Telegram Group Search
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 عبدالکریمی در بی‌بی‌سی: بیانیه اصلاحات، ساده‌انگارانه تصور می‌کند با تعلیق غنی‌سازی می‌توان با ترامپ دست داد، تحریم‌ها لغو و مشکلات کشور حل شود، در حالی‌که کنار گذاشتن اهرم‌های فشار پیش از مذاکره، اقدامی غیرعقلانی است

🔻نتیجه این بیانیه، چیزی جز تسلیم ایران نیست؛ این مسیر تنها به توقف غنی‌سازی محدود نمی‌شود، بلکه به خلع سلاح موشکی و بی‌دفاع شدن ایران منتهی خواهد شد.

@FarhikhteganOnline
👍80👎277
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔰 پاسخ کوبنده حجت الاسلام سنجری به پزشکیان راجع به مقایسه قیمت بنزین داخلی با قیمت بنزین جهانی!
👍42👎222
پذیرش دعوت برادر بزرگوارم جناب آقای دکتر احمد زیدآبادی

بعد از حضور اینجانب در برنامه 60 دقیقه بی‌بی‌سی در سه‌شنبه شب، 28 مردادماه 1404 و اعلام تحلیل و مواضعم نسبت به بیانیه به اصطلاح جبهه اصلاحات، که در تاریخ 26 مردادماه 1404 صادر شده بود، برادر بزرگوارم طی یادداشتی، با عنوان «شاهد آشکار»، که در کانال تلگرامی خود نهاده بودند اینجانب را به گفت‌وگوی علنی دعوت نمودند. اینجانب، علی‌رغم اختلافات فکری‌ام با ایشان، وی را فردی سلیم‌النفس، واقع‌بین و اهل گفتگو دانسته با خرسندی تمام این دعوت را به منظور بسط تفکر جدی، غیرشعاری و غیراحساسی دربارۀ آیندۀ ایران عزیزمان و سناریوهای ممکن در پیش روی ملت زجرکشیده‌مان و با هدف ارتقای سطح خودآگاهی ملی به منظور حفظ و نجات ایران عزیزتر از جان می‌پذیرم.
👍8618👎5
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سخنان آقای دهقان دهنوی رئیس سازمان توسعه تجارت جمهوری اسلامی ایران در اتاق بازرگانی را با دقت ببینید و سپس مطلب بعدی را مطالعه بفرمائید

