Telegram Group & Telegram Channel
نـــــــگــــــاهــــ
سیلویا پلات شاعر و نویسنده آمریکایی ۱۹۶۳-۱۹۳۲ علت مرگ: خودکشی
فکر کن پشت میز نشسته‌ای و تمام عصر مشغول نوشتن بودی. کارت که تمام شد، انگشتان ظریفت را مشت می‌کنی، دستانت را می‌کشی تا خستگی از بدنت بیرون برود. بلند می‌شوی پشت پنجره اتاق نشیمنت می‌ایستی و منظره روبه‌رو را نگاه می‌کنی. وقتی می‌خواهی بگویی نگاه کن گل‌های توی باغچه چقدر زیباتر شده‌اند یادت می‌افتد تنهایی. به اطرافت که نگاه می‌کنی فقط تنهایی را می‌بینی که روی مبل لمیده و زانوهایش را جمع کرده، روی تخت درازکشیده، پشت میز کار نشسته و دستان آماده‌اش را روی ماشین تحریر گذاشته.

این‌بار بر خلاف سی‌سال گذشته به او لبخند می‌زنی. می‌فهمی جمود جز جدا نشدنی زیستنت بوده‌است. و هیچ‌وقت برای گریز موفق نبوده‌ای. از ابتدا تا امروز. وقتی از دبستان برگشتی و شنیدی بابا برای همیشه رفته، کنارت ایستاده بود و با تو گریه می‌کرد. وقتی در بازی‌های کوچه راهت نمی‌دادند کنارت ایستاده بود و خشمگین شده بود. وقتی می‌خواستی در دانشگاه دوستی برای خودت پیدا کنی و همه طوری نگاهت می‌کردند انگار از مریخ آمده‌ای تنهایی کنارت می‌خندید. وقتی فکر می‌کردی عاشق شدی و دوست‌داشته شدن را در بوسه‌های مردی جست‌وجو می‌کردی این تنهایی بود که نهیب می‌زد تو به دنیای تعلق، تعلق نداری. وقتی بی‌کس نبودن را در لبخند کسانی که از گوشت خودت بودند می‌یافتی تنهایی با پوزخند دستت را می‌گرفت و از آن‌ها جدایت می‌کرد.

و تو مجبور بودی زن باشی. بنویسی، بسرایی، همسر بمانی، مادر شوی، در عکس‌ها لبخند بزنی، در درست موفق شوی، همز‌مان چند کار سخت را روی انگشتت بگردانی و ادای موفقیت را در آوری. اما همیشه گوشه‌ای از اتاق، محل کار، آشپزخانه، حیاط، خیابان، قبرستان، کالج، همه‌جا دو چشم آبی آسمانی بهت زل بزنند و تو روحت زنجیر تنت باشد و تنت زنجیر زندگی.

فکر کن یکی از روزهای بهار است. رزهای باغچه بزرگ شده‌اند. تو کسی را پیدا نمی‌کنی برایش گل بچینی. فکر می‌کنی همه چیز بودن و هیچ‌چیز نبودن چقدر دشوار است. فکر می‌کنی اگر ادامه بدهی هر روز با خودت غریبه‌تر می‌شوی. شاید یکی از شعرهایت را زمزمه کنی:
ناگهان،متعجب شدم !/ «زنی » که سال پیش بودم ، کجاست؟/یا آن که دوسال پیش بودم؟/ و در فکر آن «زن »/من اکنون، چگونه آدمی هستم ؟
نمی‌توانی بگویی چگونه آدمی هستی چون تو را همیشه تنهایی‌ات معرفی کرده. نفس عمیقی می‌کشی و بالاخره راه فرار را پیدا می‌کنی. به سمت آشپزخانه می‌روی، شیر گاز را باز می‌گذاری، می‌روی تنهایی را که روی کاناپه چنبره زده بغل می‌کنی و می‌خوابی.

پ.ن: درباره مرگ و دغدغه زندگی سیلویا پلات
5



group-telegram.com/felfelfarangi/3154
Create:
Last Update:

فکر کن پشت میز نشسته‌ای و تمام عصر مشغول نوشتن بودی. کارت که تمام شد، انگشتان ظریفت را مشت می‌کنی، دستانت را می‌کشی تا خستگی از بدنت بیرون برود. بلند می‌شوی پشت پنجره اتاق نشیمنت می‌ایستی و منظره روبه‌رو را نگاه می‌کنی. وقتی می‌خواهی بگویی نگاه کن گل‌های توی باغچه چقدر زیباتر شده‌اند یادت می‌افتد تنهایی. به اطرافت که نگاه می‌کنی فقط تنهایی را می‌بینی که روی مبل لمیده و زانوهایش را جمع کرده، روی تخت درازکشیده، پشت میز کار نشسته و دستان آماده‌اش را روی ماشین تحریر گذاشته.

