Telegram Group Search
Forwarded from MEHRDAD RAMIDINYA @kordshenasi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چطـور می توانم  این لحظه را نگه دارم ؟
تو هسـتی ...
من هسـتم ...
و پـروانە رقـصــان میـان لبـانمـان
با گرده های دوستت دارم از لب تو پر می زند
بر لب من می نشـیند
و بارورم می کنـد بە عاشـقـانە ای سـپید

چطـور می توان بهــار را سـبـز نگـه داشت
ما را جـوان
و این باران ملایم را
کـه بـر چـتـر مشـترکمـان
واز می خــواند .

❄️ شـعــر:  ســاغـر شـفیعـی
❄️ صــدا: مهـرداد رامیـدی نیا

🕊️
POETRY: SAGHAR SHAFIEE
VOIC:MEHRDAD.RAMIDINYA
«خانه در مه»

می‌خواهم از حقیقت آینه برگردم
یکبار جای تو باشم
از دور
دست‌هایم را ببویم و ببوسم
می‌خواهم با چشم‌های تو نگاه کنم
و خودم را زیبا ببینم
آنقدر که به گیسویم سوگند بخورم
می‌خواهم از دور
خودم را
آنطور که تو خیال می‌کنی ببینم:
پاک
صاف
صادق
با چشم‌هایی نجیب‌تر از یک کره اسب زیبا
می‌خواهم از زبان تو، نامم را
مثل یک قرص کوچک مسکن
هر چند ساعت
نه
هر چند دقیقه یکبار
نه...
درد عمیق است
ممتد است
طعم زهرمار هجران می‌دهد
حیران می‌مانم از این گردنهٔ مه‌آلود
که چشم، چشم را نمی بیند
می‌خواهم با دست تو
دستم را بگیرم
ببرم در کوه و جنگل
بدهم دست خرسی گرسنه
و آسوده برگردم
سیگاری بگیرانم
با لبانی آغشته به دود و ناسزا
و دوستت دارمی تلخ

#ساغر_شفیعی
شعری سپید که درآفتاب آب خواهد شد

۱۴۰۴/۵/۶
غمخوارَکم
قطره خونی از دل رنجیده‌ام می‌چکد
قلم در او بزن و از هوای تازه بنویس
قلم در او بزن و پنجره‌ای ترسیم کن
قلم در او بزن و لبان مرا سرخ کن
از لبانم خون می‌چکد
از صدایم خون می‌چکد
از شعرهایم....
نگاه کن از درز میان همین سطرهای بیهوده
چه خونی فواره می‌زند!
کسی به خون جوشان این شعر اعتنایی ندارد
به لب‌های سرخ شاعر نگاه می‌کنند و
دهانشان آب می‌افتد


#ساغر_شفیعی
۱۴۰۴/۵/۱۰
▨ شعر: کودکی ها
▨ شاعر: حسین پناهی
─────♬ ─────
Koudaki Ha
Hossein Panahi | @Schahrouzk
▨ شعر: کودکی‌ها
▨ شاعر: حسین پناهی
▨ با صدای: #حسین_پناهی
♬ پالایش و تنظیم: شهروز

دیدن متن کامل شعر
─────♬ ─────
شعر با صدای شاعر | @schahrouzk
می‌شود آن دو پنجره را واکنی یا نه؟
و بیایی
با دو پیاله اردیبهشت؟

چشمان من سفره انداخته‌اند
زودتر بیا
پیش از آن‌که نگاهم
بیات شود

ساغر شفیعی
از کتاب «وقتی باران پیانو می‌زند»

@taranom_ordibehesht
آتش را که روشن کردی
جز لبانت ندیدم

مرا کشیدی در این شب تاریک
و دود از سرم بلند شد

مرا بوسیدی
با کیفی عمیق
تا سرگیجه‌ای ممتد

روح سوزانم
با نفس‌های تو در رفت و آمد است
با هر نفست
کوچک‌تر می‌شوم
کوچک‌تر
تا ذره ذره به انتها برسیم
هر دو خاموش
هر دو گیج

تو
در صندلی چرمی‌ات فرو بروی
من
در زیرسیگاری‌ام

#ساغر_شفیعی
#عاشقانه‌ای_از_زبان_یک_سیگار
از کتاب: #من_هم_ازشاعران_دهه_چهل_هستم
#شعر_سپید
#شعر_عاشقانه
عاشق شده‌ام
و قلبم گواهی می‌دهد
به حضور نور

شب پناه برده به مرداب
خودش را سرگرم ماه لرزان
در نسیم شبانگاهان کرده است
درحالی که زیر چشمی مرا می‌پاید

کاری به کارش ندارم امروز
که آفتاب را مهمان خانه کرده‌ام
و حضور نور در قلبم
انکار ناپذیر است

عاشق شده ام
و سجده می کنم
بر اولین گلبرگ روز
که خدا عشق است
و خدا کلمه است
و خدا نور است

زیباترین کلمات ارزانی تو باد
ای قلب ملتهب
ای کبوتر تپنده
پنجره را باز می‌کنم
و آسمان را به تو می‌بخشم

۱۴۰۴/۵/۱۹
#ساغر_شفیعی
یک ...

