group-telegram.com/sheykhiyusef/1417
Last Update:
♦️زندهی مرده یا مردهی زنده: نقد و تحلیل رمان "آداب جنایت" (بخش سوم)
✍یوسف شیخی
۲۶ مرداد ۱۴۰۴
▫️۳ از ۳
برای فهم اینکه حوزهی علمیه حاج دایی و تصویر پدرانه و سنتی آن از روحانیت، چقدر با واقعیت جامعه فاصله دارد، لازم نیست جای دوری برویم، کافی است سری به پیامرسان ایتا بزنیم که غالب کاربران آن از میان طلاب هستند، تا میزان خشونت کلامی، نگاه ابزاری به اعتقادات دینی، ذهنیت شبه علمی، ادبیات تند و ستیزهجویانه و غیر پاکیزه آنها را ملاحظه کنیم.
امروزه به مدد فضای مجازی، شاهد فعالیت طیف های متنوعی از جریانهای بازاندیش و حتی انتقادی اندیش حوزوی هستیم، اما روایت غالب همچنان در ید قدرت جزم اندیشان است.
🔸فرار از بیمارستان به مثابه خروج از روابط دانش و قدرت در جهان مدرن
نگاه سلیمانی به فضایی مدرن چون بیمارستان و مناسبات خشک و رسمی پزشک و بیمار، نسبت به حوزهی علمیه که در آن شوخی و بگو و بخند به نام درس خارج فلسفه و خارج فقه به راه است و از مدیر گرفته تا طلاب سعی میکنند برای رضای گریخته از صنعت پزشکی، فضایی مفرح، امیدبخش، دوستانه و امن بسازند، نگاهی فوکویی مبتنی بر درک روابط قدرت است.
میشل فوکو، فیلسوف نامدار فرانسوی، معتقد است از قرن هجدهم میلادی، پزشکان از نهادی که عهدهدار سلامت مردم بوده اند، به نهادی قدرتمند بدل شدهاند که دربارهی مرگ یا زندگی انسانها تصمیم میگیرند. بر اساس اندیشهی فوکو در کتاب "تولد پزشکی بالینی" که نگاهی دیرینه شناسانه به رابطهی پزشک و بیمار دارد، این رابطه صرفاً یک رابطهی درمانی نیست، بلکه رابطهای مبتنی بر دانش و قدرت است. پزشک با در اختیار داشتن دانش پزشکی و ابزارهای تشخیصی، موقعیت قدرتمندی نسبت به بیمار پیدا میکند. این موقعیت قدرت، به پزشک این امکان را میدهد که بیمار را تعریف و طبقهبندی کند و به او دستورالعمل بدهد. به عبارت دیگر، رابطهی پزشک و بیمار رابطهای یکطرفه است و قدرت دانش پزشکی، بیمار را در موقعیت انفعالی قرار میدهد.
ادبیات آمرانه و برخورد تند و عصبانی یکی از اعضای بیمارستان با سید تقی که راوی او را "زن جیغ جیغو" مینامد، جلوهای از قدرت نهاد پزشکی است، چونانکه مواجههی مأمور پليس با سید که او را پدر جان خطاب میکند، در قیاس با خشونت کلامی آن خانم پزشک یا پرستار، بسیار مؤدبانه تر و نرم خویانه تر است.
میتوان گفت طرح فراری دادن رضا از بیمارستان، تصویر پزشک به مثابه زندان بان و بیمار به مثابه زندانی را کاملتر میسازد.
🔸سخن پایانی
"آداب جنایت" به عنوان نخستین رمان نویسنده، سوژهای جذاب و پتانسیلی قوی برای داستانی هویت اندیشانه دارد با قابلیت استعلا و فراروی نظری که مع الاسف ایجاز مخل و تعمد نویسنده در حفظ فاصله از شخصیتها برای نغلطیدن در دام ایدئولوژی و شعارزدگی، مانع از اجرای قدرتمندتر آن شده است. این رمان کوتاه ۱۲۷ صفحهای در چهارده بخش، ظرفیت حجمی بیشتر از آنچه هست را داشت تا به مخاطب اجازهی نزدیک شدن و ورود به دنیای رضا برقی پیش از تصادف را بدهد. رضا برقی در پایان رمان و در صحنهی دادگاه، برای مخاطب همان چشمانی نظارهگر و خاموش است که گویی هنوز در شوک تصادف هولناک آغازین به سر میبرد. ما با تحول رضا بزرگ نمیشویم و او را همچون کودکی معصوم و تازه متولد شده مییابیم، بی آنکه مجال یابیم تا گذشتهی شرارت بارش را کامل در نظر آوریم.
فردریش نیچه، در قطعهای با عنوان "دربارهی مرگ خودخواسته" میگوید "بسیاری چه دیر میمیرند و اندکی چه زود! اما بهنگام بمیر! آموزه ای هنوز با طنینی ناآشنا. بهنگام بمیر! زرتشت چنین میآموزاند. به راستی، آنکه به هنگام نمیزید، چگونه بهنگام تواند مرد؟" (فردریش نیچه، چنین گفت زرتشت، ترجمهی داریوش آشوری، چاپ بیست و یکم، ۱۳۸۳، ص۸۴). بر مبنای نگاه اگزیستانسیالیستی نیچه به اختیار انسان در امر مرگ، شاید تقدیر رضای زنده مانده از آن تصادف هولناک، از خاطرها زدوده شود، اما شخصیت سید عماد موسوی مرده از طریق همان متنهای کوتاه نقل شده از دفتر شخصیاش، در یادها زنده خواهد ماند، همانطور که مرگ خودخواسته عماد، رضا را زنده ساخت. عماد بهنگام مردن را آموخته بود.
#نقد_و_تحلیل
#آداب_جنایت
#تولد_پزشکی
#مرگ_بهنگام
#میشل_فوکو
#فردریش_نیچه
#مصطفی_سلیمانی
#یوسف_شیخی
@sheykhi_yusef63
BY عبارات | یوسف شیخی
Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260
Share with your friend now:
group-telegram.com/sheykhiyusef/1417