Telegram Group & Telegram Channel
Forwarded from عباس آخوندی
باز در کمتر از صد سال برای بار سوم در برابر این پرسش قرار گرفته‌ایم که راه‌کار مدیریت و حل منازعه چیست؟ آیا درگیری قابل اجتناب است؟ چگونه و بر اساس چه نظریه‌ای؟
سنت ایرانی بر آن بوده‌است که آشتی را بر جنگ ترجیح دهد. تا ایرانیان مجبور نگردند تن به جنگ ندهند و در نخستین فرصت با سرفرازی دست از جنگ بشویند. حکیم حماسه‌سرای ایران دادوری و آبادانی را بر جنگ‌افروزی و گردن‌کشی برتری می‌دهد و ما را از جنگ‌های بی‌هدف باز می‌دارد. فردوسی در شاهنامه، اثر سترگ خود به بررسی مفاهیم اخلاقی و فلسفی جنگ و صلح پرداخته و در عین حال تضاد و رابطه میان آن‌ها را به تصویر می‌کشد. شاهرخ مسکوب معتقد است که فردوسی در شاهنامه هیچ‌گاه به‌طور یک‌جانبه به جنگ یا صلح نگاه نمی‌کند، بلکه این دو مقوله را در تعامل و تضاد با یکدیگر به نمایش می‌گذارد. از یک سو، جنگ‌ها در شاهنامه نمادهایی از شجاعت، قهرمانی و دفاع از حق و شرافت هستند و از سوی دیگر، صلح هم نماد خردمندی، حکمت و نهایتاً آرامش جامعه انسانی است. در این نگاه، فردوسی هیچ‌کدام از این دو مفهوم را به‌طور مطلق و ایده‌آل نمی‌بیند، بلکه جنگ را به‌عنوان بخشی از تجربه انسانی و صلح را به‌عنوان هدفی ارزشمند و رسیدنی پس از آزمون‌های سخت می‌بیند.
شخصیت‌هایی چون ایرج، کیخسرو و سیاوش که در داستان‌هایشان به صلح و آشتی بین ملت‌ها توجه دارند، نمادهای صلح و اندیشه حکیمانه هستند. فردوسی در شاهنامه نشان می‌دهد که حتی در دل جنگ‌ها و خونریزی‌ها، صلح و آرامش مطلوب‌ترین هدف انسانی است، به شرط آن که به درستی درک و اعمال شود. این کتاب که عصاره فرهنگ ایرانی است به زیبایی و با ظرافت به ما نشان می‌دهد که جنگ‌هایی که از سر غرور، نیرنگ، حسد، دروغ، ترس، کینه، فریب، شراب، حرص و یا طمع آغاز می‌شوند فرجامی جز تباهی ندارند. کسری از بزرگمهر از عواملی که خرد را به زیر می‌کشند می‌پرسد و او از ده دیو یاد می‌کند که نهایتا جنگ را سبب می‌گردند. و ادامه می‌دهد که 
ز شمشیر دیوان خرد جوشنست           
دل وجان داننده زو روشنست
فردوسی با تمام علاقه‌ای که به شخصیت رستم دارد، پایان نبرد او با سهراب را جز فرزندکشی و تباهی چیزی نمی‌داند. چرا که رستم نیز در این نبرد دچار غرور می‌شود و با تمام نشانه‌هایی که سهراب به او می‌دهد او نمی‌خواهد سهراب را بشناسد و تنها زمانی این ابرِ تیره از جلوی چشمان او زدوده می‌شود که دستش به خون پسر آلوده شده و کار از دست شده‌است.
داستان سیاوش پر آب چشم است. فرزندی خردمند اسیر پدری تیزمغز است. هرچند ممکن است شما با این داستان آشنا باشید لیکن بازخوانی آن برای فهم ما از سنت ایرانی صلح ضروری است. سیاوش در این داستان زمانی که پیشنهاد صلح را از افراسیاب دریافت می‌کند و افراسیاب صد تن از کسانِ خود را به عنوان گروگان و تضمین نگرویدن به جنگ نزد او می‌فرستد، پس از رایزنی با رستم و دیگر امیران لشگرش به این نتیجه می‌رسد که پیشنهاد او را بپذیرد و نامه‌ای را به واسطه‌ی رستم برای پدر بفرستد. لیکن پدر مغرور او، نظر سیاوش را حمل بر تن‌آسایی و جوانی او می‌کند و بر رستم نهیب می‌زند که او گفت، تو چرا با او هم‌رایی کردی. جالب آن‌که رستم در پاسخ شاه جا نمی‌زند و می‌گوید:    
سخن بشنو از من تو ای شه نخست    
پس آنگه جهان زیر فرمان تست
تو گفتی که بر جنگ افراسیاب              
مران تیز لشکر بران روی آب
بمانید تا او بیاید به جنگ                 
که او خود شتاب آورد بی‌درنگ
ببودیم یک چند در جنگ سست             
در آشتی او گشاد از نخست
کسی کاشتی جوید و سور و بزم              
نه نیکو بود پیش رفتن برزم
شاه بی‌خرد به‌جای آن‌که در سخنان رستم تامل کند به شخصیتی چون او می‌گوید:
که این در سر او تو افگنده‌ای                
چنین بیخ کین از دلش کنده‌ای
تن آسانی خویش جستی برین                
نه افروزش تاج و تخت و نگین
تو ایدر بمان تا سپهدار طوس                     ببندد برین کار بر پیل کوس
        آشکار است که آزردن رستم قهرمان ملی ایران نشان بی‌خردی شاه است. فردوسی می‌گوید
کسی را که جنگی چو رستم بود                  
بیازارد او را خرد کم بود
رستم که در وطن‌خواهی و دلیری خود تردید ندارد در پاسخ شاه می‌گوید:
اگر طوس جنگی‌تر از رستم است     
چنان دان که رستم ز گیتی کم است
بگفت این و بیرون شد از پیش اوی        
پر از خشم چشم و پر آژنگ روی
شاه هم‌چنان بر رای خود پافشاری و لجاجت می‌کند و در پاسخ سیاوش می‌نویسد که
کنون خیره آزرم دشمن مجوی                       
برین بارگه بر مبر آبروی



group-telegram.com/inak_razavi/1764
Create:
Last Update:

باز در کمتر از صد سال برای بار سوم در برابر این پرسش قرار گرفته‌ایم که راه‌کار مدیریت و حل منازعه چیست؟ آیا درگیری قابل اجتناب است؟ چگونه و بر اساس چه نظریه‌ای؟
سنت ایرانی بر آن بوده‌است که آشتی را بر جنگ ترجیح دهد. تا ایرانیان مجبور نگردند تن به جنگ ندهند و در نخستین فرصت با سرفرازی دست از جنگ بشویند. حکیم حماسه‌سرای ایران دادوری و آبادانی را بر جنگ‌افروزی و گردن‌کشی برتری می‌دهد و ما را از جنگ‌های بی‌هدف باز می‌دارد. فردوسی در شاهنامه، اثر سترگ خود به بررسی مفاهیم اخلاقی و فلسفی جنگ و صلح پرداخته و در عین حال تضاد و رابطه میان آن‌ها را به تصویر می‌کشد. شاهرخ مسکوب معتقد است که فردوسی در شاهنامه هیچ‌گاه به‌طور یک‌جانبه به جنگ یا صلح نگاه نمی‌کند، بلکه این دو مقوله را در تعامل و تضاد با یکدیگر به نمایش می‌گذارد. از یک سو، جنگ‌ها در شاهنامه نمادهایی از شجاعت، قهرمانی و دفاع از حق و شرافت هستند و از سوی دیگر، صلح هم نماد خردمندی، حکمت و نهایتاً آرامش جامعه انسانی است. در این نگاه، فردوسی هیچ‌کدام از این دو مفهوم را به‌طور مطلق و ایده‌آل نمی‌بیند، بلکه جنگ را به‌عنوان بخشی از تجربه انسانی و صلح را به‌عنوان هدفی ارزشمند و رسیدنی پس از آزمون‌های سخت می‌بیند.
شخصیت‌هایی چون ایرج، کیخسرو و سیاوش که در داستان‌هایشان به صلح و آشتی بین ملت‌ها توجه دارند، نمادهای صلح و اندیشه حکیمانه هستند. فردوسی در شاهنامه نشان می‌دهد که حتی در دل جنگ‌ها و خونریزی‌ها، صلح و آرامش مطلوب‌ترین هدف انسانی است، به شرط آن که به درستی درک و اعمال شود. این کتاب که عصاره فرهنگ ایرانی است به زیبایی و با ظرافت به ما نشان می‌دهد که جنگ‌هایی که از سر غرور، نیرنگ، حسد، دروغ، ترس، کینه، فریب، شراب، حرص و یا طمع آغاز می‌شوند فرجامی جز تباهی ندارند. کسری از بزرگمهر از عواملی که خرد را به زیر می‌کشند می‌پرسد و او از ده دیو یاد می‌کند که نهایتا جنگ را سبب می‌گردند. و ادامه می‌دهد که 
ز شمشیر دیوان خرد جوشنست           
دل وجان داننده زو روشنست
فردوسی با تمام علاقه‌ای که به شخصیت رستم دارد، پایان نبرد او با سهراب را جز فرزندکشی و تباهی چیزی نمی‌داند. چرا که رستم نیز در این نبرد دچار غرور می‌شود و با تمام نشانه‌هایی که سهراب به او می‌دهد او نمی‌خواهد سهراب را بشناسد و تنها زمانی این ابرِ تیره از جلوی چشمان او زدوده می‌شود که دستش به خون پسر آلوده شده و کار از دست شده‌است.
