group-telegram.com/draboutorab/895
Last Update:
مرد و قولش
- دکتر من به بچه ها قول داده ام!
به ام آر آی ش نگاه میکنم و نمیدانم جوابش را چه بدهم!
عکس پنج سال پیشش را روی موبایل نشانم میدهد مرد خوش قیافه ایست ولی در این سالها همه موهایش یکدست سفید شده است.
- من زمانی پنج پروژه را همزمان باهم مدیریت میکردم الانم را نگاه نکنید که پنج تا کلمه شما رو بعد از پنج دقیقه به یاد نمی آورم! دکترجان من با بقیه مریض هایتان فرق میکنم!
پلاکی که به سینه اش سنجاق کرده را میگیرد و تکان میدهد و میگوید:
- مرد است و قولش ..من به این بچه ها قول داده ام که..(سینه اش را صاف میکند) قول داده ام که نه ببخشم نه فراموش کنم ! هنوز نتوانستم کاری برایشان کنم! من باید زنده بمانم و حق ندارم فراموش کنم! هر دارویی باشد میخورم اصلا مغزم را عمل میکنم ولی نباید ... (بغض میکند)فراموش کنم.
به چشمانش نمیتوانم نگاه کنم نگاهم روی پلاک سنجاق شده روی پیرهنش گیر می افتد!
چه نازنین هایی!
چه روزی بود!
پرواز اوکراین!
بغضش میترکد..
https://www.group-telegram.com/in/draboutorab.com
BY مخ نویس

Share with your friend now:
group-telegram.com/draboutorab/895