِ مجرمان، بهدنبالِ این است که از نه به اعدام، بهعنوانِ یک ضرورتِ اتفاقا فمینیستی و همراستا با دیگر مبارزههای ضدارتجاعی، سخن بگوید. بهعنوانِ یک فمینیستِ وفادار به روایتگری و کسی که بهندرت در انتخاب کلمات تردید کرده، باید اعتراف کنم در طولِ این متن، دستانم بارها لرزیدهاند. میتوانستم بسیار کمتر ملاحظه قضاوت و نظر دیگران (چه یار و چه اغیار) را بکنم. اما ترجیح میدهم اقرار به این ترس در حد همین مقدمه کوتاه بماند.
در طولِ گفتوگوهای روزهای اخیر حولِ محور «تجاوز جنسی»، جای چیزی کموبیش خالی بود. و اصلا چرایی این خالیبودگی، خودش هزاران کلمه و متن میطلبد؛ اعدام. بله «هنوز چیزی ثابت نشده (بهلحاظ حقوقی)» و یا حداقل «حکم قضایی صادر نشده» و نرسیدهایم به مجازات. هنوز داریم با هزار جان کندن و هزارباره شرح میدهیم، تجاوز پاسخی است بیرحمانه به میل بهقدرت و نه میل جنسی. «تجاوزِ واقعی و غیرواقعی» افسانهاند و «قربانیِ تمامعیار» محصول یک تاریخ مردسالاری است. هنوز داریم میگوییم یک متجاوز جنسی، میتواند پدر خوبی باشد، یا برادری دوستداشتنی، یا هنرمندی کاربلد، رفیقی بامرام و یا همسر و پارتنری قابلاعتماد. اما شاید حالا که انقدر پرحرارت، گفتوگو بر سر چیستی و چرایی تجاوز رو به غنی و پروار شدن است، همین حالا که بهدرستی، ایستادگی در برابر تجاوز و تمامِ روایتهای ساختگیِ حاکم بر آن، بر سر زبانهاست، اتفاقا فرصت مناسبی برای بازپرداختن به «نه به اعدام» باشد.
ردِ پای این مجازات غیرانسانی در همه تحلیلها و توجیهها قابل مشاهده است. اول از همه، شاکی در گزارش آزار و بعدتر تمامِ مراحل قضایی اثباتِ جرم، مدام با این پرسش درگیر است که «آخرش چه میشود؟» تمام هزینههای مالی، روانی و جسمی که بازمانده تجاوز تجربه میکند بهکنار، در انتهای این مسیر علیرغم شبکههای حمایتی، بار سرزنش باز هم بر دوش بازمانده سنگینی میکند و این سرزنش لزوما در ادامه اعدامِ متجاوز نیست. اگر متجاوز محکوم شود، «تو میدانستی آخرش چه میشود و باز شکایت کردی، پس مقصر مرگ او هستی» و اگر متجاوز تبرئه شود، «از اول هم همهچیز نمایش بود و برای اخاذی».
نسخه کامل متن:
https://harasswatch.com.com/news/2520/
@harasswatch
دیدبان آزار
ضرورت «نه به اعدام» در دل مبارزه فمینیستی علیه خشونت جنسی
نعکاس مبارزات فمینیستی ایران و دیگر کشورهای دنیا علیه سرکوب و خشونت جنسی و بررسی و معرفی اشکال سازماندهی زنان علیه خشونت
ديدبان آزار
Photo
ماموران امنیتی صبح امروز دوشنبه ۱۲ آبانماه شیرین کریمی و مهسا اسداله نژاد را با یورش به منزل و تفتیش کتابها و وسایل الکترونیکیشان بازداشت کردهاند. همچنین گزارش شده است که محمد مالجو و پرویز صداقت نیز امروز به دلایل نامعلوم بازداشت شدهاند.
شیرین کریمی مترجم و پژوهشگر حوزه جامعهشناسی و تاریخ است و آثار پژوهشگران فمینیست برجسته معاصر از جمله جودیت باتلر، نانسی فریزر و افسانه نجمآبادی را برای فارسیدانان دسترسپذیر کرده است، از او ترجمههای متعددی در دست است و از آخرین ترجمههای منتشر شده توسط او میتوان به «درست نیست» از جودیت باتلر اشاره کرد که در نقد اقتصاد سیاسی منتشر شده است که به فرمان اجرایی ۱۴۱۶۸ ترامپ میپردازد. فرمانی که با اصرار بر وجود چیزی به نام «حقیقت بیولوژیک» به جدال با فمینیسم و امکان تغییردادنِ جنسی که در بدو تولد تعیین میشود رفته است. از یادداشتهای اخیر او، به «راه نجات پسران از «مردستان»ها از نگاه جودیت باتلر» میتوان اشاره کرد:
در جامعه امروز شمار زیادی از مردان جوان خشمگین و منزوی هستند، به اینترنت دسترسی دارند و در واقعیت نمیتوانند رابطه مطلوب خود را با دیگری برقرار کنند، بنابراین جذب مردستانها میشوند؛ آنها به ترامپ رأی دادند چون فکر میکردند دنیا علیه آنهاست و مقصرِ این وضعیت را فمینیسم میدانند، این مردان احساس میکنند از حقوق خود محروم شدهاند یا تغییرات اجتماعی را نوعی تهدید تلقی میکنند، و به دنبال تسلی خاطر میروند و در مردستانهایی که مروج و تقویتکننده مفاهیم سنتی برتری مرداناند احساس تعلق میکنند. جذبشدن به چنین گروههایی که در طیف راست افراطی قرار میگیرند در واقع واکنشی است به احساس ازدستدادن جایگاه و میل به بازیابی کنترل.
مهسا اسدالهنژاد نیز مترجم و پژوهشگر حوزه جامعهشناسی و سیاست است که آثار بسیاری از اندیشمندان معاصر از جمله جودیت باتلر و یاسمین میظر را به فارسی ترجمه کرده. از یادداشتهای اخیر او «دوراهیهای توافقناپذیر: دربارهی برخی دشواریهای اخلاقی در زمانه پساژینا» است:
سیاست دموکراتیک زمانبر است. ما معمولاً بهراحتی نمیتوانیم بر سر اینکه چه کسی و چه کنشی شایسته آن است که خیر و یا شر نامیده شود، توافق کنیم. دستکم در بسیاری از مواقعی که تنافرِ ارزشی رخ میدهد. در این دست مواقع، نیاز است که زمان بیشتری صرف کنیم، جزئیات بیشتری بدانیم، پرسشهای دقیقتری بپرسیم، نظرات بیشتری دریافت کنیم، تا بتوانیم بر قسمیِ نزاع بیپایانی که «ما»ی همواره موافق را برنمیسازد، سرمایهگذاری کنیم
@harasswatch
شیرین کریمی مترجم و پژوهشگر حوزه جامعهشناسی و تاریخ است و آثار پژوهشگران فمینیست برجسته معاصر از جمله جودیت باتلر، نانسی فریزر و افسانه نجمآبادی را برای فارسیدانان دسترسپذیر کرده است، از او ترجمههای متعددی در دست است و از آخرین ترجمههای منتشر شده توسط او میتوان به «درست نیست» از جودیت باتلر اشاره کرد که در نقد اقتصاد سیاسی منتشر شده است که به فرمان اجرایی ۱۴۱۶۸ ترامپ میپردازد. فرمانی که با اصرار بر وجود چیزی به نام «حقیقت بیولوژیک» به جدال با فمینیسم و امکان تغییردادنِ جنسی که در بدو تولد تعیین میشود رفته است. از یادداشتهای اخیر او، به «راه نجات پسران از «مردستان»ها از نگاه جودیت باتلر» میتوان اشاره کرد:
در جامعه امروز شمار زیادی از مردان جوان خشمگین و منزوی هستند، به اینترنت دسترسی دارند و در واقعیت نمیتوانند رابطه مطلوب خود را با دیگری برقرار کنند، بنابراین جذب مردستانها میشوند؛ آنها به ترامپ رأی دادند چون فکر میکردند دنیا علیه آنهاست و مقصرِ این وضعیت را فمینیسم میدانند، این مردان احساس میکنند از حقوق خود محروم شدهاند یا تغییرات اجتماعی را نوعی تهدید تلقی میکنند، و به دنبال تسلی خاطر میروند و در مردستانهایی که مروج و تقویتکننده مفاهیم سنتی برتری مرداناند احساس تعلق میکنند. جذبشدن به چنین گروههایی که در طیف راست افراطی قرار میگیرند در واقع واکنشی است به احساس ازدستدادن جایگاه و میل به بازیابی کنترل.
مهسا اسدالهنژاد نیز مترجم و پژوهشگر حوزه جامعهشناسی و سیاست است که آثار بسیاری از اندیشمندان معاصر از جمله جودیت باتلر و یاسمین میظر را به فارسی ترجمه کرده. از یادداشتهای اخیر او «دوراهیهای توافقناپذیر: دربارهی برخی دشواریهای اخلاقی در زمانه پساژینا» است:
سیاست دموکراتیک زمانبر است. ما معمولاً بهراحتی نمیتوانیم بر سر اینکه چه کسی و چه کنشی شایسته آن است که خیر و یا شر نامیده شود، توافق کنیم. دستکم در بسیاری از مواقعی که تنافرِ ارزشی رخ میدهد. در این دست مواقع، نیاز است که زمان بیشتری صرف کنیم، جزئیات بیشتری بدانیم، پرسشهای دقیقتری بپرسیم، نظرات بیشتری دریافت کنیم، تا بتوانیم بر قسمیِ نزاع بیپایانی که «ما»ی همواره موافق را برنمیسازد، سرمایهگذاری کنیم
@harasswatch
ديدبان آزار
Photo
🔹بیانیه جمعی از فعالان سیاسی، اجتماعی و مدنی در محکومیت بازداشت های اخیر
در در تاریخ ما پژوهش، اندیشه و نقد مستقل همواره زیر فشار، سرکوب و تهدید قرار گرفته، و اکنون شاهد موجی از بازداشت، احضار و ارعاب پژوهشگران اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی هستیم، نامهایی همچون پرویز صداقت، شیرین کریمی، مهسا اسداللهنژاد، محمد مالجو و هیمن رحیمی که وجه مشترکشان توجه به اقشار ضعیف بود، و قلمشان - یگانه سلاحشان- تنها به بهبود زندگی آنان متعهد بود. آنان منادی آزادی و عدالت بودهاند.
هر بار که جامعهپژوهان کوشیدهاند با تحلیل و گفتوگو راهی برای فهم وضعیت خود و جامعه بیابند، پاسخ آن نه شنیدن و همراهی، بلکه زندان، تهدید و سکوت اجباری بوده است. این رخدادها ادامهی همان روند است؛ خاموشکردن صداهای منتقد، حذف نگاههای مستقل و به حاشیه راندن اندیشههایی که بر عدالت، آگاهی و حقیقت پافشاری میکنند. اما تاریخ نشان داده که فکر را نمیتوان در بند کشید.
در شرایطی که جامعه درگیر بحرانهای پیاپی، بیعدالتی و نابرابری است، سرکوب اندیشه و تحلیل، به معنای تکرار بنبستها و انکار آگاهی جمعی است. حق اندیشیدن و نقد کردن حقی بنیادین است و هیچ ساختاری نمیتواند به هیچ بهانهای آن را محدود کند. جامعه مدنی و نیروهای اجتماعی ما دیگر در آن شرایطی نیستند که چنین تهاجمی را تاب آورند، برعکس، این تهاجمها به توجه بیشتر به گفتمانی منجر خواهد شد که عدالت و آزادی را در گروی همدیگر میداند.
