group-telegram.com/kontamagz/6428
Last Update:
کشیدمت بیرون از میان جدارهها،
دهلیزها
و خونهای نرم
کشیدمت بیرون از رحمی که ۳۰۰۰ متر عمق داشت
تا روشن کنم برهنگی پوست را
به حرافی حروف کلمه تا لکنت
تا صف اندر صف
در آتشفشانی از تموز
به کجا میروند این جماعت؟
با مردگانی که در خود دارند
مردگان راه رونده
مردگان داغ
رقصنده بر مداری که مرگ را از مرگ نجات میدهد
در انعکاس آبهای آزاد رحم
وقتی تولد از مرگ آرام میگیرد
به راستی کدام مرگ در بطن سفید مادری پنهان است؟
رحم آرام مردگان کجاست؟
آن آرامش سفید
آن سوسن پراکنده پر ریزان
در شبی برخاسته از زردها
و نوری رونده در ابر
شب چیست؟
جز فاصلهای کوتاه
تا آرامی مرگ
وقتی که شب از شب خاموش میشود
کشیدمت بیرون از میان حرافیها و صدای نازک لهاسا در خانه طنین افکند
«میرویم با معشوقهای بس زیبا که نامش آزادی است»
باید شتاب کرد برای بیرون کشیدن از پوست
و دوباره رفتن به پوست
#سمیه_امینی_راد
@kontamagz
BY نویسه ادبی کنتا

Share with your friend now:
group-telegram.com/kontamagz/6428