Telegram Group Search
'
راز استبداد نه توانایی آن برای ترغیب اذهان، بلکه توانایی‌اش برای به حرکت درآوردن بدن‌هاست تا نیرو یا قدرتشان را استخراج کند و آن را به نفع خود به خدمت گیرد. جای شگفتی نیست که اسپینوزا می‌توانست از مرگ بدن صحبت کند، حتی آن هنگام که نشانه‌های حیات را حفظ کرده است: بدنی که تحت عمل و تأثیر قرار می‌گیرد اما نمی‌تواند عمل کند و تأثیر بگذارد، یا اگر هم بتواند اعمالش بیش از هر چیز موجب تضعیف قدرتش می‌شود، بدنی که حرکاتش به‌غایت محدود، منحصرشده و تکراری است، بدنی که، حتی اگر چیزی حس کند، در حال درد کشیدن است، یک بدن مرده.

@Spaph

- وارن مونتاگ، بازگشت [به] اسپینوزا
👌16👍12
'
نظریۀ اسپینوزا دربارۀ عواطف جمعی، به‌روشنی خاستگاه‌های انقلاب‌ها و خیزش‌ها را توضیح می‌دهد: «همۀ انقلاب‌ها و خیزش‌های عظیم، با شکل‌گیری عاطفۀ مشترک ناظر بر خشم و قهر در میان انبوه‌خلق آغاز می‌شود.» این قهر هنگامی سر برمی‌آورد که انبوه‌خلق به‌طور جمعی بی‌عدالتی یا سرکوب را تجربه می‌کند. از دید اسپینوزا، چنین لحظاتی جایگاهی محوری دارند، چراکه قدرت عواطف مشترک در برانداختن ساختارهای سیاسی موجود و آفرینش شکل‌های جدیدی از سازمان اجتماعی را آشکار می‌کنند. با این‌حال، او هشدار می‌دهد که برای اجتناب از تجزیه و فروپاشی، این عواطف باید به قالب اشکال پایدار سیاسی درآیند.

@Spaph

فردریک لوردون
👏15👍4💯1
'
«کسب قدرت همچنان هدفی اساسی برای ماست و، چنان‌که کوشیده‌ام توضیح دهم، این امر نمی‌تواند صرفاً به معنای واژگونی رابطه‌ی سلطه و در نهایت حفظ همان ماشین قدرت حاکم با توسل به تغییر شخصی باشد که پشت فرمان آن نشسته است. برای انبوه‌خلق، کسب قدرت اساساً به معنای پذیرش یک وظیفه است؛ وظیفه‌ی ابداع نهادهایی نوین و غیرحاکمیتی.»

@Spaph

- آنتونیو نگری
👏15👍4
'
«ایده‌ها جهان را پیش می‌برند، ولی صرفاً وقتی آکنده از عواطفی شوند که بدان‌ها قدرت می‌بخشد.»

@Spaph

فردریک لوردون
👍14💯2👏1
'
ساختارگرایی در مقام بازی منحرفی عرضه می‌شود که در آن تبیین شناخت، اخلاق و سیاست همواره به توضیح متقابل از سوی آن دیگری منوط می‌گردد. بدین‌سان، ساختارگرایی تصویر وارونه‌ای از دیالکتیک را شکل می‌بخشد و انقراض آن را اعلام می‌کند؛ اما، در واقع ساختارگرایی خودش یکی از آخرین جلوه‌های دیالکتیک بود.
اسپینوزا کاملاً در مقابل این جریان قرار داشت. [در آن برهه،] فیلسوف سده‌ی هفدهمی در مقام بانی درون‌ماندگاری مطلق بازیابی شد، نظریه‌پرداز ناممکن بودن ایجاد افتراق در آنچه زندگی بدان وحدت بخشیده است، متفکر بازشناسی این‌که امر واقع هیچ نوعی از والایش یا غایت‌شناسی را به رسمیت نمی‌شناسد. از این‌رو فلسفه باید از این‌جا کارش را از نو آغاز می‌کرد، از اسپینوزا، از سطح درون‌ماندگاری.

@Spaph

آنتونیو نگری
👍13
مونتاگ (1).pdf
3.4 MB
متن سخنرانی وارن مونتاگ، با عنوان «بدن در مقام جایگاه قدرت» (The Body as a Locus of Power)، در نشست مجازی «نسبت بدن و قدرت در زمانۀ معاصر».

تاریخ: دوشنبه ۲۵ نوامبر/۵ آذر.

@Spaph

برگزارکننده: انجمن علمی - دانشجویی گروه جامعەشناسی دانشگاە کردستان.

@MSandUS
@uoksociology
💯13👍1👏1👌1
'
اسپینوزا با این استدلال شروع می‌کند که بدن نمی‌تواند ذهن را به اندیشیدن وادار کند، استدلالی که به سنت‌های مختلفی که بدن را منبع گناه و امیال حیوانی می‌دانستند و دائماً با روح در جنگ بودند، دلگرمی می‌دهد. اما اگر روح یا ذهن از دستورات بدن رها شود، بدن نیز دیگر تحت فرمان ذهن نیست. اسپینوزا در یک قضیه‌ی منفرد مفهوم تعیّن‌یابی بدن از جانب ذهن را از هر معنایی تهی می‌سازد و ما را مجبور به توجه به بدن و زنجیره‌ی بدن‌ها می‌کند. اما با انجام این کار، او مفهوم «فرمان» (واژه‌ی موردنظر اسپینوزا، برگرفته‌شده از واژگان حقوقی) یا سلطه‌ی ذهن بر بدن، مفهومی در سنت مسیحی، را به سطح تمرکزی ماتریالیستی بر بدن جابه‌جا می‌کند؛ «فرمان» ذهن بر بدن به‌عنوان رابطه‌ای خیالی، در یکی از معانی خیالی این مفهوم نمی‌تواند تعیّن‌یابی اعمال بدنی از جمله گفتار و نوشتار را توضیح دهد.

@Spaph

- وارن مونتاگ
👍22
Forwarded from پرسیار
🎥 باید از نظریه دفاع کرد!
🎤گفتگو با دکتر فؤاد حبیبی؛ مترجم و استاد جامعه‌شناسی دانشگاه کردستان

چرایی و اهمیت بازگشت به فلسفه‌ی مواجهه
رادیکالیسم در نظریه چگونه ممکن می‌شود؟
چرا «پیچیدگی» تنها راه درک «سادگی» است؟


🎥 پێویستە بەرگری لە تیۆری بکرێ!
🎤وتووێژ لەگەڵ دکتۆر فواد ‌‌حه‌بیبی، وەرگێڕ و ما‌‌مۆستای کۆمەڵناسیی زانکۆی کوردستان

هۆکار و گرنگیی گەڕانەوە بۆ فەلسەفەی ڕووبەڕووبوونەوە
ڕادیکاڵیزم بە چ شێوەیەک لە تیۆریدا دێتە ئاراوە.
بۆچی "پێچەڵپێچی" تاقە ڕێگای تێگەیشتنی ساکارییە؟


🎞 تەواوی فیلمەکە لە یوتیوبی پرسیاردا [فیلم کامل این گفتگو در یوتیوب پرسیار]:

https://youtu.be/Q2vxKh-jQUA?si=KQvHCeNAzlOz-gZS
🙏🏼 ئێمەتان بە دڵە، بە هاوڕێکانتان بمانناسێنن (ما را دنبال و دوستانتان را با ما آشنا کنید.)
🆔@prsyarjournal

https://www.group-telegram.com/MSandUs
https://www.group-telegram.com/Spaph.com
👍20👌3
«چگونه است که افراد در مسند قدرت، در هر حوزه‌ای که باشند، نیاز دارند که ما را دچار غم کنند؟ انفعال‌های حزن‌آمیز چون یک ضرورت.
القای انفعال‌های حزن‌آمیز برای اعمال قدرت ضروری است. اسپینوزا در رساله الهیاتی-سیاسی می‌گوید که کشیش و حاکم، هر دو، به اندوه سوژه‌ها نیاز دارند، و این بیانگر ارتباط ژرفی میان کشیش و حاکم است. در اینجا به خوبی در‌می‌یابید که غم در معنایی گنگ به کار نمی‌رود، او غم را در معنای دقیقی که به آن داده بود به کار می برد: غم حال‌مایه [عاطفه‌ای]* است از آن حیث که مشتمل بر کاهش توان عمل کردن است.»

@Spaph

* پیمان غلامی و ایمان گنجی در رساله سیاسی، عاطفه را بهترین معادل برای affect می‌دانند که محسن جهانگیری نیز از آن استفاده کرده است. اما برای ساختن مشتق مناسب در زبان فارسی از «تأثیر» استفاده می‌کنند.

ژیل دلوز، جهان اسپینوزا، ترجمه حامد موحدی، نشر نی.
💯13👍9
«مخلص کلام، اگر ما اسپینوزیست هستیم، [آن‌گاه] یک چیز را نه از طریق فرم، یا اندام‌ها و کارکردهایش، تعریف می‌کنیم و نه [حتی] به منزله قسمی جوهر یا سوژه. ما، با وام‌گیری از اصطلاحات قرون وسطا یا واژگان جغرافیا، چیزها را با توسل به طول و عرض تعریف می‌کنیم. یک بدن می‌تواند هر چیزی باشد: می‌تواند یک حیوان، هیئتی از صداها، یک ذهن یا قسمی ایده باشد. می‌تواند یک پیکره زبانی، بدنه اجتماعی یا یک جمع باشد. از نظرگاه ما مجموعه رابطه سرعت و آهستگی، حرکت و سکون، میان ذراتی را طول یک بدن می‌خوانیم که آن را بر می سازند؛ به تعبیری دیگر رابطه میان عناصر نیافته. ما مجموعه تأثیراتی را عَرْض می‌خوانیم که بدنی را در هر لحظه و تصرف در می‌آورند، به سخنی دیگر، حالت‌های مفرطی از قسمی نیروی ناشناس (نیروی برای وجود داشتن، ظرفیتی برای تأثیر پذیرفتن). بدین شیوه ما نقشه یک بدن را ترسیم می‌کنیم. طول‌ها و عرض‌ها با همدیگر طبیعت را بر می‌سازند، همان سطح درون‌ماندگاری یا یکپارچگی‌ای که همواره متغیّر است و افراد جمع‌ها[ی مختلف] آن را دائماً دگرگون، ترکیب و دوباره تنظیم می‌کنند.»

@Spaph

ژیل دلوز، «اسپینوزا و ما» در کتاب «بازیابی مکرر»
👌18👍7👏3
«اسپینوزا می‌گفت نمی‌دانیم بدن انسان اگر از انضباط‌های انسان آزاد شود، چه می‌تواند بکند. و فوکو می‌گوید نمی‌دانیم انسان ″از این لحاظ که زنده است″، یعنی به منزله‌ی مجموعه‌ای از ″نیروهایی که مقاومت می کنند″، چه می‌تواند بکند.»

@Spaph

ژیل دلوز، کتاب «فوکو»
👌16👏4💯3
«اسپینوزا ما را وامی‌دارد که، با ایجاد تغییر در عبارتی مشهور از فوکو، نتیجه بگیریم که ″دموکراسی را به تملک درنمی‌آورند، بل‌که به کار می‌بندند″. قدرت، آزادی و عقلانیتِ انبوه خلق بر قابلیت ما برای درک کردن و دست زدن به عمل به منزله‌ی موجوداتی استوار است که بالضروره در چارچوب میدانی عاطفی قرار داریم. آزادی ما منوط است به قابلیت تجربه، تأیید و بنا کردنِ قسمی بدنِ اجتماعی شادمانه. چرا امروزه اسپینوزا؟ زیرا دموکراسی به قابلیت ما برای تبدیلِ شبکه‌های ترور به شبکه‌های شادمانی وابسته است.»

@Spaph

هاسانا شارپ، مقاله‌ی «چرا امروزه اسپینوزا؟ یا، "قسمی استراتژیِ ضدترس"» از کتاب «بارگذاری مجدد».
💯10
«چنان‌که الکساندر ماترون و شاگردانش به ما آموخته‌اند، هستی سامانه‌ای* است معطوف به نابودیِ اندوه؛ میل سامانه‌ای است معطوف به برساختِ جمعیِ آزادی و شادی؛ و دموکراسیِ مطلق (به تعبیر دیگر، دموکراسیِ مبارزات) همانا یگانه فرم قابل‌تصور آزادی و برابری است.»

@Spaph

* Dispositif: دیسپوزیتیف

آنتونیو نگری، اسپینوزا: گذشته و اکنون
💯7👍5
«هلند در سده‌ی هفدهم (دورانی که به «عصر طلایی» شهرت یافته) در میانه‌ی رویارویی‌ای سهمگین میان جنبش‌های دموکراتیک و نخبگان اشرافی قرار داشت که در پی تبدیل جمهوری به سلطنت بودند. مقاومت سنگین بود و گذار به سلطنت مطلقه که در باقی اروپا رخ داد، در این‌جا با مخالفت نیرویی قدرتمند روبه‌رو شد. شوروشوق مردم، توانایی برای کسب موفقیت اقتصادی، و روحیه‌ی همبستگی، آزادی و برابری، در هلند ریشه‌ای استوار داشت. و اندیشه‌ی سیاسی اسپینوزا (که در متافیزیک او به شکلی نیرومند به بیان درآمده) در دل همین شگفتی آزادی‌خواهانه شکل گرفت و بالید. به زعم اسپینوزا، آزادی امری رام‌نشدنی، سرکش و به‌درخشانی نور آثار رامبرانت است.»

@Spaph

آنتونیو نگری، اسپینوزا: گذشته و اکنون
👌10💯2
«اسپینوزا ضد اورول است. تقلیل و کنترل مطلق معنای واژگان از نظر او امری است تصور‌ناپذیر و به همین میزان تقلیل مطلق فردیت از رهگذر توده یا تقلیل توده از طریق جذب شدن درون فردیت مستقر در قدرت. این موارد افراطی که نفی‌ها یا تجسمات رادیکال مرگ حاضر در خود زندگی‌اند، قصه‌هایی هستند به لحاظ فیزیکی محال و در نتیجه به لحاظ فکری بی‌فایده و به لحاظ سیاسی فاجعه‌بار.»

@Spaph

اتی‌ین بالیبار، اسپینوزا: ضد اورول: ترس [از] توده‌ها
👍9👌3
Audio
شرحی مختصر بر نیچه‌ و فلسفه‌ی دلوز:
کین‌توزی، آری‌گویی و نقد


سروش سیدی
تابستان ۱۴۰۴


@chaosmotics
@Spaph
👌13👏1
«اسپینوزا در حال بحث از مجموعه‌ای از تعمیم‌دهی‌ها با ماست که می‌توان در کار هر [متفکر] اخلاق‌گرایی یافت‌. اما در اخلاق، چنین ملاحظاتی ریشه در تحلیلی از اقتصاد روانی اندوه دارند (قضیهٔ ۳۴ و تبصره آن از بخش چهارم). اندوه آگاهی فرد از ناتوانی خویش است، که منجر به نفرت وی هم از خود و هم از دیگران می‌شود.»

@Spaph

اتی‌ین بالیبار، اسپینوزا و سیاست
👌13👍4
جاه‌طلبی میلی مفرط به قدرت است. جاه‌طلبی میلی است، که باعثِ فزونی و تقویتِ همۀ عواطف می‌شود، و به همین جهت است که به سختی ممکن است تحت نظر در آید ، زیرا تا وقتی که انسان مقهورِ میلی است مقهورِ این عاطفه نیز هست. سیسرون می‌گوید: «بزرگترین انسان‌ها، بیش از همه مقهورِ افتخارند، حتی ‏فلاسفه وقتی کتابی علیه افتخار و درباره فروتنی می‌نویسند، نام خود را بر جلدِ آن می نگارند.».

@Spaph

اخلاق، اسپینوزا
👌12👍5
اگر بردگی، بربریت و عزلت را بتوان صلح نامید، آدمیان را هیچ نگون‌بختی بدتر از چنین صلحی نخواهد بود... چون، همان‌گونه که پیشتر آوردیم، نبودِ جنگ، به تنهایی، به برقراری صلح نمی‌انجامد؛ بل‌که بُن‌مایه‌ی صلح، یگانگی و هم‌رأیی اذهان [شهروندان] است.»

@Spaph

اسپینوزا، رساله سیاسی
👌15👍3
«مبارزه برای رهبری امپراتوری، امروز ما را در برابر واقعیت جاری و امکان قطعیِ جنگ‌ها قرار داده است. مسئله این نیست که آیا روند جهانی‌شدن برگشت‌ناپذیر است یا نه، بلکه این است که چه کسی بر آن فرمان خواهد راند. در این مبارزه برای هژمونی، هم‌اکنون و در آینده، با جنگ‌ها دست‌به‌گریبانیم. بار دیگر جنگ به‌مثابه عنصر سازنده حاکمیت عرضه می‌شود؛ به‌مثابه تهدیدی دائمی که سوژه‌ها را وادار به اطاعت می‌سازد.»

@Spaph

- آنتونیو نگری، پایان حاکمیت
👌11
2025/10/23 14:26:06
Back to Top
HTML Embed Code: