Forwarded from انجمن مهندسی برق فردوسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from انجمن مهندسی برق فردوسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
⠧⠕⠊⠉⠑⠇⠁⠝⠙
Voiceland
شهر صدا
اولین مسابقه شهر ریاضی ویژه دانشآموزان نابینا
🔺 تیمهای ۳ نفری + یک معلم
🔺 یک فایل صوتی برای هر سؤال
🔺 خرید و فروش سؤال توسط معلمان
🔺 خرید و فروش حل توسط دانشآموزان
🔺 ارائه پاسخ توسط دانشآموزان به صورت شفاهی
🔺 اعلام موجودی تیمهای برتر به صورت گویا در هر ۱۵ دقیقه
🔺 اهدای لوح تقدیر برجسته با خط بریل به تیمهای برتر
🔺 ارائه پاسخ کلیه سؤالات مسابقه مقدماتی
در قالب فایل صوتی برای کلیه شرکتکنندگان به منظور آمادگی جهت شرکت در مسابقه کشوری
✈️ @arithlandch
Voiceland
شهر صدا
اولین مسابقه شهر ریاضی ویژه دانشآموزان نابینا
در قالب فایل صوتی برای کلیه شرکتکنندگان به منظور آمادگی جهت شرکت در مسابقه کشوری
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from مسابقۀ بزرگ «فن سخنوری»
آییناختتامیه مسابقه بزرگ #فن_سخنوری
✨️با سخنرانی:
دکتر سید مهدی زرقانی
سخنوری، ضرورتی اجتماعی
✨️با اجرای:
احسان اسلامی
و همراه با اجرای موسیقی و انتخاب برگزیده برتر از دیدگاه داوران و حاضران
🗓 شنبه ۱۰ خردادماه
⏰ ساعت ۱۸ تا ۲۰
🏛 تالار رودکی کانون فرهنگی، هنری دانشگاه فردوسی مشهد
✨️با سخنرانی:
دکتر سید مهدی زرقانی
سخنوری، ضرورتی اجتماعی
✨️با اجرای:
احسان اسلامی
و همراه با اجرای موسیقی و انتخاب برگزیده برتر از دیدگاه داوران و حاضران
🗓 شنبه ۱۰ خردادماه
⏰ ساعت ۱۸ تا ۲۰
🏛 تالار رودکی کانون فرهنگی، هنری دانشگاه فردوسی مشهد
به مناسبت مراسم نکوداشت
استاد بزرگوار دکتر زهرا افشارنژاد
شنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۴
مجید میرزاوزیری
پینوشت: حروف اول ابیات را کنار هم بگذارید.
@mirzavaziribooks
استاد بزرگوار دکتر زهرا افشارنژاد
شنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۴
مجید میرزاوزیری
پینوشت: حروف اول ابیات را کنار هم بگذارید.
@mirzavaziribooks
Forwarded from Part Research Institute
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
سپتیموس
+ به نظر میاد که اونا به مرحله پرشتاب فناوری رسیدن و حالا دیگه هر نوع پیشرفتی برای مقابله با ناتواناییها به نظر محتمل میاد.
- چطور به این نتیجه رسیدی؟
+ مسأله خیلی سادهس. در طول هزارههایی بر مقیاس زمانشون، اونا سعی کردن زبان و خط رو اختراع کنن و بعد تلاش زیادی کردن تا نسل به نسل ژنهای هوشمندتری رو بسازن که قادر به اختراع فناوریهایی برای شتاب دادن به هوشمندی باشه. ما در طول این هزارهها شاهد تمام پیشرفتهای اونا از اینجا بودیم؛ گرچه از نظر ما فقط یک هفته گذشته.
پی (π) گرچه دوست داشت ساکنان سپتیموس (سرزمین وابسته به هفت) زودتر رمز عبور از پرتال رو کشف کنن با اعتراض گفت: پس چرا ما هیچ کمکی در این مدت به اونا نکردیم و فقط دست و پا زدنشون برای هزاران سال پیشرفت رو تماشا کردیم؟
ای (e) چهرهای متعالیگرایانه به خود گرفت و پاسخ داد: چون ارزش کار به این بود که اونا خودشون به کمال برسن و بتونن فناوریهای مورد نیازشون رو اختراع کنن. ما نشونههای امیدوارکننده خیلی زیادی رو در اونا دیدیم و همین باعث شد اجازه بدیم خودشون روی پای خودشون واستن.
