Telegram Group & Telegram Channel
▪️امروز سالروز درگذشت منوچهر ستوده، یکی از پرکارترین و بلندآوازه‌ترین پژوهشگران تاریخ و فرهنگ ایران در سده چهاردهم خورشیدی است (۲۰ فروردین ۱۳۹۵).

▫️استاد منوچهر ستوده شعر هم می‌سرود. شعرهای او تا جایی که من دیده و خوانده‌ام، از نظر ادبی فاقد ارزش و زیبایی هستند، اما از نظر سیاسی و اجتماعی برای آشنایی با اندیشه‌ها و زمانه او سودمند هستند. شعر زیر که نقیضه‌ای است بر این غزل معروف حافظ «فاش می‌گویم و از گفتهٔ خود دلشادم/ بندهٔ عشقم و از هر دو جهان آزادم» یکی از شعرهای ستوده است که نقدی است تند و گزنده علیه محمدرضاشاه پهلوی. او این شعر را دوسه ماه پیش از انقلاب سروده، زمانی که استاد دانشگاه تهران بود. منوچهر ستوده مانند بسیاری از مخالفان شاه نه «چپ‌گرا» بود و نه «اسلام‌گرا»، بلکه «ملی‌گرا/ ایران‌گرا» بود. ستوده در این شعر شاه را «بنده کارتر» و «حلقه‌ به‌گوش سیا» دانسته و تصویری سیاه، ابلیس‌گونه و ستمگرانه‌ای از او ترسیم کرده که برای آشنایی با دیدگاه‌های سیاسی این ایران‌شناس برجسته درخور توجه است.   

▪️«در دوران آشفتگی آذرماه ۱۳۵۷ شمسی گفته‌اند:

فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم
بنده کارترم و هر چه کنم آزادم

دم مزن ملت اگر نفت تو دادم بر باد
زانکه گر من ندهم او بدهد بر بادم

ثروت مملکت از ماست به هرجا باشد
گوئیا ارث رسیده به من از اجدادم

داد و فریاد مکن زانکه مرا باکی نیست
به فلک گر برسد داد تو از بیدادم

مملکت از ستمم گرچه خراب است چه غم
تا که من شاد در این کاخ ستم آبادم

نیست بر لوح دلم جز الف استبداد
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

پایه سلطنتم بر سر ملت باشد
پس عجب نیست اگر از غم مردم شادم

هر که از حق بزند دم بِکنم بنیادش
گرچه دانم که حق آخر بکند بنیادم

ساغر از خون دل خلق مدام است مرا
هم از این باده مستانه چنین پر بادم

عاری از مهرم و باری تو ز من مهر مجوی
آریامهر اگر نام به خود بنهادم

نیست اندر دل من رحم به مانند پدر
هم بدین طینت ناپاک ز مادر زادم

نسبت من، تو به فرعون و به شدّاد مده
صد چو فرعونم و جلادتر از شدّادم

بر سر مردم بیچاره سوارش کردم
منصب بندگی خویش به هر کس دادم

گرچه خود بنده غیرم ولی از باد دماغ
این عجب بین که از بینی فیل افتادم

تا شدم حلقه به گوش در سرویس «سیا»
مستشار است که آید به مبارک بادم

نیست امید هدایت ز خداوند کریم
زانکه هر روز و شب ابلیس کند ارشادم

خاطر جمع ز خونخواهی ملت باش
چونکه وقت خطر ارباب کند امدادم

لیک هستم نگران زانکه چو میلش بکشد
گیرد حلقوم که بیرون نشود فریادم

ببر ای پیک حق این شعر ز زندان بیرون
به جهانی برسان ناله استمدادم

📕 ره‌آورد ستوده: یادداشت‌های دکتر منوچهر ستوده، به‌کوشش مصطفی نوری، تهران: کتابخانه مجلس شورای اسلامی، ۱۳۹۰، ۲۶۰- ۲۶۱.

🆔 www.group-telegram.com/sa/HistoryandMemory.com
👍9👎1😱1



group-telegram.com/HistoryandMemory/1575
Create:
Last Update:

▪️امروز سالروز درگذشت منوچهر ستوده، یکی از پرکارترین و بلندآوازه‌ترین پژوهشگران تاریخ و فرهنگ ایران در سده چهاردهم خورشیدی است (۲۰ فروردین ۱۳۹۵).

▫️استاد منوچهر ستوده شعر هم می‌سرود. شعرهای او تا جایی که من دیده و خوانده‌ام، از نظر ادبی فاقد ارزش و زیبایی هستند، اما از نظر سیاسی و اجتماعی برای آشنایی با اندیشه‌ها و زمانه او سودمند هستند. شعر زیر که نقیضه‌ای است بر این غزل معروف حافظ «فاش می‌گویم و از گفتهٔ خود دلشادم/ بندهٔ عشقم و از هر دو جهان آزادم» یکی از شعرهای ستوده است که نقدی است تند و گزنده علیه محمدرضاشاه پهلوی. او این شعر را دوسه ماه پیش از انقلاب سروده، زمانی که استاد دانشگاه تهران بود. منوچهر ستوده مانند بسیاری از مخالفان شاه نه «چپ‌گرا» بود و نه «اسلام‌گرا»، بلکه «ملی‌گرا/ ایران‌گرا» بود. ستوده در این شعر شاه را «بنده کارتر» و «حلقه‌ به‌گوش سیا» دانسته و تصویری سیاه، ابلیس‌گونه و ستمگرانه‌ای از او ترسیم کرده که برای آشنایی با دیدگاه‌های سیاسی این ایران‌شناس برجسته درخور توجه است.   

▪️«در دوران آشفتگی آذرماه ۱۳۵۷ شمسی گفته‌اند:

فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم
بنده کارترم و هر چه کنم آزادم

دم مزن ملت اگر نفت تو دادم بر باد
زانکه گر من ندهم او بدهد بر بادم

ثروت مملکت از ماست به هرجا باشد
گوئیا ارث رسیده به من از اجدادم

داد و فریاد مکن زانکه مرا باکی نیست
به فلک گر برسد داد تو از بیدادم

مملکت از ستمم گرچه خراب است چه غم
تا که من شاد در این کاخ ستم آبادم

نیست بر لوح دلم جز الف استبداد
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

پایه سلطنتم بر سر ملت باشد
پس عجب نیست اگر از غم مردم شادم

هر که از حق بزند دم بِکنم بنیادش
گرچه دانم که حق آخر بکند بنیادم

ساغر از خون دل خلق مدام است مرا
هم از این باده مستانه چنین پر بادم

عاری از مهرم و باری تو ز من مهر مجوی
آریامهر اگر نام به خود بنهادم

نیست اندر دل من رحم به مانند پدر
هم بدین طینت ناپاک ز مادر زادم

نسبت من، تو به فرعون و به شدّاد مده
صد چو فرعونم و جلادتر از شدّادم

بر سر مردم بیچاره سوارش کردم
منصب بندگی خویش به هر کس دادم

گرچه خود بنده غیرم ولی از باد دماغ
این عجب بین که از بینی فیل افتادم

تا شدم حلقه به گوش در سرویس «سیا»
مستشار است که آید به مبارک بادم

نیست امید هدایت ز خداوند کریم
زانکه هر روز و شب ابلیس کند ارشادم

خاطر جمع ز خونخواهی ملت باش
چونکه وقت خطر ارباب کند امدادم

لیک هستم نگران زانکه چو میلش بکشد
گیرد حلقوم که بیرون نشود فریادم

ببر ای پیک حق این شعر ز زندان بیرون
به جهانی برسان ناله استمدادم

📕 ره‌آورد ستوده: یادداشت‌های دکتر منوچهر ستوده، به‌کوشش مصطفی نوری، تهران: کتابخانه مجلس شورای اسلامی، ۱۳۹۰، ۲۶۰- ۲۶۱.

🆔 www.group-telegram.com/sa/HistoryandMemory.com

BY | پنجه‌نامه: تاریخ و خاطره |


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/HistoryandMemory/1575

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

Just days after Russia invaded Ukraine, Durov wrote that Telegram was "increasingly becoming a source of unverified information," and he worried about the app being used to "incite ethnic hatred." Telegram was founded in 2013 by two Russian brothers, Nikolai and Pavel Durov. Either way, Durov says that he withdrew his resignation but that he was ousted from his company anyway. Subsequently, control of the company was reportedly handed to oligarchs Alisher Usmanov and Igor Sechin, both allegedly close associates of Russian leader Vladimir Putin. So, uh, whenever I hear about Telegram, it’s always in relation to something bad. What gives? NEWS
from sa


Telegram | پنجه‌نامه: تاریخ و خاطره |
FROM American