pt22b

خاطرات سرهنگ فرزانه فرمانده لشکر 88 و 92 زرهی گردآورنده سرهنگ محسن قرهی ( قسمت 133)
آقای بنی‌صدر گفت: شما با رئیس دفتر در تماس باش. رئیس دفتر گفت: شما فردا به ما سری بزن. بعد به دیدار سرتیپ فلاحی که رئیس ستاد مشترک شده بود، رفتم، جریان غرب را به او گفتم، خوشحال شد. گفت هرکاری داشتید از کرمانشاه با من تماس بگیر، به منزل آمدم. همسرم را در جریان گفتگو قرار دادم. ابتدا ناراحت شد، ولی از آنجائی که همسرم یک وطن‌پرست واقعی است، رضایت داد و تشویقم کرد.
روز بعد به دفتر ریاست جمهوری رفتم، اطلاعاتی به دستم رسید که برای آن منطقه مهم بود.
مجدداً آقای بنی‌صدر من را خواست، این بار تنها بود. حدود نیم ساعت از وضع جبهه‌ها و قصد عملیات در آینده، ترکیب نیروها، گفت. بیشتر حرفش این بود که از خودسری‌های تعدادی جاه‌طلب، بی‌هدف، که فقط برای نام جویی، با نفراتی تفنگ به دست اقدامات بی‌برنامه و ناهماهنگ می‌کنند، جلوگیری به عمل آید، تا با طرحی جامع و کامل، عملی صحیح انجام دهیم و بسیار دستورات دیگر و توجیه نمودن من، از اتاقش خارج شدم و نامه‌ای به این مضمون به من دادند.
از : ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران
به : سرهنگ منوچهر فرزانه
برابر اوامر ریاست جمهوری و فرمانده کل قوای ایران، سرکار از تاریخ 22/7/59 به سمت بازرس فرمانده کل نیروهای مسلح ارتش جمهوری اسلامی ایران در منطقه کرمانشاه و ایلام منصوب می‌گردید، انتظار دارد با بینش انقلابی و با توجه به وضع بحرانی کشور مساعی خود را در انجام وظایف محوله مبذول دارید.
اصل به امضاء ریاست جمهوری رسیده
از طرف امضاء شده بود.
رونوشت به کلیه ارگان‌های ارتش داده شده بود.
بعد از توجیه کامل در اتاق جنگ ستاد مشترک و یادداشت کارهای اجرایی، نزدیک غروب به منزل آمدم، حکم را به همسرم نشان دادم، در عین حالی که نگران شد، خود را خوشحال نشان داد. از این نظر که از اتهامات برائت حاصل کردم و مجدداً می‌توانم به خدماتم ادامه دهم. در همین اثنا یکی از خواهرزادگان همسرم به منزل ما آمد و نواری را ارائه کرد، گفت: از جلو دانشگاه خریدم، گوش کنید. در آن روزها خیابان جلو دانشگاه تهران مرکز جولانگاه تمام گروه‌های تشکیل شده مدعی انقلاب بود که می‌خواستند سهمی در دولت و دستگاه‌ها داشته باشند. آن‌ها غرفه‌هایی ایجاد کرده، روزنامه و بروشورها و نوارهای اعتقادات خود را با بلندگو در خیابان پخش می‌کردند. در قسمت مذهبیون و حزب الهی‌ها، حرارت اتهام به مخالفین بسیار تند و پیکان‌های انتقاد متوجه ریاست جمهور بود و نواری را که خریداری کرده در همین زمینه پر شده بود.

www.group-telegram.com/id/pt22b.com/7741

311 viewsJul 30 at 16:17

خاطرات سرهنگ فرزانه فرمانده لشکر 88 و 92 زرهی گردآورنده سرهنگ محسن قرهی ( قسمت 133)
آقای بنی‌صدر گفت: شما با رئیس دفتر در تماس باش. رئیس دفتر گفت: شما فردا به ما سری بزن. بعد به دیدار سرتیپ فلاحی که رئیس ستاد مشترک شده بود، رفتم، جریان غرب را به او گفتم، خوشحال شد. گفت هرکاری داشتید از کرمانشاه با من تماس بگیر، به منزل آمدم. همسرم را در جریان گفتگو قرار دادم. ابتدا ناراحت شد، ولی از آنجائی که همسرم یک وطن‌پرست واقعی است، رضایت داد و تشویقم کرد.
روز بعد به دفتر ریاست جمهوری رفتم، اطلاعاتی به دستم رسید که برای آن منطقه مهم بود.
مجدداً آقای بنی‌صدر من را خواست، این بار تنها بود. حدود نیم ساعت از وضع جبهه‌ها و قصد عملیات در آینده، ترکیب نیروها، گفت. بیشتر حرفش این بود که از خودسری‌های تعدادی جاه‌طلب، بی‌هدف، که فقط برای نام جویی، با نفراتی تفنگ به دست اقدامات بی‌برنامه و ناهماهنگ می‌کنند، جلوگیری به عمل آید، تا با طرحی جامع و کامل، عملی صحیح انجام دهیم و بسیار دستورات دیگر و توجیه نمودن من، از اتاقش خارج شدم و نامه‌ای به این مضمون به من دادند.
از : ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران
به : سرهنگ منوچهر فرزانه
برابر اوامر ریاست جمهوری و فرمانده کل قوای ایران، سرکار از تاریخ 22/7/59 به سمت بازرس فرمانده کل نیروهای مسلح ارتش جمهوری اسلامی ایران در منطقه کرمانشاه و ایلام منصوب می‌گردید، انتظار دارد با بینش انقلابی و با توجه به وضع بحرانی کشور مساعی خود را در انجام وظایف محوله مبذول دارید.
اصل به امضاء ریاست جمهوری رسیده
از طرف امضاء شده بود.
رونوشت به کلیه ارگان‌های ارتش داده شده بود.
بعد از توجیه کامل در اتاق جنگ ستاد مشترک و یادداشت کارهای اجرایی، نزدیک غروب به منزل آمدم، حکم را به همسرم نشان دادم، در عین حالی که نگران شد، خود را خوشحال نشان داد. از این نظر که از اتهامات برائت حاصل کردم و مجدداً می‌توانم به خدماتم ادامه دهم. در همین اثنا یکی از خواهرزادگان همسرم به منزل ما آمد و نواری را ارائه کرد، گفت: از جلو دانشگاه خریدم، گوش کنید. در آن روزها خیابان جلو دانشگاه تهران مرکز جولانگاه تمام گروه‌های تشکیل شده مدعی انقلاب بود که می‌خواستند سهمی در دولت و دستگاه‌ها داشته باشند. آن‌ها غرفه‌هایی ایجاد کرده، روزنامه و بروشورها و نوارهای اعتقادات خود را با بلندگو در خیابان پخش می‌کردند. در قسمت مذهبیون و حزب الهی‌ها، حرارت اتهام به مخالفین بسیار تند و پیکان‌های انتقاد متوجه ریاست جمهور بود و نواری را که خریداری کرده در همین زمینه پر شده بود.

BY pt22b