Telegram Group & Telegram Channel
خاطرات سرهنگ فرزانه فرمانده لشکر 88 و 92 زرهی گردآورنده سرهنگ محسن قرهی ( قسمت 119)
در ساعت 12 ظهر، همان برنامه رفتن به توالت و برگشتن اجرا شد. در این مکان متعفن، علاوه بر کثیف بودن، ناراحتی از سوزش که به من دست می‌داد، بزرگترین زجر برای من بود. من سابقه‌ای در مورد پروستات نداشتم، حتماً از فشارهای عصبی آن نمایش بود. بعد از نمازظهر، به تخت خود برگشتم. غذا و نان آوردند در یک کاسه روحی، قدری برنج و کمی خورش رویش ریخته، با تکه‌ای نان رویش به دستم دادند. من قاشق داشتم نصف نان را که قابل خوردن بود، با کمی خورش خوردم، بقیه را با کاسه کنار تخت گذاشتم. سیگار آوردند و بعدش باز خوابیدم. غروب بیدار شدم، برنامه‌ها اجرا شد. در موقع کشیدن سیگار هوس کردم کمی چشم بند را بالا بزنم تا به قول معروف شناسائی دور خود را تکمیل کنم غافل از یک موجود نکبت، که در گوشه‌ای کنار تخت و در ورودی ایستاده و ما را کنترل می‌کرد، نزد من آمد و گفت مگر به تو نگفته بودند نباید چشم‌بند خود را باز کنی یا شل کنید یا بالا بکشید. کوچکترین تنبیه این است و رفت و برگشت چشم بند من را از جلو بلند کرد یک سمباده لوله شده را روی چشم چپ و یکی هم روی چشم راست روی پلک گذاشت و چشم‌بند را محکم کرد گفت اگر دست به طرف چشمت بزنی حسابت را بدجوری می‌رسم.
در این صورت و در این حالت، پلک‌های چشم، امکان بازشدن و حتی کوچکترین حرکت را ندارند. بدتر از همه نمی‌شود جلو حرکات غیرارادی کره چشم که به پلک مالیده می‌شود را گرفت. اگر خواب باشی زجر دو برابر می‌شود، سوزش پلک در اثر حرکت کردن و مالیده شدن به آن، انسان را از خواب می‌پراند و تا ساعت‌ها باید چشم را کنترل کرد که حرکتی نداشته باشد. حتماً باید بیدار بود و چشم را آن چنان کنترل کرد که سوزشی در پلک ایجاد نشود. یعنی کاملاً بدون حرکت مثل یک مرده، مگر چقدر می‌شود انسان دوام بیاورد (شما هم می‌توانید امتحان کنید). شب را در همین حالت بودم، آن نکبت هم دو سه بار آمد کنترل کرد که فتیله سرجایش باشد، به نگهبان بعدی هم سفارش کرده بود، او هم آمد، دید و گفت درد دارد، گفتم: تحمل می‌کنم، چیزی نگفت و رفت، من هم اعتراضی نمی‌کردم چون نمونه اعتراض را چند ساعت قبل دیدم، نگهبان از کنار یک نفر که خوابیده بود، رد می‌شد، پوتینش پای او را لگد کرد بلند شد و گفت مگر کوری، اینجا آدم خوابیده، او را بردند بیرون و صدای چک و فحش و ناسزا بود که نثارش می‌کردند. این بود که اعتراض به هیچ‌وجه به صلاح نبود.



group-telegram.com/pt22b/7722
Create:
Last Update:

خاطرات سرهنگ فرزانه فرمانده لشکر 88 و 92 زرهی گردآورنده سرهنگ محسن قرهی ( قسمت 119)
در ساعت 12 ظهر، همان برنامه رفتن به توالت و برگشتن اجرا شد. در این مکان متعفن، علاوه بر کثیف بودن، ناراحتی از سوزش که به من دست می‌داد، بزرگترین زجر برای من بود. من سابقه‌ای در مورد پروستات نداشتم، حتماً از فشارهای عصبی آن نمایش بود. بعد از نمازظهر، به تخت خود برگشتم. غذا و نان آوردند در یک کاسه روحی، قدری برنج و کمی خورش رویش ریخته، با تکه‌ای نان رویش به دستم دادند. من قاشق داشتم نصف نان را که قابل خوردن بود، با کمی خورش خوردم، بقیه را با کاسه کنار تخت گذاشتم. سیگار آوردند و بعدش باز خوابیدم. غروب بیدار شدم، برنامه‌ها اجرا شد. در موقع کشیدن سیگار هوس کردم کمی چشم بند را بالا بزنم تا به قول معروف شناسائی دور خود را تکمیل کنم غافل از یک موجود نکبت، که در گوشه‌ای کنار تخت و در ورودی ایستاده و ما را کنترل می‌کرد، نزد من آمد و گفت مگر به تو نگفته بودند نباید چشم‌بند خود را باز کنی یا شل کنید یا بالا بکشید. کوچکترین تنبیه این است و رفت و برگشت چشم بند من را از جلو بلند کرد یک سمباده لوله شده را روی چشم چپ و یکی هم روی چشم راست روی پلک گذاشت و چشم‌بند را محکم کرد گفت اگر دست به طرف چشمت بزنی حسابت را بدجوری می‌رسم.
در این صورت و در این حالت، پلک‌های چشم، امکان بازشدن و حتی کوچکترین حرکت را ندارند. بدتر از همه نمی‌شود جلو حرکات غیرارادی کره چشم که به پلک مالیده می‌شود را گرفت. اگر خواب باشی زجر دو برابر می‌شود، سوزش پلک در اثر حرکت کردن و مالیده شدن به آن، انسان را از خواب می‌پراند و تا ساعت‌ها باید چشم را کنترل کرد که حرکتی نداشته باشد. حتماً باید بیدار بود و چشم را آن چنان کنترل کرد که سوزشی در پلک ایجاد نشود. یعنی کاملاً بدون حرکت مثل یک مرده، مگر چقدر می‌شود انسان دوام بیاورد (شما هم می‌توانید امتحان کنید). شب را در همین حالت بودم، آن نکبت هم دو سه بار آمد کنترل کرد که فتیله سرجایش باشد، به نگهبان بعدی هم سفارش کرده بود، او هم آمد، دید و گفت درد دارد، گفتم: تحمل می‌کنم، چیزی نگفت و رفت، من هم اعتراضی نمی‌کردم چون نمونه اعتراض را چند ساعت قبل دیدم، نگهبان از کنار یک نفر که خوابیده بود، رد می‌شد، پوتینش پای او را لگد کرد بلند شد و گفت مگر کوری، اینجا آدم خوابیده، او را بردند بیرون و صدای چک و فحش و ناسزا بود که نثارش می‌کردند. این بود که اعتراض به هیچ‌وجه به صلاح نبود.

BY pt22b


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/pt22b/7722

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

If you initiate a Secret Chat, however, then these communications are end-to-end encrypted and are tied to the device you are using. That means it’s less convenient to access them across multiple platforms, but you are at far less risk of snooping. Back in the day, Secret Chats received some praise from the EFF, but the fact that its standard system isn’t as secure earned it some criticism. If you’re looking for something that is considered more reliable by privacy advocates, then Signal is the EFF’s preferred platform, although that too is not without some caveats. "Your messages about the movement of the enemy through the official chatbot … bring new trophies every day," the government agency tweeted. But the Ukraine Crisis Media Center's Tsekhanovska points out that communications are often down in zones most affected by the war, making this sort of cross-referencing a luxury many cannot afford. Pavel Durov, Telegram's CEO, is known as "the Russian Mark Zuckerberg," for co-founding VKontakte, which is Russian for "in touch," a Facebook imitator that became the country's most popular social networking site. Oleksandra Matviichuk, a Kyiv-based lawyer and head of the Center for Civil Liberties, called Durov’s position "very weak," and urged concrete improvements.
from kr


Telegram pt22b
FROM American