دو کلمه حرف حساب
علی مرادی مراغه ای
چرا ساعتها بحث میکنیم که چقدر اهل دانش هستیم اثبات دانش ما خیلی ساده است، کافی است ببینیم چند درصد مساحت خانهمان را کتابخانه و کتابهایمان تشکیل میدهد.
البته زود، لب تاپ و کتابهای پی دی اف مان را وسط نکشیم!
مطالعه در گروههای تلگرام و چتهای آن نمیتواند جای کتاب را بگیرد مانند اینست که وقتی تشنه هستید بهجای آبی گوارا، به نوشابههای گازدار پناه ببرید.
اینها تنها بهعنوان آغاز مطالعه و نقطه عزیمت باید باشد نه تمامت مطالعه. چون مطالعهی اصلی باید باعث فکر کردن و شک کردن ما بشود.
بهقول نیچه، آنکه میخواهد پرواز بیاموزد، اول باید ایستادن و راه رفتن و دويدن و...بیاموزد!
برای تغییر و استعلا، اول جرات شک کردن داشته باشید.
عيد آمده و هر سال جدید دست بهکار میشویم اول لباسهایمان را نو میکنیم بعد وسایل خانه و دکوراسیون و...
میخواهیم دنیا را تغییر دهیم اما به خودمان اصلا دست نمیزنیم از لباسهای کهنه خسته میشویم اما از باورهایی که بدون نقد، عمری در کنج ذهنمان نشستهاند خسته نمی شویم!
اسباب خانه و دور و برمان را تغییر میدهیم باز هم سیر نمیشویم، دوباره تغییر و هزینه میکنیم اما بهجای اینهمه هزینه، یکبار بر گردیم خودمان را تازه کنیم آنوقت، خواهید دید که کل دنیا و اطرافتان بهصورت اعجاب انگیزی تغییر یافته است.
به خودتان جرات داده یک نگاه انتقادی به دکوراسیون ذهنتان بیندازید ببینید صدها افکار خرافی و تعصب آلود سالهاست در کنج ذهنتان اطراق کرده، گویی از عهد بوق هر چه دیگران، رسومات غلط بوده در آن تلنبار کرده و شما پذیرفتهاید و این همه بار بیمصرف را با خود حمل میکنید، نه تنها حمل میکنید بلکه حتی حاضرید خود را فدای آنها کنید.
ببخشید افسار خود را دادهایم دستِ آنها و به هر کجا که میخواهند ما را میبرند.
از دست آنها چگونه میتوان خلاص شد؟
خیلی ساده است کافی است کمی کمتر حرف زده کمی کتابی خوب بخوانید.
راستی، آخرین روزنامه یا کتابی که خواندهاید کی بوده؟
یا اصلا آخرین کتابی که خریدهاید کی بوده؟
یادتان می آید؟
یا آخرین کتابی که برای بچهتان گرفتهاید کی بوده؟
بگذارید به جای شما من جواب دهم، من علم غیب ندارم اما میدانم که بسیاری از شماها یادتان نمیآید! چون اگر یادتان میآمد در آنصورت، تیراژ کتاب در کشورمان که به 50 نسخه نمیرسید!
اگر آخرین کتابی که خریده بودید یادتان میآمد، در آنصورت، شاهد انقراض آخرین دایناسور شهرتان، یعنی بسته شدن آخرین کتابفروشی شهرتان که نمیشدید.
هیچ چیز غمگینتر از این نيست که صبح وقتی از خانه میزنید بیرون، یک مرتبه ببینید تنها کتابفروشی شهرتان که بیش از 50 سال دوام آورده بوده تخلیه میکنند و کتابهای زبان بسته را بهصورت قر و قاطی اعم از فلسفی، تاریخی، شاهکارهای ادبی...همه را داخل گونی میچپانند قراردادهای اجتماعی روسو با مکانیک کوانتوم و سایه ظلمت مرحوم کارو با لویاتان اثر توماس هابز مثل کاه در یک گونی تپانده میشوند!
چند روز بعد میبینی که همان محل شده پیتزا فروشی! و دو تا دختر و پسر نشستهاند با همدیگر اختلاط فکری میکنند!
در حالیکه همین محل که تا دیروز کتابفروشی بوده گویی محل مناسبی برای این اختلاط مثلا فکری نبوده است.
آری داشتم میگفتم، با خواندن کتابی خوب، خیلی راحت عوض میشوید، تازه میشوید، نه تنها خودتان، بلکه دور و برتان، کشورتان و جهانتان هم تازه میشود.
من قول میدهم اگر در سال، کمی کتاب تاریخ، فلسفه، ادبیات...خلاصه به هر چه علاقه دارید بخوانید، یک شخص تازه ای میشوید.
قول میدهم اگر چند جلد رمان خوب بخوانید تحول در خودتان را خواهید دید.
خواندن رمان، افق دیدتان را وسیع میکند، اگر در سال، نه پنجاه تا رمان نه سی تا حتی نه ده تا بلکه تنها پنج تا رمان خوب مثل جنگ و صلح تولستوی، ژان کریستف رومن رولان یا نان و شراب سیلونه را بخوانید سال تمام نشده کاملا آدم دیگری میشوید.
فقط بهترین ها را بخوانید وقتتان ارزشمند است به خواندن همه چیز افتخار ندهید بهقول کافکا، کتابی بخوانید که گازتان بگیرد، نیش تان بزند مثل مشت بخورد به جمجمهتان.
کتابهایی بخوانید که باورهای شما را به چالش بکشند.
یادتان باشد که خطرناکترین آدمها آنهایی هستند که تنها کتابهایی می خوانند که شبیه افکارشان است و یا یک کتاب میخوانند و یا همیشه یک رسانه یا شبکه خبری خاص را میبینند یا همیشه در یک گروه سیاسی، فکری یا مذهبیِ خاص حاضر میشوند.
این یعنی مسدود کردن ورودیهای مغز به روی تنوعات فکریِ عالَم، یعنی به تدریج تبدیل شدن به یک رُباتِ برنامهریزی شده توسط رهبران و لیدرهای آن فکر!
اینجا شبیه چکُشی میگردید که همه دنیا را میخ خواهد دید.
مطلب آخر اینکه، کار زیادی انجام ندهید اما هر کاری که انجام میدهید آنرا به بهترین نحو انجام دهید.
@regarasakan
علی مرادی مراغه ای
چرا ساعتها بحث میکنیم که چقدر اهل دانش هستیم اثبات دانش ما خیلی ساده است، کافی است ببینیم چند درصد مساحت خانهمان را کتابخانه و کتابهایمان تشکیل میدهد.
البته زود، لب تاپ و کتابهای پی دی اف مان را وسط نکشیم!
مطالعه در گروههای تلگرام و چتهای آن نمیتواند جای کتاب را بگیرد مانند اینست که وقتی تشنه هستید بهجای آبی گوارا، به نوشابههای گازدار پناه ببرید.
اینها تنها بهعنوان آغاز مطالعه و نقطه عزیمت باید باشد نه تمامت مطالعه. چون مطالعهی اصلی باید باعث فکر کردن و شک کردن ما بشود.
بهقول نیچه، آنکه میخواهد پرواز بیاموزد، اول باید ایستادن و راه رفتن و دويدن و...بیاموزد!
برای تغییر و استعلا، اول جرات شک کردن داشته باشید.
عيد آمده و هر سال جدید دست بهکار میشویم اول لباسهایمان را نو میکنیم بعد وسایل خانه و دکوراسیون و...
میخواهیم دنیا را تغییر دهیم اما به خودمان اصلا دست نمیزنیم از لباسهای کهنه خسته میشویم اما از باورهایی که بدون نقد، عمری در کنج ذهنمان نشستهاند خسته نمی شویم!
اسباب خانه و دور و برمان را تغییر میدهیم باز هم سیر نمیشویم، دوباره تغییر و هزینه میکنیم اما بهجای اینهمه هزینه، یکبار بر گردیم خودمان را تازه کنیم آنوقت، خواهید دید که کل دنیا و اطرافتان بهصورت اعجاب انگیزی تغییر یافته است.
به خودتان جرات داده یک نگاه انتقادی به دکوراسیون ذهنتان بیندازید ببینید صدها افکار خرافی و تعصب آلود سالهاست در کنج ذهنتان اطراق کرده، گویی از عهد بوق هر چه دیگران، رسومات غلط بوده در آن تلنبار کرده و شما پذیرفتهاید و این همه بار بیمصرف را با خود حمل میکنید، نه تنها حمل میکنید بلکه حتی حاضرید خود را فدای آنها کنید.
ببخشید افسار خود را دادهایم دستِ آنها و به هر کجا که میخواهند ما را میبرند.
از دست آنها چگونه میتوان خلاص شد؟
خیلی ساده است کافی است کمی کمتر حرف زده کمی کتابی خوب بخوانید.
راستی، آخرین روزنامه یا کتابی که خواندهاید کی بوده؟
یا اصلا آخرین کتابی که خریدهاید کی بوده؟
یادتان می آید؟
یا آخرین کتابی که برای بچهتان گرفتهاید کی بوده؟
بگذارید به جای شما من جواب دهم، من علم غیب ندارم اما میدانم که بسیاری از شماها یادتان نمیآید! چون اگر یادتان میآمد در آنصورت، تیراژ کتاب در کشورمان که به 50 نسخه نمیرسید!
اگر آخرین کتابی که خریده بودید یادتان میآمد، در آنصورت، شاهد انقراض آخرین دایناسور شهرتان، یعنی بسته شدن آخرین کتابفروشی شهرتان که نمیشدید.
هیچ چیز غمگینتر از این نيست که صبح وقتی از خانه میزنید بیرون، یک مرتبه ببینید تنها کتابفروشی شهرتان که بیش از 50 سال دوام آورده بوده تخلیه میکنند و کتابهای زبان بسته را بهصورت قر و قاطی اعم از فلسفی، تاریخی، شاهکارهای ادبی...همه را داخل گونی میچپانند قراردادهای اجتماعی روسو با مکانیک کوانتوم و سایه ظلمت مرحوم کارو با لویاتان اثر توماس هابز مثل کاه در یک گونی تپانده میشوند!
چند روز بعد میبینی که همان محل شده پیتزا فروشی! و دو تا دختر و پسر نشستهاند با همدیگر اختلاط فکری میکنند!
در حالیکه همین محل که تا دیروز کتابفروشی بوده گویی محل مناسبی برای این اختلاط مثلا فکری نبوده است.
آری داشتم میگفتم، با خواندن کتابی خوب، خیلی راحت عوض میشوید، تازه میشوید، نه تنها خودتان، بلکه دور و برتان، کشورتان و جهانتان هم تازه میشود.
من قول میدهم اگر در سال، کمی کتاب تاریخ، فلسفه، ادبیات...خلاصه به هر چه علاقه دارید بخوانید، یک شخص تازه ای میشوید.
قول میدهم اگر چند جلد رمان خوب بخوانید تحول در خودتان را خواهید دید.
خواندن رمان، افق دیدتان را وسیع میکند، اگر در سال، نه پنجاه تا رمان نه سی تا حتی نه ده تا بلکه تنها پنج تا رمان خوب مثل جنگ و صلح تولستوی، ژان کریستف رومن رولان یا نان و شراب سیلونه را بخوانید سال تمام نشده کاملا آدم دیگری میشوید.
فقط بهترین ها را بخوانید وقتتان ارزشمند است به خواندن همه چیز افتخار ندهید بهقول کافکا، کتابی بخوانید که گازتان بگیرد، نیش تان بزند مثل مشت بخورد به جمجمهتان.
