Telegram Group & Telegram Channel
سفر به قونیه

با قطار سریع‌السیر از آنکارا به قونیه رفتم. Yüksek Hızlı Tren تا ۳۰۰ کیلومتر بر ساعت سرعت دارد. تنها به ترکیه آمده بودم. قرار بود ۵ ساعت در قونیه باشم. حدود ساعت ۲ رسیدم و ساعت ۷ شب بلیت برگشت داشتم. آرام، وارد آرامگاه حضرت مولانا شدم. داشتم فکر می‌کردم باید کفشم را کجا در بیاورم؟ اما دیدم جورابهای پلاستیکی به زائران و توریست ها می‌دهند که روی کفش‌هایشان بکشند. چند قدم مانده به مزار مولانا شعرهای فارسی نوشته شده بود. قبر مولانا بدون هیچ ویژگی خاصی کنار پدرش سلطان العلما و فرزندش سلطان ولد قرار داشت. چیزی مثل قالی روی آن انداخته بودند و مردمانیu روبروی آن می‌ایستادند و دعا می‌کردند. آرامگاه، شلوغ بود. تصمیم گرفتم گشتی بزنم و حرفهایم را موکول کنم به زیارت دوم که شاید خلوت‌تر باشد.
پایین قبر، نمازخانه یا مسجدی بود که در محراب آن این آیه مبارکه را نوشته بودند:
و من دخله کان آمنا (هر که به آنجا گام نهد، ایمن است)
نماز ظهر و عصرم را خواندم و بیرون رفتم تا زیارت بعد ...

بیرون که آمدم، هوا سردتر شده بود تصمیم گرفتم به کافه‌ای که کنار آرامگاه بود بروم و قدری بنویسم یا کتاب بخوانم تا ساعت ۵ برسد. از ۵ تا ۶ زیارت کنم و بعد سوار تاکسی بشوم به سمت ایستگاه قطار قونیه. جوان باریستا که در کافه بود، با مهمانهای خارجی به انگلیسی صحبت می‌کرد. از حرفهایش فهمیدم که دانشجوی سال سوم مکانیک است. فهمیدم که مادرش یونانی و پدرش آذربایجانی است و ...
به من که رسید پرسید: اهل کجایی؟ گفتم ایران. چشمانش برقی زد و پرسید: شیراز یا تهران؟

تعجب کردم که چرا فکر می‌کند ایران همین ۲ شهر است و از طرفی چرا این دو شهر را نام برد؟ بعد از کمی مکث گفتم شیراز و بعد صحبتی طولانی با هم کردیم که شاید وقتی دیگر بنویسم.

حدود ۴:۳۷ دقیقه بود که دیدم حس نوشتن ندارم. گفتم می‌روم در نمازخانه آرامگاه مولانا، آنجا می‌نویسم. خرامان خرامان راه افتادم. وقتی به ورودی بارگاه رسیدم یکی از نگهبانان به ترکی چیزی گفت. حس کردم می‌گوید اگر قصد زیارت دارید زودتر بفرمایید. جوراب پلاستیکی را پوشیدم و رفتم تو. پشت سر من صدایی آمد دیدم در ورودی را بستند. ساعت ۴:۵۱ بود. انگار حضرت مولانا، آرامگاه را برای من قرق کرده بود. جز چند نفری داخل بقعه نبودیم. روبروی مزار مولانا ایستادم. در خلوت خاصی که داشتم دعا کردم برای فرزندانم و ابیات آغازین مثنوی را خواندم و این بیت را که در زمینه ذهنم جاری بود:‌

رهِ آسمان، درون است، پرِ عشق را بجنبان
پرِ عشق چون قوی شد، غمٍ نردبان نمانَد .
..

خلوتی کردم و بیرون آمدم.
حالا یک ساعت وقت داشتم. گفتم در قونیه بگردم و مزار شمس تبریزی را پیدا کنم که شنیده بودم نزدیکی‌های آرامگاه مولاناست‌، اما لذتی بزرگتر را در شهر قونیه پیدا کردم.
به امید دیدار دوباره، قونیه کهن!
@beheshtedel
#مولانا #قونیه
39👍4🐳1



group-telegram.com/beheshtedel/1889
Create:
Last Update:

سفر به قونیه

با قطار سریع‌السیر از آنکارا به قونیه رفتم. Yüksek Hızlı Tren تا ۳۰۰ کیلومتر بر ساعت سرعت دارد. تنها به ترکیه آمده بودم. قرار بود ۵ ساعت در قونیه باشم. حدود ساعت ۲ رسیدم و ساعت ۷ شب بلیت برگشت داشتم. آرام، وارد آرامگاه حضرت مولانا شدم. داشتم فکر می‌کردم باید کفشم را کجا در بیاورم؟ اما دیدم جورابهای پلاستیکی به زائران و توریست ها می‌دهند که روی کفش‌هایشان بکشند. چند قدم مانده به مزار مولانا شعرهای فارسی نوشته شده بود. قبر مولانا بدون هیچ ویژگی خاصی کنار پدرش سلطان العلما و فرزندش سلطان ولد قرار داشت. چیزی مثل قالی روی آن انداخته بودند و مردمانیu روبروی آن می‌ایستادند و دعا می‌کردند. آرامگاه، شلوغ بود. تصمیم گرفتم گشتی بزنم و حرفهایم را موکول کنم به زیارت دوم که شاید خلوت‌تر باشد.
پایین قبر، نمازخانه یا مسجدی بود که در محراب آن این آیه مبارکه را نوشته بودند:
و من دخله کان آمنا (هر که به آنجا گام نهد، ایمن است)
نماز ظهر و عصرم را خواندم و بیرون رفتم تا زیارت بعد ...

بیرون که آمدم، هوا سردتر شده بود تصمیم گرفتم به کافه‌ای که کنار آرامگاه بود بروم و قدری بنویسم یا کتاب بخوانم تا ساعت ۵ برسد. از ۵ تا ۶ زیارت کنم و بعد سوار تاکسی بشوم به سمت ایستگاه قطار قونیه. جوان باریستا که در کافه بود، با مهمانهای خارجی به انگلیسی صحبت می‌کرد. از حرفهایش فهمیدم که دانشجوی سال سوم مکانیک است. فهمیدم که مادرش یونانی و پدرش آذربایجانی است و ...
به من که رسید پرسید: اهل کجایی؟ گفتم ایران. چشمانش برقی زد و پرسید: شیراز یا تهران؟

تعجب کردم که چرا فکر می‌کند ایران همین ۲ شهر است و از طرفی چرا این دو شهر را نام برد؟ بعد از کمی مکث گفتم شیراز و بعد صحبتی طولانی با هم کردیم که شاید وقتی دیگر بنویسم.

حدود ۴:۳۷ دقیقه بود که دیدم حس نوشتن ندارم. گفتم می‌روم در نمازخانه آرامگاه مولانا، آنجا می‌نویسم. خرامان خرامان راه افتادم. وقتی به ورودی بارگاه رسیدم یکی از نگهبانان به ترکی چیزی گفت. حس کردم می‌گوید اگر قصد زیارت دارید زودتر بفرمایید. جوراب پلاستیکی را پوشیدم و رفتم تو. پشت سر من صدایی آمد دیدم در ورودی را بستند. ساعت ۴:۵۱ بود. انگار حضرت مولانا، آرامگاه را برای من قرق کرده بود. جز چند نفری داخل بقعه نبودیم. روبروی مزار مولانا ایستادم. در خلوت خاصی که داشتم دعا کردم برای فرزندانم و ابیات آغازین مثنوی را خواندم و این بیت را که در زمینه ذهنم جاری بود:‌

رهِ آسمان، درون است، پرِ عشق را بجنبان
پرِ عشق چون قوی شد، غمٍ نردبان نمانَد .
..

خلوتی کردم و بیرون آمدم.
حالا یک ساعت وقت داشتم. گفتم در قونیه بگردم و مزار شمس تبریزی را پیدا کنم که شنیده بودم نزدیکی‌های آرامگاه مولاناست‌، اما لذتی بزرگتر را در شهر قونیه پیدا کردم.
به امید دیدار دوباره، قونیه کهن!
@beheshtedel
#مولانا #قونیه

BY بهشت دل


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/beheshtedel/1889

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

Meanwhile, a completely redesigned attachment menu appears when sending multiple photos or vides. Users can tap "X selected" (X being the number of items) at the top of the panel to preview how the album will look in the chat when it's sent, as well as rearrange or remove selected media. The perpetrators use various names to carry out the investment scams. They may also impersonate or clone licensed capital market intermediaries by using the names, logos, credentials, websites and other details of the legitimate entities to promote the illegal schemes. On December 23rd, 2020, Pavel Durov posted to his channel that the company would need to start generating revenue. In early 2021, he added that any advertising on the platform would not use user data for targeting, and that it would be focused on “large one-to-many channels.” He pledged that ads would be “non-intrusive” and that most users would simply not notice any change. The War on Fakes channel has repeatedly attempted to push conspiracies that footage from Ukraine is somehow being falsified. One post on the channel from February 24 claimed without evidence that a widely viewed photo of a Ukrainian woman injured in an airstrike in the city of Chuhuiv was doctored and that the woman was seen in a different photo days later without injuries. The post, which has over 600,000 views, also baselessly claimed that the woman's blood was actually makeup or grape juice. Russians and Ukrainians are both prolific users of Telegram. They rely on the app for channels that act as newsfeeds, group chats (both public and private), and one-to-one communication. Since the Russian invasion of Ukraine, Telegram has remained an important lifeline for both Russians and Ukrainians, as a way of staying aware of the latest news and keeping in touch with loved ones.
from sa


Telegram بهشت دل
FROM American