group-telegram.com/zan_j/47418
Last Update:
روایت زنان افغان از رد مرز🔻
✍ هاجر در سال ۱۳۶۳ زمانی که ۱۶ ساله بوده از افغانستان به ایران میآید. همسرش چند سال قبل از انقلاب به ایران آمده و کارگر مزرعهی کشاورزی در خراسان بود. پنج فرزند دارند که همگی در ایران به دنیا آمدهاند و هرگز افغانستان را ندیدهاند. همسر ۶۷ سالهی هاجر و دو پسرش که کارگر ساختمانی بودند بهرغم داشتن کارتهای موسوم به آمایش، دو ماه قبل در محل کارشان دستگیر شدند و بدون اطلاع به خانواده رد مرز شدند. دو دختر دوقلوی هاجر به بیماری تالاسمی ماژور مبتلا هستند. در قوانینی که دولت ایران برای اخراج اتباع افغانستانی در نظر گرفته بود، کسانی که بیماریهای خاص دارند، با تأیید پزشک، میتوانند اجازهی اقامت بگیرند. در آخرین مراجعهی مادرش به ادارهی اتباع خارجه اجازهی اقامت آنها تمدید نشده است.
✍ آمنه ۳۸ سال دارد، دانشآموختهی بهیاری در دانشگاه کابل است و پس از فارغالتحصیلی، چند سال در بیمارستانی در کابل کار کرده. بعد از سقوط کابل و روی کار آمدن حکومت طالبان و آغاز ممنوعیتها برای زنان در جامعه با تنها برادرش به ایران آمدهاند. گذرنامه و مدارک قانونی اقامت دارند اما برادر ۲۲ سالهاش، که شاگرد یک مغازه در کرج بوده، چند هفتهی قبل دستگیر و بعد از مدتی اقامت در کمپ، از ایران رد مرز شده است. آمنه میگوید چندبار همسایهها با تعجب از من پرسیده بودند که چطور امکان دارد که یک زن افغان پرستار باشد؟ به چشم آنها ما فقط میتوانستیم کارگر یا سرایدار و نظافتچی باشیم. نه اینکه این کارها بد باشد، اما خب انگار برای مردم سخت بود که باور کنند در افغانستان زنان تحصیلکردهای هم وجود دارند.
✍ بیتا ۲۳ ساله است، در تهران به دنیا آمده، هرگز به افغانستان نرفته و هیچ تصوری از کابل، هرات و قندهار و … ندارد. او دو دختر سه ساله و شش ساله دارد و میگوید: «میدانم که خیلی وقت ندارم اما هنوز دست و دلم به جمع کردن وسایل و لباسهای بچههایم نرفته است. باید همه چیز را رها کنم. با وجود اینکه سالها در ایران ما را پناهجوی افغانی میخواندند اما این اولین تجربهی مهاجرت من است، این اولین بار است که فکر میکنم باید خانهام را رها کنم.» یکی از نگرانیهای بیتا این است که نمیداند چطور به دخترهایش بگوید که باید خانه را ترک کنند. همسرش فکر میکند که دخترها به مرور زندگی در ایران را فراموش میکنند اما بیتا معتقد است که هرچند نام آنها هیچجایی در ایران ثبت نشده اما اهل ایران هستند و یک دولت نمیتواند زندگی و خاطراتشان را از آنها بگیرد.
✍ خدیجه ۳۸ سال دارد، از ۸ سالگی در ایران زندگی کرده، در ایران ازدواج کرده و سرپرست خانوار است. هر پنج فرزند خدیجه در ایران به دنیا آمدهاند و مدارک قانونی اقامت دارند. با این حال، او در دو سال گذشته برای ثبتنام کودکانش در مدرسه با مشکلات فراوانی مواجه بوده و این فشارها باعث شده است که پسر نوجوانش ترک تحصیل کند. خدیجه از دستگیری فرزندانش در کوچه و خیابان و رد مرز کردن آنها به شدت میترسد. او خودش را متعلق به افغانستان میداند اما میگوید ایران همیشه خانهی دوم او بوده و از زندگی بین مردم ایران خاطرات خوب فراوانی دارد. او میگوید حساب حکومت ایران از مردم جداست و قبل از این موج افغانستیزی اتفاقهای زیادی نبوده که دلشکستهاش کند. اما حالا از زنان ایرانی و فعالان حقوق زنان ا نتظار دارد که صدای او و همهی زنان افغان باشند. او میگوید: «ما زنان معلوم نیست که چه آیندهای در افغانستان داریم، شما نباید نسبت به زندگی ما بیتفاوت باشید، دربارهی ما حرف بزنید، نگذارید که حکومت خیلی راحت ما را از جامعه حذف کند.»
💭
BY زن و جامعه (زن کارگر)

Share with your friend now:
group-telegram.com/zan_j/47418