تنها راه حفظ پویایی جامعه، یکصدایی در مقابله با سرکوب اندیشه و بیان است، و ضمن محکوم کردن چنین اقدامات نخ نمایی، خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط این پژوهشگران، و پیگیری عاملان و مسببان فقر و فلاکت حاکم بر ایران هستیم.
لینک امضای بیانیه:
https://forms.gle/B4JCgPEQcWSNbo7u6
@harasswstch
در در تاریخ ما پژوهش، اندیشه و نقد مستقل همواره زیر فشار، سرکوب و تهدید قرار گرفته، و اکنون شاهد موجی از بازداشت، احضار و ارعاب پژوهشگران اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی هستیم، نامهایی همچون پرویز صداقت، شیرین کریمی، مهسا اسداللهنژاد، محمد مالجو و هیمن رحیمی که وجه مشترکشان توجه به اقشار ضعیف بود، و قلمشان - یگانه سلاحشان- تنها به بهبود زندگی آنان متعهد بود. آنان منادی آزادی و عدالت بودهاند.
هر بار که جامعهپژوهان کوشیدهاند با تحلیل و گفتوگو راهی برای فهم وضعیت خود و جامعه بیابند، پاسخ آن نه شنیدن و همراهی، بلکه زندان، تهدید و سکوت اجباری بوده است. این رخدادها ادامهی همان روند است؛ خاموشکردن صداهای منتقد، حذف نگاههای مستقل و به حاشیه راندن اندیشههایی که بر عدالت، آگاهی و حقیقت پافشاری میکنند. اما تاریخ نشان داده که فکر را نمیتوان در بند کشید.
در شرایطی که جامعه درگیر بحرانهای پیاپی، بیعدالتی و نابرابری است، سرکوب اندیشه و تحلیل، به معنای تکرار بنبستها و انکار آگاهی جمعی است. حق اندیشیدن و نقد کردن حقی بنیادین است و هیچ ساختاری نمیتواند به هیچ بهانهای آن را محدود کند. جامعه مدنی و نیروهای اجتماعی ما دیگر در آن شرایطی نیستند که چنین تهاجمی را تاب آورند، برعکس، این تهاجمها به توجه بیشتر به گفتمانی منجر خواهد شد که عدالت و آزادی را در گروی همدیگر میداند.
تنها راه حفظ پویایی جامعه، یکصدایی در مقابله با سرکوب اندیشه و بیان است، و ضمن محکوم کردن چنین اقدامات نخ نمایی، خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط این پژوهشگران، و پیگیری عاملان و مسببان فقر و فلاکت حاکم بر ایران هستیم.
لینک امضای بیانیه:
https://forms.gle/B4JCgPEQcWSNbo7u6
@harasswstch
ديدبان آزار
Photo
🔹زنان با بالهای گشوده
نویسنده: نازنین محمدنژاد
زمانی که گزارش «ناگفتههای پرونده سوپراستار» در روزنامه «هممیهن» منتشر شد، من هم یکی در میان خیل بیشمار افرادی بودم که بیدرنگ از زن روایتگر تجاوز حمایت کردند. همچنین، شهامت الهه محمدی، خبرنگاری که این گزارش را تهیه کرد، در من حالت عمیقی از قدردانی و احترام به وجود آورد. میتوانستم تصور کنم که این اقدام برای او که در کمتر از سه سال پیش بهخاطر گزارش سیاسی مهم مربوط به مراسم تشییع جنازه ژینا/مهسا امینی دستگیر شد و به زندان افتاد، بدون خطر نیست. حتی عضویت او در یک رسانه جریان اصلی با توجه به موضوع گزارش و پیشینه سیاسی گزارشگر، نمیتوانست او را از خطر برخورد مصون بکند. رسانههای حکومتی پس از انتشار این گزارش، سمپاشی و نفرتپراکنی زیادی علیه او کردند. این گزارش فارغ از آنکه سرنوشتش در آینده چه خواهد شد، در لحظه انتشارش، رخدادی اثرگذار و مهم بود.
در سالهای آغازین جنبش می تو، از دهان برخی از مردان مشکوک به این جنبش بارها شنیدم که زین پس هر مردی هر روز نام خودش را گوگل میکند، مبادا روایت بعدی درباره او باشد. هرچند اشاره آنها به بیپایه بودن روایتها بود، پشت این شوخی تلخ، نارضایتی عمیقی از خود جنبش پنهان بود. نارضایتی مردانی که ترجیح میدادند چنین جنبشی اصلا نباشد تا آنکه مجبور بشوند آگاهی فمینیستی خود را درباره خشونت جنسی و جنسیتی بالا ببرند. گرچه میتوان درباره روایت، روایتگری و روایتهای جنبش می تو از زوایای مختلف اندیشید، افراد کمی به این موضوع توجه میکردند که زمینه تاریخی و اجتماعی این جنبش، ظهورش را تا چه اندازه ضروری کرده است؛ جنبشی که کنترل مردانه را از روی صدای زن راوی بردارد. گزارش «ناگفتههای پرونده سوپراستار» دقیقا همین کار را با قدرت زیادی انجام داد؛ صدای راوی را از کنترل مردانه بیرون کشید.
نسخه کامل متن:
https://harasswatch.com.com/news/2522/
@harasswatch
نویسنده: نازنین محمدنژاد
زمانی که گزارش «ناگفتههای پرونده سوپراستار» در روزنامه «هممیهن» منتشر شد، من هم یکی در میان خیل بیشمار افرادی بودم که بیدرنگ از زن روایتگر تجاوز حمایت کردند. همچنین، شهامت الهه محمدی، خبرنگاری که این گزارش را تهیه کرد، در من حالت عمیقی از قدردانی و احترام به وجود آورد. میتوانستم تصور کنم که این اقدام برای او که در کمتر از سه سال پیش بهخاطر گزارش سیاسی مهم مربوط به مراسم تشییع جنازه ژینا/مهسا امینی دستگیر شد و به زندان افتاد، بدون خطر نیست. حتی عضویت او در یک رسانه جریان اصلی با توجه به موضوع گزارش و پیشینه سیاسی گزارشگر، نمیتوانست او را از خطر برخورد مصون بکند. رسانههای حکومتی پس از انتشار این گزارش، سمپاشی و نفرتپراکنی زیادی علیه او کردند. این گزارش فارغ از آنکه سرنوشتش در آینده چه خواهد شد، در لحظه انتشارش، رخدادی اثرگذار و مهم بود.
در سالهای آغازین جنبش می تو، از دهان برخی از مردان مشکوک به این جنبش بارها شنیدم که زین پس هر مردی هر روز نام خودش را گوگل میکند، مبادا روایت بعدی درباره او باشد. هرچند اشاره آنها به بیپایه بودن روایتها بود، پشت این شوخی تلخ، نارضایتی عمیقی از خود جنبش پنهان بود. نارضایتی مردانی که ترجیح میدادند چنین جنبشی اصلا نباشد تا آنکه مجبور بشوند آگاهی فمینیستی خود را درباره خشونت جنسی و جنسیتی بالا ببرند. گرچه میتوان درباره روایت، روایتگری و روایتهای جنبش می تو از زوایای مختلف اندیشید، افراد کمی به این موضوع توجه میکردند که زمینه تاریخی و اجتماعی این جنبش، ظهورش را تا چه اندازه ضروری کرده است؛ جنبشی که کنترل مردانه را از روی صدای زن راوی بردارد. گزارش «ناگفتههای پرونده سوپراستار» دقیقا همین کار را با قدرت زیادی انجام داد؛ صدای راوی را از کنترل مردانه بیرون کشید.
نسخه کامل متن:
https://harasswatch.com.com/news/2522/
@harasswatch
دیدبان آزار
زنان با بالهای گشوده
نعکاس مبارزات فمینیستی ایران و دیگر کشورهای دنیا علیه سرکوب و خشونت جنسی و بررسی و معرفی اشکال سازماندهی زنان علیه خشونت
🔹قانون دربرابر بازماندگان تجاوز
نویسنده: محمدعلی انواری
در خصوص جرم تجاوز که موضوع این نوشتار است، تکرار این عبارت که «تا پیش از اثبات جرم نباید قضاوت کرد» اگرچه عبارت صحیحی است اما در بستر برخی واقعیتهای اجتماعی- فرهنگی و نیز ضرورتهای اخلاقی، میتواند دستخوش تحولاتی گردد، یا دستکم باید از زاویه میدانی وسیعتری نگریسته شود. این روزها جو غالبی که شاهد هستیم همان توهم دیرینه توطئه است: «میخواهند حواس ما را از موضوعات اصلی منحرف سازند!» دسته دیگری از مردم هم سینهچاکان بازیگر معروف هستند بهنحوی که گویی او را از خودش بهتر میشناسند و از اساس حتی فرض چنین اتهامی را هم علیه وی مردود میدانند. این افراد با رجوع به قلب و إحساس خود، بر بیگناهی او گواهی میدهند. اینها همه نشان از فقدان فرهنگسازی در زمینه تجاوز و تعرض جنسی در جامعه دارد و نشانگر آن است که همچنان نزد قاطبه مردم در چنین مواردی قربانی یا در پی اخاذی است یا دخترک جوان معلومالحال شکستخوردهای است که در پی انتقامگیری برآمده و یا اینکه جرم نتیجه اغواگریهای خود قربانی بوده و لذا نهتنها حقی ندارد که باید مورد نکوهش هم قرار گیرد. اینها همه در خصوص جرم تجاوز که گره تنگاتنگی با واقعیت سرمایهداری مردسالارانه دارد، از سطح فردی فراتر رفته و جنبه اخلاقی اجتماعی بسیار مهمی پیدا میکند.
حساسیت موضوع ناشی از این واقعیت است که جرم تعرض و تجاوز در معنای اعم و موسع کلام بسیار مهم و پرداختن به آن بهواسطه ویژگیهای خاص این جرم که عموما در خصوصیترین فضاهای زندگی افراد رخ میدهد و لذا امر اثبات را بسیار پیچیده میکند، و همچنین بهدلیل وجود کلیشههای قدرتمند مردسالارانه، از اهمیت دوچندانی برخوردار است. بهویژه زمانی که افراد با سوءاستفاده از قدرت مالی و جایگاه ویژه اجتماعی خود مرتکب چنین فعلی میگردند. در چنین مواردی بهوضوح کفه ترازویِ «برابری طرفین دعوا» که یکی از اصول مهم حقوقی است، به سود یک طرف دعوا میچربد؛ همان طرفی که هم صاحب پول و هم برخوردار از شهرتی است که باعث شده نزد افکار عمومی از پیش تبرئه شود و در هالهای از «تقدس سکولار» پناه گیرد. درست اینجاست که باید از رویکردی متفاوت در قبال اصل برائت سخن گفت.
نسخه کامل متن:
https://harasswatch.com.com/news/2523/
@harasswatch
نویسنده: محمدعلی انواری
در خصوص جرم تجاوز که موضوع این نوشتار است، تکرار این عبارت که «تا پیش از اثبات جرم نباید قضاوت کرد» اگرچه عبارت صحیحی است اما در بستر برخی واقعیتهای اجتماعی- فرهنگی و نیز ضرورتهای اخلاقی، میتواند دستخوش تحولاتی گردد، یا دستکم باید از زاویه میدانی وسیعتری نگریسته شود. این روزها جو غالبی که شاهد هستیم همان توهم دیرینه توطئه است: «میخواهند حواس ما را از موضوعات اصلی منحرف سازند!» دسته دیگری از مردم هم سینهچاکان بازیگر معروف هستند بهنحوی که گویی او را از خودش بهتر میشناسند و از اساس حتی فرض چنین اتهامی را هم علیه وی مردود میدانند. این افراد با رجوع به قلب و إحساس خود، بر بیگناهی او گواهی میدهند. اینها همه نشان از فقدان فرهنگسازی در زمینه تجاوز و تعرض جنسی در جامعه دارد و نشانگر آن است که همچنان نزد قاطبه مردم در چنین مواردی قربانی یا در پی اخاذی است یا دخترک جوان معلومالحال شکستخوردهای است که در پی انتقامگیری برآمده و یا اینکه جرم نتیجه اغواگریهای خود قربانی بوده و لذا نهتنها حقی ندارد که باید مورد نکوهش هم قرار گیرد. اینها همه در خصوص جرم تجاوز که گره تنگاتنگی با واقعیت سرمایهداری مردسالارانه دارد، از سطح فردی فراتر رفته و جنبه اخلاقی اجتماعی بسیار مهمی پیدا میکند.
حساسیت موضوع ناشی از این واقعیت است که جرم تعرض و تجاوز در معنای اعم و موسع کلام بسیار مهم و پرداختن به آن بهواسطه ویژگیهای خاص این جرم که عموما در خصوصیترین فضاهای زندگی افراد رخ میدهد و لذا امر اثبات را بسیار پیچیده میکند، و همچنین بهدلیل وجود کلیشههای قدرتمند مردسالارانه، از اهمیت دوچندانی برخوردار است. بهویژه زمانی که افراد با سوءاستفاده از قدرت مالی و جایگاه ویژه اجتماعی خود مرتکب چنین فعلی میگردند. در چنین مواردی بهوضوح کفه ترازویِ «برابری طرفین دعوا» که یکی از اصول مهم حقوقی است، به سود یک طرف دعوا میچربد؛ همان طرفی که هم صاحب پول و هم برخوردار از شهرتی است که باعث شده نزد افکار عمومی از پیش تبرئه شود و در هالهای از «تقدس سکولار» پناه گیرد. درست اینجاست که باید از رویکردی متفاوت در قبال اصل برائت سخن گفت.
نسخه کامل متن:
https://harasswatch.com.com/news/2523/
@harasswatch
دیدبان آزار
قانون دربرابر بازماندگان تجاوز
نباید فراموش کرد که این قوانیناند که باید اخلاقی باشند، نه آنکه اخلاق را با محک قانون بسنجیم. لذا درست در چنین مقاطعی است که ضرورت بازبینی در برخی قوانین بیش از هر زمان دیگر احساس میشود.
ديدبان آزار
Photo
🔹زنکشی بهدست بنیانگذار سازمان «مردان متحد»؛ «فمینیستها باید متوقف شوند
نویسنده: سبا معمار
زنکشی جرمی صرفا عاطفی نیست و از روی حس طغیان خشم یا تعصبات ناموسپرستانه رخ نمیدهد، بلکه سیاسی است و انگیزههای سیاسی دارد. اتحاد سراسری جریانهای راست افراطی و مردستانها امروز ابایی از دشمنی علنی با فمینیسم ندارند و نهتنها مانع پیشروی جریانهای برابریخواهانه میشوند که برای حفظ ساختارهای مردسالارانه همدستی میکنند و از هم الهام میگیرند.
در مطالعه گروه «مردان متحد»، سازمانی برای مردان که طی یک دهه گذشته نفرت علیه زنان را تبلیغ و تشویق کرده است، نام سه تن از مردان سیاستمدار بهعنوان منبع الهام بهچشم میخورد: دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات آمریکا؛ ایلان ماسک، ثروتمندترین فرد جهان و خاویر میلی، رئیسجمهور آرژانتین.
حالا پابلو لورتا، رهبر ۳۹ ساله این گروه در اقدامی که تمام جزئیاتش برنامهریزی شده بود، پارتنر سابقش و مادر او را به قتل رسانده است. ۱۱ اکتبر، لورتا پس از سفری طولانی و برنامهریزیشده به خانه لونا جیاردینا و مادرش مارییل زامودیو رسید و هردوی آنها را کشت. یک دوربین امنیتی چند دقیقه بعد از قتل تصویر او را در حالی ضبط کرده که در خیابان با پسرش مشغول بازی فوتبال شده است. لورتا دو روز بعد در یک هتل و در حالیکه بازگشتش به اروگوئه را برنامهریزی میکرد دستگیر شد. ۱۵ اکتبر، در دادگاه با فریاد به خبرنگاران گفت: «همه اینها را برای عدالت انجام دادم.»
نسخه کامل متن:
https://harasswatch.com.com/news/2524/
@harasswatch
نویسنده: سبا معمار
زنکشی جرمی صرفا عاطفی نیست و از روی حس طغیان خشم یا تعصبات ناموسپرستانه رخ نمیدهد، بلکه سیاسی است و انگیزههای سیاسی دارد. اتحاد سراسری جریانهای راست افراطی و مردستانها امروز ابایی از دشمنی علنی با فمینیسم ندارند و نهتنها مانع پیشروی جریانهای برابریخواهانه میشوند که برای حفظ ساختارهای مردسالارانه همدستی میکنند و از هم الهام میگیرند.
در مطالعه گروه «مردان متحد»، سازمانی برای مردان که طی یک دهه گذشته نفرت علیه زنان را تبلیغ و تشویق کرده است، نام سه تن از مردان سیاستمدار بهعنوان منبع الهام بهچشم میخورد: دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات آمریکا؛ ایلان ماسک، ثروتمندترین فرد جهان و خاویر میلی، رئیسجمهور آرژانتین.
حالا پابلو لورتا، رهبر ۳۹ ساله این گروه در اقدامی که تمام جزئیاتش برنامهریزی شده بود، پارتنر سابقش و مادر او را به قتل رسانده است. ۱۱ اکتبر، لورتا پس از سفری طولانی و برنامهریزیشده به خانه لونا جیاردینا و مادرش مارییل زامودیو رسید و هردوی آنها را کشت. یک دوربین امنیتی چند دقیقه بعد از قتل تصویر او را در حالی ضبط کرده که در خیابان با پسرش مشغول بازی فوتبال شده است. لورتا دو روز بعد در یک هتل و در حالیکه بازگشتش به اروگوئه را برنامهریزی میکرد دستگیر شد. ۱۵ اکتبر، در دادگاه با فریاد به خبرنگاران گفت: «همه اینها را برای عدالت انجام دادم.»
نسخه کامل متن:
https://harasswatch.com.com/news/2524/
@harasswatch
دیدبان آزار
«فمینیستها باید متوقف شوند»
زنکشی جرمی صرفا عاطفی نیست و از روی طغیان خشم یا تعصبات ناموسپرستانه صورت نمیگیرد، بلکه سیاسی است و انگیزههای سیاسی دارد.
ديدبان آزار
Photo
🔹بازاندیشی در جریانهای فمینیستی
نویسنده: دریا
در سومین همایش هشت مارس دیدبان آزار، ارائه ارنواز با عنوان «جایی میان بیرون و درون؛ چالشهای جنبش زنان در مواجهه با مثلث ائتلاف، اتحاد و مرزبندی» از نقدی درونی در میان جنبش زنان گفت. این متن نیز در گفتوگویی با ارنواز است که خود، امید و شجاعتی برای نوشتن من بوده است. من نیز در ابتدا همچون ارنواز که گفت: «نقدهای درونی من با علم به این مساله مطرح میشود که از فشارهای امنیتی بر فعالان، از سنگاندازی نهادها و افراد بر سر راه فعالیتهایشان و از معضل نبود امکانات مادی برای سازماندهی خبر دارم.»
میخواهم از فشارهای امنیتی، یاد کنم که بر ما فمینیستها وارد شده و میشود. این فشارها، نوشتن نقد را نیز با چالشهایی روبرو میکند. بیشک تحلیل من از شرح موقعیتها نیز بینسبت با این فشارهای امنیتی نیست. همچنین این متن، روزنهای برای گفتوگوهایی بیشتر درباره مناسبات فمینیستی و بازنگری در آن است و هیچ ادعای بیشتری ندارد. مباحث مطرحشده در این متن نیز اصلاً و ابداً درباره تمام گروههای فمینیستی نیست. این متن صرفا طرح بحثی درباره بخشی از مناسبات فمینیستی است که من در طی شش سال مشاهده کردم و فکر میکنم نیاز داریم دربارهاش گفتوگو کنیم تا بتوانیم پیوندهایمان را محکمتر کنیم.
همچنین ذکر این نکته لازم است که در این شش سالی که تصمیم گرفتم بهطور جدی بهعنوان یک فمینیست فعالیت کنم، با گروهها و کنشگران متعددی روبرو شدم که میتوانم با قاطعیت بگویم بدون وجود آنها و یادگیری و مراقبت پیدرپی در کنار هم، در لحظاتی واقعا نمیتوانستم تاب بیاورم. بهعبارتی، خواهرانگی فمینیستی در استواری و بودن من تاثیرگذار بوده است. اما این تنها جنبه رهاییبخش خواهرانگی نیست که معنادار است؛ بلکه سطوحی پرابلماتیک هم دارد که فکر میکنم ما فمینیستها برای حفظ این خواهرانگی، نیازمند به بازاندیشی و گفتوگو حول آن هستیم.
نسخه کامل متن:
https://harasswatch.com.com/news/2454/
@harasswatch
نویسنده: دریا
در سومین همایش هشت مارس دیدبان آزار، ارائه ارنواز با عنوان «جایی میان بیرون و درون؛ چالشهای جنبش زنان در مواجهه با مثلث ائتلاف، اتحاد و مرزبندی» از نقدی درونی در میان جنبش زنان گفت. این متن نیز در گفتوگویی با ارنواز است که خود، امید و شجاعتی برای نوشتن من بوده است. من نیز در ابتدا همچون ارنواز که گفت: «نقدهای درونی من با علم به این مساله مطرح میشود که از فشارهای امنیتی بر فعالان، از سنگاندازی نهادها و افراد بر سر راه فعالیتهایشان و از معضل نبود امکانات مادی برای سازماندهی خبر دارم.»
میخواهم از فشارهای امنیتی، یاد کنم که بر ما فمینیستها وارد شده و میشود. این فشارها، نوشتن نقد را نیز با چالشهایی روبرو میکند. بیشک تحلیل من از شرح موقعیتها نیز بینسبت با این فشارهای امنیتی نیست. همچنین این متن، روزنهای برای گفتوگوهایی بیشتر درباره مناسبات فمینیستی و بازنگری در آن است و هیچ ادعای بیشتری ندارد. مباحث مطرحشده در این متن نیز اصلاً و ابداً درباره تمام گروههای فمینیستی نیست. این متن صرفا طرح بحثی درباره بخشی از مناسبات فمینیستی است که من در طی شش سال مشاهده کردم و فکر میکنم نیاز داریم دربارهاش گفتوگو کنیم تا بتوانیم پیوندهایمان را محکمتر کنیم.
همچنین ذکر این نکته لازم است که در این شش سالی که تصمیم گرفتم بهطور جدی بهعنوان یک فمینیست فعالیت کنم، با گروهها و کنشگران متعددی روبرو شدم که میتوانم با قاطعیت بگویم بدون وجود آنها و یادگیری و مراقبت پیدرپی در کنار هم، در لحظاتی واقعا نمیتوانستم تاب بیاورم. بهعبارتی، خواهرانگی فمینیستی در استواری و بودن من تاثیرگذار بوده است. اما این تنها جنبه رهاییبخش خواهرانگی نیست که معنادار است؛ بلکه سطوحی پرابلماتیک هم دارد که فکر میکنم ما فمینیستها برای حفظ این خواهرانگی، نیازمند به بازاندیشی و گفتوگو حول آن هستیم.
نسخه کامل متن:
https://harasswatch.com.com/news/2454/
@harasswatch
دیدبان آزار
فراسوی مرز درون و بیرون؛ بازاندیشی در جریانهای فمینیستی
نعکاس مبارزات فمینیستی ایران و دیگر کشورهای دنیا علیه سرکوب و خشونت جنسی و بررسی و معرفی اشکال سازماندهی زنان علیه خشونت
ديدبان آزار
Photo
🔹بازتعریف مردانگی
برگردان: نیو صدر
آنچه باعث شد از امتیاز ناآگاهانه مردانگی فاصله بگیرم، اتفاقی بود که در اوایل دهه ۱۹۹۰ رخ داد، زمانی که دوستدخترم را به سمت در حمام هل دادم. وسط یک بحث بودیم، درباره موضوعی که به خاطر ندارم، اما یادم هست که هرچه بیشتر او در مجادله لفظی برنده میشد، عصبانیت من هم بیشتر میشد، تا اینکه منفجر شدم و او را هل دادم. فریاد زد و با پای برهنه از آپارتمانمان در بروکلین فرار کرد. در حالی که میلرزیدم و عرق میکردم آنجا ایستادم. درنهایت او برگشت و حدود یک ماه دیگر با هم زندگی کردیم. اما آسیب وارد شده بود و حلقه نویسندگان، هنرمندان و فعالان همکار ما در نیویورک از آن با خبر بودند. یک هفته بعد از جدایی، او را در خیابانی در منهتن دیدم. نادیدهام گرفت و در واکنش، بهشدت به او فحاشی کردم. فیلمنامه کلاسیک مردانگی سمی دوباره تکرار شد و خیال کردم که ایگوی شرمآور و توسعهنیافته من، از آسیب روانی واردشده به این زن پراهمیتتر است.
درنهایت یک حکم حفاظتی گرفت که من را از نزدیک شدن به او منع کند؛ روندی قانونی که تصویری دلهرهآور از آنچه شده بودم را به نمایش گذاشت. دوستان زن، من را به چالش کشیدند تا به دنبال درمان باشم و کمک بگیرم، و من این کار را انجام دادم. چند مرد که متحد و حامی زنان بودند هم پیشنهادی مشابه دادند. صراحتا به من گفتند که ریاکار هستم چون بهعنوان یک نویسنده «ووک» (woke) درباره مسائل عدالت اجتماعی صحبت میکنم و در عین حال درگیر رفتارهای جنسیتزدهای هستم که برای نیمی از جمعیت جهان آسیبزاست. بعد از اینکه به دوران تحصیلم در دانشگاه نگاه کردم، پذیرفتم که هرگز بیش از چند کتاب نوشتهشده توسط زنان نخواندهام. هیچ سرنخی درباره بل هوکس، گلوریا استاینم یا سایر زنان متفکر نداشتم. هیچ تصوری از جنبش فمینیستی نداشتم و اساسا به همان چیزی تبدیل شده بودم که مادرم نمیخواست، مثل پدرم و مانند بسیاری از مردان «خوب نیستم».
نسخه کامل متن:
https://harasswatch.com.com/news/2525/
@harasswatch
برگردان: نیو صدر
آنچه باعث شد از امتیاز ناآگاهانه مردانگی فاصله بگیرم، اتفاقی بود که در اوایل دهه ۱۹۹۰ رخ داد، زمانی که دوستدخترم را به سمت در حمام هل دادم. وسط یک بحث بودیم، درباره موضوعی که به خاطر ندارم، اما یادم هست که هرچه بیشتر او در مجادله لفظی برنده میشد، عصبانیت من هم بیشتر میشد، تا اینکه منفجر شدم و او را هل دادم. فریاد زد و با پای برهنه از آپارتمانمان در بروکلین فرار کرد. در حالی که میلرزیدم و عرق میکردم آنجا ایستادم. درنهایت او برگشت و حدود یک ماه دیگر با هم زندگی کردیم. اما آسیب وارد شده بود و حلقه نویسندگان، هنرمندان و فعالان همکار ما در نیویورک از آن با خبر بودند. یک هفته بعد از جدایی، او را در خیابانی در منهتن دیدم. نادیدهام گرفت و در واکنش، بهشدت به او فحاشی کردم. فیلمنامه کلاسیک مردانگی سمی دوباره تکرار شد و خیال کردم که ایگوی شرمآور و توسعهنیافته من، از آسیب روانی واردشده به این زن پراهمیتتر است.
درنهایت یک حکم حفاظتی گرفت که من را از نزدیک شدن به او منع کند؛ روندی قانونی که تصویری دلهرهآور از آنچه شده بودم را به نمایش گذاشت. دوستان زن، من را به چالش کشیدند تا به دنبال درمان باشم و کمک بگیرم، و من این کار را انجام دادم. چند مرد که متحد و حامی زنان بودند هم پیشنهادی مشابه دادند. صراحتا به من گفتند که ریاکار هستم چون بهعنوان یک نویسنده «ووک» (woke) درباره مسائل عدالت اجتماعی صحبت میکنم و در عین حال درگیر رفتارهای جنسیتزدهای هستم که برای نیمی از جمعیت جهان آسیبزاست. بعد از اینکه به دوران تحصیلم در دانشگاه نگاه کردم، پذیرفتم که هرگز بیش از چند کتاب نوشتهشده توسط زنان نخواندهام. هیچ سرنخی درباره بل هوکس، گلوریا استاینم یا سایر زنان متفکر نداشتم. هیچ تصوری از جنبش فمینیستی نداشتم و اساسا به همان چیزی تبدیل شده بودم که مادرم نمیخواست، مثل پدرم و مانند بسیاری از مردان «خوب نیستم».
نسخه کامل متن:
https://harasswatch.com.com/news/2525/
@harasswatch
دیدبان آزار
بازتعریف مردانگی
نعکاس مبارزات فمینیستی ایران و دیگر کشورهای دنیا علیه سرکوب و خشونت جنسی و بررسی و معرفی اشکال سازماندهی زنان علیه خشونت
ديدبان آزار
Video
🔹ارائه نیلوفر رسولی، با عنوان «کشتهشدن زینب توسط ژاندارک: تأملاتی ضدامپریالیستی، ضداستعماری و کوئیر بر فمینیسم ایرانی» در چهارمین همایش دیدبان آزار.
این ارائه رویکردی است انتقادی بر سیاستهای غالبِ روایی در تاریخنگاری «فمینیسم ایرانی» و برساخت تاریخی فیگور «زن ایرانی» به عنوان تنی بهطرزی استثنایی قربانی. با احضار فیگور زن مسلح به امر تاریخنگاری جنبشهای زنان در ایران، و با بهکارگیری ملاحظات روششناسانه کوئیرِ انتقادی در بازخوانی آرشیو، حافظه و روایت، این ارائه مقدمهای است برای تخیل گذشته مبارزات زنان از دل دیدن فیگورهای عاصی و مسلح، طغیانگر و متمرد.
یعنی دیدن آن بیجاشدگانی که کیستی و چیستی و چگونگی مبارزتشان آنها را از شیوههای غالب فمینیستی تاریخنگاری مرکزگرا حذف کرده است. با پیشروی کردن از انبساط روایی آنچه که میتوان از آن با عنوان سیاست «ژاندارکسازی» در روایت تاریخ مبارزات زنان در ایران یاد کرد، و البته فهم نسبتهای استعماری، مستشرقانه و امپریالیستی در شکلگیری این کلانروایت، این ارائه دعوتی است برای دیدن مادربزرگان عاصی و یاغی، مبارز و مسلح، و متکثر کردن مواجهاتمان با حافظه سیاسی و آرشیو فمینیستی و امکانهای تخیلورزی در امری تاریخی و سیاسی با بازخوانی حضورهای هرچند مبهم، ازیادرفته، و کمتر آرشیوشده از فیگورهای زن مسلح و حضورهای کوئیر او در تاریخ مبارزات زنان در ایران.
ویدئوی کامل ارائه:
https://youtu.be/lUkUdA936is?si=KMsy_l1AlRgx0CE1
@harasswatch
این ارائه رویکردی است انتقادی بر سیاستهای غالبِ روایی در تاریخنگاری «فمینیسم ایرانی» و برساخت تاریخی فیگور «زن ایرانی» به عنوان تنی بهطرزی استثنایی قربانی. با احضار فیگور زن مسلح به امر تاریخنگاری جنبشهای زنان در ایران، و با بهکارگیری ملاحظات روششناسانه کوئیرِ انتقادی در بازخوانی آرشیو، حافظه و روایت، این ارائه مقدمهای است برای تخیل گذشته مبارزات زنان از دل دیدن فیگورهای عاصی و مسلح، طغیانگر و متمرد.
یعنی دیدن آن بیجاشدگانی که کیستی و چیستی و چگونگی مبارزتشان آنها را از شیوههای غالب فمینیستی تاریخنگاری مرکزگرا حذف کرده است. با پیشروی کردن از انبساط روایی آنچه که میتوان از آن با عنوان سیاست «ژاندارکسازی» در روایت تاریخ مبارزات زنان در ایران یاد کرد، و البته فهم نسبتهای استعماری، مستشرقانه و امپریالیستی در شکلگیری این کلانروایت، این ارائه دعوتی است برای دیدن مادربزرگان عاصی و یاغی، مبارز و مسلح، و متکثر کردن مواجهاتمان با حافظه سیاسی و آرشیو فمینیستی و امکانهای تخیلورزی در امری تاریخی و سیاسی با بازخوانی حضورهای هرچند مبهم، ازیادرفته، و کمتر آرشیوشده از فیگورهای زن مسلح و حضورهای کوئیر او در تاریخ مبارزات زنان در ایران.
ویدئوی کامل ارائه:
https://youtu.be/lUkUdA936is?si=KMsy_l1AlRgx0CE1
@harasswatch
YouTube
همایش ۱۴۰۳ - روز اول - پنل سوم
همایش ۱۴۰۳ - روز اول - پنل سوم
پنل گردان: مهسا غلامعلیزاده
0:00 - مقدمه و معرفی -
1:06 - یوسف تیموری: تقاطع سرکوبها؛ عوامل تاریخی، فرهنگی و ژئوپلیتیکی شکلدهنده چالشهای جامعه +LGBTQI در ایران -
20:40 - نیلوفر رسولی: کشتهشدن زینب توسط ژاندارک؛ تأملاتی…
پنل گردان: مهسا غلامعلیزاده
0:00 - مقدمه و معرفی -
1:06 - یوسف تیموری: تقاطع سرکوبها؛ عوامل تاریخی، فرهنگی و ژئوپلیتیکی شکلدهنده چالشهای جامعه +LGBTQI در ایران -
20:40 - نیلوفر رسولی: کشتهشدن زینب توسط ژاندارک؛ تأملاتی…
