حتی سوختن یک متر پوشش جنگلی قابل تحمل نیست
واقعا نمی فهمند که جنگل های هیرکانی میلیون ها سال قدمت دارند ، در جهان یگانه و منحصر به فرد هستند و هر متر پوشش جنگلی که از میان برود دیگر قابل احیا نخواهد بود؟حاکمیت تکلیف دارد با هر امکاناتی که دارد حتی یک ثانیه هم که زودتر شده جلوی این آتش سوزی را بگیرد.
https://www.group-telegram.com/bahmanighajar.com
واقعا نمی فهمند که جنگل های هیرکانی میلیون ها سال قدمت دارند ، در جهان یگانه و منحصر به فرد هستند و هر متر پوشش جنگلی که از میان برود دیگر قابل احیا نخواهد بود؟حاکمیت تکلیف دارد با هر امکاناتی که دارد حتی یک ثانیه هم که زودتر شده جلوی این آتش سوزی را بگیرد.
https://www.group-telegram.com/bahmanighajar.com
👍34❤12👏6👌2
نقشه راهی برای ایران
پیش بینی متخصصان محیط زیست از ویرانی اصفهان تا سال ۱۴۰۹ و تصاویر تکان دهنده هوش مصنوعی از احتمال این رخداد ، به همراه بحران های بالفعل شده هم چون خشکیدن دریاچه ارومیه و تالاب ها و تصاویر واقعی و دلخراش از پلیکان هایی که به کویر ارومیه رسیدند ، هم چون کابوسی وحشتناک بر ذهن سنگینی می کند .
چاره چیست ؟ دو راهکار سریع السیر به نظر می رسد
نخست حل بحران های بین المللی ایران و رفع تحریم ها ( جهت عادی سازی اقتصاد کشور و جلب سرمایه های خارجی )
دوم بسیج کلیه امکانات کشور و حتی جلب کمک های بین المللی برای مقابله با بحران های زیست محیطی
اوضاع اورژانسی است و اگر دیر بجنبیم تا چند سال دیگر پشیمانی سودی نخواهد داشت و همه ما یعنی هر کسی که ایرانی است از این فاجعه متضرر خواهد شد .
https://www.group-telegram.com/bahmanighajar.com
پیش بینی متخصصان محیط زیست از ویرانی اصفهان تا سال ۱۴۰۹ و تصاویر تکان دهنده هوش مصنوعی از احتمال این رخداد ، به همراه بحران های بالفعل شده هم چون خشکیدن دریاچه ارومیه و تالاب ها و تصاویر واقعی و دلخراش از پلیکان هایی که به کویر ارومیه رسیدند ، هم چون کابوسی وحشتناک بر ذهن سنگینی می کند .
چاره چیست ؟ دو راهکار سریع السیر به نظر می رسد
نخست حل بحران های بین المللی ایران و رفع تحریم ها ( جهت عادی سازی اقتصاد کشور و جلب سرمایه های خارجی )
دوم بسیج کلیه امکانات کشور و حتی جلب کمک های بین المللی برای مقابله با بحران های زیست محیطی
اوضاع اورژانسی است و اگر دیر بجنبیم تا چند سال دیگر پشیمانی سودی نخواهد داشت و همه ما یعنی هر کسی که ایرانی است از این فاجعه متضرر خواهد شد .
https://www.group-telegram.com/bahmanighajar.com
👍29❤9👏2💯1
دارندگان سیم کارت های سفید
کسانی که دارنده سیم کارت سفید هستند ، صلاحیت هیچ نوع کنشگری سیاسی و اجتماعی ندارند ، چگونه می شود یک نفر خودش از رانت و تبعیض و ریا و دروغ و.... بهره مند باشد ولی مدعی هر نوع و شکلی از مطالبه گری سیاسی یا اجتماعی باشد.
https://www.group-telegram.com/bahmanighajar.com
کسانی که دارنده سیم کارت سفید هستند ، صلاحیت هیچ نوع کنشگری سیاسی و اجتماعی ندارند ، چگونه می شود یک نفر خودش از رانت و تبعیض و ریا و دروغ و.... بهره مند باشد ولی مدعی هر نوع و شکلی از مطالبه گری سیاسی یا اجتماعی باشد.