دوست دارم ببوسم صدایت را
وقتی می گویی دوستت دارم
و همان جا بمیرم
مثل تکه یخی در آغوش تابستان

دو ...

ماه ، این سوی پنجره
باغ ، زیر تاق
زن
دلتنگی اش را
چون خاکروبه از خانه بیرون می ریزد

سه ...

تابِ اشک های مرا نداشتی
که من باران بودم و تو برف

رفیق بی تحمّلِ من
حالا از تو قطره ی تلخی مانده
از من ، آهی ...

ساغرشفیعی
کتاب لا به لای پریشانی باد
نشر سیب سرخ

@taranom_ordibehesht
[ www.JenabMusic.Com ]
[ www.JenabMusic.Com ]
ترانه ی بی قرار از آلبوم 'عشق من باش'👆🌺
خواننده و آهنگساز: بهنام صفوی
ترانه سرا : ساغرشفیعی
خاطره بازی💔👆
نه خالد حسینی ام
شُهره به
"باد بادک باز"

نه بورخس
به داستان های کوتاه

مارکزم
به" صد سال تنهایی"
گرفتار

#باقرپسند_محمود
@bagherpasand_mahmood_poem
«نیایش»

پلک می زنی
چون تورّق کتاب مقدس
و من می پلکم دور خودم:
چگونه بنویسم؟

آرام تر ورق بزن
می ترسم از یاد ببرم ترتیب آیه هایت را
می ترسم از دست بدهم شور مثنوی ات را

فکرِ نوشتن از سرم پریده- مثل بوی الکل -
به خواندن قناعت می کنم
در صف نمازگزارانی که یاخته های مست منند

باد می رقصد،
شاخه ها دست افشان....
شمس می خواند،
مولانا در سماع...
دف می زند کسی درون سینه ام...
گیسوانم از این سو به آن سو هو می کشند...
جهان صداشده ، من گنگ...
به سجده می افتم
کلمه ای بردارم

#ساغرشفیعی
#چشمانت_اگر_نیلی_بود
#نشر_مروارید
Forwarded from رضا اسماعیلی
🔻

پُستچی ِحواس پرت
نامه های تو را
به حیاطِ همسایه می اندازد
وگرنه محال است
فراموشم کرده باشی!


 | ساغر شفیعی |
عشق بود
آمده بود صدایم کند
نگاهم کرد
پیرتر از آن بودم که پابه‌پایش برقصم
با این حال
قلبم تپید و گونه‌ام گر گرفت
از آینه، احوالم را پرسیدم
پژمرده‌تر از آن بودم
که گونهٔ گل‌انداخته به من بیاید
ایندرال‌م را خوردم و
قلبم را آرام کردم
عشق
هنوز ایستاده بود نگاهم می‌کرد
جوابش کردم

ساغر شفیعی
تصویرِ شسته رفتهٔ ماه‌ام در آبگیر

دستی بزن در آب
شب را به هم بریز

من باز تکه هایم را
جمع می کنم

من باز
ماه می شوم

#ساغرشفیعی
روزها می رسند در پی هم
بی صدا، خسته، بی رمق، تبدار
روزهای بطالت و اندوه
روزهای کسالت و تکرار

روزها آفتابی اما سرد
در سکوتی همیشه زندانی
روزها، گربه های تنبل زرد
با دهن دره های طولانی

روز، پژمرده در هوای اتاق
کو افق های بی در و پیکر؟
روزها، برگ برگِ یک پاییز
روزها، رونوشت یکدیگر

باز شد پلک شب به روی سحر
باز هم روز دیگری در پیش
خسته ام دیگر از تمامیِ عمر
خسته از دفتر و قلم، از خویش

خسته از این دریچه ی معتاد
خسته از آسمان تکراری
خسته از خانه های خواب آلود
خسته از کوچه های سیگاری

روزها سینه خیز در پی هم
یک صفِ خسته، بی رمق، بیمار
روزهای بطالت و اندوه
روزهای کسالت و تکرار

#ساغرشفیعی
#وقتی_باران_پیانو_میزند
#نشر_روزگار
تاریخ انتشار: ۱۳۸۱
هرشب
نام کوچک تو
آرزوی بزرگی‌ست بر لبم
و گذر اتفاقی تو در خوابم
بزرگ‌ترین اتفاقی
که منتظرم

هرشب
ماه را
به تیر سر کوچه می‌آویزم
تا راه گم نکنی
جای خواب من
سر از خواب همسایه دربیاوری

امشب بلندتر از همیشه صدایت می‌کنم
و تو بلند می‌شوی از خواب
چون ساقهٔ سبزی
برگ می‌زنی آرام
تناور می‌شوی آنقدر
که سر از ابرها در‌می‌آوری
من سر در نمی‌آورم
و تو
آرزویی می‌شوی بلند

من باز
کوتاه می‌آیم

#ساغرشفیعی
#من_هم_ازشاعران_دهه_چهل_هستم
#شعر_سپید
#شعر_عاشقانه
2025/10/19 18:52:31
Back to Top
HTML Embed Code: