ایما، انجمن امداد دانشجویی-مردمی

🧑‍🎓
روزی روزگاری، چند دلِ کوچک کنار هم نشستند.
به خطوط عجیب و غریب کلمات نگاه می‌کردند.
آن‌ها را نمی‌فهمیدند. از آن‌ها می‌ترسیدند.
دست به دست هم دادند تا یاد بگیرند.

یک روز، حروف برای آن‌ها شکل گرفت.
آ، ب، پ... صداها معنا گرفت.
چشم‌هایشان درخشان‌تر شد.
حالا بیشتر از قبل می‌خواستند.
مداد به دست بودند و دفتر جلوی آن‌ها باز بود.
حرف‌ها را در کنار یکدیگر می‌نوشتند.
حرف‌ها دستِ هم را گرفتند، شدند کلمه.
کلمه‌ها جان گرفتند، شدند جمله.

یاد گرفتند که چطور اسم‌هایشان را بنویسند، و چطور رویاهایشان را.
حالا، می‌نوشتند. می‌خواندند. می‌فهمیدند.
از دل سکوت، صدایشان را بیرون کشیدند.
با مدادهایی که اول می‌لرزید، حالا محکم‌تر از همیشه خط می‌کشیدند روی نادانی.

برای همین، جشن گرفتند.
رفتند جایی که صدای خنده‌هایشان توی دیوارها بپیچد؛
جایی که بازی کنند، بدوند و بخندند.
و بعد کیکی بریدند که طعمش، طعم افتخار بود.

امروز، برای کودکان ما، پایان یادگیری الفبا بود، اما این فقط پایان یک درس نبود؛ آغاز راهی بود که از کلمات شروع می‌شود و به وسعت رویاها می‌رسد.
راهی که از نوشتن حروف آغاز می‌شود و تا نوشتن آینده ادامه دارد.

در این مسیر، خانه بازی کیدزلند، میزبان و همراه این شادی بود و بخشی شد از خاطره‌ی اولین گام‌های محکم کودکان‌ما به سوی فردا.


#انجمن_امداد_دانشجویی_مردمی_ایما #سوادآموزی #آموزش_برای_همه #آموزش_و_فرهنگسازی
#ایما #جشن_الفبا
@imangosociety

www.group-telegram.com/us/imangosociety.com/1834

604 viewsedited  May 13 at 19:04

🧑‍🎓
روزی روزگاری، چند دلِ کوچک کنار هم نشستند.
به خطوط عجیب و غریب کلمات نگاه می‌کردند.
آن‌ها را نمی‌فهمیدند. از آن‌ها می‌ترسیدند.
دست به دست هم دادند تا یاد بگیرند.

یک روز، حروف برای آن‌ها شکل گرفت.
آ، ب، پ... صداها معنا گرفت.
چشم‌هایشان درخشان‌تر شد.
حالا بیشتر از قبل می‌خواستند.
مداد به دست بودند و دفتر جلوی آن‌ها باز بود.
حرف‌ها را در کنار یکدیگر می‌نوشتند.
حرف‌ها دستِ هم را گرفتند، شدند کلمه.
کلمه‌ها جان گرفتند، شدند جمله.

یاد گرفتند که چطور اسم‌هایشان را بنویسند، و چطور رویاهایشان را.
حالا، می‌نوشتند. می‌خواندند. می‌فهمیدند.
از دل سکوت، صدایشان را بیرون کشیدند.
با مدادهایی که اول می‌لرزید، حالا محکم‌تر از همیشه خط می‌کشیدند روی نادانی.

برای همین، جشن گرفتند.
رفتند جایی که صدای خنده‌هایشان توی دیوارها بپیچد؛
جایی که بازی کنند، بدوند و بخندند.
و بعد کیکی بریدند که طعمش، طعم افتخار بود.

امروز، برای کودکان ما، پایان یادگیری الفبا بود، اما این فقط پایان یک درس نبود؛ آغاز راهی بود که از کلمات شروع می‌شود و به وسعت رویاها می‌رسد.
راهی که از نوشتن حروف آغاز می‌شود و تا نوشتن آینده ادامه دارد.

در این مسیر، خانه بازی کیدزلند، میزبان و همراه این شادی بود و بخشی شد از خاطره‌ی اولین گام‌های محکم کودکان‌ما به سوی فردا.


#انجمن_امداد_دانشجویی_مردمی_ایما #سوادآموزی #آموزش_برای_همه #آموزش_و_فرهنگسازی
#ایما #جشن_الفبا
@imangosociety

BY ایما، انجمن امداد دانشجویی-مردمی