https://www.group-telegram.com/bahmanighajar.com
👏36👍25❤3👌2💯2
کارنامه سیاسی فروغی
در پنجم آذرماه به مناسبت سالگرد درگذشت محمدعلی فروغی مطالب مختلفی در مورد وی منتشر شده است ، من در کارنامه فروغی حتی یک مورد مقاومت در برابر استعمار و استبداد نمی بینم ، برخلاف آنچه ادعا می شود فروغی به هیچ وجه فعالیتی ضد سلطنت قاجاریه نداشت ( و فقط بعد از سقوط قاجاریه به آن ها فحش داد و همین کار را هم عینا در مورد رضاشاه تکرار کرد و باوجود همه چاپلوسی ها بعد از سقوط رضاشاه پشت سرش بدگویی کرد )، او در دوران جنبش مشروطه نیز کنش ضد حکومتی نداشت و اتفاقا مورد التفات خاص محمدعلی شاه بود و لقب ذکاالملک را هم از محمدعلی شاه اخذ کرد . فروغی در ماجرای سقوط قاجاریه هم کاره ای نبود ، نگاه احمدشاه و محمدحسن میرزا ولیعهد هم به او منفی نبود چنانچه رضاشاه ، برای دریافت استعفا احمدشاه، فروغی را به نزد وی فرستاد چون می دانست که احمدشاه به فروغی نگاه مثبتی دارد . بعد از شهریور ۲۰ هم محمدحسن میرزا در دیدار با مقامات انگلیسی خوش باورانه می گفت فروغی معلم من بوده و احتمال زیاد با بازگشت من همراه است . در قیاس کارنامه فروغی با پهلوی ، باید گفت پهلوی در خیلی جاها جلوی قدرت های بیگانه ، مقاومت و عرض اندامی داشته اما فروغی اصلا و از همین رو بود که انگلیس ها رضاشاه را عزل کردند و در عمل فروغی را جایگزین وی کردند .
فروغی در عصر رضاشاه مغضوب شد و رضاشاه چون از تملق و چاپلوسی بیزار یود ، به درستی به اوعلاقه ای نداشت ، این در حالی بود که فروغی حتی یک بار هم جرات نکرده بود که کوچکترین مخالفت علنی با رویکرد استبدادی رضاشاه داشته باشد . البته رضاشاه می دانست فروغی چه قدر مورد علاقه انگلیس هاست بنابراین هرگز گزندی به او نزد و وقتی با تجاوز انگلیس ها مواجه شد ، بدون هیچ تردیدی می دانست که شخص مورد علاقه انگلیس ها کسی جز فروغی نیست .
در سیاست خارجی نیز فروغی نه تنها در مقابل انگلیس و روسیه ضعیف بود حتی در برابر ترکیه و افغانستان هم باج های کلان می داد . کلا در خمیره این شخص هیچ مقاومتی وجود نداشت ،صرفا اتکا به قدرت و خوش خدمتی نسبت به زور .
بزرگ شدن فروغی در عصر حاضر نشانی واضح از انحطاط ماست و من نمی ترسم که برخلاف جو غالب، آن چه که به باور خودم حق است را به زبان بیاورم.
گویا حدیث نبوی است که
افضل الجهاد كلمة الحق عند سلطان الجائر
ودر عصر ما چه بسا سلاطین جائر فقط حاکمان نیستند ، بلکه شبکه های اجتماعی و جو غالب ناشی از آنان نیز چون سلطانی جائر عمل می کند ، پس من سرافرازم که حرف خود را هرچند به ذائقه خیلی تلخ باشد به زبان بیاورم .
تکریم فروغی در عصر ما نشانه ای از بی اعتقادی و بی باوری به دو اصل آزادی و استقلال و مهمتر از آن غالب شدن عافیت طلبی و تقدیس سازشکاری است . البته من با سازشکاری عاقلانه و حتی تسلیم و پذیرش شکست مشکلی ندارم ، اما فروغی در مقام اسطوره تسلیم بلا قید و شرط است و پاسخی تفریط گونه به افراط های چهل و هفت ساله اخیر است ، اگر ما به درستی دریافته ایم که مقاومت حداکثری و سازش ناپذیری اشتباه است ، نسخه های بهتری از فروغی هستند که هم سازشکار بودند و هم در جای خود مقاومت و شخصیتی از خود نشان دادند ،امثال قوام السلطنه و رزم آرا و...الگوهایی به مراتب باشخصیت تر از فروغی هستند . عملکرد فروغی در مقام دیپلمات ، بی تردید او را در جایگاه بدترین دیپلمات تاریخ ایران قرار می دهد ، کسی که یک تنه نصف اروند رود و دشت نا امید و آرارات را از دست داد و حتی شیلات را برای ۲۵ سال در اختیار شوروی قرار داد .