کتابهایی بخوانید که باورهای شما را به چالش بکشند.
یادتان باشد که خطرناکترین آدمها آنهایی هستند که تنها کتابهایی می خوانند که شبیه افکارشان است و یا یک کتاب میخوانند و یا همیشه یک رسانه یا شبکه خبری خاص را میبینند یا همیشه در یک گروه سیاسی، فکری یا مذهبیِ خاص حاضر میشوند.
این یعنی مسدود کردن ورودیهای مغز به روی تنوعات فکریِ عالَم، یعنی به تدریج تبدیل شدن به یک رُباتِ برنامهریزی شده توسط رهبران و لیدرهای آن فکر!
اینجا شبیه چکُشی میگردید که همه دنیا را میخ خواهد دید.
مطلب آخر اینکه، کار زیادی انجام ندهید اما هر کاری که انجام میدهید آنرا به بهترین نحو انجام دهید.
@regarasakan
Forwarded from اتچ بات
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
پاوه نوشتی بارانی
✍️حبیب الله مستوفی
از خویش می گریزم در این دیار، باران
دلتنگ روزگارم بر من ببار، باران
بُغض گلوی ما را باری تو ترجمان باش
ای بی شکیب باران ای بی قرار، باران. (پرتو)
ابتدا در بارهٔ عنوان نوشته؛
*پاوه نوشت، چرا که در پاوه نوشته شده و در بارهٔ پاوه است.
*بارانی، زیرا باران های رگبار گون روزهای پایانی تعطیلات نوروزی و خلق مناظر بی بدیل و زیبا موجب رقص نا گزیر قلم شد.
دوم : گزارش تلاشی ناموفق
بامداد اولین روز کاری پس از تعطیلات نوروزی که کاهش تب و تاب مسافران و مهمانان ملموس است، خوشبختانه آسمان در تب و تاب ویژهٔ خود چشم ها را خیرهٔ برق صاعقه و گوش ها را مشغول غرش ابرها نمود و رگبارهای باران هر از چند گاهی سبزه ها و شکوفه های تازه شکوفا را نوازش می کند.
در پشت بام منزل( که هنوز از گردباد آپارتمان سازی در اَمان است!)درجستجوی زوایه ای هستم تا با دوربین گوشی همراه بتوانم شاهو و شهر، آتشگاه و دامنه هایش را با دَرَنیشه که تنها دو روز است لباس سبز به تن کرده، همراه نوای سحر آمیز باران در قاب فیلم بگذارم مگر به زعم خودم به زمانِ توقف ناپذیر و گریز پا برای لحظاتی هر چند کوتاه برای آینده و آیندگان فرمان ایست داده باشم.
اما افسوس که تلاشم ناکام ماند و در برابر رویش هندسی سیمان، آهن، سنگ(تعبیر سهراب) دست ها را بر سَر نهادم و تسلیم شدم و به ندایی درونی گوش می کردم که؛ زیبایی غیر خدادادی در این شهر سال ها است به قربانگاه رفته است، باور کنید کمترین رَوزَن را نیافتم و تنها چند عکس برداشتم و در پشت پنجره به تماشای بهار و باران ایستادم و ابیاتی از فریدون مشیری را به یاد آوردم؛
آه ای باران، ای امید جان بیداران!
بر پلیدی ها که عمری ست درگرداب آن غرقیم
آیا چیره خواهی شد؟
قصدم تمام کردن نوشته بود که در میان یادداشت هایم تصویر صورت جلسهٔ انجمن شهر پاوه در تاریخ ۱۳۴۹/۸/۲۶خ را دیدم که پنجرهٔ دیگری را بر من گشود. انجمن شهردر در بند( ۲ ) این صورتجلسه شهرداری را موظف نموده که از صدور پروانهٔ ساخت برای ساختمان های بیش از دو طبقه چنانچه ارتفاع از کف خیابان پشت فرمانداری الی سراب هولی(امام خمینی و امام شافعی فعلی)، (ششم بهمن و نهم آبان آن روز )بالاتر رود خود داری نماید امضا کنندگان ۵۵ سال پیش این صورتجلسه که اینک همه رُخ در نقاب سردِ خاک کشیده اند مرحومان؛
۱-نقی متران رئیس ۲-عزت سابقی نایب رئیس۳- غفار بکری نایب رئیس ۴-فره عبدی منشی ۵-حسن حق شناس منشی
نامشان زمزمهٔ نیم شب مستان باد
تا نگویند که از یاد فراموشانند
پیش خود فکر می کردم که اگر آن فکر بکر تا آخِر اجرایی می شد و در چنبرهٔ منافع و مصالح قرار نمی گرفت آیا اینک شهر زیباتری نداشتیم!؟
برای راستی آزمایی جواب این پرسش از بزرگواری که ساکن محلهٔ خیابان مرکزی بود درخواست کردم تا از آن زاویه فیلمی تهیه کند که پیوست یادداشت کرده ام. اگر آن مصوبه اجرایی می شد دیدگاه کلیهٔ ساختمان های پایین دست تا خیابان سنگفرش و تکیه نیز چنین بود و این لازمهٔ مناطق شیب دار است و منافاتی با رشد عمودی که می توانست در محلات جدید شهر که دارای شیب کمتری است صورت گیرد ندارد.
به امید برکت باران برای این دیار سپند و پایداری و سرفرازیَش تا آن گاه که آواز باد و باران در جهان روان است؛
پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را زین گونه یادگاران
وین نغمه محبت،بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقی ست آواز باد و باران
(م. سرشک)
@kiwmars
✍️حبیب الله مستوفی
از خویش می گریزم در این دیار، باران
دلتنگ روزگارم بر من ببار، باران
بُغض گلوی ما را باری تو ترجمان باش
ای بی شکیب باران ای بی قرار، باران. (پرتو)
ابتدا در بارهٔ عنوان نوشته؛
*پاوه نوشت، چرا که در پاوه نوشته شده و در بارهٔ پاوه است.
*بارانی، زیرا باران های رگبار گون روزهای پایانی تعطیلات نوروزی و خلق مناظر بی بدیل و زیبا موجب رقص نا گزیر قلم شد.
دوم : گزارش تلاشی ناموفق
بامداد اولین روز کاری پس از تعطیلات نوروزی که کاهش تب و تاب مسافران و مهمانان ملموس است، خوشبختانه آسمان در تب و تاب ویژهٔ خود چشم ها را خیرهٔ برق صاعقه و گوش ها را مشغول غرش ابرها نمود و رگبارهای باران هر از چند گاهی سبزه ها و شکوفه های تازه شکوفا را نوازش می کند.
در پشت بام منزل( که هنوز از گردباد آپارتمان سازی در اَمان است!)درجستجوی زوایه ای هستم تا با دوربین گوشی همراه بتوانم شاهو و شهر، آتشگاه و دامنه هایش را با دَرَنیشه که تنها دو روز است لباس سبز به تن کرده، همراه نوای سحر آمیز باران در قاب فیلم بگذارم مگر به زعم خودم به زمانِ توقف ناپذیر و گریز پا برای لحظاتی هر چند کوتاه برای آینده و آیندگان فرمان ایست داده باشم.
اما افسوس که تلاشم ناکام ماند و در برابر رویش هندسی سیمان، آهن، سنگ(تعبیر سهراب) دست ها را بر سَر نهادم و تسلیم شدم و به ندایی درونی گوش می کردم که؛ زیبایی غیر خدادادی در این شهر سال ها است به قربانگاه رفته است، باور کنید کمترین رَوزَن را نیافتم و تنها چند عکس برداشتم و در پشت پنجره به تماشای بهار و باران ایستادم و ابیاتی از فریدون مشیری را به یاد آوردم؛
آه ای باران، ای امید جان بیداران!
بر پلیدی ها که عمری ست درگرداب آن غرقیم
آیا چیره خواهی شد؟
قصدم تمام کردن نوشته بود که در میان یادداشت هایم تصویر صورت جلسهٔ انجمن شهر پاوه در تاریخ ۱۳۴۹/۸/۲۶خ را دیدم که پنجرهٔ دیگری را بر من گشود. انجمن شهردر در بند( ۲ ) این صورتجلسه شهرداری را موظف نموده که از صدور پروانهٔ ساخت برای ساختمان های بیش از دو طبقه چنانچه ارتفاع از کف خیابان پشت فرمانداری الی سراب هولی(امام خمینی و امام شافعی فعلی)، (ششم بهمن و نهم آبان آن روز )بالاتر رود خود داری نماید امضا کنندگان ۵۵ سال پیش این صورتجلسه که اینک همه رُخ در نقاب سردِ خاک کشیده اند مرحومان؛
۱-نقی متران رئیس ۲-عزت سابقی نایب رئیس۳- غفار بکری نایب رئیس ۴-فره عبدی منشی ۵-حسن حق شناس منشی
نامشان زمزمهٔ نیم شب مستان باد
تا نگویند که از یاد فراموشانند
پیش خود فکر می کردم که اگر آن فکر بکر تا آخِر اجرایی می شد و در چنبرهٔ منافع و مصالح قرار نمی گرفت آیا اینک شهر زیباتری نداشتیم!؟
برای راستی آزمایی جواب این پرسش از بزرگواری که ساکن محلهٔ خیابان مرکزی بود درخواست کردم تا از آن زاویه فیلمی تهیه کند که پیوست یادداشت کرده ام. اگر آن مصوبه اجرایی می شد دیدگاه کلیهٔ ساختمان های پایین دست تا خیابان سنگفرش و تکیه نیز چنین بود و این لازمهٔ مناطق شیب دار است و منافاتی با رشد عمودی که می توانست در محلات جدید شهر که دارای شیب کمتری است صورت گیرد ندارد.
به امید برکت باران برای این دیار سپند و پایداری و سرفرازیَش تا آن گاه که آواز باد و باران در جهان روان است؛
پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را زین گونه یادگاران
وین نغمه محبت،بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقی ست آواز باد و باران
(م. سرشک)
@kiwmars
Telegram
attach 📎
✍️مصطفی ملکیان
🔹انسان مدرن برای این که تنهایی خود را فراموش کند، پدیدهای به نام سرگرمی درست کرد که اصلا برای انسان سنتی وجود نداشت. سرگرمی یعنی چیزی که تا حواسم به تنهایی میرود، فوری خودم را به آن مشغول کنم تا تنهایی خودم را از یاد ببرم. اگر کسی در خانه نباشد تلویزیون تماشا میکنم. به رادیو گوش میدهم و کتاب میخوانم. چون نمیتوانم احساس تنهایی خود را تحمل کنم.
#ملکیان
@regarasakan
🔹انسان مدرن برای این که تنهایی خود را فراموش کند، پدیدهای به نام سرگرمی درست کرد که اصلا برای انسان سنتی وجود نداشت. سرگرمی یعنی چیزی که تا حواسم به تنهایی میرود، فوری خودم را به آن مشغول کنم تا تنهایی خودم را از یاد ببرم. اگر کسی در خانه نباشد تلویزیون تماشا میکنم. به رادیو گوش میدهم و کتاب میخوانم. چون نمیتوانم احساس تنهایی خود را تحمل کنم.
#ملکیان
@regarasakan
Forwarded from زەوی سهخت و ئاسمان دوور (Goran)
°
پهن کردنِ چتر تقدس بر سرِ نظام سیاسیِ یک سرزمین، یکی از صدها اشتباه هولناکی هست که هرگز قابلیت ترمیم شدن ندارد، زیرا چه آنهایی که این چتر را باز میکنند و چه تودهٔ مردمی که در ابتدا آن را میپذیرند، نمیدانند حکومت دستاوردی بشریست و حاکمان نیز انسانهایی هستند که شاید به انواع خطاها آلوده باشند. این اشتباهِ هولناک، صاحبانِ قدرت را از دایرهی نقد بیرون میبرد و لباسی آسمانی بر قامتشان میدوزد. وقتی نظام سیاسی مقدس شود دیگر نمیتوان از کاستیهای آن سخن گفت و هنگامیکه اربابان قدرتِ مشروعیت خود را نه از سوی زمین بلکه از آسمان دانستند، مسلماً خود را پاسخگو به جامعه هم نمیدانند و به واسطهی این توهم از مردم اطاعتِ مطلق و بیچون و چرا طلب میکنند.
#نظريه_جامعه_شناسی_دوران_معاصر
#جورج_ریتزر
@kiwmars
پهن کردنِ چتر تقدس بر سرِ نظام سیاسیِ یک سرزمین، یکی از صدها اشتباه هولناکی هست که هرگز قابلیت ترمیم شدن ندارد، زیرا چه آنهایی که این چتر را باز میکنند و چه تودهٔ مردمی که در ابتدا آن را میپذیرند، نمیدانند حکومت دستاوردی بشریست و حاکمان نیز انسانهایی هستند که شاید به انواع خطاها آلوده باشند. این اشتباهِ هولناک، صاحبانِ قدرت را از دایرهی نقد بیرون میبرد و لباسی آسمانی بر قامتشان میدوزد. وقتی نظام سیاسی مقدس شود دیگر نمیتوان از کاستیهای آن سخن گفت و هنگامیکه اربابان قدرتِ مشروعیت خود را نه از سوی زمین بلکه از آسمان دانستند، مسلماً خود را پاسخگو به جامعه هم نمیدانند و به واسطهی این توهم از مردم اطاعتِ مطلق و بیچون و چرا طلب میکنند.
#نظريه_جامعه_شناسی_دوران_معاصر
#جورج_ریتزر
@kiwmars
Forwarded from دهنگیکوردستان
📆 ساڵیادی جینۆسایدكردنی 22 ههزار گهنج و دهربهدهركردنی 750 ههزارکەسی فەیلی
✍جینۆسایدی فەیلییەکان لە 4ی نیسانی ساڵی 1980 دهستپێكرد و تاوەکو 1990 بهردهوام بوو، لەو ماوەیەدا 400 بازرگانی کوردانی فەیلی دەستگیرکران و هەموو ماڵ و مۆڵکی گوازراوه و نەگوازراویان دەستینان بەسەرداگیرا. هەروەها بە بڕیاری مەجلسی قیادە سەورەی بەعسییەکان، کوردانی فەیلی تاوانباركران به فارسبوون و به زۆرهملێ بۆ ئێران و باشووری عێراق راگواستران. سهندنهوهی مافی هاووڵاتی بوون، کوشتنی پیاو و منداڵان، هەڵوەشاندنەوەی گرێبەستی هاوسەری، بێسهروشوێنكردنی گهنجان، بڕیاری ژماره 916ی ساڵی 1980، بڕیاری ژماره 180ی ساڵی 1980، بڕیاری ژماره 666ی ساڵی 1980، بڕیاری ژماره 474ی ساڵی 1981، دهركردنی ههزاران بڕیاری دیكه، جینۆسایدكردنی 22 ههزار گهنج، دهربهدهركردنی 750 ههزار کەس، و ئاخریشەوە بهجینۆساید ناساندنی کوردانی فەیلی لە ساڵی 2010.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📆 سالیاد نسل کشی 22 هزار جوان و آوارە کردن 750 هزار نفر کورد فەیلی
✍نسل کشی فەیلی ها از 15 فروردین 1359 آغاز شد و تا سال 1369 ادامه یافت و در این مدت 400 تاجر کرد فەیلی دستگیر و تمامی اموال آنها مصادره شد. شورای رهبری بعث نیز فەیلی ها را به فارس بودن متهم کرد و آنها را به زور به ایران و جنوب عراق تبعید کرد. سلب حقوق شهروندی، قتل مردان و کودکان، فسخ عقد ازدواج، مفقود شدن جوانان، تصمیم شماره 916 سال 1359، تصمیم شماره 180 سال 1359، تصمیم شماره 666 سال 1359، تصمیم شماره 474 سال 1360، قتل عام 22000 جوان، تبعید 750000 نفر و در نهایت به رسمیت شناختن نسل کشی فەیلیها در سال 2010
✍جینۆسایدی فەیلییەکان لە 4ی نیسانی ساڵی 1980 دهستپێكرد و تاوەکو 1990 بهردهوام بوو، لەو ماوەیەدا 400 بازرگانی کوردانی فەیلی دەستگیرکران و هەموو ماڵ و مۆڵکی گوازراوه و نەگوازراویان دەستینان بەسەرداگیرا. هەروەها بە بڕیاری مەجلسی قیادە سەورەی بەعسییەکان، کوردانی فەیلی تاوانباركران به فارسبوون و به زۆرهملێ بۆ ئێران و باشووری عێراق راگواستران. سهندنهوهی مافی هاووڵاتی بوون، کوشتنی پیاو و منداڵان، هەڵوەشاندنەوەی گرێبەستی هاوسەری، بێسهروشوێنكردنی گهنجان، بڕیاری ژماره 916ی ساڵی 1980، بڕیاری ژماره 180ی ساڵی 1980، بڕیاری ژماره 666ی ساڵی 1980، بڕیاری ژماره 474ی ساڵی 1981، دهركردنی ههزاران بڕیاری دیكه، جینۆسایدكردنی 22 ههزار گهنج، دهربهدهركردنی 750 ههزار کەس، و ئاخریشەوە بهجینۆساید ناساندنی کوردانی فەیلی لە ساڵی 2010.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📆 سالیاد نسل کشی 22 هزار جوان و آوارە کردن 750 هزار نفر کورد فەیلی
✍نسل کشی فەیلی ها از 15 فروردین 1359 آغاز شد و تا سال 1369 ادامه یافت و در این مدت 400 تاجر کرد فەیلی دستگیر و تمامی اموال آنها مصادره شد. شورای رهبری بعث نیز فەیلی ها را به فارس بودن متهم کرد و آنها را به زور به ایران و جنوب عراق تبعید کرد. سلب حقوق شهروندی، قتل مردان و کودکان، فسخ عقد ازدواج، مفقود شدن جوانان، تصمیم شماره 916 سال 1359، تصمیم شماره 180 سال 1359، تصمیم شماره 666 سال 1359، تصمیم شماره 474 سال 1360، قتل عام 22000 جوان، تبعید 750000 نفر و در نهایت به رسمیت شناختن نسل کشی فەیلیها در سال 2010
Forwarded from شارنامه| صلاح الدین خدیو
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔺از وستفالیا بە ایستفالیا: غزه غرق در خون
با انتشار این فیلم، دروغ دو هفته پیش اسرائیل دربارەی کشتار امدادگران رفح برملا شد
5 دستگاه آمبولانس و 1 خودروی آتش نشانی با چراغ های گردان برای کمک به مجروحان در حال حرکتند.
به یکباره سربازان اسرائیلی آتش گشودە و 15 سرنشین آنها را اعدام می کنند.
میزان کشنار در غزه به حدی رسیده که افکار عمومی عملا کرخت و اشباع شده.
آیا با جهان جدیدی مواجهیم؟ مقصر کیست؟
سادەترین پاسخ مقصر قلمداد کردن آمریکا به عنوان حامی اصلی اسرائیل است. اما این کافی نیست.
روسیه، چین، هند، ترکیه، برزیل و تمام قدرت های بزرگ و متوسط تازه هم گناهکارند.
چرا مانند عراق 1991 و یوگسلاوی 1999 اصل مداخلەی بشردوستانە فعال نمی شود؟
چون در مورد دولت وقت سوریه هم که با پشتگرمی حامیان خارجیش صدها هزار غیر نظامی را کشت نیز اعمال نشد!
قدرت های نوظهور بالا با مفاهیم غربی حقوق بشر، آزادی و دمکراسی که مبنای نظری مداخله در امور داخلی کشورها است، چندان سازگار نیستند.
این رویکرد وقتی با منطق ژئوپولتیک جهان غربی مماس می شود، نتیجەاش غزە است!
نظم وستفالیایی دارد ایستفالیایی - شرقی مآب - می شود!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
با انتشار این فیلم، دروغ دو هفته پیش اسرائیل دربارەی کشتار امدادگران رفح برملا شد
5 دستگاه آمبولانس و 1 خودروی آتش نشانی با چراغ های گردان برای کمک به مجروحان در حال حرکتند.
به یکباره سربازان اسرائیلی آتش گشودە و 15 سرنشین آنها را اعدام می کنند.
میزان کشنار در غزه به حدی رسیده که افکار عمومی عملا کرخت و اشباع شده.
آیا با جهان جدیدی مواجهیم؟ مقصر کیست؟
سادەترین پاسخ مقصر قلمداد کردن آمریکا به عنوان حامی اصلی اسرائیل است. اما این کافی نیست.
روسیه، چین، هند، ترکیه، برزیل و تمام قدرت های بزرگ و متوسط تازه هم گناهکارند.
چرا مانند عراق 1991 و یوگسلاوی 1999 اصل مداخلەی بشردوستانە فعال نمی شود؟
چون در مورد دولت وقت سوریه هم که با پشتگرمی حامیان خارجیش صدها هزار غیر نظامی را کشت نیز اعمال نشد!
قدرت های نوظهور بالا با مفاهیم غربی حقوق بشر، آزادی و دمکراسی که مبنای نظری مداخله در امور داخلی کشورها است، چندان سازگار نیستند.
این رویکرد وقتی با منطق ژئوپولتیک جهان غربی مماس می شود، نتیجەاش غزە است!
نظم وستفالیایی دارد ایستفالیایی - شرقی مآب - می شود!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
Forwarded from پیوست
بە دوای ڕاستییەکاندا
هەر دوو کوڕەکەی لەدەرەوەی وڵات دەژیان. لەمێژە چاوەڕێی هەواڵێک لە لایەن ئەوانەوە بوو، بەڵکوو بزانێت لە کوێن و چی دەکەن. کەچی ئەو ئێوارە ڕێبوارێک ڕۆژنامەیێکی هێنا کە تێدا وێنەی هەردوو کوڕەکەی لە چاپ درابوو. پاش نوێژی شێوان چووە ماڵەدراوسێ و لە دوای چاکوچۆنی، ڕۆژنامەی دایە دەستی کوڕی دراوسێ هەتا بۆی بخوێنێتەوە و بزانێ لەژێر وێنەکەدا چی نووسراوە. کەچی کوڕە وتی: ئەم ڕۆژنامە هی وڵاتی خۆمان نییە و منیش سەرم لێی دەرناچێ. کابرا هەناسەیەکی ساردی هەڵکێشا. باوکی کوڕە وتی: مامەسۆفی دڵگیر مەبە. خۆ هێشتا نازانین لە ڕۆژنامەکەدا چی نووسراوە. مامە سۆفی وتی: ڕاستە کە من نەخوێندەوارم، بەڵام ئەم سەر و ڕدێنەشم لە بەر هەتاو سپی نەکردووە. چەند جاری دیکەش ڕووی داوە، کاتێ وێنەی کوڕی هەژارێک لە ڕۆژنامان لە چاپ دەدرێت، نەشەمە و نشوومەی باش نییە و دیارە شتێکی تاڵ قەوماوە.
منی هەژار ئەگەر سەرجەم داراییەکەم ببەستی بە کۆڵ کەروێشکدا، تانجی نایگاتێ. کوڕانی من لەبەر تەنگانەی ژیان و بە ئاواتی ژینێکی باشتر هاوڕێ لەگەڵ چەند لاوی دیکەی خەڵکی ناوچە، ئاوارەی هەندەران بوون. بەڵام وا دیارە بەرگی ڕۆژڕەشی ئێمە هەر بە تەشیی مەینەت ڕێسراوە.
بەیانییە و هێشتا ئاوەنگ(شەونم) لەسەر پەڕەی گوڵان ماوە. جریوەی چۆلەکە و سەیرە لەنێو دارانە و بۆنی گیابەند و بیزا تێکەڵ بە بۆنی بارانە. باڕە و بۆڕەی ئاژەڵان ناو دێی پڕ کردووە. پیاوان قۆڵیان هەڵماڵیوە و چوونەتە جووت و جۆماڵ. ژنان و کچان لە ڕێی کانین. ئەوا مامە سۆفی لە ماڵ دێتە دەر. دوێنێشەو هەتا بەیانی دەتگوت خوێیان لە چاوی کردبوو. سەیری ئاسمان دەکات. وەکوو بڵێی بارێکی قورسی لەسەر شانە. بیستبووی پیاوێکی وێنەگر چەند ڕۆژە لەگەڵ خێزانی لە نێو دێ نیشتەجێن. دەیانگوت ژنی کابرا شارەزای زمانی ئینگلیزییە. چووە بەردەرکەیان و تکای کرد کە بەڵکوو خانم بێت و هەواڵی ژێر وێنەکەی بۆ بخوێنێتەوە. پاش زۆرێک چاوەڕوانی، خانم هات. لەو دەماربەرزانە بوو کە کلکی کەر بە دەسماڵ دەگرن. بە دەم بنێشتجاوینەوە وتی: نووسراوە ئەو دوو کەسە سەر بە بزووتنەوەیەکن که لایەنگری کرێکارانی مان گرتوون. ئەو کردەوەی ئەوانە بە کاری دژە سیاسەت لەقەڵەم دراوە و ئێستا زیندانی سیاسین. مامە سۆفی وتی: چ کردەوەیەک؟ خودایا! هەر باسی ئابڕوومان نەبێت، هەر حەیامان نەچێت، ئیتر گرینگ نییە. خانم ڕۆژنامەکەی دایە دەستی و گەڕایەوە.
مامە سۆفی کە بەرەو ماڵ دەهاتەوە، چاوی کەوتە ماڵی میرزا. دەیزانی لەمێژە میرزا نەخۆشە. بە بۆنەی سەردان و هەواڵپرسین لایدایە ماڵیان. پاش تاوێک چاوی هیوای بڕییە میرزا و وتی: دەڵێن کوڕەکانم تووشی زیندانی سیاسی بوون. دەکرێ مانای ڕاستەقینەی چەند وشەم کورت و کرمانجی پێ بڵیت؟ ئەرێ سیاسەت چییە؟ میرزا وتی: سەیری کاری شوانان بکە. شوان ئەگەر پاک بێت، ڕان و مێگەل بێوەی دەبن، بەڵام شوانی ناپاک لە گورگ خراپترە. سیاسەت لای مرۆڤی پاک، واتە خاوەنداری کۆمەڵگا، بۆ ناپاکیش واتە کەڵکاوەژۆ(سوء استفاده) لە ئەوەی وشەی بەنرخ و بیروباوەڕی پیرۆزە، بۆ ئەوەی دەستەڵات بگرێتە دەست. مامە سۆفی وتی: ناپاکان چۆن کەڵک لە باوەڕە پیرۆزەکان دەگرن؟ میرزا وتی: دەڵێن قەدەر وایە کە هەژاران زۆرتر کار بکەن و سەرمایەداران خۆشتر ڕایبوێرن. هەتا خۆیان بەردەوام بن. مامە سۆفی پرسیاری کرد دەی جا پێوەندی زیندان و سیاسەت چۆنە؟ میرزا وتی: ئەوانەش دوو دەستەن. دەستەی یەکم ئەو سیاسەتمەدارانەن کە ئاستی گەندەڵی و بن دیوارییان گەیشتۆتە ڕادەیەک کە تازە تارەت هەڵناگرن و ئەگەری ئەوەیان هەیە کە هاوڕێیانی خۆشیان لە نوێژ بەرن. ئەگەرچی ئەوانە وەکوو سۆنە وان و بە هیچ ئاوێک تەڕ نابن و بەم هاسانییە لە کۆڵ خەڵک نابنەوە. بەڵام ڕەنگە بۆ ماوەیێک لە بەر زیندان لە سیاسەت دوور کەونەوە. بەڵام دەستەی دووهەم ئەو مرۆڤە بەشەرەفانەن کە دەیانەوێ نان و دۆی هەژاران یەکگرێت و ژێرچەپۆک نەبن. لەگەڵ زاڵم تێکهەڵدەچن. بۆیە تووشی زیندان دەبن و تازە هەوەڵی سیاسەتیانە. وادیارە کوڕانی تۆ سەر بە دەستەی دووهەمن و داریان بەدەم گەماڵەوە کردووە.
کاتێ مامە سۆفی دەهاتەوە بۆ ماڵ، نیگای بێخەوشی بڕیبووە ئاسۆ. لەبەرخۆیەوە وای لێکدەدایەوە کە ئەو هەموو ئاخەی کە بە ساڵان لە ناخمدا پەنگی خواردبوو ئێستا کوڕانی من لە غەریبی لێی تێگەیشتوون. دەروونی من گۆڕستانێک بوو لە قسە نەگوتراوەکان و ئەوان ئێستا دەیدرکێنن.
لە گۆڕیشدا هەر چاوەڕێی ئازایەتی و غیرەتتانم.
ماکسیم گورکی/ افسر صدارت
خوێنەری خاوەنبیر!
لەم چیرۆکەدا مرۆڤێکی برسی، دوور لە شار و نەخوێندەوار(بەڵام زۆر ڕەسەن) بە باشی لە قووڵترین ماناکانی کۆمەڵگا تێدەگات و ڕێگای خۆیشی دیاری دەکات. چوونکا بەدڵ لایەنگری پاکییە. شتی بەنرخ بەلایەوە ئابڕوویە، نەک گیرفان پڕ کردن. دەیەوێت تێبگات و هەر تێدەگات. ئەرکی میرزاکانیش شیکاری بابەتەکانی ڕۆژە بۆ خەڵک بە شێوازی کورت و کرمانجی.
عیسا ئەحمەدی١٤٠٤/٠١/١٥
هەر دوو کوڕەکەی لەدەرەوەی وڵات دەژیان. لەمێژە چاوەڕێی هەواڵێک لە لایەن ئەوانەوە بوو، بەڵکوو بزانێت لە کوێن و چی دەکەن. کەچی ئەو ئێوارە ڕێبوارێک ڕۆژنامەیێکی هێنا کە تێدا وێنەی هەردوو کوڕەکەی لە چاپ درابوو. پاش نوێژی شێوان چووە ماڵەدراوسێ و لە دوای چاکوچۆنی، ڕۆژنامەی دایە دەستی کوڕی دراوسێ هەتا بۆی بخوێنێتەوە و بزانێ لەژێر وێنەکەدا چی نووسراوە. کەچی کوڕە وتی: ئەم ڕۆژنامە هی وڵاتی خۆمان نییە و منیش سەرم لێی دەرناچێ. کابرا هەناسەیەکی ساردی هەڵکێشا. باوکی کوڕە وتی: مامەسۆفی دڵگیر مەبە. خۆ هێشتا نازانین لە ڕۆژنامەکەدا چی نووسراوە. مامە سۆفی وتی: ڕاستە کە من نەخوێندەوارم، بەڵام ئەم سەر و ڕدێنەشم لە بەر هەتاو سپی نەکردووە. چەند جاری دیکەش ڕووی داوە، کاتێ وێنەی کوڕی هەژارێک لە ڕۆژنامان لە چاپ دەدرێت، نەشەمە و نشوومەی باش نییە و دیارە شتێکی تاڵ قەوماوە.
منی هەژار ئەگەر سەرجەم داراییەکەم ببەستی بە کۆڵ کەروێشکدا، تانجی نایگاتێ. کوڕانی من لەبەر تەنگانەی ژیان و بە ئاواتی ژینێکی باشتر هاوڕێ لەگەڵ چەند لاوی دیکەی خەڵکی ناوچە، ئاوارەی هەندەران بوون. بەڵام وا دیارە بەرگی ڕۆژڕەشی ئێمە هەر بە تەشیی مەینەت ڕێسراوە.
بەیانییە و هێشتا ئاوەنگ(شەونم) لەسەر پەڕەی گوڵان ماوە. جریوەی چۆلەکە و سەیرە لەنێو دارانە و بۆنی گیابەند و بیزا تێکەڵ بە بۆنی بارانە. باڕە و بۆڕەی ئاژەڵان ناو دێی پڕ کردووە. پیاوان قۆڵیان هەڵماڵیوە و چوونەتە جووت و جۆماڵ. ژنان و کچان لە ڕێی کانین. ئەوا مامە سۆفی لە ماڵ دێتە دەر. دوێنێشەو هەتا بەیانی دەتگوت خوێیان لە چاوی کردبوو. سەیری ئاسمان دەکات. وەکوو بڵێی بارێکی قورسی لەسەر شانە. بیستبووی پیاوێکی وێنەگر چەند ڕۆژە لەگەڵ خێزانی لە نێو دێ نیشتەجێن. دەیانگوت ژنی کابرا شارەزای زمانی ئینگلیزییە. چووە بەردەرکەیان و تکای کرد کە بەڵکوو خانم بێت و هەواڵی ژێر وێنەکەی بۆ بخوێنێتەوە. پاش زۆرێک چاوەڕوانی، خانم هات. لەو دەماربەرزانە بوو کە کلکی کەر بە دەسماڵ دەگرن. بە دەم بنێشتجاوینەوە وتی: نووسراوە ئەو دوو کەسە سەر بە بزووتنەوەیەکن که لایەنگری کرێکارانی مان گرتوون. ئەو کردەوەی ئەوانە بە کاری دژە سیاسەت لەقەڵەم دراوە و ئێستا زیندانی سیاسین. مامە سۆفی وتی: چ کردەوەیەک؟ خودایا! هەر باسی ئابڕوومان نەبێت، هەر حەیامان نەچێت، ئیتر گرینگ نییە. خانم ڕۆژنامەکەی دایە دەستی و گەڕایەوە.
مامە سۆفی کە بەرەو ماڵ دەهاتەوە، چاوی کەوتە ماڵی میرزا. دەیزانی لەمێژە میرزا نەخۆشە. بە بۆنەی سەردان و هەواڵپرسین لایدایە ماڵیان. پاش تاوێک چاوی هیوای بڕییە میرزا و وتی: دەڵێن کوڕەکانم تووشی زیندانی سیاسی بوون. دەکرێ مانای ڕاستەقینەی چەند وشەم کورت و کرمانجی پێ بڵیت؟ ئەرێ سیاسەت چییە؟ میرزا وتی: سەیری کاری شوانان بکە. شوان ئەگەر پاک بێت، ڕان و مێگەل بێوەی دەبن، بەڵام شوانی ناپاک لە گورگ خراپترە. سیاسەت لای مرۆڤی پاک، واتە خاوەنداری کۆمەڵگا، بۆ ناپاکیش واتە کەڵکاوەژۆ(سوء استفاده) لە ئەوەی وشەی بەنرخ و بیروباوەڕی پیرۆزە، بۆ ئەوەی دەستەڵات بگرێتە دەست. مامە سۆفی وتی: ناپاکان چۆن کەڵک لە باوەڕە پیرۆزەکان دەگرن؟ میرزا وتی: دەڵێن قەدەر وایە کە هەژاران زۆرتر کار بکەن و سەرمایەداران خۆشتر ڕایبوێرن. هەتا خۆیان بەردەوام بن. مامە سۆفی پرسیاری کرد دەی جا پێوەندی زیندان و سیاسەت چۆنە؟ میرزا وتی: ئەوانەش دوو دەستەن. دەستەی یەکم ئەو سیاسەتمەدارانەن کە ئاستی گەندەڵی و بن دیوارییان گەیشتۆتە ڕادەیەک کە تازە تارەت هەڵناگرن و ئەگەری ئەوەیان هەیە کە هاوڕێیانی خۆشیان لە نوێژ بەرن. ئەگەرچی ئەوانە وەکوو سۆنە وان و بە هیچ ئاوێک تەڕ نابن و بەم هاسانییە لە کۆڵ خەڵک نابنەوە. بەڵام ڕەنگە بۆ ماوەیێک لە بەر زیندان لە سیاسەت دوور کەونەوە. بەڵام دەستەی دووهەم ئەو مرۆڤە بەشەرەفانەن کە دەیانەوێ نان و دۆی هەژاران یەکگرێت و ژێرچەپۆک نەبن. لەگەڵ زاڵم تێکهەڵدەچن. بۆیە تووشی زیندان دەبن و تازە هەوەڵی سیاسەتیانە. وادیارە کوڕانی تۆ سەر بە دەستەی دووهەمن و داریان بەدەم گەماڵەوە کردووە.
کاتێ مامە سۆفی دەهاتەوە بۆ ماڵ، نیگای بێخەوشی بڕیبووە ئاسۆ. لەبەرخۆیەوە وای لێکدەدایەوە کە ئەو هەموو ئاخەی کە بە ساڵان لە ناخمدا پەنگی خواردبوو ئێستا کوڕانی من لە غەریبی لێی تێگەیشتوون. دەروونی من گۆڕستانێک بوو لە قسە نەگوتراوەکان و ئەوان ئێستا دەیدرکێنن.
لە گۆڕیشدا هەر چاوەڕێی ئازایەتی و غیرەتتانم.
ماکسیم گورکی/ افسر صدارت
خوێنەری خاوەنبیر!
لەم چیرۆکەدا مرۆڤێکی برسی، دوور لە شار و نەخوێندەوار(بەڵام زۆر ڕەسەن) بە باشی لە قووڵترین ماناکانی کۆمەڵگا تێدەگات و ڕێگای خۆیشی دیاری دەکات. چوونکا بەدڵ لایەنگری پاکییە. شتی بەنرخ بەلایەوە ئابڕوویە، نەک گیرفان پڕ کردن. دەیەوێت تێبگات و هەر تێدەگات. ئەرکی میرزاکانیش شیکاری بابەتەکانی ڕۆژە بۆ خەڵک بە شێوازی کورت و کرمانجی.
عیسا ئەحمەدی١٤٠٤/٠١/١٥
Telegram
📎
در یک جامعه دیکتاتوری، مردم مدام بین انتخاب درست و غلط در تردید هستند.
از یک سو با عملی که میدانند درست است جان خود را به خطر میاندازند و از سوی دیگر با سکوت در برابر #استبداد آرمانهایشان را میبازند.
بنابراین چه باید کرد؟ میبایست بیانیه را امضا کرد یا نه؟
میتوان پرسش را اینگونه نیز مطرح کرد که بهتر است فریاد برآوریم و مرگ خود را جلو بیندازیم یا سکوت کنیم و جان دادن تدریجی خود را طولانی سازیم؟
📚بار هستی
#میلان_کوندرا
#دیکتاتور
@regarasakan
از یک سو با عملی که میدانند درست است جان خود را به خطر میاندازند و از سوی دیگر با سکوت در برابر #استبداد آرمانهایشان را میبازند.
بنابراین چه باید کرد؟ میبایست بیانیه را امضا کرد یا نه؟
میتوان پرسش را اینگونه نیز مطرح کرد که بهتر است فریاد برآوریم و مرگ خود را جلو بیندازیم یا سکوت کنیم و جان دادن تدریجی خود را طولانی سازیم؟
📚بار هستی
#میلان_کوندرا
#دیکتاتور
@regarasakan
Forwarded from ڕاسپاردە (Goran)
ئەشق
از کتاب «چنین گفت مهتاب»اثر رضابابایی (۱۳۴۳-۱۳۹۹خ)
ھورۆگێڵنای سەروو ھورامی
✍️حەبیبوڵڵای مستەوفی
شێخ حەسەنی جەھرومی ماچۆ: ئاساڵە نا رام کەوتە نەیشابوور قسێوەم جە محمەدی مەھتابی ئەژنەویە تا ئاڕۆ بازامەرە پسەو شەلاخی مەسۆڵنۆمۆ؛
مەهتابم دی نا وەروو وەرەتاوو ھامنیۆ لەتەرە مەڕێسۆ و چیروو لچانیچەنە گرینگەش مەی.
واتم: ئەی پیاو خودای فێرو ئەشقیم کەرە تا خودای پسەو ئاشقان پەرسوو.
محمەدی مەھتابی وات: باشەن پاسە مەکەروو، بەڵام وەڵێنە بواچە بزانوو تا ئیسە ھەرگیز خەتێوە وەش جە ھۆشش بەردێنی؟ واتم: نە.
واتش: ھەرگیز دەمۆداو گوڵێوە دلێ باخچەکەو یانەکەیتانەنە جە فرەو خەفەتان دوورشۆ وسێنێۆ؟
واتم: نە.
واتش: ھەرگیز دەنگێوە وەش و دڵ ڕفێن ئاوردێنیشەنە ھەلەکانی؟
واتم: نە.
واتش: ھەرگیز دەم و ڕوێوە زەریف پاسە تێکش داینی نا سەرت وەنە پشێونۆ؟
واتم :نە.
واتش: ھەرگیز چێروو نم نموو وارانیەنە گۆرانیێت واتێنێ؟
واتم: نە.
واتش: ھەرگیز بە تەماداری وەروێوە ڕوەو ئاسمان دیاینی تا پرووشەو وەروێ بدۆ دەم و ڕوویت بەشکەم گڕوو دەروونیت بنیشنۆوە؟
واتم: نە.
واتش: ھەرگیز خوەو زاوڕۆیوە زەریفی پاسە وەشیێوەش داینی پەنە نا حاڵت وەنە باورۆ؟
واتم: نە.
واتش: ھەرگیز غەزەڵێوە یا شعرێوە رۆشنەو وەشە پاسە تێکش داینی نا ئەگەر نیشتیبیەرە ھۆرزینۆ یا ئەگەر مدراینیەرە بنیشیەرە؟
واتم: نە.
واتش: ھەرگیز پاکی ئاوێ یا بەرزی سەوڵی یا نەرمی پەڕەو گوڵی یا تەقالاو مرۆچێوە ھەرسێ وەشیش ئاوردێنێ چەمێتەرە؟
واتم: نە.
واتش: ھەرگیز بیەن بخوەینۆ بۆنەو ئانەیۆ یۆتەر خوانۆ یا بگرەوی بۆنەو گرەوەو یۆتەریۆ؟
واتم: نە.
واتش: ھەرگیز فرەتەر جە وەختو واردەو ساوێوە یا ھەنارێوە سرێنجەت داینێ؟
واتم: نە.
واتش: ھەرگیز فرە وەشت ئامەن کتێوێوە یا نەقاشێێوە یا کەسێوە نا چێوەیش فێر کەردێنی؟
واتم: نە.
واتش: ھەرگیز دەست ئاوردەن دەموو ڕووتەرە و چەنی چەم و گۆش و ئەبرۆو وێت گەمەت کەردەن؟
واتم : نە.
مەھتابی وات: چەنەم دوورۆ گنە مەلعوون، توەنی فێرەو ئەشقی مەوۆ تۆ نمەوی.
@rasepardeh
از کتاب «چنین گفت مهتاب»اثر رضابابایی (۱۳۴۳-۱۳۹۹خ)
ھورۆگێڵنای سەروو ھورامی
✍️حەبیبوڵڵای مستەوفی
شێخ حەسەنی جەھرومی ماچۆ: ئاساڵە نا رام کەوتە نەیشابوور قسێوەم جە محمەدی مەھتابی ئەژنەویە تا ئاڕۆ بازامەرە پسەو شەلاخی مەسۆڵنۆمۆ؛
مەهتابم دی نا وەروو وەرەتاوو ھامنیۆ لەتەرە مەڕێسۆ و چیروو لچانیچەنە گرینگەش مەی.
واتم: ئەی پیاو خودای فێرو ئەشقیم کەرە تا خودای پسەو ئاشقان پەرسوو.
محمەدی مەھتابی وات: باشەن پاسە مەکەروو، بەڵام وەڵێنە بواچە بزانوو تا ئیسە ھەرگیز خەتێوە وەش جە ھۆشش بەردێنی؟ واتم: نە.
واتش: ھەرگیز دەمۆداو گوڵێوە دلێ باخچەکەو یانەکەیتانەنە جە فرەو خەفەتان دوورشۆ وسێنێۆ؟
واتم: نە.
واتش: ھەرگیز دەنگێوە وەش و دڵ ڕفێن ئاوردێنیشەنە ھەلەکانی؟
واتم: نە.
واتش: ھەرگیز دەم و ڕوێوە زەریف پاسە تێکش داینی نا سەرت وەنە پشێونۆ؟
واتم :نە.
واتش: ھەرگیز چێروو نم نموو وارانیەنە گۆرانیێت واتێنێ؟
واتم: نە.
واتش: ھەرگیز بە تەماداری وەروێوە ڕوەو ئاسمان دیاینی تا پرووشەو وەروێ بدۆ دەم و ڕوویت بەشکەم گڕوو دەروونیت بنیشنۆوە؟
واتم: نە.
واتش: ھەرگیز خوەو زاوڕۆیوە زەریفی پاسە وەشیێوەش داینی پەنە نا حاڵت وەنە باورۆ؟
واتم: نە.
واتش: ھەرگیز غەزەڵێوە یا شعرێوە رۆشنەو وەشە پاسە تێکش داینی نا ئەگەر نیشتیبیەرە ھۆرزینۆ یا ئەگەر مدراینیەرە بنیشیەرە؟
واتم: نە.
واتش: ھەرگیز پاکی ئاوێ یا بەرزی سەوڵی یا نەرمی پەڕەو گوڵی یا تەقالاو مرۆچێوە ھەرسێ وەشیش ئاوردێنێ چەمێتەرە؟
واتم: نە.
واتش: ھەرگیز بیەن بخوەینۆ بۆنەو ئانەیۆ یۆتەر خوانۆ یا بگرەوی بۆنەو گرەوەو یۆتەریۆ؟
واتم: نە.
واتش: ھەرگیز فرەتەر جە وەختو واردەو ساوێوە یا ھەنارێوە سرێنجەت داینێ؟
واتم: نە.
واتش: ھەرگیز فرە وەشت ئامەن کتێوێوە یا نەقاشێێوە یا کەسێوە نا چێوەیش فێر کەردێنی؟
واتم: نە.
واتش: ھەرگیز دەست ئاوردەن دەموو ڕووتەرە و چەنی چەم و گۆش و ئەبرۆو وێت گەمەت کەردەن؟
واتم : نە.
مەھتابی وات: چەنەم دوورۆ گنە مەلعوون، توەنی فێرەو ئەشقی مەوۆ تۆ نمەوی.
@rasepardeh
Forwarded from کانال آزاد اندیشی
اگر «تعجّب نکنم ازمسلماني كه سير میخوابد [در حالیکه] همسايهاش گرسنه است (برگرفته از روايت) ماتم از سنگدلی مؤمنی كه ظاهرآرايی را، تا حدّ «طلا و جواهر بر خود بار كردن» میرساند؛ و میداند كه: كودكانی، گرسنهاند، بیلباساند، مريضاند، و والدينشان (اگر باشند) جز حسرت چارهای ندارند! الآن با نوشتن همين اشاره، دلم به شدّت میلرزد و سخت اندوهگين و مضطربم.
علامە احمد مفتیزادە
https://www.group-telegram.com/AZADANDISHI93
علامە احمد مفتیزادە
https://www.group-telegram.com/AZADANDISHI93
Telegram
کانال آزاد اندیشی
گامی در راه برداشت موانع روانی و معرفتی حقیقت طلبی
Forwarded from Politics
مەم و زین، سوگنامه عشق کوردان
بخش اول
یکی از پایەهای فرهنگی ناسیونالیسم کورد افسانە مەم و زین احمد خانی است کە نزدیک چهارصد سال پیش سرودە شدە است. بخش سیاسی و ناسیونالیستی داستان بیشتر در مقدمە داستان است کە در پستی جداگانە بە آن میپردازم. داستان عاشقانە مەم و زین بسیار دلکش و زیباست که اینک به آن میپردازم:
مەم و زین حکایت عشق پرشور دو دلداه ناکام کورد از جزیر بوتان در باکوور کوردستان است که سالهای سال ورد زبان مردمان آنجا بود و به صورت داستان شفاهی و آواز حیران و بیت چراغ محافل شبنشینی و مجالس شادی و غم کوردان آن مناطق بود. مزار مەم و زین هنوز زیارتگە راز و نیاز دختران و پسران عاشق کورد است؛ حتی همین الان در آن مناطق به کسی که زیادی نامرد و خائن باشد ((بکو= شخصیت منفور داستان)) میگویند تا اینکە دویست سال بعد و اوایل 1690 احمد خانی شاعر نامدار کورد آن را در 2500 بیت در قالب شعر و نظم درآورد:
▪️بوتان امیری قدرتمند و رشید و جسور و خوشنام بە اسم میر زینالدین داشت کە در بذل و بخشش همچون حاتم طایی و در رشادت ...
ادامه در کانال:
@KurdishPolitic
بخش اول
یکی از پایەهای فرهنگی ناسیونالیسم کورد افسانە مەم و زین احمد خانی است کە نزدیک چهارصد سال پیش سرودە شدە است. بخش سیاسی و ناسیونالیستی داستان بیشتر در مقدمە داستان است کە در پستی جداگانە بە آن میپردازم. داستان عاشقانە مەم و زین بسیار دلکش و زیباست که اینک به آن میپردازم:
مەم و زین حکایت عشق پرشور دو دلداه ناکام کورد از جزیر بوتان در باکوور کوردستان است که سالهای سال ورد زبان مردمان آنجا بود و به صورت داستان شفاهی و آواز حیران و بیت چراغ محافل شبنشینی و مجالس شادی و غم کوردان آن مناطق بود. مزار مەم و زین هنوز زیارتگە راز و نیاز دختران و پسران عاشق کورد است؛ حتی همین الان در آن مناطق به کسی که زیادی نامرد و خائن باشد ((بکو= شخصیت منفور داستان)) میگویند تا اینکە دویست سال بعد و اوایل 1690 احمد خانی شاعر نامدار کورد آن را در 2500 بیت در قالب شعر و نظم درآورد:
▪️بوتان امیری قدرتمند و رشید و جسور و خوشنام بە اسم میر زینالدین داشت کە در بذل و بخشش همچون حاتم طایی و در رشادت ...
ادامه در کانال:
@KurdishPolitic
Forwarded from Politics
... همچون حاتم طایی و در رشادت و جوانمردی همچون رستم زال بود.
(اشعار از اصل کتاب احمد خانی است.)
🔹رۆم و عەرەب و عەجەم د فەرمان
مەشهوور ب ناڤێ میرێ بوەتان
موحتاجێ سەخاوەتا وی حاتەم
مەغلووبێ شەجاعەتا وی روستەم
▪️میر بوتان دو خواهر به اسم زین و ستی داشت کە در زیبایی همچون پریان بهشتی بودند. همە جا سخن از زیبایی و نجابت آن دو بود. آنان اندرون قصر بودند و همە در آرزوی دیدن آن دو بودند.
🔹شەهزادە دو بوون ل تک وی شاهی
خورشید دو بوون ل نک وی ماهی
یەک سەروێ ریازێ ڕاستی بوو
وێ ناڤ ب ڕاستی ستی بوو
یا دی ژ دل و هناڤێ میر بوو
وێ ناڤ ژ نسفێ ناڤێ میر بوو
راوی وهە گۆتە من موعەمما:
ئەو حوور ب ناڤێ زین موسەمما
حوسنا روخێ وان چو کەس نەدی بوو
زیرا ژ جەمالێ سەرمەدی بوو
▪️هرچند که ستی زیبا بود ولی زیبایی زین چیزی دیگر و مسحور کنندە بود:
🔹هەر چەندە ستی وە نازەنین بوو
لێ زین ژ مسالێ حوورعین بوو
هەر چەندە ستی ستارە وەش بوو
لێ زین ب روخان هەییڤە گەش بوو
هەر چەندە ستی وەکی قەمەر بوو
زین موهر سفەت زیادەتەر بوو
▪️در دربار میر مردان شجاع و باکیاست و زیبا همچون سرو رعنا زیاد بودند اما مەم و تاجالدین سرآمد همگی بودند. تاژدین فرماندە محافظان دربار و مەم پسر "منشی" میر بود. تاجدین دو برارد بە اسم عارف و چکو داشت ولی مەم از برادر بسی به او نزدیکتر بود و اگر روزی او را نمیدید روز روشنش شب تاریک میشد:
🔹سەرحەلقەئێ وان پەری مسالان
سەرتاجێ ئەوا مەلەک خسالان
تاجدین دگۆتنێ جوانەک
گۆدەرزێ زەمانە پەهلەوانەک
دائم دلێ دو ژمنان دسۆتن
یەک عارف و یەک چەکۆ دگۆتن
لاوەک کر بوو برا ژ بۆ خوە
نێ ئەز غەلەتم چرا ژ بۆ خوە
ڕۆژا کو ئەوی برا نەدیتا
تەشبیهی شەڤا چرا نەدیتا
▪️ایام نوروز همە شهر جزیر بە دشت و دمن میرفتند و مشغول شادی و بازی میشدند(همچون ۱۳ بدر الان) و به نوعی فرصت دیدار و پسند دختران و پسران عاشق و معشوق هم بود:
🔹 یەعنی کو دهاتە بورجێ سەرسال
قەت کەس نەدما د مەسکەن و مال
بالجمله دچوونە دەر ژ مالان
حەتتا دگەهشتە پیر و کالان
ڕۆ ژا کو دبوویە عید و نەورووز
...
سەحرا و چەمەن دکرنە مەسکەن
بەیدا و دەمەن دکرنە گولشەن
ئەو بوو کو چ تالب و چ مەتلووب
یەعنی دو تەرەف موحبب و مەحبووب
ئەڤ هەردو جەلەب کو هەڤ ببینن
کوفئێ د خوە ئەو ژ بۆ خوە بینن
سوداگەرێ عشقێ بوون د بازار
هەم بائعێ حوسنێ هەم خەریدار
▪️تاجدین و مەم دو پسرک جوان در حال مبارزە دیدند کە در مبارزە کسی یارایشان نبود و در زیبایی نظیر نداشتند. بە تعقیبشان پرداختند و با پرسش از پیری فرزانە بر آنان آشکار شد آن دو پری همان ستی و زین خواهران امیر هستند. خود را بە آنان رساندند و بە آنان ابراز عشق و دلدادگی کردند و انگشترهایشان را باهم عوض کردند.
ئیللا کو تەنێ مەمۆ و تاجدین
وان دانە خوە دوختەرانە تەزیین
پۆشیدە لباسێ دلبەرانی
سەیران دکرن ب سەرگرانی
گۆ: ئەی خزرێ رەهێ هدایەت
بێژ ئەڤ چ بەلایە بێ نهایەت
وی گۆتە دو شەهلەوەندێ شەدداد
[او گفت، دو شهلای ستمگر]
ئیرۆ ل ڤی خەلقی بوونە جەللاد
...
ادامە در بخش دوم:
✍کامران مولودی، دکترای علوم سیاسی
(اشعار از اصل کتاب احمد خانی است.)
🔹رۆم و عەرەب و عەجەم د فەرمان
[روم و عرب و عجم بە فرمان وی بودند]
مەشهوور ب ناڤێ میرێ بوەتان
[مشهور بە نام میر بوتان بود]
موحتاجێ سەخاوەتا وی حاتەم
[حاتم(طایی) محتاج سخاوت وی بود]
مەغلووبێ شەجاعەتا وی روستەم
[مغلوب شجاعت وی، رستم بود]
▪️میر بوتان دو خواهر به اسم زین و ستی داشت کە در زیبایی همچون پریان بهشتی بودند. همە جا سخن از زیبایی و نجابت آن دو بود. آنان اندرون قصر بودند و همە در آرزوی دیدن آن دو بودند.
🔹شەهزادە دو بوون ل تک وی شاهی
[شاهزادە دوتا بودند با یک شاه]
خورشید دو بوون ل نک وی ماهی
[خۆرشید دوتا بودند بە همراە یک ماە]
یەک سەروێ ریازێ ڕاستی بوو
[یکی سروی بلند حقیقی بود]
وێ ناڤ ب ڕاستی ستی بوو
[نام وی بە راستی ستی بود]
یا دی ژ دل و هناڤێ میر بوو
[اون یکی دل و نفس میر بود]
وێ ناڤ ژ نسفێ ناڤێ میر بوو
[نام وی نصف نام امیر بود(زین)]
راوی وهە گۆتە من موعەمما:
[راوی این معما را بە من گفت]
ئەو حوور ب ناڤێ زین موسەمما
[اون حوری بە نام زین مشهور بود]
حوسنا روخێ وان چو کەس نەدی بوو
[حسن روی آن دو را کس ندیدە بود]
زیرا ژ جەمالێ سەرمەدی بوو
[چون از جمال سرمدی(خداوند) بود]
▪️هرچند که ستی زیبا بود ولی زیبایی زین چیزی دیگر و مسحور کنندە بود:
🔹هەر چەندە ستی وە نازەنین بوو
[هر چند ستی نازنین بود]
لێ زین ژ مسالێ حوورعین بوو
[اما زین همچو حورالعین بود]
هەر چەندە ستی ستارە وەش بوو
[هرچند ستی همچو ستارە بود]
لێ زین ب روخان هەییڤە گەش بوو
[اما زین در چهرە ماه درخشان بود]
هەر چەندە ستی وەکی قەمەر بوو
[هر چند ستی مثل قمر(ماە) بود]
زین موهر سفەت زیادەتەر بوو
[زین در این صفت بیشتر بود]
▪️در دربار میر مردان شجاع و باکیاست و زیبا همچون سرو رعنا زیاد بودند اما مەم و تاجالدین سرآمد همگی بودند. تاژدین فرماندە محافظان دربار و مەم پسر "منشی" میر بود. تاجدین دو برارد بە اسم عارف و چکو داشت ولی مەم از برادر بسی به او نزدیکتر بود و اگر روزی او را نمیدید روز روشنش شب تاریک میشد:
🔹سەرحەلقەئێ وان پەری مسالان
[سرحلقە آن پری مثالان]
سەرتاجێ ئەوا مەلەک خسالان
[سرتاج آن مَلِک صفتان]
تاجدین دگۆتنێ جوانەک
[تاجدینی بود جوانی]
گۆدەرزێ زەمانە پەهلەوانەک
[گودرز زمان، پهلوانی]
دائم دلێ دو ژمنان دسۆتن
[دائم دل دشمنان را میسوزاندند]
یەک عارف و یەک چەکۆ دگۆتن
[یکی عارف و یکی دیگر را چکۆ میگفتند]
لاوەک کر بوو برا ژ بۆ خوە
[جوانی دگر را بە برادری گرفتە بود]
نێ ئەز غەلەتم چرا ژ بۆ خوە
[اشتباە نگفتە باشم چراغی برای خود]
ڕۆژا کو ئەوی برا نەدیتا
[روزی اگر آن برادر را ندیدە بود]
تەشبیهی شەڤا چرا نەدیتا
[مثل شبی بود کە چراغ ندارد]
▪️ایام نوروز همە شهر جزیر بە دشت و دمن میرفتند و مشغول شادی و بازی میشدند(همچون ۱۳ بدر الان) و به نوعی فرصت دیدار و پسند دختران و پسران عاشق و معشوق هم بود:
🔹 یەعنی کو دهاتە بورجێ سەرسال
[یعنی زمانی کە ماە سر سال میآمد]
قەت کەس نەدما د مەسکەن و مال
[هرگز کسی در مسکن و خانە نمیماند]
بالجمله دچوونە دەر ژ مالان
[همگی بیرون میرفتند ازخانه]
حەتتا دگەهشتە پیر و کالان
[تا برسد بە پیرمردان و پیرزنان]
ڕۆ ژا کو دبوویە عید و نەورووز
[روزی کە عید نوروز میشد]
...
سەحرا و چەمەن دکرنە مەسکەن
[صحرا و چمن را مسکن میکردند]
بەیدا و دەمەن دکرنە گولشەن
[دشت و دمن را گلستان میکردند]
ئەو بوو کو چ تالب و چ مەتلووب
[این بود کە چه طالب باشی چ مطلوب]
یەعنی دو تەرەف موحبب و مەحبووب
[یعنی دو طرف محبّ و محبوب]
ئەڤ هەردو جەلەب کو هەڤ ببینن
[اینکە هر دو خواهان همدیگرو ببینند]
کوفئێ د خوە ئەو ژ بۆ خوە بینن
[یار (جفت، همسر)خود را برای خود بگیرند]
سوداگەرێ عشقێ بوون د بازار
[سوداگر عشق بودند در بازار]
هەم بائعێ حوسنێ هەم خەریدار
[هم فروشندە زیبایی بود هم خریدار]
▪️تاجدین و مەم دو پسرک جوان در حال مبارزە دیدند کە در مبارزە کسی یارایشان نبود و در زیبایی نظیر نداشتند. بە تعقیبشان پرداختند و با پرسش از پیری فرزانە بر آنان آشکار شد آن دو پری همان ستی و زین خواهران امیر هستند. خود را بە آنان رساندند و بە آنان ابراز عشق و دلدادگی کردند و انگشترهایشان را باهم عوض کردند.
ئیللا کو تەنێ مەمۆ و تاجدین
[الا که تنها مەم و تاجدین]
وان دانە خوە دوختەرانە تەزیین
[کە خود را دخترانە تزئین کردە بودند]
پۆشیدە لباسێ دلبەرانی
[پوشیدند لباس دلبری را]
سەیران دکرن ب سەرگرانی
[میگشتند با سرگردانی]
گۆ: ئەی خزرێ رەهێ هدایەت
[گفت: ای خضر راە هدایت]
بێژ ئەڤ چ بەلایە بێ نهایەت
[بگو این چ بلای بینهایتی است]
وی گۆتە دو شەهلەوەندێ شەدداد
[او گفت، دو شهلای ستمگر]
ئیرۆ ل ڤی خەلقی بوونە جەللاد
...
ادامە در بخش دوم:
✍کامران مولودی، دکترای علوم سیاسی
Telegram
Politics
کانال پولیتیکس، دانشآموخته علومسیاسی
ارتباط با من
@Kammol2014
ارتباط با من
@Kammol2014
Forwarded from شارنامه| صلاح الدین خدیو
🔺حیوان چموش درونمان را رام کنیم!
به سیاق کودک درون، هر یک از ما حیوانی در کانون هستی مان داریم به نام ناسیونالیسم!
ناسیونالیسم مانند گرگاس ( سگ گرگی) است. یک حیوان نیمه وحشی - نیمه اهلی که تربیتش به اهداف و استعداد صاحبانش بستگی دارد.
اگر آدمهای خوب - در اینجا مقصود مکانیسم های نهادی و هنجارهای دمکراتیک - نباشند، آدمهای بد به اندازەی کافی هستند که نیمەی وحشی آن را بیدار سازند.
ناسیونالیسم مدنی و به تعبیر هابرماس ملی گرایی مبتنی بر قانون اساسی نیمەی اهلی گرگاس است.
خوانش های مبتنی بر خون و خاک و زبان و فرهنگ هم مستعد لغزیدن به دامن توحشند.
800 نفر از اهالی فرهنگ و قلم و بعضا؛ از سرآمدان آن، بیانیەای در خصوص رخدادهای ارومیه و حواشی آن نوشته اند.
متن در توصیف تنش نوروزی بغایت متوازن و راهگشا و حتی ستودنی است. در مرحلەی تجویز اما قدری مبهم است.
مشخصا جایی که می گوید حقوق ایرانیان در چارچوب حقوق شهروندی قابل احصاست، بی تردید حرف درستی است.
اما مشروط به آنکه بهای اعطای شهروندی راستین، دست شستن از سایر تعلق های جمعی نظیر هویت های مذهبی، قومی، فرهنگی و زبانی نباشد.
شاید اشتباه می کنم ولی به تلویح و تصریح چنین اشاره و اماره هایی در بیانیه دیده می شود. اگر چنین باشد به سختی می توان از فضیلت آن بر پان ترکیسم و کردیت هویت طلب افراطی سخن گفت.
فرضا من یک شهروند درجە سوم ساکن استان آذربایجان غربی هستم - در قیاس با شهروندان درجە دوی استان کردستان - و طبیعی است از یک سیاست شهروندی دمکراتیک که برابری راستین را در بر داشته باشد، با جان و دل استقبال کنم.
طبیعی است که ضمانت و توفیق چنین سیاستی در بازتوزیع حقیقی قدرت نهفته است.
به گونه ای که شهروندی از اسارت مذهب آزاد و صرفا به شمارەی ملی اشخاص مرتبط شود.
اما اگر در قبال این هبه، باقی تعلقات جمعی ام گرفته شود، تنها بخشی از هویتم از کف نمی رود.
بلکه دوباره در بازی قدرت مغبون و دچار فرودستی جدیدی می شوم.
ازاین رو جدایی دین از دستگاه دولتی نباید به بهای انحصاری دیگر بدست آید.
ما هر یک در بهترین وضعیت، صاحب بخشی از حقیقت هستیم و حق نداریم روایت خود از جهان را یگانه و تردید ناپذیر بدانیم.
مای جمعی ایرانی باید چون چتری ملی بالای سر همەی وفاداری های فروملی قرار گیرد.
اما در ذیل آن باید تنوع و تکثر را پاس داشت و دچار وسوسەهای فریبای ژنریک سازی نشد.
تردیدی نیست که برای مردم سالاری و پاسداشت سیاست کرامت و شهروندی برابر، چارجوبی ملی لازم است و ایران این چارچوب است.
برای پر کردن محتوای آن هم می توان به ناسیونالیسم راست بی مدارای ترامپ و پوتین و مودی - نیمەی وحشی گرگاس - نظر داشت و هم در میانه ایستاد و دچار وسوسەهای چپ و راست نشد.
در زمان هایی نه چندان دور چپ های ایرانی برای به اصطلاح پرولتریزه شدن - درک طبقەی کارگر با گوشت و پوست و خون - به کارگری و بیگاری می رفتند.
این الگوی دراماتیک اکنون هم قابل کاربست است! روشنفکران مرکزنشین قدری بیایند در کردستان و بلوچستان زندگی کنند و عینیت را از نزدیک ببینند!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
به سیاق کودک درون، هر یک از ما حیوانی در کانون هستی مان داریم به نام ناسیونالیسم!
ناسیونالیسم مانند گرگاس ( سگ گرگی) است. یک حیوان نیمه وحشی - نیمه اهلی که تربیتش به اهداف و استعداد صاحبانش بستگی دارد.
اگر آدمهای خوب - در اینجا مقصود مکانیسم های نهادی و هنجارهای دمکراتیک - نباشند، آدمهای بد به اندازەی کافی هستند که نیمەی وحشی آن را بیدار سازند.
ناسیونالیسم مدنی و به تعبیر هابرماس ملی گرایی مبتنی بر قانون اساسی نیمەی اهلی گرگاس است.
خوانش های مبتنی بر خون و خاک و زبان و فرهنگ هم مستعد لغزیدن به دامن توحشند.
800 نفر از اهالی فرهنگ و قلم و بعضا؛ از سرآمدان آن، بیانیەای در خصوص رخدادهای ارومیه و حواشی آن نوشته اند.
متن در توصیف تنش نوروزی بغایت متوازن و راهگشا و حتی ستودنی است. در مرحلەی تجویز اما قدری مبهم است.
مشخصا جایی که می گوید حقوق ایرانیان در چارچوب حقوق شهروندی قابل احصاست، بی تردید حرف درستی است.
اما مشروط به آنکه بهای اعطای شهروندی راستین، دست شستن از سایر تعلق های جمعی نظیر هویت های مذهبی، قومی، فرهنگی و زبانی نباشد.
شاید اشتباه می کنم ولی به تلویح و تصریح چنین اشاره و اماره هایی در بیانیه دیده می شود. اگر چنین باشد به سختی می توان از فضیلت آن بر پان ترکیسم و کردیت هویت طلب افراطی سخن گفت.
فرضا من یک شهروند درجە سوم ساکن استان آذربایجان غربی هستم - در قیاس با شهروندان درجە دوی استان کردستان - و طبیعی است از یک سیاست شهروندی دمکراتیک که برابری راستین را در بر داشته باشد، با جان و دل استقبال کنم.
طبیعی است که ضمانت و توفیق چنین سیاستی در بازتوزیع حقیقی قدرت نهفته است.
به گونه ای که شهروندی از اسارت مذهب آزاد و صرفا به شمارەی ملی اشخاص مرتبط شود.
اما اگر در قبال این هبه، باقی تعلقات جمعی ام گرفته شود، تنها بخشی از هویتم از کف نمی رود.
بلکه دوباره در بازی قدرت مغبون و دچار فرودستی جدیدی می شوم.
ازاین رو جدایی دین از دستگاه دولتی نباید به بهای انحصاری دیگر بدست آید.
ما هر یک در بهترین وضعیت، صاحب بخشی از حقیقت هستیم و حق نداریم روایت خود از جهان را یگانه و تردید ناپذیر بدانیم.
مای جمعی ایرانی باید چون چتری ملی بالای سر همەی وفاداری های فروملی قرار گیرد.
اما در ذیل آن باید تنوع و تکثر را پاس داشت و دچار وسوسەهای فریبای ژنریک سازی نشد.
تردیدی نیست که برای مردم سالاری و پاسداشت سیاست کرامت و شهروندی برابر، چارجوبی ملی لازم است و ایران این چارچوب است.
برای پر کردن محتوای آن هم می توان به ناسیونالیسم راست بی مدارای ترامپ و پوتین و مودی - نیمەی وحشی گرگاس - نظر داشت و هم در میانه ایستاد و دچار وسوسەهای چپ و راست نشد.
در زمان هایی نه چندان دور چپ های ایرانی برای به اصطلاح پرولتریزه شدن - درک طبقەی کارگر با گوشت و پوست و خون - به کارگری و بیگاری می رفتند.
این الگوی دراماتیک اکنون هم قابل کاربست است! روشنفکران مرکزنشین قدری بیایند در کردستان و بلوچستان زندگی کنند و عینیت را از نزدیک ببینند!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
Forwarded from دهنگیکوردستان
🔺پاسخی تک نفره به بیانیه سیاهی لشکر "نوروز ستیز" 800 نفره!
📌نه به فاشیسم!
نه به توتالیتاریانیسم فرهنگی!
✍ اردشیر پشنگ
🖊شماهایی که در محافل و نشریاتتان نوصفویسم را تبلیغ میکنید و خوشخیالانه در این سودا و خیال خامید که سیاست و جامعه امروز ایران را به عصر 500 سال قبلِ دوران زندهخواران صفوی برگردانید، چگونه است که امروز نگران نوروز شدهاید؟
🔹شما مدعیان امروز نوروز، آن روزها چرا دستهایتان را بهروی چشمان و گوشهایتان گذاشته بودید تا نه ببینید و نه بشنوید؛ وقتی دولت دوست و برادرتان «بشار اسد» در سوریه مشغول به خاک و خون و به حبس کشیدن کُردها بخاطر برگزاری نوروز بود!
🔹شما مدعیان امروز نوروز، آن روزها کجا بودید وقتی کُردهایی همچون «زکیه آلکان» و «مظلوم دوغان» در کشور دوست و برادرتان ترکیه، برای زنده نگاهداشتن نوروز در تاریکی فاشیزم و ممنوعیت نوروز، تن و جانشان را فدا و به آتش میکشیدند؟
🔹آیا شما هموطن ما و شهروندان ایران هستید اگر هستید انگار پیش از این به کردستان و غرب ایران سفر نکردهاید و جشنهای پرشکوه پیشواز نوروز در بین کُردها را ندیدهاید و اگر سفر نکردهاید انگار آوازه آن را هم نشنیده و یا بطور کلی فاقد گوشی هوشمند، اینترنت و شبکههای اجتماعی بودهاید!
🔹اگر غیر از این بود میدانستید نه فقط امسال و سالهای اخیر بلکه در آن روزگارانی که شما با نام انقلابیگری پشت پا به نوروز و آئینهای باستانی میزدید، این کُردها در کردستان بودند که هر سال در مراسمهایی با حضور هزاران هزار زن و مرد از پیر تا جوان دست در دست هم با هلپرکی به پیشواز نوروز میرفتند و امسال نیز چون گذشته رفتند!
شما مدعیان امروز نوروز، یعنی هنوز نمیدانید در کردستان کسی منتظر مجوز نمیماند تا آئین هزاران ساله نیاکانشان را جشن بگیرد؟
راستش بعید میدانم که ندانید و همین هست که باعث شده باورتان نکنم که نگران نوروز هستید،
همانطور که این نوع نگران ایران بودنتان را هم بسیار برای ایران مضر و پرخطر میدانم، چون از همین متن و کلمات تاسفانگیزی که در قالب عناوینی چون استاد، پژوهشگر، هنرمند و... نوشتهاید پیداست شما نه ایران را آنچنان که شایسته است و بایسته میشناسید، نه درک صحیحی از جهان امروز و تغییراتی که در آن شده دارید.
و نه حق برابری برای ایرانیانی که اهل مرکز این کشور نیستند قائل هستید و فکر میکنید آتاتورکوار باید در تهران برای مردم کردستان، آذربایجان، خوزستان، بلوچستان، گیلان و ... تصمیم بگیرید که به چه زبانی صحبت کنند، به چه شیوهای رفتار کنند و ...
در پایان امیدوارم برخی افراد که بودن نامشان در آن لیست جای تعجب است از آن تبری جویند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📌لینک بیانیه و اسامی
@Dengikurdistan
📌نه به فاشیسم!
نه به توتالیتاریانیسم فرهنگی!
✍ اردشیر پشنگ
🖊شماهایی که در محافل و نشریاتتان نوصفویسم را تبلیغ میکنید و خوشخیالانه در این سودا و خیال خامید که سیاست و جامعه امروز ایران را به عصر 500 سال قبلِ دوران زندهخواران صفوی برگردانید، چگونه است که امروز نگران نوروز شدهاید؟
🔹شما مدعیان امروز نوروز، آن روزها چرا دستهایتان را بهروی چشمان و گوشهایتان گذاشته بودید تا نه ببینید و نه بشنوید؛ وقتی دولت دوست و برادرتان «بشار اسد» در سوریه مشغول به خاک و خون و به حبس کشیدن کُردها بخاطر برگزاری نوروز بود!
🔹شما مدعیان امروز نوروز، آن روزها کجا بودید وقتی کُردهایی همچون «زکیه آلکان» و «مظلوم دوغان» در کشور دوست و برادرتان ترکیه، برای زنده نگاهداشتن نوروز در تاریکی فاشیزم و ممنوعیت نوروز، تن و جانشان را فدا و به آتش میکشیدند؟
🔹آیا شما هموطن ما و شهروندان ایران هستید اگر هستید انگار پیش از این به کردستان و غرب ایران سفر نکردهاید و جشنهای پرشکوه پیشواز نوروز در بین کُردها را ندیدهاید و اگر سفر نکردهاید انگار آوازه آن را هم نشنیده و یا بطور کلی فاقد گوشی هوشمند، اینترنت و شبکههای اجتماعی بودهاید!
🔹اگر غیر از این بود میدانستید نه فقط امسال و سالهای اخیر بلکه در آن روزگارانی که شما با نام انقلابیگری پشت پا به نوروز و آئینهای باستانی میزدید، این کُردها در کردستان بودند که هر سال در مراسمهایی با حضور هزاران هزار زن و مرد از پیر تا جوان دست در دست هم با هلپرکی به پیشواز نوروز میرفتند و امسال نیز چون گذشته رفتند!
شما مدعیان امروز نوروز، یعنی هنوز نمیدانید در کردستان کسی منتظر مجوز نمیماند تا آئین هزاران ساله نیاکانشان را جشن بگیرد؟
راستش بعید میدانم که ندانید و همین هست که باعث شده باورتان نکنم که نگران نوروز هستید،
همانطور که این نوع نگران ایران بودنتان را هم بسیار برای ایران مضر و پرخطر میدانم، چون از همین متن و کلمات تاسفانگیزی که در قالب عناوینی چون استاد، پژوهشگر، هنرمند و... نوشتهاید پیداست شما نه ایران را آنچنان که شایسته است و بایسته میشناسید، نه درک صحیحی از جهان امروز و تغییراتی که در آن شده دارید.
و نه حق برابری برای ایرانیانی که اهل مرکز این کشور نیستند قائل هستید و فکر میکنید آتاتورکوار باید در تهران برای مردم کردستان، آذربایجان، خوزستان، بلوچستان، گیلان و ... تصمیم بگیرید که به چه زبانی صحبت کنند، به چه شیوهای رفتار کنند و ...
در پایان امیدوارم برخی افراد که بودن نامشان در آن لیست جای تعجب است از آن تبری جویند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📌لینک بیانیه و اسامی
@Dengikurdistan
Forwarded from شارنامه| صلاح الدین خدیو
🔺ترامپ و پرده ای تازه از راهبرد دیوانه نمایی
سر درآوردن از زبان آشفته و پرتناقض ترامپ کار ساده ای نیست.
چرا ترامپ گفت: در حال مذاکرەی مستقیم با ایران هستیم. امری که ایران آن را تکذیب می کند.
ترامپ حوصلەی مذاکرات طولانی و فرسایشی از نوع برجام را ندارد و دنبال نتیجه گیری سریع است.
احتمالا گفتگوهایی غیر مستقیم در جریان است و ترامپ مایل است با افشای آن، ایران را برای سرعت بخشیدن به آن تحت فشار بگذارد.
دلیل دوم احتمالا تلاش او برای کسب مشروعیت سیاسی قبل از هر درگیری احتمالی است.
ترامپ امشب مشخصا کوشید که چهره ای صلح طلب از خود به نمایش بگذارد. تا در صورت شکست گفتگوها توجیه لازم را برای درگیری با ایران داشته باشد.
این بازی روانی احتمالا از قبل با نتانیاهو هماهنگ شده است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
سر درآوردن از زبان آشفته و پرتناقض ترامپ کار ساده ای نیست.
چرا ترامپ گفت: در حال مذاکرەی مستقیم با ایران هستیم. امری که ایران آن را تکذیب می کند.
ترامپ حوصلەی مذاکرات طولانی و فرسایشی از نوع برجام را ندارد و دنبال نتیجه گیری سریع است.
احتمالا گفتگوهایی غیر مستقیم در جریان است و ترامپ مایل است با افشای آن، ایران را برای سرعت بخشیدن به آن تحت فشار بگذارد.
دلیل دوم احتمالا تلاش او برای کسب مشروعیت سیاسی قبل از هر درگیری احتمالی است.
ترامپ امشب مشخصا کوشید که چهره ای صلح طلب از خود به نمایش بگذارد. تا در صورت شکست گفتگوها توجیه لازم را برای درگیری با ایران داشته باشد.
این بازی روانی احتمالا از قبل با نتانیاهو هماهنگ شده است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
.
این جمله از اریک فروم، به نقد جامعهای میپردازد که به جای تمرکز بر روی ارزشهای انسانی و معنوی، تنها بر «داشتن» و مصرف میاندیشد. به گفته او، چنین جامعهای افراد را به موجوداتی تبدیل میکند که در تلاش برای به دست آوردن چیزهای بیشتر هستند، اما در نهایت از نظر روحی و معنوی تهی میشوند. فروم به این نکته اشاره میکند که در دنیای امروز، گاهی اوقات انسانها به جای «بودن» و رشد درونی، به دنبال «داشتن» و رسیدن به موقعیتهای مادی میروند که نتیجهاش، تنها حرص و احساس بیمعنایی است.
#اریک_فروم
#داشتن_یا_بودن
@regarasakan
این جمله از اریک فروم، به نقد جامعهای میپردازد که به جای تمرکز بر روی ارزشهای انسانی و معنوی، تنها بر «داشتن» و مصرف میاندیشد. به گفته او، چنین جامعهای افراد را به موجوداتی تبدیل میکند که در تلاش برای به دست آوردن چیزهای بیشتر هستند، اما در نهایت از نظر روحی و معنوی تهی میشوند. فروم به این نکته اشاره میکند که در دنیای امروز، گاهی اوقات انسانها به جای «بودن» و رشد درونی، به دنبال «داشتن» و رسیدن به موقعیتهای مادی میروند که نتیجهاش، تنها حرص و احساس بیمعنایی است.
#اریک_فروم
#داشتن_یا_بودن
@regarasakan