داستان سیاوش پر آب چشم است. فرزندی خردمند اسیر پدری تیزمغز است. هرچند ممکن است شما با این داستان آشنا باشید لیکن بازخوانی آن برای فهم ما از سنت ایرانی صلح ضروری است. سیاوش در این داستان زمانی که پیشنهاد صلح را از افراسیاب دریافت می‌کند و افراسیاب صد تن از کسانِ خود را به عنوان گروگان و تضمین نگرویدن به جنگ نزد او می‌فرستد، پس از رایزنی با رستم و دیگر امیران لشگرش به این نتیجه می‌رسد که پیشنهاد او را بپذیرد و نامه‌ای را به واسطه‌ی رستم برای پدر بفرستد. لیکن پدر مغرور او، نظر سیاوش را حمل بر تن‌آسایی و جوانی او می‌کند و بر رستم نهیب می‌زند که او گفت، تو چرا با او هم‌رایی کردی. جالب آن‌که رستم در پاسخ شاه جا نمی‌زند و می‌گوید:    
سخن بشنو از من تو ای شه نخست    
پس آنگه جهان زیر فرمان تست
تو گفتی که بر جنگ افراسیاب              
مران تیز لشکر بران روی آب
بمانید تا او بیاید به جنگ                 
که او خود شتاب آورد بی‌درنگ
ببودیم یک چند در جنگ سست             
در آشتی او گشاد از نخست
کسی کاشتی جوید و سور و بزم              
نه نیکو بود پیش رفتن برزم
شاه بی‌خرد به‌جای آن‌که در سخنان رستم تامل کند به شخصیتی چون او می‌گوید:
که این در سر او تو افگنده‌ای                
چنین بیخ کین از دلش کنده‌ای
تن آسانی خویش جستی برین                
نه افروزش تاج و تخت و نگین
تو ایدر بمان تا سپهدار طوس                     ببندد برین کار بر پیل کوس
        آشکار است که آزردن رستم قهرمان ملی ایران نشان بی‌خردی شاه است. فردوسی می‌گوید
کسی را که جنگی چو رستم بود                  
بیازارد او را خرد کم بود
رستم که در وطن‌خواهی و دلیری خود تردید ندارد در پاسخ شاه می‌گوید:
اگر طوس جنگی‌تر از رستم است     
چنان دان که رستم ز گیتی کم است
بگفت این و بیرون شد از پیش اوی        
پر از خشم چشم و پر آژنگ روی
شاه هم‌چنان بر رای خود پافشاری و لجاجت می‌کند و در پاسخ سیاوش می‌نویسد که
کنون خیره آزرم دشمن مجوی                       
برین بارگه بر مبر آبروی

BY اینک


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/inak_razavi/1764

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

Recently, Durav wrote on his Telegram channel that users' right to privacy, in light of the war in Ukraine, is "sacred, now more than ever." Artem Kliuchnikov and his family fled Ukraine just days before the Russian invasion. So, uh, whenever I hear about Telegram, it’s always in relation to something bad. What gives? "He has kind of an old-school cyber-libertarian world view where technology is there to set you free," Maréchal said. Perpetrators of these scams will create a public group on Telegram to promote these investment packages that are usually accompanied by fake testimonies and sometimes advertised as being Shariah-compliant. Interested investors will be asked to directly message the representatives to begin investing in the various investment packages offered.
from it


Telegram اینک
FROM American