group-telegram.com/medii_notes/59
Last Update:
👩🏻⚕🧑🏻⚕ Medinotes - چرا انقدر دیر؟
۲۱ سالش بود. با صورت رنگ پریده و چشمان نسبتا بیتفاوتی به میز نگاه میکرد. شال آبی رنگی را به دقت دور سرش پیچیده بود، انگار میخواست نیمی از صورتش را از دید چشمان کنجکاو مردم مخفی کند.
بعد از گرفتن شرححال اولیه فهمیدیم تالاسمی مینور(نوعی کم خونی ) دارد، بعد به پروندهاش نگاهی انداختیم و جواب آزمایشاتش را ورق به ورق بررسی کردیم. همراهش میگفت جدیدا از گوش چپش خونریزی هم دارد. این را که شنیدم ناخودآگاه سرم را از روی برگهها بالا آوردم و صورت دختر را دیدم، باورکردنی نبود. انگار یک نارنگی تازه رسیده را زیر آن پوست براق جا داده بودند. درست زیر چشم چپ. یک تومور واقعی و شاید ترسناک....
<لابد درد هم دارد، یا اصلا درد هم نداشته باشد، سنگین که هست. چطور میبیند؟
چشمش چرا قرمز شده؟ خونریزی گوشش هم به خاطر تومور است؟ اصلا چرا باید انقدر دیر مراجعه کند که انقدر پیشرفت کند؟> و اینها چیزهایی بودند که از ذهنم میگذشتند.
با پرونده و مشتی کاغذ و عکس نزد استاد رفتیم. پزشک معالجش میخواست برای انجام شیمی درمانی تاییدیه بخش خون را داشته باشد، با خودم گفتم جای شکرش هست که بالاخره شیمی درمانی میکند.
کارمان که تمام شد، کنجکاویام مرا به سمت بیمار و همراهش که از قضا پسرخالهاش بود، کشاند.
+ از کی این تومور رو دارن؟
_ ۵ ساله داره. ۳ سال قبل سرعت رشدش خیلی زیاد شد.
+ برای درمان هم مراجعه کردین؟
_ افغانستان درمان نداره. رفت اتفاقا ولی شیمی درمانی نداره. الان هم دو ماهه اومده ایران.
سرم را به نشانه تایید تکان دادم و با تشکری مکالمه را پایان دادم.
دیگر نمیدانستم باید برای چه چیزی یا چه کسی تاسف بخورم، چیزهای زیادی بودند،.... فراتر از تمام تصورات من یا آن دختر ۲۱ ساله.
نویسنده: #اسم_مستعار
پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان #قسمت_نوزدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر
@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
BY Medinotes
Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260
Share with your friend now:
group-telegram.com/medii_notes/59