pt22b

خاطرات سرهنگ فرزانه فرمانده لشکر 88 و 92 زرهی گردآورنده سرهنگ محسن قرهی ( قسمت 77)
جریانی در فرودگاه و ایلام
از دوازدهم تا بیست دوم تیر ماه، در این ده روز اتفاقاتی به وقوع پیوست. که آن را باید شرح دهم. چون در جریان بازجوئی‌هائی که از من می‌شد، این مسائل را اسنادی مستند بر محکومیت من مطرح کرده بودند، لازم دانستم اصل ماجرا را شرح دهم تا قضاوت کنید از جریان عادی چه دامی برای من گسترده بودند.
در شمال شرقی شهر اهواز فرودگاه کشوری و دو سه کیلومتر جنوب آن محل سپاه پاسداران قرار دارد.
روز دوازدهم، ساعت دوازده شب از فرودگاه شهر به لشکر تلفنی اطلاع می‌دهند که به فرودگاه حمله شده تیراندازی می‌کنند و تقاضای کمک نمودند. ضمناً گفته بودند به شهربانی و ژاندارمری اطلاع داده‌ایم آن‌ها واحد آماده ندارند، شما باید به ما کمک کنید. برای من مبهم شده بود که چرا از سپاه پاسداران کمک نخواستند، آن‌ها که نزدیک فرودگاه هستند. فاصله ما تا فرودگاه نیم ساعت راه است.
جریان را به ستاد نیرو گزارش کردم، گفتند مانعی نیست کمک کنید. به واحد آماده که یک گروهان بود، دستور دادم دو نفر با جیپ بی‌سیم و بیست نفر سرباز و درجه‌دار با افسر ورزیده اعزام شوند و با بی‌سیم با افسر جانشین در تماس باشند. گفتم به فرودگاه که رسیدند من را در جریان بگذارند.
افسر اعزامی خبرداد، رئیس فرودگاه می‌گوید تعدادی با سلاح از اطراف باند و ساختمان‌های انبار به نگهبان برج کنترل تیراندازی کرده‌اند، در موقع دویدن، در نور نورافکن‌های باند، آن‌ها را دیده‌اند، ولی اکنون اثری از آن‌ها نیست. افراد را در اطراف ساختمانها و باند گمارده‌ام دستور چیست؟ گزارش را به ستاد نیرو دادم، به فرمانده ستون اعزامی هم گفتم تا روشنائی روز در همانجا بماند، اگر مورد مشکوکی مشاهده نشد، ساعت هفت به پادگان مراجعت کنید. او هم دستور را اجرا کرد و به پادگان برگشت.
روز چهاردهم، باز هم یازده شب از استانداری ایلام آقای ابراهیمی استاندار شخصاً به من زنگ زد، اظهار داشت دو شب است در دامنه کوههای ایستگاه رادار آبدانان (یکی از مهمترین سایت‌های رادار هوائی است) روشنائی‌های غیرعادی به چشم می‌خورد که ممکن است فعالیت‌هائی درجریان باشد، شما به ما کمک کنید. از نور و روشنائی بیشتر توضیح خواستم، گفت نور زیادی در اثر سوختن جسمی فوران می‌کند و به مدت یکساعت هم ادامه دارد و همه اطراف را روشن می‌کند.
به ایشان قول دادم چون در حیطه مأموریت ما نیست ماجرا را به ستاد گزارش و پی‌گیری می‌کنم. به ستاد گزارش شد. در پایگاه هوائی وحدتی دزفول یک سرهنگ هوائی فرمانده پایگاه بود، به نام فرزانه، از تشابه اسمی استفاده کردم، تلفنی با هم دوست شدیم، تقاضا کردم یک شناسائی هوائی از منطقه آبدانان انجام دهند و نتیجه را به من بگویند. به رکن2 ستاد نیرو هم گفتم، اگر از آن منطقه اطلاعاتی دارند من را در جریان بگذارند. از رکن2 خبر مهمی نرسید، پایگاه وحدتی هم اعلام کرد بنا به تقاضای شما از منطقه شناسائی گردید مورد مشکوکی مشاهده نشد و منطقه پاک اعلام می‌گردد. من هم این اقدامات را به استاندار ایلام اطلاع دادم.

www.group-telegram.com/no/pt22b.com/7678

262 viewsMay 31 at 16:11

خاطرات سرهنگ فرزانه فرمانده لشکر 88 و 92 زرهی گردآورنده سرهنگ محسن قرهی ( قسمت 77)
جریانی در فرودگاه و ایلام
از دوازدهم تا بیست دوم تیر ماه، در این ده روز اتفاقاتی به وقوع پیوست. که آن را باید شرح دهم. چون در جریان بازجوئی‌هائی که از من می‌شد، این مسائل را اسنادی مستند بر محکومیت من مطرح کرده بودند، لازم دانستم اصل ماجرا را شرح دهم تا قضاوت کنید از جریان عادی چه دامی برای من گسترده بودند.
در شمال شرقی شهر اهواز فرودگاه کشوری و دو سه کیلومتر جنوب آن محل سپاه پاسداران قرار دارد.
روز دوازدهم، ساعت دوازده شب از فرودگاه شهر به لشکر تلفنی اطلاع می‌دهند که به فرودگاه حمله شده تیراندازی می‌کنند و تقاضای کمک نمودند. ضمناً گفته بودند به شهربانی و ژاندارمری اطلاع داده‌ایم آن‌ها واحد آماده ندارند، شما باید به ما کمک کنید. برای من مبهم شده بود که چرا از سپاه پاسداران کمک نخواستند، آن‌ها که نزدیک فرودگاه هستند. فاصله ما تا فرودگاه نیم ساعت راه است.
جریان را به ستاد نیرو گزارش کردم، گفتند مانعی نیست کمک کنید. به واحد آماده که یک گروهان بود، دستور دادم دو نفر با جیپ بی‌سیم و بیست نفر سرباز و درجه‌دار با افسر ورزیده اعزام شوند و با بی‌سیم با افسر جانشین در تماس باشند. گفتم به فرودگاه که رسیدند من را در جریان بگذارند.
افسر اعزامی خبرداد، رئیس فرودگاه می‌گوید تعدادی با سلاح از اطراف باند و ساختمان‌های انبار به نگهبان برج کنترل تیراندازی کرده‌اند، در موقع دویدن، در نور نورافکن‌های باند، آن‌ها را دیده‌اند، ولی اکنون اثری از آن‌ها نیست. افراد را در اطراف ساختمانها و باند گمارده‌ام دستور چیست؟ گزارش را به ستاد نیرو دادم، به فرمانده ستون اعزامی هم گفتم تا روشنائی روز در همانجا بماند، اگر مورد مشکوکی مشاهده نشد، ساعت هفت به پادگان مراجعت کنید. او هم دستور را اجرا کرد و به پادگان برگشت.
روز چهاردهم، باز هم یازده شب از استانداری ایلام آقای ابراهیمی استاندار شخصاً به من زنگ زد، اظهار داشت دو شب است در دامنه کوههای ایستگاه رادار آبدانان (یکی از مهمترین سایت‌های رادار هوائی است) روشنائی‌های غیرعادی به چشم می‌خورد که ممکن است فعالیت‌هائی درجریان باشد، شما به ما کمک کنید. از نور و روشنائی بیشتر توضیح خواستم، گفت نور زیادی در اثر سوختن جسمی فوران می‌کند و به مدت یکساعت هم ادامه دارد و همه اطراف را روشن می‌کند.
به ایشان قول دادم چون در حیطه مأموریت ما نیست ماجرا را به ستاد گزارش و پی‌گیری می‌کنم. به ستاد گزارش شد. در پایگاه هوائی وحدتی دزفول یک سرهنگ هوائی فرمانده پایگاه بود، به نام فرزانه، از تشابه اسمی استفاده کردم، تلفنی با هم دوست شدیم، تقاضا کردم یک شناسائی هوائی از منطقه آبدانان انجام دهند و نتیجه را به من بگویند. به رکن2 ستاد نیرو هم گفتم، اگر از آن منطقه اطلاعاتی دارند من را در جریان بگذارند. از رکن2 خبر مهمی نرسید، پایگاه وحدتی هم اعلام کرد بنا به تقاضای شما از منطقه شناسائی گردید مورد مشکوکی مشاهده نشد و منطقه پاک اعلام می‌گردد. من هم این اقدامات را به استاندار ایلام اطلاع دادم.

BY pt22b