Telegram Group & Telegram Channel
🔷حسین یا سنوار؟

✍️ محسن رنانی

در یادداشت و سخنرانی «حکمرانی بی‌قصه» (در پیوند پایین ببینید) گفتم که قصه انقلاب را بنیان‌گذار از سال ۴۲ شکل‌داد و دکتر شریعتی نیز نسخه مدرن‌ آن را تدوین کرد. بنیانگذار اما برای آن‌که قصه‌اش پذیرش حداکثری یابد هیچ‌کس را حذف نکرد. گفتار او چنان بود که در انقلاب اسلامی حتی توده‌ای‌ها و چریک‌های فدایی خلق را نیز زیر عبای خود جا می‌داد و آنان نیز قصه‌ آیة‌آلله را باور کردند و نقش خود را به خوبی بازی کردند. بعد از انقلاب و قبضه قدرت،‌ رفتار او البته تغییر کرد و حذف‌ها آغاز شد.

قصه بنیان‌گذار اما چنان قوی و جذاب بود، و نقش او چنان در قصه‌اش جاافتاده بود، که تا پایان عمرِ او، آن قصه در ذهن و زبان اکثریت ایرانیان جاری بود. چنان قوی که حتی قانون اساسی‌ای که خود آیه‌الله تایید کرده بود و به رای مردم گذاشته بود نیز هیچگاه نتوانست در برابر قصه او، رنگ و معنایی پیدا کند. این که قانون اساسی در ایران تا این‌پایه خوار شده است، برای این است که در سایه حضور بنیانگذار، قانون اساسی هیچگاه فرصت نکرد تا قصه خودش را خلق کند. سکوتِ تقریبا همه شخصیت‌های سیاسی، علمی، فرهنگی و هنری داخلی (به جز یک نفر) در برابر اعدام‌های سال ۶۷ الزاما به علت ترسشان نبود بلکه به علت آن بود که هنوز قصه آیه‌الله بر دلها مسلط بود، در حالی که قانون اساسی هنوز قصه نداشت. به گمان من اعدام‌های ۶۷ به‌‌مانند شلیک به قلب قانون اساسی و پایان یافتن امکان خلق قصه برای آن بود.

درواقع نه در حضور و نه بعداز بنیانگذار، حاکمان، قانون‌اساسی را پیمان مقدسی ندانستند؛ پس هر جا به نفع‌شان بود از آن بهره بردند و هر جا نبود آن را تفسیر کردند و بنابراین ناموس قانون را ضایع کردند و راه تبدیل آن به یک قصه ملی را بستند. به‌این‌خاطر است که به گمانم از دل این قانون دیگر نمی‌توان قصه جمعی دیگری برای آینده ایرانیان خلق کرد. هر چیزی که باورپذیری قصه‌اش زایل شود، مثل برندی است که اعتبارش را از دست بدهد، دیگر همان برند را نمی‌توان بازسازی کرد.

هر گام حذفیِ پس از انقلاب، بخشی از قصه بنیانگذار را کم‌رنگ می‌کرد. قصه‌ آیة‌الله وقتی دیگر باورپذیری خود را از دست داد که نسل نو متوجه شد که در قصه‌ آیةالله، نقشی برای او دیده نشده و فرصتی برای آن که دنیای خودش را خلق کند به او داده نمی‌شود. این همان نقطه‌ای بود که نسل نو فریاد زد: «اصلاح طلب، اصول‌گرا، دیگه تمومه ماجرا». اگر حاکمان در سال‌های ۹۶ و ۹۸ گوش شنوایی داشتند، پیش‌ازآن‌که دیر شود، به فکر خلق قصه‌ای تازه و باورپذیر برای خودشان و برای آینده ایران می‌افتادند.

حاکمان امروز اما هنوز می‌خواهند نسخه‌های جدیدی از قصه بنیان‌گذار را بازتولید کنند. بگذارید بی‌پرده بگویم: از این پس، و بویژه بعداز تحولات شام، دیگر هر قصه‌ای که در آن اکثریت مردم ایران بازیگر نباشند، باورپذیر نخواهد بود و در نطفه شکست می‌خورد. جمهوری اسلامی نمی‌تواند قصه‌ای باورپذیر خلق‌کند که جنبش مهسا و خواسته‌های آن و بازیگران آن را نبیند؛ نمی‌تواند قصه‌ای بنویسد که روشنفکران منتقد، زندانیان سیاسی، میلیون‌ها ایرانی مهاجر، ایرانیان غیرشیعه و سایر حذف شدگان را نبیند؛ حتی نمی‌تواند در قصه خود براندازان و طرفداران سلطنت را نبیند. قصه آینده ایران را همه ایرانیان با هم خواهند نوشت و جمهوری اسلامی اگر فرصتی داشته باشد فقط آن است که یک قصه فراگیر تازه و باورپذیر خلق کند که در آن امکان بازیگری و نقش‌آفرینی برای همه ایرانیان با هر زبان و مذهب و گرایش و اندیشه وجود داشته باشد.

جمهوری اسلامی در نقطه خطیری قرار گرفته است. می‌تواند انتخاب کند که سنواری عمل کند یا حسینی. یحیی سنوار، بدون آن که رضایت مردم غزه را گرفته باشد، قصه خودش را به کل مردم غزه تحمیل کرد و آنان را گرفتار مصیبتی کرد که تا نسل‌ها و حتی قرن‌ها پیامدهایش هم برای فلسطینیان، هم برای مسلمانان منطقه خواهد ماند.

حسین (ع) اما چه کرد؟ شب عاشورا، یارانش را فراخواند و قصه‌ی فردای خودش را برای آنان روایت کرد. آنگاه گفت هر کس می‌خواهد، بماند و در این قصه بازی کند، هر کس نمی‌خواهد، آزاد است و دیگر تعهدی به من ندارد. حسن (ع) نیز چنین کرد؛ وقتی دید امتش با قصه او همداستان نیستند، قصه‌اش را فرونهاد و صلح کرد. و پیش از او علی (ع) نیز به قول مرحوم مطهری، نشان داد که نخستین مسلمان لیبرال است؛ یعنی پس از شورای سقیفه و انتخاب نشدنش به خلافت، وقتی دید قصه او در میان اکثریت خریداری ندارد، تمکین کرد و با سه خلیفه همکاری کرد. وقتی هم که خلیفه شد آنگاه که دید در جنگ با معاویه، مردمان خودش تمایلی به ادامه بازی در قصه او را ندارند، صلح کرد.
راستی ما کیستیم؟ شیعه حسینی یا شیعه سنواری؟

🔻«حکمرانی بی‌قصه»:

https://renani.net/sayings/lectures/governing-without-story/

۲۹ آذر ۱۴۰۳

#شیعه_حسینی #شیعه_سنواری

@akhalaji
👍5👌1



group-telegram.com/akhalaji/17669
Create:
Last Update:

🔷حسین یا سنوار؟

✍️ محسن رنانی

در یادداشت و سخنرانی «حکمرانی بی‌قصه» (در پیوند پایین ببینید) گفتم که قصه انقلاب را بنیان‌گذار از سال ۴۲ شکل‌داد و دکتر شریعتی نیز نسخه مدرن‌ آن را تدوین کرد. بنیانگذار اما برای آن‌که قصه‌اش پذیرش حداکثری یابد هیچ‌کس را حذف نکرد. گفتار او چنان بود که در انقلاب اسلامی حتی توده‌ای‌ها و چریک‌های فدایی خلق را نیز زیر عبای خود جا می‌داد و آنان نیز قصه‌ آیة‌آلله را باور کردند و نقش خود را به خوبی بازی کردند. بعد از انقلاب و قبضه قدرت،‌ رفتار او البته تغییر کرد و حذف‌ها آغاز شد.

قصه بنیان‌گذار اما چنان قوی و جذاب بود، و نقش او چنان در قصه‌اش جاافتاده بود، که تا پایان عمرِ او، آن قصه در ذهن و زبان اکثریت ایرانیان جاری بود. چنان قوی که حتی قانون اساسی‌ای که خود آیه‌الله تایید کرده بود و به رای مردم گذاشته بود نیز هیچگاه نتوانست در برابر قصه او، رنگ و معنایی پیدا کند. این که قانون اساسی در ایران تا این‌پایه خوار شده است، برای این است که در سایه حضور بنیانگذار، قانون اساسی هیچگاه فرصت نکرد تا قصه خودش را خلق کند. سکوتِ تقریبا همه شخصیت‌های سیاسی، علمی، فرهنگی و هنری داخلی (به جز یک نفر) در برابر اعدام‌های سال ۶۷ الزاما به علت ترسشان نبود بلکه به علت آن بود که هنوز قصه آیه‌الله بر دلها مسلط بود، در حالی که قانون اساسی هنوز قصه نداشت. به گمان من اعدام‌های ۶۷ به‌‌مانند شلیک به قلب قانون اساسی و پایان یافتن امکان خلق قصه برای آن بود.

درواقع نه در حضور و نه بعداز بنیانگذار، حاکمان، قانون‌اساسی را پیمان مقدسی ندانستند؛ پس هر جا به نفع‌شان بود از آن بهره بردند و هر جا نبود آن را تفسیر کردند و بنابراین ناموس قانون را ضایع کردند و راه تبدیل آن به یک قصه ملی را بستند. به‌این‌خاطر است که به گمانم از دل این قانون دیگر نمی‌توان قصه جمعی دیگری برای آینده ایرانیان خلق کرد. هر چیزی که باورپذیری قصه‌اش زایل شود، مثل برندی است که اعتبارش را از دست بدهد، دیگر همان برند را نمی‌توان بازسازی کرد.

هر گام حذفیِ پس از انقلاب، بخشی از قصه بنیانگذار را کم‌رنگ می‌کرد. قصه‌ آیة‌الله وقتی دیگر باورپذیری خود را از دست داد که نسل نو متوجه شد که در قصه‌ آیةالله، نقشی برای او دیده نشده و فرصتی برای آن که دنیای خودش را خلق کند به او داده نمی‌شود. این همان نقطه‌ای بود که نسل نو فریاد زد: «اصلاح طلب، اصول‌گرا، دیگه تمومه ماجرا». اگر حاکمان در سال‌های ۹۶ و ۹۸ گوش شنوایی داشتند، پیش‌ازآن‌که دیر شود، به فکر خلق قصه‌ای تازه و باورپذیر برای خودشان و برای آینده ایران می‌افتادند.

حاکمان امروز اما هنوز می‌خواهند نسخه‌های جدیدی از قصه بنیان‌گذار را بازتولید کنند. بگذارید بی‌پرده بگویم: از این پس، و بویژه بعداز تحولات شام، دیگر هر قصه‌ای که در آن اکثریت مردم ایران بازیگر نباشند، باورپذیر نخواهد بود و در نطفه شکست می‌خورد. جمهوری اسلامی نمی‌تواند قصه‌ای باورپذیر خلق‌کند که جنبش مهسا و خواسته‌های آن و بازیگران آن را نبیند؛ نمی‌تواند قصه‌ای بنویسد که روشنفکران منتقد، زندانیان سیاسی، میلیون‌ها ایرانی مهاجر، ایرانیان غیرشیعه و سایر حذف شدگان را نبیند؛ حتی نمی‌تواند در قصه خود براندازان و طرفداران سلطنت را نبیند. قصه آینده ایران را همه ایرانیان با هم خواهند نوشت و جمهوری اسلامی اگر فرصتی داشته باشد فقط آن است که یک قصه فراگیر تازه و باورپذیر خلق کند که در آن امکان بازیگری و نقش‌آفرینی برای همه ایرانیان با هر زبان و مذهب و گرایش و اندیشه وجود داشته باشد.

جمهوری اسلامی در نقطه خطیری قرار گرفته است. می‌تواند انتخاب کند که سنواری عمل کند یا حسینی. یحیی سنوار، بدون آن که رضایت مردم غزه را گرفته باشد، قصه خودش را به کل مردم غزه تحمیل کرد و آنان را گرفتار مصیبتی کرد که تا نسل‌ها و حتی قرن‌ها پیامدهایش هم برای فلسطینیان، هم برای مسلمانان منطقه خواهد ماند.

حسین (ع) اما چه کرد؟ شب عاشورا، یارانش را فراخواند و قصه‌ی فردای خودش را برای آنان روایت کرد. آنگاه گفت هر کس می‌خواهد، بماند و در این قصه بازی کند، هر کس نمی‌خواهد، آزاد است و دیگر تعهدی به من ندارد. حسن (ع) نیز چنین کرد؛ وقتی دید امتش با قصه او همداستان نیستند، قصه‌اش را فرونهاد و صلح کرد. و پیش از او علی (ع) نیز به قول مرحوم مطهری، نشان داد که نخستین مسلمان لیبرال است؛ یعنی پس از شورای سقیفه و انتخاب نشدنش به خلافت، وقتی دید قصه او در میان اکثریت خریداری ندارد، تمکین کرد و با سه خلیفه همکاری کرد. وقتی هم که خلیفه شد آنگاه که دید در جنگ با معاویه، مردمان خودش تمایلی به ادامه بازی در قصه او را ندارند، صلح کرد.
راستی ما کیستیم؟ شیعه حسینی یا شیعه سنواری؟

🔻«حکمرانی بی‌قصه»:

https://renani.net/sayings/lectures/governing-without-story/

۲۹ آذر ۱۴۰۳

#شیعه_حسینی #شیعه_سنواری

@akhalaji

BY فراسوی سیاست


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/akhalaji/17669

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

This ability to mix the public and the private, as well as the ability to use bots to engage with users has proved to be problematic. In early 2021, a database selling phone numbers pulled from Facebook was selling numbers for $20 per lookup. Similarly, security researchers found a network of deepfake bots on the platform that were generating images of people submitted by users to create non-consensual imagery, some of which involved children. Now safely in France with his spouse and three of his children, Kliuchnikov scrolls through Telegram to learn about the devastation happening in his home country. However, the perpetrators of such frauds are now adopting new methods and technologies to defraud the investors. NEWS So, uh, whenever I hear about Telegram, it’s always in relation to something bad. What gives?
from tr


Telegram فراسوی سیاست
FROM American