Telegram Group & Telegram Channel
Forwarded from عکس نگار
#ارژن، روایتی از مرگ در سکوت و زندگی در مقاومت

    ✍🏻محمد ناصری‌راد، مستندساز و مطالبه گر اجتماعی

در پهنه‌ی زاگرس، آن‌جا که آفتاب نخستین پرتوهایش را بر دره‌های سنگی و دشت‌های سبز می‌افکند و نسیم از شیار کوهستان به جانب دشت می‌دود، تالابی بود؛ یا درست‌تر بگویم، تالابی که بود. ارژن، این زخم کهنه‌ٔ طبیعت، اکنون تالاب نیست؛ خاطره‌ای بر صفحه‌ی ترک‌خورده‌ی خاک است.

این خاموشی، مرگی طبیعی نیست. برعکس، مرگی است که حاصل تصمیم‌هایی در سایه و پشت پرده گرفته شد، در پستوهای توسعه‌ی بی‌قاعده، در جلساتی که سود را بر حق و عدد را بر حقیقت ترجیح دادند.

اینجا قصه‌ٔ آسمان بی‌بار نیست؛ اگر چنین بود، دیگر تالاب‌های جهان نیز باید یکی پس از دیگری می‌مردند. اینجا قصه‌ٔ آزمندیِ بی‌مرز انسان است که زمین را به مزرعه بدل کرد و مزرعه را به کویر.

ارژن را کسانی خشکاندند که در لباس خدمت، زمین را برای مصرف خویش شخم و رقم زدند. کسانی که به نام توسعه، چاه کندند، پمپاژ ساختند و آب را در مسیرهایی گسیل داشتند که بویی از بوم‌شناسی نبرده بودند. آنانی که هرگز با پرواز پلیکان و آواز چنگر خیس نشده بودند، اما با نمودار و آمار، سرنوشت زیست‌بومی کهن را رقم زدند.

کشاورزی بی‌مهار، با کشت‌هایی که با اقلیم منطقه سازگاری نداشت، پیکره‌ی این تالاب را تکه پاره کرد. شالیزارهایی که در حاشیه‌ٔ یک زیستگاه خشک‌زی کِشته شدند، همچون خوره به جان آب افتادند. همان آب کمیاب، که باید زندگی را پاس می‌داشت، صرف تولیداتی شد که بقای هیچ بومی و پرنده‌ای را در پی نداشت، مگر سودی زودگذر در بازارِ مکاره و به سود سوداگرانِ طَماع.

و بدتر از همه، این بود که این غارتِ بی‌صدا در حصاری از بی‌عملی سازمانی و توجیه‌های اداری رخ داد. متولیانی که می‌بایست صدای طبیعت باشند، خود به صدای خفیف تبدیل شدند. هیچ‌گاه میان کشاورزی و حفاظت، توازنی عقلانی برقرار نشد. بلکه هر بار کفه‌ی ترازو به سود مصرف‌کننده‌ٔ آنی و به اسم خودکفایی در محصول سنگینی کرد.

در این میان، دام نیز سهم خود را ایفا کرد. گوسفند و بز و گاومیش، حیواناتی که روزگاری در همزیستی با تالاب نفس می‌کشید، امروز با حضور بی‌ضابطه و فشار فیزیکی‌شان، به سلاحی علیه خاک و گیاه و آب بدل شده اند. حضور بی‌حد و حصری که با عنوان "معیشت سنتی" توجیه می‌شود، هیچ نسبتی با سنت اکولوژیک گذشته ندارد. سنت، حفظ تعادل بود اما امروز دیگر نه تعادلی وجود است و نه دیگر عدالت، حتی به صورت نسبی و فصلی.

اکنون، که صدای غورباقه‌ها خفه شده و پرواز پرندگان در آسمان ارژن به خاطره بدل گشته، باز هم امید هست. اگر امید را در اقدام بجوییم. اگر حقیقت را در زیستن با طبیعت بدانیم، نه بهره‌کشی بی‌حساب از آن.

نجات ارژن از دل همین خاک ممکن است، اگر دست زیاده‌خواهان کوتاه شود، اگر کشت‌های پرآب‌بَر از سایه‌ی تالاب برچیده گردد. اگر آب، به حکم زیست‌بوم توزیع شود، اگر دام جای خویش را در حاشیه‌ی امن و محدود بیابد، و اگر صدای بوم‌شناس و بوم‌دار، به جای فریاد در خلأ، به تصمیم در شوراها بدل شود.

اما مهم‌تر از همه، اگر مردمان دشت و مدیران میز، هر دو بپذیرند تالاب ملک شخصی نبوده و اولین قربانی توسعه نیست، بلکه سند حیاتِ سرزمین است. ارژن اگر بمیرد، تنها یک پهنه‌ی آبی را از دست نداده‌ایم، بلکه اعتبار خود را در برابر زمین از کف داده‌ایم.

این نوشتار آغازی‌ست برای همان صداقت؛ فریادی به جای سکوت.
باشد که بشنوند.
اگر نشنوند، تاریخ خواهد نوشت که ما پیش از مرگ #ارژن، هشدار دادیم.

https://B2n.ir/xx3625
1😢1



group-telegram.com/paksazanfars/17044
Create:
Last Update:

#ارژن، روایتی از مرگ در سکوت و زندگی در مقاومت

    ✍🏻محمد ناصری‌راد، مستندساز و مطالبه گر اجتماعی

در پهنه‌ی زاگرس، آن‌جا که آفتاب نخستین پرتوهایش را بر دره‌های سنگی و دشت‌های سبز می‌افکند و نسیم از شیار کوهستان به جانب دشت می‌دود، تالابی بود؛ یا درست‌تر بگویم، تالابی که بود. ارژن، این زخم کهنه‌ٔ طبیعت، اکنون تالاب نیست؛ خاطره‌ای بر صفحه‌ی ترک‌خورده‌ی خاک است.

این خاموشی، مرگی طبیعی نیست. برعکس، مرگی است که حاصل تصمیم‌هایی در سایه و پشت پرده گرفته شد، در پستوهای توسعه‌ی بی‌قاعده، در جلساتی که سود را بر حق و عدد را بر حقیقت ترجیح دادند.

اینجا قصه‌ٔ آسمان بی‌بار نیست؛ اگر چنین بود، دیگر تالاب‌های جهان نیز باید یکی پس از دیگری می‌مردند. اینجا قصه‌ٔ آزمندیِ بی‌مرز انسان است که زمین را به مزرعه بدل کرد و مزرعه را به کویر.

ارژن را کسانی خشکاندند که در لباس خدمت، زمین را برای مصرف خویش شخم و رقم زدند. کسانی که به نام توسعه، چاه کندند، پمپاژ ساختند و آب را در مسیرهایی گسیل داشتند که بویی از بوم‌شناسی نبرده بودند. آنانی که هرگز با پرواز پلیکان و آواز چنگر خیس نشده بودند، اما با نمودار و آمار، سرنوشت زیست‌بومی کهن را رقم زدند.

کشاورزی بی‌مهار، با کشت‌هایی که با اقلیم منطقه سازگاری نداشت، پیکره‌ی این تالاب را تکه پاره کرد. شالیزارهایی که در حاشیه‌ٔ یک زیستگاه خشک‌زی کِشته شدند، همچون خوره به جان آب افتادند. همان آب کمیاب، که باید زندگی را پاس می‌داشت، صرف تولیداتی شد که بقای هیچ بومی و پرنده‌ای را در پی نداشت، مگر سودی زودگذر در بازارِ مکاره و به سود سوداگرانِ طَماع.

و بدتر از همه، این بود که این غارتِ بی‌صدا در حصاری از بی‌عملی سازمانی و توجیه‌های اداری رخ داد. متولیانی که می‌بایست صدای طبیعت باشند، خود به صدای خفیف تبدیل شدند. هیچ‌گاه میان کشاورزی و حفاظت، توازنی عقلانی برقرار نشد. بلکه هر بار کفه‌ی ترازو به سود مصرف‌کننده‌ٔ آنی و به اسم خودکفایی در محصول سنگینی کرد.

در این میان، دام نیز سهم خود را ایفا کرد. گوسفند و بز و گاومیش، حیواناتی که روزگاری در همزیستی با تالاب نفس می‌کشید، امروز با حضور بی‌ضابطه و فشار فیزیکی‌شان، به سلاحی علیه خاک و گیاه و آب بدل شده اند. حضور بی‌حد و حصری که با عنوان "معیشت سنتی" توجیه می‌شود، هیچ نسبتی با سنت اکولوژیک گذشته ندارد. سنت، حفظ تعادل بود اما امروز دیگر نه تعادلی وجود است و نه دیگر عدالت، حتی به صورت نسبی و فصلی.

اکنون، که صدای غورباقه‌ها خفه شده و پرواز پرندگان در آسمان ارژن به خاطره بدل گشته، باز هم امید هست. اگر امید را در اقدام بجوییم. اگر حقیقت را در زیستن با طبیعت بدانیم، نه بهره‌کشی بی‌حساب از آن.

نجات ارژن از دل همین خاک ممکن است، اگر دست زیاده‌خواهان کوتاه شود، اگر کشت‌های پرآب‌بَر از سایه‌ی تالاب برچیده گردد. اگر آب، به حکم زیست‌بوم توزیع شود، اگر دام جای خویش را در حاشیه‌ی امن و محدود بیابد، و اگر صدای بوم‌شناس و بوم‌دار، به جای فریاد در خلأ، به تصمیم در شوراها بدل شود.

اما مهم‌تر از همه، اگر مردمان دشت و مدیران میز، هر دو بپذیرند تالاب ملک شخصی نبوده و اولین قربانی توسعه نیست، بلکه سند حیاتِ سرزمین است. ارژن اگر بمیرد، تنها یک پهنه‌ی آبی را از دست نداده‌ایم، بلکه اعتبار خود را در برابر زمین از کف داده‌ایم.

این نوشتار آغازی‌ست برای همان صداقت؛ فریادی به جای سکوت.
باشد که بشنوند.
اگر نشنوند، تاریخ خواهد نوشت که ما پیش از مرگ #ارژن، هشدار دادیم.

https://B2n.ir/xx3625

BY پاکسازان طبیعت فارس




Share with your friend now:
group-telegram.com/paksazanfars/17044

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

He adds: "Telegram has become my primary news source." In December 2021, Sebi officials had conducted a search and seizure operation at the premises of certain persons carrying out similar manipulative activities through Telegram channels. At its heart, Telegram is little more than a messaging app like WhatsApp or Signal. But it also offers open channels that enable a single user, or a group of users, to communicate with large numbers in a method similar to a Twitter account. This has proven to be both a blessing and a curse for Telegram and its users, since these channels can be used for both good and ill. Right now, as Wired reports, the app is a key way for Ukrainians to receive updates from the government during the invasion. Channels are not fully encrypted, end-to-end. All communications on a Telegram channel can be seen by anyone on the channel and are also visible to Telegram. Telegram may be asked by a government to hand over the communications from a channel. Telegram has a history of standing up to Russian government requests for data, but how comfortable you are relying on that history to predict future behavior is up to you. Because Telegram has this data, it may also be stolen by hackers or leaked by an internal employee. If you initiate a Secret Chat, however, then these communications are end-to-end encrypted and are tied to the device you are using. That means it’s less convenient to access them across multiple platforms, but you are at far less risk of snooping. Back in the day, Secret Chats received some praise from the EFF, but the fact that its standard system isn’t as secure earned it some criticism. If you’re looking for something that is considered more reliable by privacy advocates, then Signal is the EFF’s preferred platform, although that too is not without some caveats.
from us


Telegram پاکسازان طبیعت فارس
FROM American