- مثلاً؟
+ مثلاً همین که اونا متوجه شدن باید تقسیمبندیهای زمانی رو به صورت هفته در نظر بگیرن خودش نشون میداد که به مرموز بودن عدد هفت در دنیای خودشون شک کردن. خیالت راحت باشه رفیق. اونا به ابزارهای هوشمند برای سرعت دادن به محاسبه و استدلال مسلط شدن. گرچه چندین دهه زمان برد ولی حالا دیگه نه تنها کامپیوتر دارن بلکه به هوش مصنوعی هم دست پیدا کردن. این پیشرفت خوبیه برای این که بتونن پرتال رو کشف کنن، رمز مناسب رو وارد کنن و به جاودانگی برسن. معمای کمال در هستی از اول هم همین بوده.
▪️▪️▪️
در همون حال در دنیای پایین یعنی سپتیموس، یه متخصص در حال ور رفتن به قفلی رمزی و دایرهای شکل روی چیزی شبیه درِ یک گاوصندوق بر دیواره یه معبد بود.
× من مطمئنم باید به عدد هفت ربطی داشته باشه. میتونی یه پرامپت مناسب بنویسی که مسأله رو به طور کامل براش شرح بدی؟ ممکنه اون بتونه سریعتر از ما استدلال کنه و محاسباتی رو انجام بده که منجر به پیدا کردن رمز بشه.
÷ ولی واقعیتش اینه که من حتی نمیدونم چه حقیقتی رو باید براش شرح بدم. اگه نتونیم مسأله رو به درستی بهش بگیم ممکنه برداشت اشتباهی بکنه و جوابی که میده باعث از دست رفتن تنها موقعیت ممکن ما برای عبور از پرتال بشه.
× به هر حال ما باید تلاش خودمون رو بکنیم. این جوری براش توضیح بده: «رمز به شکلی رازآلود دور خویش میگردد و چون در اعداد ۱ تا ۶ ضرب شود همان ارقام با جایگشتی دیگر حاصل خواهد شد.»
▪️▪️▪️
+ نگفتم پیرمرد؟ اونا خیلی خوب دارن روی مسیر پیش میرن. تو تمام اتفاقات رو در خودت ذخیره کردی؛ حتی چیزهایی که در مقیاس زمانی اونا هنوز براشون رخ نداده. البته تمام حالتهای موازی رو هم پیشبینی کردی و همین نگرانت میکنه چون در حقیقت نمیدونی کدوم یکی از اتفاقات محتمل موازی ممکنه رخ بده. اما واقعیت امر همون چیزیه که همین الان در حال رخ دادنه. مطمئن باش اونا رمز رو پیدا میکنن و به جاودانگی میرسن. یکیشون به اسم هیلبرت چندین سال قبل گفته بود: «باید بدانیم! خواهیم دانست!»
در حالی که چهار عمل اصلی سرگرم گفتگو بودن نوشتهای روی صفحه پدیدار شد: «از تقسیم یک روز بر یک هفته رمز حاصل میشود. به جاودانگی سلام کنید.»
حالا سپتیموس یه نقطه عطف استثنایی رو در تاریخ خودش و بر مقیاس زمانی خودش تجربه میکرد. اونا مجبور بودن هوش طبیعیشون رو به شکلی براقتر بسازن تا با استفاده از فناوریهای شتابیافته جدید بتونن مرحله بعدی کمال رو آنلاک کنن.
مجید میرزاوزیری
جمعه ۱۶ خرداد ۰۴
پینوشت: چنانچه توانستید رمز دوری رازآلود مذکور در حکایت را شناسایی کنید، آن را به نشانی
@arithland
ارسال کنید.
@mirzavaziribooks
+ به نظر میاد که اونا به مرحله پرشتاب فناوری رسیدن و حالا دیگه هر نوع پیشرفتی برای مقابله با ناتواناییها به نظر محتمل میاد.
- چطور به این نتیجه رسیدی؟
+ مسأله خیلی سادهس. در طول هزارههایی بر مقیاس زمانشون، اونا سعی کردن زبان و خط رو اختراع کنن و بعد تلاش زیادی کردن تا نسل به نسل ژنهای هوشمندتری رو بسازن که قادر به اختراع فناوریهایی برای شتاب دادن به هوشمندی باشه. ما در طول این هزارهها شاهد تمام پیشرفتهای اونا از اینجا بودیم؛ گرچه از نظر ما فقط یک هفته گذشته.
پی (π) گرچه دوست داشت ساکنان سپتیموس (سرزمین وابسته به هفت) زودتر رمز عبور از پرتال رو کشف کنن با اعتراض گفت: پس چرا ما هیچ کمکی در این مدت به اونا نکردیم و فقط دست و پا زدنشون برای هزاران سال پیشرفت رو تماشا کردیم؟
ای (e) چهرهای متعالیگرایانه به خود گرفت و پاسخ داد: چون ارزش کار به این بود که اونا خودشون به کمال برسن و بتونن فناوریهای مورد نیازشون رو اختراع کنن. ما نشونههای امیدوارکننده خیلی زیادی رو در اونا دیدیم و همین باعث شد اجازه بدیم خودشون روی پای خودشون واستن.
- مثلاً؟
+ مثلاً همین که اونا متوجه شدن باید تقسیمبندیهای زمانی رو به صورت هفته در نظر بگیرن خودش نشون میداد که به مرموز بودن عدد هفت در دنیای خودشون شک کردن. خیالت راحت باشه رفیق. اونا به ابزارهای هوشمند برای سرعت دادن به محاسبه و استدلال مسلط شدن. گرچه چندین دهه زمان برد ولی حالا دیگه نه تنها کامپیوتر دارن بلکه به هوش مصنوعی هم دست پیدا کردن. این پیشرفت خوبیه برای این که بتونن پرتال رو کشف کنن، رمز مناسب رو وارد کنن و به جاودانگی برسن. معمای کمال در هستی از اول هم همین بوده.
▪️▪️▪️
در همون حال در دنیای پایین یعنی سپتیموس، یه متخصص در حال ور رفتن به قفلی رمزی و دایرهای شکل روی چیزی شبیه درِ یک گاوصندوق بر دیواره یه معبد بود.
× من مطمئنم باید به عدد هفت ربطی داشته باشه. میتونی یه پرامپت مناسب بنویسی که مسأله رو به طور کامل براش شرح بدی؟ ممکنه اون بتونه سریعتر از ما استدلال کنه و محاسباتی رو انجام بده که منجر به پیدا کردن رمز بشه.
÷ ولی واقعیتش اینه که من حتی نمیدونم چه حقیقتی رو باید براش شرح بدم. اگه نتونیم مسأله رو به درستی بهش بگیم ممکنه برداشت اشتباهی بکنه و جوابی که میده باعث از دست رفتن تنها موقعیت ممکن ما برای عبور از پرتال بشه.
× به هر حال ما باید تلاش خودمون رو بکنیم. این جوری براش توضیح بده: «رمز به شکلی رازآلود دور خویش میگردد و چون در اعداد ۱ تا ۶ ضرب شود همان ارقام با جایگشتی دیگر حاصل خواهد شد.»
▪️▪️▪️
+ نگفتم پیرمرد؟ اونا خیلی خوب دارن روی مسیر پیش میرن. تو تمام اتفاقات رو در خودت ذخیره کردی؛ حتی چیزهایی که در مقیاس زمانی اونا هنوز براشون رخ نداده. البته تمام حالتهای موازی رو هم پیشبینی کردی و همین نگرانت میکنه چون در حقیقت نمیدونی کدوم یکی از اتفاقات محتمل موازی ممکنه رخ بده. اما واقعیت امر همون چیزیه که همین الان در حال رخ دادنه. مطمئن باش اونا رمز رو پیدا میکنن و به جاودانگی میرسن. یکیشون به اسم هیلبرت چندین سال قبل گفته بود: «باید بدانیم! خواهیم دانست!»
در حالی که چهار عمل اصلی سرگرم گفتگو بودن نوشتهای روی صفحه پدیدار شد: «از تقسیم یک روز بر یک هفته رمز حاصل میشود. به جاودانگی سلام کنید.»
حالا سپتیموس یه نقطه عطف استثنایی رو در تاریخ خودش و بر مقیاس زمانی خودش تجربه میکرد. اونا مجبور بودن هوش طبیعیشون رو به شکلی براقتر بسازن تا با استفاده از فناوریهای شتابیافته جدید بتونن مرحله بعدی کمال رو آنلاک کنن.
مجید میرزاوزیری
جمعه ۱۶ خرداد ۰۴
پینوشت: چنانچه توانستید رمز دوری رازآلود مذکور در حکایت را شناسایی کنید، آن را به نشانی
@arithland
ارسال کنید.
@mirzavaziribooks
من و معلمم
قبل از هر چیز باید بگویم که امروز شگفتزده شدم. گاهی اوقات میتوان بعضی چیزها را تا حدی پیشبینی کرد ولی اتفاقی که امروز افتاد اصلاً برایم قابل پیشبینی نبود.
هیأت رئیسه دانشکده علوم ریاضی امروز به بهانه یک سخنرانی ده دقیقهای در مورد شیوههای امتحان برای همکاران دانشکده، مرا به اتاق جلسات کشاندند. همین باید شست مرا خبردار میکرد که نباید یک روز معمولی باشد. الان چه وقت سخنرانی کردن در مورد امتحان است و چرا من باید برای همکاران صحبت کنم؟
به هر حال به مراسم رفتم. دوست عزیزم جناب آقای دکتر رزمخواه، معاون آموزشی دانشکده، مقدمات جلسه را فراهم کرده بود. همه چیز به خوبی و بدون آن که شک برانگیز باشد به پایان رسید.
پس از آن استاد عزیزم جناب آقای دکتر صال مصلحیان، رئیس دانشکده، همه را به محل ریاضیسرا بردند. گفته بودند که قرار است آنجا را افتتاح کنند و از چیزی رونمایی شود.
روی شیشههای ویترین ریاضیسرا با کاغذهایی پوشیده شده بود. دکتر صال مصلحیان اصرار داشتند که من کنار ایشان باشم و سپس از من خواستند کاغذها را از روی شیشهها بردارم.
من وقتی تابلوی ریاضیسرا را دیدم شگفتزده شدم. تنها چیزی که میتوانستم بگویم این بود که واقعاً نمیدانم چه باید بگویم.
من در چندین درس در دوره کارشناسی دانشجوی دکتر صال مصلحیان بودهام و اولین آشنایی من با ایشان به حدود سی و پنج سال پیش بر میگردد که مرا به اتاقشان فراخواندند تا مصاحبهای کوتاه داشته باشند و پس از آن به عنوان عضو تیم مسابقه دانشجویی انتخاب شدم. این اتفاق باعث شد که عاشق ریاضیات شوم. کار معلمها احتمالاً باید همین باشد که شاگردی را شیفته یادگیری کنند.
و من دقیقاً به همین دلیل ترویج ریاضیات را برگزیدهام. شاید راهی باشد تا من هم بتوانم ادای معلمهای واقعی را در بیاورم و شاید باعث شود کسی را شیفته خردورزی کنم.
از هیأت رئیسه محترم دانشکده و مخصوصاً دکتر صال مصلحیان و دکتر رزمخواه برای اتفاق امروز متشکرم. نمیتوانم انکار کنم که هنوز شگفتزده و مفتخر به اتفاقی هستم که امروز زیرکانه برایم ترتیب داده بودند.
با کمال ادب
مجید میرزاوزیری
شنبه ۱۷ خرداد ۰۴
@mirzavaziribooks
قبل از هر چیز باید بگویم که امروز شگفتزده شدم. گاهی اوقات میتوان بعضی چیزها را تا حدی پیشبینی کرد ولی اتفاقی که امروز افتاد اصلاً برایم قابل پیشبینی نبود.
هیأت رئیسه دانشکده علوم ریاضی امروز به بهانه یک سخنرانی ده دقیقهای در مورد شیوههای امتحان برای همکاران دانشکده، مرا به اتاق جلسات کشاندند. همین باید شست مرا خبردار میکرد که نباید یک روز معمولی باشد. الان چه وقت سخنرانی کردن در مورد امتحان است و چرا من باید برای همکاران صحبت کنم؟
به هر حال به مراسم رفتم. دوست عزیزم جناب آقای دکتر رزمخواه، معاون آموزشی دانشکده، مقدمات جلسه را فراهم کرده بود. همه چیز به خوبی و بدون آن که شک برانگیز باشد به پایان رسید.
پس از آن استاد عزیزم جناب آقای دکتر صال مصلحیان، رئیس دانشکده، همه را به محل ریاضیسرا بردند. گفته بودند که قرار است آنجا را افتتاح کنند و از چیزی رونمایی شود.
روی شیشههای ویترین ریاضیسرا با کاغذهایی پوشیده شده بود. دکتر صال مصلحیان اصرار داشتند که من کنار ایشان باشم و سپس از من خواستند کاغذها را از روی شیشهها بردارم.
من وقتی تابلوی ریاضیسرا را دیدم شگفتزده شدم. تنها چیزی که میتوانستم بگویم این بود که واقعاً نمیدانم چه باید بگویم.
من در چندین درس در دوره کارشناسی دانشجوی دکتر صال مصلحیان بودهام و اولین آشنایی من با ایشان به حدود سی و پنج سال پیش بر میگردد که مرا به اتاقشان فراخواندند تا مصاحبهای کوتاه داشته باشند و پس از آن به عنوان عضو تیم مسابقه دانشجویی انتخاب شدم. این اتفاق باعث شد که عاشق ریاضیات شوم. کار معلمها احتمالاً باید همین باشد که شاگردی را شیفته یادگیری کنند.
و من دقیقاً به همین دلیل ترویج ریاضیات را برگزیدهام. شاید راهی باشد تا من هم بتوانم ادای معلمهای واقعی را در بیاورم و شاید باعث شود کسی را شیفته خردورزی کنم.
از هیأت رئیسه محترم دانشکده و مخصوصاً دکتر صال مصلحیان و دکتر رزمخواه برای اتفاق امروز متشکرم. نمیتوانم انکار کنم که هنوز شگفتزده و مفتخر به اتفاقی هستم که امروز زیرکانه برایم ترتیب داده بودند.
با کمال ادب
مجید میرزاوزیری
شنبه ۱۷ خرداد ۰۴
@mirzavaziribooks
مسابقه شهر هوش طبیعی/مصنوعی
Natural/Artificial IntelligenceLand
برای درخواست برگزاری این مسابقه در مرکز آموزشی خود تلگرام بزنید:
@wiselandadmin
Natural/Artificial IntelligenceLand
برای درخواست برگزاری این مسابقه در مرکز آموزشی خود تلگرام بزنید:
@wiselandadmin
Forwarded from 💎آریثلند
این رویدادها به پیشنهاد رئیس مرکز آموزشی
میتواند شامل یک یا چند مورد از موارد زیر باشد:
از آنجایی که حداکثر ۱۰ مرکز آموزشی برای برگزاری این رویدادها در تابستان انتخاب خواهد شد، لازم است درخواستها قبل از شروع تابستان جمعآوری و مورد بررسی قرار گیرد.
05138679767
09375000937
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
مهارت حل مسأله؛ نیازی غیرقابل اجتناب
خردورزی امر مهمی است. بیخردان نمیتوانند عهدهدار امری خطیر باشند. چنین گزارهای نیاز به اثبات ندارد.
خردورزی، به طور بدیهی، موجب افزایش توانایی حل مسأله میشود. هر جامعهای نیازمند جوانانیست که با روشهایی مبتکرانه و خلاقانه به حل چالشها بپردازند. از دست دادن ذهنهای زیبا به دلیل مهاجرت جوانان، ضربهای جبرانناپذیر است. این گزاره نیز نیاز به اثبات ندارد.
در یک پرونده قتل، پیدا کردن مجرم نیازمند بررسی موشکافانه، منطقی و مستدل گزارههای جمعآوری شده است. حل معماهای منطقی به شکل مجرد، توانایی حل چالشهای واقعی در زندگی را فراهم میآورد.
من قبلاً در اینجا معمای تبهکار جزیره و راه حل آن را معرفی کرده بودم که به سختترین معمای منطق معروف است.
اما قسمت آموزنده این معما بخش دوم آن است که قبلاً به آن اشاره نکرده بودم:
میتوان با استدلالی ساده اثبات کرد که اگر یک راستگو، یک دروغگو و دو تبهکار داشته باشیم آنگاه غیرممکن است که با هر تعداد سوال بله-خیر بتوانیم تبهکاران را شناسایی کنیم؛ کافیست به این نکته توجه کنیم که تبهکار اول میتواند همواره نقش راستگو را ایفا کند و تبهکار دوم همواره نقش دروغگو را داشته باشد.
نکته آموزنده بخش دوم معما این است: اگر تعداد تبهکاران در یک جمع به اندازه قابل توجهی افزایش یابد، تشخیص هویت آنها ناممکن است!
نوشدارو پیش از رسیدن به نقطه بحرانی، اثربخش است. امور خطیر را نباید به دست نابخردان سپرد چرا که ناخواسته ممکن است موجب افزایش تعداد تبهکاران شوند و نابخردان چنان مغلوب اغوای ایشان گردند که تشخیص دوست و دشمن ناممکن شود.
مجید میرزاوزیری
چهارشنبه ۴ تیر ۰۴
@mirzavaziribooks
خردورزی امر مهمی است. بیخردان نمیتوانند عهدهدار امری خطیر باشند. چنین گزارهای نیاز به اثبات ندارد.
خردورزی، به طور بدیهی، موجب افزایش توانایی حل مسأله میشود. هر جامعهای نیازمند جوانانیست که با روشهایی مبتکرانه و خلاقانه به حل چالشها بپردازند. از دست دادن ذهنهای زیبا به دلیل مهاجرت جوانان، ضربهای جبرانناپذیر است. این گزاره نیز نیاز به اثبات ندارد.
در یک پرونده قتل، پیدا کردن مجرم نیازمند بررسی موشکافانه، منطقی و مستدل گزارههای جمعآوری شده است. حل معماهای منطقی به شکل مجرد، توانایی حل چالشهای واقعی در زندگی را فراهم میآورد.
من قبلاً در اینجا معمای تبهکار جزیره و راه حل آن را معرفی کرده بودم که به سختترین معمای منطق معروف است.
اما قسمت آموزنده این معما بخش دوم آن است که قبلاً به آن اشاره نکرده بودم:
میتوان با استدلالی ساده اثبات کرد که اگر یک راستگو، یک دروغگو و دو تبهکار داشته باشیم آنگاه غیرممکن است که با هر تعداد سوال بله-خیر بتوانیم تبهکاران را شناسایی کنیم؛ کافیست به این نکته توجه کنیم که تبهکار اول میتواند همواره نقش راستگو را ایفا کند و تبهکار دوم همواره نقش دروغگو را داشته باشد.
نکته آموزنده بخش دوم معما این است: اگر تعداد تبهکاران در یک جمع به اندازه قابل توجهی افزایش یابد، تشخیص هویت آنها ناممکن است!
نوشدارو پیش از رسیدن به نقطه بحرانی، اثربخش است. امور خطیر را نباید به دست نابخردان سپرد چرا که ناخواسته ممکن است موجب افزایش تعداد تبهکاران شوند و نابخردان چنان مغلوب اغوای ایشان گردند که تشخیص دوست و دشمن ناممکن شود.
مجید میرزاوزیری
چهارشنبه ۴ تیر ۰۴
@mirzavaziribooks
Telegram
آثار مجید میرزاوزیری
معمای تبهکار جزیره
تشخیص یک همیشه راستگو یا یک همیشه دروغگو با یک پرسش ساده مثل «آیا ۱ برابر ۱ است؟» به سادگی روشن میشود، اما اگر طرف مقابل ما گاهی اوقات راست بگوید و گاهی اوقات دروغ، دیگر تشخیص هویت وی کار سادهای نیست. طبیعتاً در دنیای واقعی، تشخیص چنین…
تشخیص یک همیشه راستگو یا یک همیشه دروغگو با یک پرسش ساده مثل «آیا ۱ برابر ۱ است؟» به سادگی روشن میشود، اما اگر طرف مقابل ما گاهی اوقات راست بگوید و گاهی اوقات دروغ، دیگر تشخیص هویت وی کار سادهای نیست. طبیعتاً در دنیای واقعی، تشخیص چنین…