این‌بار بر خلاف سی‌سال گذشته به او لبخند می‌زنی. می‌فهمی جمود جز جدا نشدنی زیستنت بوده‌است. و هیچ‌وقت برای گریز موفق نبوده‌ای. از ابتدا تا امروز. وقتی از دبستان برگشتی و شنیدی بابا برای همیشه رفته، کنارت ایستاده بود و با تو گریه می‌کرد. وقتی در بازی‌های کوچه راهت نمی‌دادند کنارت ایستاده بود و خشمگین شده بود. وقتی می‌خواستی در دانشگاه دوستی برای خودت پیدا کنی و همه طوری نگاهت می‌کردند انگار از مریخ آمده‌ای تنهایی کنارت می‌خندید. وقتی فکر می‌کردی عاشق شدی و دوست‌داشته شدن را در بوسه‌های مردی جست‌وجو می‌کردی این تنهایی بود که نهیب می‌زد تو به دنیای تعلق، تعلق نداری. وقتی بی‌کس نبودن را در لبخند کسانی که از گوشت خودت بودند می‌یافتی تنهایی با پوزخند دستت را می‌گرفت و از آن‌ها جدایت می‌کرد.

و تو مجبور بودی زن باشی. بنویسی، بسرایی، همسر بمانی، مادر شوی، در عکس‌ها لبخند بزنی، در درست موفق شوی، همز‌مان چند کار سخت را روی انگشتت بگردانی و ادای موفقیت را در آوری. اما همیشه گوشه‌ای از اتاق، محل کار، آشپزخانه، حیاط، خیابان، قبرستان، کالج، همه‌جا دو چشم آبی آسمانی بهت زل بزنند و تو روحت زنجیر تنت باشد و تنت زنجیر زندگی.

فکر کن یکی از روزهای بهار است. رزهای باغچه بزرگ شده‌اند. تو کسی را پیدا نمی‌کنی برایش گل بچینی. فکر می‌کنی همه چیز بودن و هیچ‌چیز نبودن چقدر دشوار است. فکر می‌کنی اگر ادامه بدهی هر روز با خودت غریبه‌تر می‌شوی. شاید یکی از شعرهایت را زمزمه کنی:
ناگهان،متعجب شدم !/ «زنی » که سال پیش بودم ، کجاست؟/یا آن که دوسال پیش بودم؟/ و در فکر آن «زن »/من اکنون، چگونه آدمی هستم ؟
نمی‌توانی بگویی چگونه آدمی هستی چون تو را همیشه تنهایی‌ات معرفی کرده. نفس عمیقی می‌کشی و بالاخره راه فرار را پیدا می‌کنی. به سمت آشپزخانه می‌روی، شیر گاز را باز می‌گذاری، می‌روی تنهایی را که روی کاناپه چنبره زده بغل می‌کنی و می‌خوابی.

پ.ن: درباره مرگ و دغدغه زندگی سیلویا پلات

BY نـــــــگــــــاهــــ




Share with your friend now:
group-telegram.com/felfelfarangi/3154

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

Telegram has gained a reputation as the “secure” communications app in the post-Soviet states, but whenever you make choices about your digital security, it’s important to start by asking yourself, “What exactly am I securing? And who am I securing it from?” These questions should inform your decisions about whether you are using the right tool or platform for your digital security needs. Telegram is certainly not the most secure messaging app on the market right now. Its security model requires users to place a great deal of trust in Telegram’s ability to protect user data. For some users, this may be good enough for now. For others, it may be wiser to move to a different platform for certain kinds of high-risk communications. To that end, when files are actively downloading, a new icon now appears in the Search bar that users can tap to view and manage downloads, pause and resume all downloads or just individual items, and select one to increase its priority or view it in a chat. And indeed, volatility has been a hallmark of the market environment so far in 2022, with the S&P 500 still down more than 10% for the year-to-date after first sliding into a correction last month. The CBOE Volatility Index, or VIX, has held at a lofty level of more than 30. He adds: "Telegram has become my primary news source." Additionally, investors are often instructed to deposit monies into personal bank accounts of individuals who claim to represent a legitimate entity, and/or into an unrelated corporate account. To lend credence and to lure unsuspecting victims, perpetrators usually claim that their entity and/or the investment schemes are approved by financial authorities.
from kr


Telegram نـــــــگــــــاهــــ
FROM American