@syjebraily
👍10👎91
رهاسازی سرمایه، نسخه سقوط است

بخش اول

در شرایطی که سال گذشته با وجود افزایش دستوری نرخ ارز از ۴۰ هزار به ۷۰ هزار تومان با هدف ادعایی ایجاد انگیزه برای بازگشت ارز، ۲۰ میلیارد دلار ارز صادرات غیرنفتی به چرخه تجاری کشور بازنگشت و صرف قاچاق و خروج سرمایه شد، رئیس سازمان توسعه تجارت کشور به اتحادیه سرمایه‌داران ایران(اتاق بازرگانی) رفته و خواستار رهاسازی بیشتر اقتصاد شده است.
این سخنان که بیان عریان تفکر حاکم بر اقتصاد ایران طی سه دهه گذشته است، سه پیش‌فرض را طبیعی و بدیهی جلوه می‌دهد: ۱- بازار اگر از قید پیمان‌سپاری و الزام بازگشت ارز آزاد شود، خودکار به تعادل می‌رسد و نرخ ارز «درست می‌شود»؛ ۲-ریشه خروج سرمایه نه در ساختارهای نهادی و رانت‌های ارزی، بلکه در «سرمایه اجتماعی» و اخلاق تعامل دولت با مردم است؛ ۳- وقتی تقاضا برای کالایی وجود دارد، مبارزه با قاچاق عملاً بی‌معناست. این سه‌گانه، صورت‌بندی موجزی از عقلانیت نئولیبرال است: بازار به مثابه طبیعت، قیمت به مثابه داور بی‌طرف، و دولتی که نقشش نه هدایت غایات جمعی بلکه برداشتن موانع از پیش پای سرمایه است. اما همین بداهت ظاهری، وقتی از منظر فلسفه سیاست و راهبرد ملی وارسی شود، از درون تهی است.
بازار نه طبیعت، که نهاد است؛ محصول قواعد حقوقی، ترتیبات پولی، مرزبندی‌های گمرکی، رژیم‌های مالکیت و سلسله‌ای از تصمیم‌های سیاسی که تعیین می‌کنند چه چیزی قابل مبادله است، با چه استانداردی، با چه ارزی و توسط چه کسانی. وقتی گفته می‌شود «پیمان‌سپاری را رها کنیم تا همه‌چیز درست شود»، در واقع ادعایی متافیزیکی درباره خودسامانی نظم قیمت‌ها طرح می‌شود که معلول را با علت اشتباه می‌گیرد. قیمت ارز نتیجه شبکه‌ای از معادلات و مراودات پیچیده قدرت و ثروت، ساختارهای تولید و ترازهای پرداخت است؛ حذف یک ابزار حاکمیت پولی مانند پیمان‌سپاری، نه طبیعت بازار را آزاد می‌کند و نه علل واقعی بی‌ثباتی را درمان؛ بلکه صرفا داوری را به سود دلارداران و دلاری‌فروشان می‌چرخاند و هزینه را به دوش صاحبان مزد و پس‌انداز ریالی می‌اندازد. «بی‌طرفی قیمت» افسانه‌ای بیش نیست. هر قاعده‌ای که بر کمند ارز سوار شود، توزیع درآمد و قدرت چانه‌زنی طبقات را جابه‌جا می‌کند.
نکته بعدی اینکه تقلیل خروج سرمایه به ضعف «رفتار با مردم» همان بازی زبانی شناخته‌شده‌ای است که به‌جای مهار جریان‌های سفته‌بازانه و معماری کنترل سرمایه، از دولت می‌خواهد خوش‌اخلاق‌تر باشد تا سرمایه خوش‌قلب بماند! این جابه‌جایی، نسبت حق و تکلیف را وارونه می‌کند. حق دسترسی به بازار و ابزارهای مالی خصوصی، متقابلاً با تکلیف نسبت به خیر عمومی گره خورده است. پول ملی تنها «وسیله مبادله» نیست، زیرساخت اعتماد اجتماعی و دارایی مشترک یک ملت است؛ چنانکه در شماره اخیر «حکمران» تبیین شد، ثبات ارزش آن «حق‌الناس» است. اگر صادرکنندگان از الزام بازگشت مبرا شوند و اگر نقل‌وانتقال سرمایه از هر قید سیاستی رها گردد، این حق جمعی لگدمال می‌شود و حاکمیت پولی -به‌مثابه ظرفیت دفاعی جامعه- فرسوده می‌گردد(چنانکه چنین شده است). در اینجا، ارجاع به سرمایه اجتماعی بهانه‌ای است برای خصوصی‌سازی سود و عمومی‌سازی زیان.
و نهایتا این گزاره که «وقتی مردم چیزی را می‌خواهند، مگر می‌شود با قاچاق مبارزه کرد؟»، خواست مصرف‌کننده را بیرون از تاریخ و جامعه و به نوعی در «فضا» می‌نشاند. امانوئل کانت در «مابعدالطبیعه اخلاق» عبارت زیبایی دارد. می‌گوید هنگامی که ما، همچون حیوانات، فقط به دنبال لذت می‌گردیم و از درد اجتناب می‌کنیم، کارمان واقعا آزادانه نیست؛ بلکه ما طوق بندگی «امیال و تمنیات‌مان» را به‌گردن داریم. می‌توان به گفته کانت، این حقیقت را هم اضافه کرد که وقتی لذت‌جویی و دردگریزی به رفتار ما جهت می‌دهد، ما بنده کسانی هستیم که توانسته‌اند در جهت منافع خود، به امیال ما جهت دهند. این است که «خواست مردم»، ساخته نظم تبلیغات، قیمت نسبی، استانداردگذاری و سبد فرصت‌هاست. دولت توسعه‌گرا «قابلیت» و «سلیقه» را هم تنظیم می‌کند: با استاندارد، با سیاست صنعتی، با تعرفه هوشمند، با اعتبار جهت‌دار. اگر حفظ قانون بی‌معنا شود چون تقاضا وجود دارد، هیچ نظمی پایدار نمی‌ماند‌ و دولت فلسفه وجودی خود را از دست می‌دهد. تولیدکننده داخلی در برابر واردات کالای مشابه له می‌شود، زنجیره‌های ارزش داخلی از هم گسیخته می‌گردند، و نهایتاً اخلاق قانون‌گریزی نهادینه می‌شود. فلسفۀ سیاسی نئولیبرال خواست فردی را به غایت بی‌چون‌وچرای نظم اقتصادی ارتقا می‌دهد و خیر عمومی -امنیت غذایی، اشتغال مولد، یادگیری فناورانه- را به متغیر تبعی تقلیل می‌دهد.

ادامه در پست بعدی

@syjebraily
👍17👎123
‏رهاسازی سرمایه، نسخه سقوط است

بخش دوم

ادامه از پست قبلی: صورت‌بندی یادشده گرفتار یک تناقض ساختاری است.‌ کشوری که در محیط ژئوپلیتیک پرریسک با محدودیت‌های مالی بین‌المللی و شوک‌های بیرونی مواجه است، نمی‌تواند همزمان آزادی کامل حرکت سرمایه، «رقابتی‌سازی» ارزی از مسیر تضعیف پول ملی، و استقلال سیاست پولی را حفظ کند. حاصل این جمع ناممکن، تورم مزمن، فرار از سرمایه‌گذاری بلندمدت، قفل‌شدگی در صادرات خام و مونتاژ کم‌عمق، و نهایتاً کاهش تاب‌آوری است. الزام بازگشت ارز، پایش مقاصد ارزی و ابزارهای شفاف تهاتر ارزی برای واردات واسطه‌ای و سرمایه‌ای تولید، نه دخالت سلیقه‌ای، که معماری دفاع جمعی است؛ بدون آن، هر شوک بیرونی شبکه تأمین را از هم می‌گسلد و قدرت خرید طبقات حقوق‌بگیر را می‌سوزاند؛ چنانکه تاکنون چنین بوده است!
پاسخ بدیل تنها «سخت‌گیری بیشتر» نیست، بلکه بازتعریف نسبت اقتصاد و سیاست است: اقتصاد نه میدان طبیعت، که عرصه خودحکمرانی جمعی است. به‌جای تسلیم در برابر افسانه خودتنظیمی، باید افق «اقتصاد مردمی و دولت قوی» را مفصل‌بندی کرد؛ افقی که در آن حق خصوصی بر سود ارزی، به تعهدات مشخص گره می‌خورد: بازگشت ارز به مدار تولید، پیوند هر امتیاز تجاری به انتقال فناوری، ساخت داخل و رشد بهره‌وری انرژی، و تعهد به دستمزد واقعی که شاخص کرامت کارگر است. در این افق، مبارزه با قاچاق نه انکار واقعیت تقاضا، که سازماندهی آن از طریق عدالت قیمتی، استانداردگذاری و ارتقای کیفیت تولید داخلی است. ثبات ارزش پول ملی نه مانع صادرات، که پیش‌شرط «توانمندسازی اقتصاد ملی» است؛ صادراتی که پله‌ای برای انباشت قابلیت‌های فناورانه و ارتقای پیچیدگی اقتصادی باشد، نه دریچه‌ای برای خروج بی‌زحمت ارزش از قلمرو تولید.
از نگاه فلسفی، مسئله بنیادی‌تر از اختلاف تکنیکی بر سر پیمان‌سپاری است. نزاع بر سر آن است که «غایت» اقتصاد چیست و چه کسی حق تعیین آن را دارد. عقلانیت نئولیبرال با تبدیل قیمت به معیار حقیقت، غایت را از خیر عمومی به کارایی آنی بازار تقلیل می‌دهد و مسئولیت سیاسی حاکمیت را با زبان طبیعت‌انگارانه می‌پوشاند. در مقابل، خرد سیاسی معطوف به خیر عمومی می‌گوید اقتصاد زیرساخت زیست شرافتمندانه است؛ بنابراین نهادهای پولی و تجاری‌اش باید به‌گونه‌ای چیده شوند که جامعه بتواند بر سر آینده تولید، الگوی مصرف و توزیع ریسک تصمیم بگیرد. این تصمیم‌گیری، خواه‌ناخواه به مرزبندی‌هایی نیاز دارد: میان سرمایه‌ای که می‌ماند و می‌سازد با سرمایه‌ای که می‌بلعد و می‌گریزد؛ میان تجارتی که با تولید ملی پیوندهای پسین–پیشین می‌سازد با تجارتی که خام‌فروشی را مزیت جا می‌زند؛ و میان قیمتی که داوری‌اش عادلانه است با قیمتی که صدای طبقات بی‌قدرت را از پیش خاموش کرده است.
در پرتو این فهم، دعوت به «رهاسازی» - یا به تعبیر رئیس مجلس «جمع کردن دست و پای دولت از اقتصاد»- نه نشانی از شجاعت اصلاح‌گری، که تسلیم‌نامه‌ای در برابر سرمایه‌داری جهانی است.
راهبرد ملی معقول، از درون واقعیت‌های تاریخی و نهادی کشور بیرون می‌آید: پول به‌مثابه امانت همگانی، تجارت به‌مثابه اهرم سیاست صنعتی، سرمایه خصوصی به‌مثابه شریک قراردادی خیر عمومی. هر سخنی که این نسبت‌ها را واژگون کند -حتی اگر به نام کارایی و سرمایه اجتماعی باش- به‌جای درمان بیماری، علائم را مسکن‌وار می‌پوشاند و در نهایت، هزینه را از جیب همان مردمی می‌پردازد که نام‌شان سپر خطابه‌های کارگزاران نئولیبرال ایرانی شده است.
@syjebraily
👍21👎123
سلام استاد اگه وقت کردید ممنون میشم گوش بدید یه تجربه امیدبخش بود
15👍4👎2
Forwarded from سامیار رستمی
مناظره؛ گفتگو یا نبرد گلادیاتورها؟!

چند سالی است که به دلایل مختلف و بخصوص به یُمن تکنولوژی ارتباطات، بابِ انواع مناظره و گفتگو در جای جای دنیا گشوده شده است و به شیوه ای رایج و بسیار مهم برای نقد و بررسی دیدگاه های مختلفِ افراد، گروهها و جریانات فکری گوناگون در رسانه ها تبدیل شده است...

من نه دانش لازم و نه فرصت کافی برای واکاوی و بررسی کمیت و کیفیت این پدیده را ندارم و در اینجا صرفاً میخواهم با توجه به بضاعت خویش و از زاویهٔ نوعِ نگاه و نگرشِ متقاضیانِ این سنخ گفتگوها نکاتی را مطرح کنم..
تردید ندارم که گفتگو بخصوص بصورت چهره به چهره با حفظ و رعایت تمام مؤلفه های سازنده و اثربخش آن بدیهی ترین، اولین و شاید مهمترین روش نقد ایده ها، فرضیه ها و نظرات مختلف و متضاد در جوامع بشری بوده است اما عدم شناخت کافی و یا نادیده گرفتن خصوصیاتِ حاکم بر بازار عرضه و تقاضای این محصولِ خاص بخصوص توسط دست اندرکاران تولید و عرضه، نه تنها جامعه متقاضیان را به مقصود و مطلوبیت نهایی آن که کشف سره از ناسره، برجسته کردن نقاط اشتراک و در نهایت رسیدن به راهکارهای کارآمد و اثربخش حل مسأله در ذهن آنان است، نمی رساند بلکه میتواند موحب شکاف و انشقاق بیشتر در خیل عظیم و متفاوت تقاضا کنندگان شود...
چند سال پیش در همین گروهِ جناب عبدالکریمی و در قالب نوشتاری پیشنهاد دادم که اولین و مهمترین موضوع برای رواج مناظره و گفتگوهای سازنده در مورد مشکلات و مسائل مبتلابهِ جامعه ما، تحقیق، پژوهش و گفتگو در باره روش های گفتگو با توجه به تمام ویژگی‌های مشترک جامعه اندیشمندان و بخصوص توجه به مؤلفه ها و متغیرهای فرهنگی و اجتماعی خاص جامعه ایرانی است که بعید میدانم تا به حال پژوهشی در این باره صورت گرفته باشد و امیدوارم به دغدغه مهمی برای صاحبنظران کشور تبدیل شود اما سوای از این نکات مهم به موارد دیگری در ذیل اشاره میکنم و امیدوارم مورد نقد و هم افزایی دیگران قرار گیرد...
🌀امروزه برخلاف گذشته به دلیل دسترسی آسان و کم هزینه به مدد تکنولوژی ارتباطات، مشتاقان و متقاضیان اینگونه مناظرات فقط افراد مرجع و صاحب اندیشه مستقل و آزاد نیستند بلکه طیف بسیار وسیعی از جامعه رادر بر می‌گیرد که طبعاً اقناع همه آنها کار بسیار دشواری است و لذا به گمان من طرفین مناظره باید به دور از هر گونه عوام‌فریبی و سائقه های جذب مخاطب، تمرکز اصلی خود را بر روشنگری افراد و گروه نخبگان جامعه بگذارند.
🌀دو قطبی ویژگی بارز جامعه امروزی ماست و اگر‌چه جنگ دوازده روزه بستر مناسبی برای کاهش فاصله و شکاف میان اقشار جامعه از یک سو و جامعه با حکومت از سوی دیگر فراهم ساخت اما این مرهم و دوا تاریخ مصرف طولانی مدت ندارد و لذا روشنفکران، صاحبنظران و اندیشمندان جامعه نباید تحت تأثیر ذائقه های بعضاً ناپایدار، ناصواب و متفاوتِ طرفداران خود قرار بگیرند و بجای تلاش برای کاهش شکاف ها و فاصله های اجتماعی گوناگون به این شکاف ها و فاصله ها دامن بزنند که در اینصورت خطا و جفای بزرگی در حق ملت و میهن روا داشته اند و مطمئن باشند تاریخ آن را فراموش نخواهد کرد
🌀مقصود و هدف اصلی و اساسی یک مناظره و گفتگو اگر کشف حقیقت و اعلام رسا، بلند و شجاعانه آن نباشد و صرفاً به دنبال پیروزی و به کرسی نشاندن نظرات با هر ترفندی از سوی طرفین باشد نتیجه آن چیزی جز ذبح حقیقت در پای منافع فردی و گروهی و قربانی کردن مصالح و منافع ملی نیست.
🌀و در خاتمه آنکه... مناظره عرصه تبادل نظر، گفتگوی سازنده و یافتن و تمرکز بر اشتراکات و کشف راه های برون رفت و حل مشکلات، مسائل، معضلات و بحران هاست و نهایتاً تضارب آراء برای شناخت مواضع درست و نادرست طرفین است و نه میدان آرنا برای نبرد گلادیاتورها و پیروزی یکی به بهای کشتن دیگری!
👍74
👍21👎7
منطق جریان اصلاحات تسلیم است
بیانیه اخیر جبهه اصلاحات، با طرح موضوعاتی همچون تعلیق غنی‌سازی، کاهش حمایت از مقاومت و تکرار روایت‌های غربی درباره حقوق بشر و…موجی از انتقادات را از سوی تحلیلگران به دنبال داشته است. این بیانیه حتی در اردوگاه اصلاح‌طلبان نیز با واکنش‌های تندی روبه‌رو شده است.دکتر بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه دانشگاه معتقد است منطق جریانی که این بیانیه را صادر کرده تسلیم است، به‌ویژه با توجه به سه بند پایانی بیانیه که به‌روشنی رویکردی مبتنی بر تسلیم و تضعیف کشور دارد، آن هم در شرایطی که باید بر تقویت اقتدار ملی تکیه کرد.
کد خبر: ۱۵۱۵۱۶۵
نویسنده مریم شریف‌زاده - گروه سیاسی

این استاد دانشگاه این بیانیه رابسیار رمانتیستی واحساساتی عنوان می‌کند و می‌گوید صادرکنندگان این بیانیه درکی از جهان هابزی و ماکیاولیستی و اهمیت قدرت و اقتدار ملی ندارند. متن کامل گفت‌وگوی جام‌جم با دکتر بیژن عبدالکریمی درباره اهداف و انگیزه‌های صادرکنندگان این بیانیه و همچنین پیامدهای سیاسی و امنیتی آن را بخوانید.

در شرایطی که کشور در معرض تهدیدات خارجی قرار دارد انتشار بیانیه جبهه اصلاحات چه تأثیری بر انسجام و وحدت ملی و چه پیامدهایی برای فضای سیاسی و امنیت ملی کشور دارد؟
اهداف و انگیزه‌های موجب صدور این بیانیه ،محتوای این بیانیه، نتایج و پیامدهای آن و همچنین زمان انتشارش، چهار محور اصلی بررسی من است. پیش از هر چیز باید گفت حتی اگر انگیزه‌ها و مفاد صحیح باشد، زمان انتشار این بیانیه بدترین زمان ممکن بود و با هیچ عقل سلیمی سازگار نیست.کشوری که در حال جنگ و تحت شدیدترین حملات دشمن است و در خطر حمله قرار دارد، نباید در چنین موقعیت تاریخی به صدور چنین بیانیه‌ای اقدام شود؛ به‌ویژه با توجه به این‌که این نوع اقدامات مسبوق به سابقه است. نمونه‌های مشابه آن، بیانیه آقای میرحسین موسوی، بیانیه ۱۸۰ تن از اقتصاددانان کشور، بیانیه حمایتی ۷۰ سازمان مردم‌نهاد و … در امتداد همان خط شبه‌روشنفکری در ایران بوده که همواره شکاف دولت ـ ملت را تعمیق کرده و این شکاف یکی از مهم‌ترین دلایل زمینه‌ساز حمله اسرائیل و آمریکا به ایران بوده است. اگر ما از انسجام و وحدت ملی برخوردار بودیم، شاید جنگ ۱۲ روزه رخ نمی‌داد. این طیف از نیروهای اجتماعی موسوم به اصلاح‌طلب، اگر همچنان بر این مسیر بمانند، عملا شرایط را برای حملات بعدی فراهم می‌کنند و مسئولیت پیامدهای آن را متوجه گفتمان انقلاب و جبهه مقاومت خواهند کرد. به این ترتیب، چه حمله رخ دهد و چه رخ ندهد، برای این جریان منفعتی متصور خواهد بود: در صورت حمله خواهند گفت «ما هشدار داده بودیم» و در صورت عدم حمله، هیچ‌گاه نخواهند پذیرفت که روش آنان نادرست بوده است.
چرا گفته می‌شود بیانیه جبهه اصلاحات در مورد تعلیق غنی‌سازی و مذاکره با آمریکا با واقع‌گرایی و اصول بازدارندگی کشور همخوانی ندارد؟
منطق این جریان تسلیم است به‌ویژه با توجه به سه بند پایانی بیانیه که به‌روشنی رویکردی مبتنی بر تسلیم و تضعیف کشور دارد. در شرایطی که باید بر تقویت اقتدار ملی تکیه کرد، این دوستان خواستار اقداماتی چون تعلیق داوطلبانه غنی‌سازی هستند. البته می‌گویند تعلیق منوط به برداشتن تحریم‌هاست؛وهر فردآگاهی می‌داند که تحریم‌های ایران، همچون تحریم بسیاری از کشورها، حالا حالاها برداشته نخواهد شد. این تحریم‌ها را رئیس جمهور آمریکا وضع نکرده که بتواند بردارد. تعلیق‌ها چند جانبه است و صرفا به دلایل هسته‌ای نیست؛ زیرا تحریم‌ها دلایل متعددی از جمله حقوق بشری و محدودسازی توان موشکی ایران دارد و رفع آنها در اختیار کنگره آمریکاست، نه صرفا دولت آمریکا. آن هم کنگره‌ای که وقتی نخست وزیر رژیم صهیونیستی، نتانیاهو، ۵۰ دقیقه‌ در آنجا سخنرانی کردنمایندگانش ۵۲بار به احترام نتانیاهو، ایستاده او را تشویق کردند.
نکته دیگر این که این بیانیه بسیار رمانتیستی واحساساتی است. صادرکنندگان این بیانیه درکی از جهان هابزی و ماکیاولیستی و اهمیت قدرت و اقتدار ملی ندارند. پیشنهاد تعلیق داوطلبانه غنی‌سازی با هیچ منطقی سازگار نیست. تصور این‌که غنی‌سازی را تعلیق کرده، به میز مذاکره می‌رویم و سپس با ترامپ روبوسی و‌ مصافحه می‌کنیم و با مذاکره، نوشیدن چای و شیرینی، تحریم‌ها برداشته خواهد شد و ایران به کشوری توسعه‌یافته تبدیل شده، مشکل آب و برق وسرمایه و بیکاری و ...همه و همه حل می‌شود توهمی بیش نیست. طرح چنین منطقی بسیارپوپولیستی و درواقع به معنای فروش امیدهای واهی به مردم و سوار شدن بر موج احساسات مردم و نارضایتی‌ها آنها به دلیل مشکلات معیشتی و اقتصادی، بدون ارائه آدرس واقعی مسائل است.
👍286👎4
انگیزه و هدف اصلی صادرکنندگان این بیانیه از نظر شما چیست؟
انگیزه اصلی چنین جریاناتی این است که می‌کوشند موقعیت خود را در آینده، چه در درون نظام و چه بعد از فروپاشی نظام ترسیم کنند بی‌آن‌که توجه کنند تضعیف حاکمیت ملی در شرایط کنونی می‌تواند کشور را به آستانه فروپاشی بکشاند. فروپاشی به معنای میدان یافتن نیروهای ملی رقیب نخواهد بود؛ بلکه به معنای باقی‌ماندن سرزمینی سوخته و از میان رفتن بستر هرگونه کنشگری، اعم از اصلاح‌طلب و اصولگرا، اپوزیسیون و پوزیسیون و جریان‌های سکولار یا مذهبی خواهد بود. از این رو، چنین بیانیه‌هایی از سوی غرب‌گرایان و غرب‌زدگانی صادر می‌شود که چشم امید به غرب دارند و بی‌محابا به تضعیف امر ملی می‌پردازند؛ و این چیزی جز خنجر زدن از پشت به امر ملی و منافع ملی نیست.
البته این نقد بنده به معنای تأیید همه سیاست‌های حاکمیتی نیست. به حاکمیت و به گفتمان انقلاب نیز انتقادات جدی وارد است. اما من بیانیه را به دو بخش‌ تقسیم می‌کنم: هشت محور نخست که خواهان اصلاحات داخلی است و سه محور پایانی که به سیاست خارجی می‌پردازد. میان این دو بخش نوعی تعارض مشهود وجود دارد.اگر قرار است اصلاحاتی در سطح داخلی صورت گیرد، باید مخاطرات امنیتی و ژئوپلیتیکی کشور را به رسمیت بشناسیم و گفتمان انقلاب را در مبارزه با استعمار و نظام سلطه محق بدانیم. در چنین شرایطی، امکان یافتن یک زبان مشترک برای نقد حاکمیت و گفتمان انقلاب فراهم می‌شود.
اما زمانی که از آغاز، مقاومت به منظور دفاع از استقلال ملی کشور محکوم می‌شود، دیگر هرگونه پیوندی با گفتمان انقلاب و روند اصلاحاتی که به‌تدریج در جامعه باید شکل گیرد، از میان می‌رود. این دوستان با تندروی‌های خود، سبب انسداد شده و انسداد موجود را تشدید کرده و می‌کنند؛ به‌ویژه آن‌که در خود جبهه اصلاحات نیز شکافی ایجاد کرده‌اند. بخشی از نیروهای اصلاح‌طلب در انتخابات اخیر شرکت و بیانیه «روزنه‌‌گشایان» را منتشر کردند؛ اکنون این بیانیه، در برابر آن قرار گرفته و شکافی مضاعف، حتی در جبهه به‌اصطلاح اصلاحات، ایجاد کرده است که به شکاف اجتماعی نیز دامن می‌زند.

منتقدان می‌گویند که با وجود تجربه‌های اوکراین و سوریه، چرا برخی هنوز مسیر اعتماد به آمریکا و غرب را برای ایران توصیه می‌کنند؟
این رویکرد ناشی از خودباختگی، عدم اعتمادبه‌نفس و ناتوانی در درک واقعیت ماکیاولیستی جهان است؛ جهانی که اقتدار کشورها بر پایه قدرت استوار است. این جریان، به‌جای اتکا به قدرت ملی، با تحریک احساسات مردم با طرح مشکلات معیشتی می‌کوشد برای خود جایگاهی اجتماعی کسب کند.

در بیانیه اخیر، چگونه با حذف نام آمریکا و اسرائیل و تأکید بر «ترک تخاصم» ازسوی ایران، در مسیر وارونه‌نمایی واقعیت‌ها گام برداشته است؟
در کل این بیانیه هیچ اشاره‌ای به آمریکا و اسرائیل نشده است و از ایران می‌خواهد ترک تخاصم کند، گویی ایران متخاصم است، یعنی چون آمریکا و اسرائیل قدرت دارند بنابراین تخاصم‌گرایی و نظام آپارتاید آنها طبیعی است اما ایران که از شرافت و منافع ملی خود دفاع می‌کند باید نرمالایز شود. این وارونه‌نمایی واقعیات، روایت تبلیغاتی همان آپاراتوس و نظام رسانه‌ای قدرت‌های بزرگ جهانی است که دوستان ما با لطایف‌الحیل همان منطق آنان را تکرار می‌کنند. این‌که ایران باید ترک تخاصم کند، روایتی‌ بسیار وارونه و فریب و دروغی بزرگ است. حتی اگر خوشبینانه فرض کنیم که صادرکنندگان این بیانیه از انگیزه ملی برخوردارند و خطراتی را احساس می‌کنند، نحوه طرح مسأله در شرایط فعلی، مناسب نیست و باید به شیوه‌ای دیگر بیان شود؛ نه این‌که به نحو آشکار به‌گونه‌ای که گویی به دشمن گرا می‌دهند. افزون بر این، طرح موضوعاتی چون تشکیل مجلس مؤسسان یا تغییر ساختار حکومت در شرایط کنونی به صلاح ملت و امنیت ملی ما نیست.
👍52👎186
🎙دکتر بیژن عبدالکریمی: منطق جریان اصلاحات تسلیم است

🧾 بیانیه اصلاحات با تعلیق غنی‌سازی، کاهش حمایت از مقاومت و تکرار روایت حقوق بشرِ غرب، موج انتقاد آفرید.
🎯 منطق بیانیه «تسلیم» است؛ رمانتیستی و احساسی، بی‌اعتنا به واقعیت هابزی/ماکیاولی و اقتدار ملی.
⚠️ زمان بد: در اوج تهدید، چنین متن‌ها انسجام را می‌شکند و شکاف دولت–ملت را عمیق‌تر می‌کند.
🧠 واقع‌گرایی: تعلیق در برابرِ رفع تحریم توهم است؛ تحریم‌ها چندعلتی و عمدتاً در اختیار کنگره، نه دولت.
🧩 پیامد: دوقطبی در اردوگاه اصلاح‌طلبان، انسداد بیشتر و فشار تبلیغاتی بر جبهه مقاومت.
🏛 نقد داخلی لازم است، نه تضعیف بازدارندگی و مشروعیت دفاع ملی.
📌 جمع‌بندی: به‌جای تسلیم، اقتدار ملی و اصلاحات مسئولانه در چارچوب امنیت کشور.

حکمران؛ روایت عمیق سیاست و اقتصاد🔻
@HokmranOnline
👍93👎348
♦️حتی گفتگو هم در دنیای امروز با نمایش اقتدار نظامی همراه است و با آن به‌دنبال تحقیر و مرعوب شدن طرف مقابل خود هستند؛ روسیه چند منطقه را تصرف می‌کند، لاوروف تی شرت منقش به "اتحادیه جماهیرشوروی" می‌پوشد. ترامپ طراحی می‌کند تا پوتین از میان جنگنده‌های f35 عبور کند و همزمان b2 ها بالای سرشان عبور می‌کند. یعنی مذاکره به اتکای قدرت معنا می‌یابد.

🩸بعد به ما که می‌رسند می‌گويند خلع سلاح شوید؛

🩸بدتر آن‌که برخی از ماها در ایران می‌گوییم صلح=خلع سلاح

🔴 ترامپ: با کشوری که بمب هسته‌ای دارد جنگ نمی‌کنم مذاکره می‌کنم

هادی نوری

@ThirdSpace_ir
50👍32👎3
فرهاد قنبری

از زن زندگی آزادی تا ترورهای سیستان و بلوچستان

آشوب‌ها و ترورهایی که امروز در سیستان و بلوچستان در جریان است را باید در ادامه پروژه ضدایرانی «ژن ژیان ئازدی» مورد خوانش و بررسی قرار داد.

از همان شب درگذشت خانم مهسا امینی، وقتی تلویزیون اینترنشنال یک تروریست تجزیه‌طلب نشان‌دار را به عنوان مهمان به برنامه خود دعوت کرد تا این مسئله را به کُرد بودن خانم امینی ارتباط دهد، مشخص بود که پروژه بزرگی ترتیب داده شده است که سراسر ایران به ویژه سه استان آذربایجان غربی و کردستان و سیستان و بلوچستان (به واسطه همپوشانی شکاف مذهبی و قومی) درگیر جنگ و نزاع داخلی شده و کشور تا آستانه فروپاشی و تجزیه پیش رود.

از همان فردای درگذشت خانم امینی وقتی در محوطه دانشگاه تهران به آنی شعار تروریست‌های کوهستان‌‌های ترکیه، به شعار دانشجویان تبدیل شد، مشخص بود که پروژه‌ای به نام «زن» و با استفاده از دگماتیسم بخشی از گفتمان حاکم در حال رقم خوردن است.

از همان ساعت درگذشت خانم امینی وقتی عده‌ای شعار «نامت نشانه‌ای خواهد شد» را با سرعت بسیار به ترند اول توییتر و سایر شبکه‌های اجتماعی تبدیل کردند، مشخص بود که پروژه‌ای برای ایجاد آشوب و ناامنی در ایران ترتیب داده شده است.

از همان فردای درگذشت خانم مهسا امینی که ملامسعود بارزانی بیانیه داده و در این مسئله دخالت خود را علنی و آشکار بیان می‌کرد، مشخص بود که پروژه‌ای برای ایجاد آشوب در ایران تدارک دیده شده است.

از همان روزی که مرتجع‌ترین ملاهای سیستان و بلوچستان که نگاهشان به مسائل اجتماعی و فرهنگی تفاوتی با طالبان ندارد، به سخنگوی جریان زن زندگی آزادی، تبدیل شدند، مشخص بود که پروژه‌ای برای به آشوب کشیدن ایران طراحی شده است.

◀️ مواجهه فستیوال‌های سینمایی مانند برلین و ونیز و کَن و پذیرش فیلم‌های مبتذل ایرانی با موضوع زنان و دادن جایزه بهترین بازیگر زن به بازیگر دست چندم سابق صداوسیما تا حمایت‌های همه جانبه سلبریتی‌های جهانی از بلوای زن زندگی آزادی را مقایسه کنیم با واکنش همین جشنواره‌ها و سلبریتی‌ها به نسل‌کشی هزاران زن و کودک در غزه تا بهتر و بیشتر به نقش جامعه جهانی که (دانسته و ندانسته) در خدمت نقشه آمریکا و اسرائیل و ترکیه و عربستان و دیگران برای ایجاد جنگ داخلی و به آشوب کشیدن ایران قرار داشت، پی ببریم.

◀️ ما ایرانیان نه شهروند فرانسه و نروژ هستیم و نه همسایگانمان فرانسه و ایتالیا و سوئیس هستند. ما ایرانیان اگر کنشی احساسی و بدون خودآگاهی تاریخی و فهم درست مناسبات جهانی انجام دهیم، ممکن است به دست خود نتایجی را به بار بیاوریم که تا آخر عمر توان رهایی از آنها را نداشته باشیم.
ما ایرانیان باید متوجه باشیم که آلترناتیو وضع موجود نه آزادی و دموکراسی و رفاه و برق دائمی و اینترنت پرسرعت و برداشته شدن ویزای آمریکا و خزعبلاتی از این قبیل بلکه حضور جیش‌العدل و النصره و کومله و پژاک و داعش خراسان و امثالهم در سرتاسر جغرافیای ایران خواهد بود.
@kharmagaas
👍83👎3110
انا لله و انا الیه راجعون
بدین وسیله شهادت جانسوز پنج تن از نیروهای انتظامی بی گناه کشورمان را که به منظور تأمین امنیت هموطنانمان در جاده خاش به ایرانشهر مشغول گشت زنی بودند و توسط گروه تروریستی جیش‌العدل کشته شدند، به خانواده های معزز و به همه برادرانمان در نیروهای انتظامی کشور تسلیت گفته، آرزومندم همه ایرانیان، به خصوص این روزها و در این شرایط تاریخی که دشمنان کشور در هر سو به کمین نشسته اند، قدر و ارزش نیروهای نظامی و انتظامی کشورمان را بیش از پیش بدانند و بر زحمات پرمخاطره این عزیزان ارج نهند.

بیژن عبدالکریمی
معلم فلسفه و عضو هیئت علمی دانشگاه
جمعه 31 مردادماه 1404
245👍18👎2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🖥 #کلیپ|انتقادی به سبک تفکر روحانیت|فقدان معاصرت در روحانیت و حوزه‎های علمیه

احیای سنت نه نفی سنت

🎙 در گفت‎وگو با دکتر #بیژن_عبدالکریمی به مناسبت یکصدمین سال بازتأسیس حوزه علمیه قم

🔰 این نشست چالشی ۱ شهریور (روز بزرگداشت ابن سینا) رأس ساعت ۲۰ در کانال یوتیوب منتشر می گردد 🔻🔻
https://www.youtube.com/@Dr_Ahmad_Maleki
🔰صوت نشست در ایتا🔻🔻
https://www.group-telegram.com/+E-v2Wq8IFRU1YWY8
💢برای دیدن دیگر کلیپ ها کلیک کنید:
📎 آیا قرآن ارزش معرفت شناختی دارد؟!
📎 آیا علوم دینی سکولار هستند؟!

📎 حقیقت دین چیست؟
📎 آیا از دین می‌توان نظام حقوقی، فقهی و... استخراج کرد؟!

📎 آیا قرآن کتاب فلسفه سیاست است؟!
📎 آیا فیلسوفان اسلامی دارای فکر آزاد هستند؟!
19👍5
2025/08/23 22:02:12
Back to Top
HTML Embed Code: