سوگ خاموش، اشکهای ممنوع؛
روایتی از رنجی که حکومت نمیخواهد دیده شود
سوگواری یکی از بنیادیترین حقوق انسانی است؛ گریستن بر عزیزان، آرزوها یا آزادیهای ازدسترفته. اما در جمهوری اسلامی، همین حق ساده بارها سرکوب شده است. در این سرزمین، اشک نه تنها تسکین نیست، که جرم شمرده میشود. سوگ خاموش، یعنی فقدانهایی که به رسمیت شناخته نمیشوند یا اجازهی عزاداری ندارند، در ایران به شکلی سیستماتیک بازتولید میشود.
چرا حاکمیت از عزاداری میترسد؟ در منطق جمهوری اسلامی، هر جمعشدن مردمی بالقوه تهدیدی سیاسی است. از دههی شصت تاکنون، حکومت هر نشانهای از یادآوری مرگهای سیاسی را سرکوب کرده است. ایدئولوژی دینی–سیاسی حاکم هم میکوشد اشک و سوگ را تنها در خدمت روایت رسمی «شهیدپروری» بهکار گیرد، و هر گریهای بیرون از این چهارچوب، نامشروع اعلام میشود.
نمونهها بیشمارند. مادران خاوران هنوز پس از چهار دهه حق ندارند بر مزار جمعی عزیزانشان عزاداری کنند. خانوادههای کشتهشدگان آبان ۹۸ و ژینا امینی، زیر تهدید و فشار امنیتی قرار گرفتند. زندانیان سیاسی و حتی متهمان مواد مخدر در سکوت اعدام میشوند، بیآنکه خانوادههایشان از محل دفن مطلع شوند. بازماندگان پرواز PS752 وقتی برای سوگ گرد هم آمدند، با سرکوب روبهرو شدند. زنان پس از سقط جنین یا طلاق، به جای همدردی، شرمسار میشوند. افراد ترنس و کوییر، جدایی و طرد را در سکوتی اجباری تجربه میکنند. مهاجران و تبعیدیان، کودکان کار، دانشجویان محروم از تحصیل و زنانی که هر روز فقدان آزادی را زیر حجاب اجباری زندگی میکنند، همه در زمرهی صاحبان سوگ خاموشاند.
این رنجها خاموش نمیمانند؛ در لایههای پنهان جامعه رسوب میکنند و به افسردگی، بیاعتمادی و خشم بدل میشوند. انفجارهای اجتماعی ایران، پژواک همین اشکهای ممنوع است. وقتی مادری اجازهی گریستن بر مزار فرزندش ندارد، اشک او به فریاد جمعی بدل میشود.
حق سوگواری، حقی انسانی و جهانی است. هیچ حکومتی نمیتواند برای همیشه مردم را از گریستن بازدارد. جمهوری اسلامی با سرکوب اشکها، تنها درد و مقاومت را ژرفتر کرده است. امروز وظیفهی ماست که این سوگهای خاموش را روایت کنیم: در هنر، در ادبیات، در شبکههای اجتماعی. زیرا دیدن رنج یکدیگر نه فقط همدلی، که نخستین گام مقاومت در برابر استبداد است.
#سوگواری #مهسا_امینی #کیان_پیرفلک #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
سوگ خاموش، اشکهای ممنوع؛
روایتی از رنجی که حکومت نمیخواهد دیده شود
سوگواری یکی از بنیادیترین حقوق انسانی است؛ گریستن بر عزیزان، آرزوها یا آزادیهای ازدسترفته. اما در جمهوری اسلامی، همین حق ساده بارها سرکوب شده است. در این سرزمین، اشک نه تنها تسکین نیست، که جرم شمرده میشود. سوگ خاموش، یعنی فقدانهایی که به رسمیت شناخته نمیشوند یا اجازهی عزاداری ندارند، در ایران به شکلی سیستماتیک بازتولید میشود.
چرا حاکمیت از عزاداری میترسد؟ در منطق جمهوری اسلامی، هر جمعشدن مردمی بالقوه تهدیدی سیاسی است. از دههی شصت تاکنون، حکومت هر نشانهای از یادآوری مرگهای سیاسی را سرکوب کرده است. ایدئولوژی دینی–سیاسی حاکم هم میکوشد اشک و سوگ را تنها در خدمت روایت رسمی «شهیدپروری» بهکار گیرد، و هر گریهای بیرون از این چهارچوب، نامشروع اعلام میشود.
نمونهها بیشمارند. مادران خاوران هنوز پس از چهار دهه حق ندارند بر مزار جمعی عزیزانشان عزاداری کنند. خانوادههای کشتهشدگان آبان ۹۸ و ژینا امینی، زیر تهدید و فشار امنیتی قرار گرفتند. زندانیان سیاسی و حتی متهمان مواد مخدر در سکوت اعدام میشوند، بیآنکه خانوادههایشان از محل دفن مطلع شوند. بازماندگان پرواز PS752 وقتی برای سوگ گرد هم آمدند، با سرکوب روبهرو شدند. زنان پس از سقط جنین یا طلاق، به جای همدردی، شرمسار میشوند. افراد ترنس و کوییر، جدایی و طرد را در سکوتی اجباری تجربه میکنند. مهاجران و تبعیدیان، کودکان کار، دانشجویان محروم از تحصیل و زنانی که هر روز فقدان آزادی را زیر حجاب اجباری زندگی میکنند، همه در زمرهی صاحبان سوگ خاموشاند.
این رنجها خاموش نمیمانند؛ در لایههای پنهان جامعه رسوب میکنند و به افسردگی، بیاعتمادی و خشم بدل میشوند. انفجارهای اجتماعی ایران، پژواک همین اشکهای ممنوع است. وقتی مادری اجازهی گریستن بر مزار فرزندش ندارد، اشک او به فریاد جمعی بدل میشود.
حق سوگواری، حقی انسانی و جهانی است. هیچ حکومتی نمیتواند برای همیشه مردم را از گریستن بازدارد. جمهوری اسلامی با سرکوب اشکها، تنها درد و مقاومت را ژرفتر کرده است. امروز وظیفهی ماست که این سوگهای خاموش را روایت کنیم: در هنر، در ادبیات، در شبکههای اجتماعی. زیرا دیدن رنج یکدیگر نه فقط همدلی، که نخستین گام مقاومت در برابر استبداد است.
#سوگواری #مهسا_امینی #کیان_پیرفلک #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍15💔2❤1
group-telegram.com/Dialogue1402/7197
Create:
Last Update:
Last Update:
سوگ خاموش، اشکهای ممنوع؛
روایتی از رنجی که حکومت نمیخواهد دیده شود
سوگواری یکی از بنیادیترین حقوق انسانی است؛ گریستن بر عزیزان، آرزوها یا آزادیهای ازدسترفته. اما در جمهوری اسلامی، همین حق ساده بارها سرکوب شده است. در این سرزمین، اشک نه تنها تسکین نیست، که جرم شمرده میشود. سوگ خاموش، یعنی فقدانهایی که به رسمیت شناخته نمیشوند یا اجازهی عزاداری ندارند، در ایران به شکلی سیستماتیک بازتولید میشود.
چرا حاکمیت از عزاداری میترسد؟ در منطق جمهوری اسلامی، هر جمعشدن مردمی بالقوه تهدیدی سیاسی است. از دههی شصت تاکنون، حکومت هر نشانهای از یادآوری مرگهای سیاسی را سرکوب کرده است. ایدئولوژی دینی–سیاسی حاکم هم میکوشد اشک و سوگ را تنها در خدمت روایت رسمی «شهیدپروری» بهکار گیرد، و هر گریهای بیرون از این چهارچوب، نامشروع اعلام میشود.
نمونهها بیشمارند. مادران خاوران هنوز پس از چهار دهه حق ندارند بر مزار جمعی عزیزانشان عزاداری کنند. خانوادههای کشتهشدگان آبان ۹۸ و ژینا امینی، زیر تهدید و فشار امنیتی قرار گرفتند. زندانیان سیاسی و حتی متهمان مواد مخدر در سکوت اعدام میشوند، بیآنکه خانوادههایشان از محل دفن مطلع شوند. بازماندگان پرواز PS752 وقتی برای سوگ گرد هم آمدند، با سرکوب روبهرو شدند. زنان پس از سقط جنین یا طلاق، به جای همدردی، شرمسار میشوند. افراد ترنس و کوییر، جدایی و طرد را در سکوتی اجباری تجربه میکنند. مهاجران و تبعیدیان، کودکان کار، دانشجویان محروم از تحصیل و زنانی که هر روز فقدان آزادی را زیر حجاب اجباری زندگی میکنند، همه در زمرهی صاحبان سوگ خاموشاند.
این رنجها خاموش نمیمانند؛ در لایههای پنهان جامعه رسوب میکنند و به افسردگی، بیاعتمادی و خشم بدل میشوند. انفجارهای اجتماعی ایران، پژواک همین اشکهای ممنوع است. وقتی مادری اجازهی گریستن بر مزار فرزندش ندارد، اشک او به فریاد جمعی بدل میشود.
حق سوگواری، حقی انسانی و جهانی است. هیچ حکومتی نمیتواند برای همیشه مردم را از گریستن بازدارد. جمهوری اسلامی با سرکوب اشکها، تنها درد و مقاومت را ژرفتر کرده است. امروز وظیفهی ماست که این سوگهای خاموش را روایت کنیم: در هنر، در ادبیات، در شبکههای اجتماعی. زیرا دیدن رنج یکدیگر نه فقط همدلی، که نخستین گام مقاومت در برابر استبداد است.
#سوگواری #مهسا_امینی #کیان_پیرفلک #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
سوگ خاموش، اشکهای ممنوع؛
روایتی از رنجی که حکومت نمیخواهد دیده شود
سوگواری یکی از بنیادیترین حقوق انسانی است؛ گریستن بر عزیزان، آرزوها یا آزادیهای ازدسترفته. اما در جمهوری اسلامی، همین حق ساده بارها سرکوب شده است. در این سرزمین، اشک نه تنها تسکین نیست، که جرم شمرده میشود. سوگ خاموش، یعنی فقدانهایی که به رسمیت شناخته نمیشوند یا اجازهی عزاداری ندارند، در ایران به شکلی سیستماتیک بازتولید میشود.
چرا حاکمیت از عزاداری میترسد؟ در منطق جمهوری اسلامی، هر جمعشدن مردمی بالقوه تهدیدی سیاسی است. از دههی شصت تاکنون، حکومت هر نشانهای از یادآوری مرگهای سیاسی را سرکوب کرده است. ایدئولوژی دینی–سیاسی حاکم هم میکوشد اشک و سوگ را تنها در خدمت روایت رسمی «شهیدپروری» بهکار گیرد، و هر گریهای بیرون از این چهارچوب، نامشروع اعلام میشود.
نمونهها بیشمارند. مادران خاوران هنوز پس از چهار دهه حق ندارند بر مزار جمعی عزیزانشان عزاداری کنند. خانوادههای کشتهشدگان آبان ۹۸ و ژینا امینی، زیر تهدید و فشار امنیتی قرار گرفتند. زندانیان سیاسی و حتی متهمان مواد مخدر در سکوت اعدام میشوند، بیآنکه خانوادههایشان از محل دفن مطلع شوند. بازماندگان پرواز PS752 وقتی برای سوگ گرد هم آمدند، با سرکوب روبهرو شدند. زنان پس از سقط جنین یا طلاق، به جای همدردی، شرمسار میشوند. افراد ترنس و کوییر، جدایی و طرد را در سکوتی اجباری تجربه میکنند. مهاجران و تبعیدیان، کودکان کار، دانشجویان محروم از تحصیل و زنانی که هر روز فقدان آزادی را زیر حجاب اجباری زندگی میکنند، همه در زمرهی صاحبان سوگ خاموشاند.
این رنجها خاموش نمیمانند؛ در لایههای پنهان جامعه رسوب میکنند و به افسردگی، بیاعتمادی و خشم بدل میشوند. انفجارهای اجتماعی ایران، پژواک همین اشکهای ممنوع است. وقتی مادری اجازهی گریستن بر مزار فرزندش ندارد، اشک او به فریاد جمعی بدل میشود.
حق سوگواری، حقی انسانی و جهانی است. هیچ حکومتی نمیتواند برای همیشه مردم را از گریستن بازدارد. جمهوری اسلامی با سرکوب اشکها، تنها درد و مقاومت را ژرفتر کرده است. امروز وظیفهی ماست که این سوگهای خاموش را روایت کنیم: در هنر، در ادبیات، در شبکههای اجتماعی. زیرا دیدن رنج یکدیگر نه فقط همدلی، که نخستین گام مقاومت در برابر استبداد است.
#سوگواری #مهسا_امینی #کیان_پیرفلک #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
BY گفتوشنود




Share with your friend now:
group-telegram.com/Dialogue1402/7197