در پایان آمادگی خود را برای مناظره در مورد فروغی با هر شخصی ابراز می دارم .
https://www.group-telegram.com/bahmanighajar.com
در پنجم آذرماه به مناسبت سالگرد درگذشت محمدعلی فروغی مطالب مختلفی در مورد وی منتشر شده است ، من در کارنامه فروغی حتی یک مورد مقاومت در برابر استعمار و استبداد نمی بینم ، برخلاف آنچه ادعا می شود فروغی به هیچ وجه فعالیتی ضد سلطنت قاجاریه نداشت ( و فقط بعد از سقوط قاجاریه به آن ها فحش داد و همین کار را هم عینا در مورد رضاشاه تکرار کرد و باوجود همه چاپلوسی ها بعد از سقوط رضاشاه پشت سرش بدگویی کرد )، او در دوران جنبش مشروطه نیز کنش ضد حکومتی نداشت و اتفاقا مورد التفات خاص محمدعلی شاه بود و لقب ذکاالملک را هم از محمدعلی شاه اخذ کرد . فروغی در ماجرای سقوط قاجاریه هم کاره ای نبود ، نگاه احمدشاه و محمدحسن میرزا ولیعهد هم به او منفی نبود چنانچه رضاشاه ، برای دریافت استعفا احمدشاه، فروغی را به نزد وی فرستاد چون می دانست که احمدشاه به فروغی نگاه مثبتی دارد . بعد از شهریور ۲۰ هم محمدحسن میرزا در دیدار با مقامات انگلیسی خوش باورانه می گفت فروغی معلم من بوده و احتمال زیاد با بازگشت من همراه است . در قیاس کارنامه فروغی با پهلوی ، باید گفت پهلوی در خیلی جاها جلوی قدرت های بیگانه ، مقاومت و عرض اندامی داشته اما فروغی اصلا و از همین رو بود که انگلیس ها رضاشاه را عزل کردند و در عمل فروغی را جایگزین وی کردند .
فروغی در عصر رضاشاه مغضوب شد و رضاشاه چون از تملق و چاپلوسی بیزار یود ، به درستی به اوعلاقه ای نداشت ، این در حالی بود که فروغی حتی یک بار هم جرات نکرده بود که کوچکترین مخالفت علنی با رویکرد استبدادی رضاشاه داشته باشد . البته رضاشاه می دانست فروغی چه قدر مورد علاقه انگلیس هاست بنابراین هرگز گزندی به او نزد و وقتی با تجاوز انگلیس ها مواجه شد ، بدون هیچ تردیدی می دانست که شخص مورد علاقه انگلیس ها کسی جز فروغی نیست .
در سیاست خارجی نیز فروغی نه تنها در مقابل انگلیس و روسیه ضعیف بود حتی در برابر ترکیه و افغانستان هم باج های کلان می داد . کلا در خمیره این شخص هیچ مقاومتی وجود نداشت ،صرفا اتکا به قدرت و خوش خدمتی نسبت به زور .
بزرگ شدن فروغی در عصر حاضر نشانی واضح از انحطاط ماست و من نمی ترسم که برخلاف جو غالب، آن چه که به باور خودم حق است را به زبان بیاورم.
گویا حدیث نبوی است که
افضل الجهاد كلمة الحق عند سلطان الجائر
ودر عصر ما چه بسا سلاطین جائر فقط حاکمان نیستند ، بلکه شبکه های اجتماعی و جو غالب ناشی از آنان نیز چون سلطانی جائر عمل می کند ، پس من سرافرازم که حرف خود را هرچند به ذائقه خیلی تلخ باشد به زبان بیاورم .
تکریم فروغی در عصر ما نشانه ای از بی اعتقادی و بی باوری به دو اصل آزادی و استقلال و مهمتر از آن غالب شدن عافیت طلبی و تقدیس سازشکاری است . البته من با سازشکاری عاقلانه و حتی تسلیم و پذیرش شکست مشکلی ندارم ، اما فروغی در مقام اسطوره تسلیم بلا قید و شرط است و پاسخی تفریط گونه به افراط های چهل و هفت ساله اخیر است ، اگر ما به درستی دریافته ایم که مقاومت حداکثری و سازش ناپذیری اشتباه است ، نسخه های بهتری از فروغی هستند که هم سازشکار بودند و هم در جای خود مقاومت و شخصیتی از خود نشان دادند ،امثال قوام السلطنه و رزم آرا و...الگوهایی به مراتب باشخصیت تر از فروغی هستند . عملکرد فروغی در مقام دیپلمات ، بی تردید او را در جایگاه بدترین دیپلمات تاریخ ایران قرار می دهد ، کسی که یک تنه نصف اروند رود و دشت نا امید و آرارات را از دست داد و حتی شیلات را برای ۲۵ سال در اختیار شوروی قرار داد .
در پایان آمادگی خود را برای مناظره در مورد فروغی با هر شخصی ابراز می دارم .
https://www.group-telegram.com/bahmanighajar.com
👍27❤8👌3
شخصی به نام آقای احمد آرانی که خودشان را دانشجوی دکتری فلسفه عنوان کردند، تحلیل انتقادی درباره یادداشت من در مورد کارنامه سیاسی فروغی ارسال کردند که اگرچه با صدر تا ذیل آن مخالفم اما متنی پاکیزه و شایسته خواندن و .... است و از همین رو ، آن را عینا منتشر می نمایم و باردیگر نیز برای نشر مطالب مخالفان اعلام آمادگی می کنم . نقد خود بر این نوشته را هم متعاقبا به اشتراک می گذارم.
تحلیل انتقادی متن آقای بهمنی قاجار ناظر به کارنامه سیاسی محمدعلی فروغی (ذکاءالملک):
ذکاءالملک یکی از بحثبرانگیزترین و در عین حال تأثیرگذارترین شخصیتهای تاریخ معاصر ایران است. کارنامه سیاسی وی، که از اواخر دوران قاجار آغاز و تا سالهای اولیه پهلوی دوم ادامه یافت، همواره در معرض نقدهای تند و ستایشهای غلوآمیز بوده است. متن یادشده، فروغی را نماینده "عافیتطلبی"، "تقدیس سازشکاری" و "اسطوره تسلیم بلا قید و شرط" میخواند و تکریم او را نشانهی "انحطاط" در جامعهی کنونی قلمداد میکند. این دیدگاه، ریشه در تقابل تاریخی میان گفتمان "مقاومت حداکثری" و "واقعگرایی سیاسی (Realpolitik)" دارد.
متن حاضر، به عنوان یک تحلیل موشکافانه تاریخی، نه در مقام دفاع ایدئولوژیک، بلکه با هدف سنجش اعمال فروغی در ترازوی «امکان عمل» و «تدبیر سیاسی» در عصری که سیاستمداران ایرانی ناگزیر از انتخاب میان بد و بدتر بودند، به نگارش درآمده است. تمرکز بر این خواهد بود که آیا سازشهای فروغی صرفاً تسلیم بود یا انتخابی تاکتیکی برای حفظ بقای دولت-ملت در شرایط ضعف ساختاری مفرط. ضرورت دوری از نکوهشهای یکسویه یا تمجیدهای غلوآمیز، رهیافت اصلی این بررسی خواهد بود.
بخش اول: هویت فکری فروغی و زمینهسازی نقد
۱.۱. فروغی، روشنفکر سازنده و معمار دولت مدرن
محمدعلی فروغی صرفاً یک سیاستمدار نبود؛ او ادیب، مترجم، فیلسوف، تاریخدان، روزنامهنگار و اندیشمندی بود که در زمرهی نسل دوم روشنفکران تحولخواه ایران قرار میگرفت. او فرزند محمدحسین فروغی (فروغی اول)، بنیانگذار نخستین روزنامه غیردولتی ایران با عنوان «تربیت»، بود. محمدحسین فروغی نقش مهمی در تنویر افکار عمومی برای وقوع انقلاب مشروطه داشت.
پروژه فکری محمدعلی فروغی حول محور ساختن نهادهای تمدن جدید در ایران میچرخید. از مهمترین خدمات او میتوان به نگارش نخستین کتاب درباره فلسفهی غرب (سیر حکمت در اروپا)، تصحیح کلیات سعدی و تأسیس فرهنگستان ایران اشاره کرد. علاوه بر این، فروغی مدرس و مدیر مجموعهای به نام «مدرسه علوم سیاسی» بود که با هدف پرورش دولتمردان و رجال سیاسی آینده تأسیس شد و بعداً به «دانشکده حقوق» تغییر نام داد. این فعالیتها نشاندهندهی باور عمیق او به اولویت دانش، قانون و نهادسازی در فرایند تجدد ایران است.
۱.۲. رویکرد روشنفکری سازنده در برابر کنش رادیکال
فروغی از معدود روشنفکران ایرانی بود که در دوران پس از مشروطه، برخلاف جریان غالب روشنفکری رادیکال، از درِ سازگاری با دولت و صنعت برآمد. این رویکرد، که میتوان آن را «رویکرد روشنفکر محافظهکار سازنده» نامید، ریشه در این داشت که برای غلبه بر خرافات سنتی و مقابله با رؤسای محلی و عشایری که در غیاب نظام متمرکز دولتی بر امور مسلط بودند، نیازمند اقتدار سیاسی-نظامی هستیم.
بنابراین، فروغی و نسل روشنفکری او، تجدد را از سطح آرمانگرایانه و نقادانه به سطح عملیاتی و تقلید از مظاهر فرهنگ غربی تقلیل دادند تا ساختار مرکزی دولت را تثبیت کنند. این انتخاب نه لزوماً نشانه سازشکاری صرف، بلکه یک تصمیم تاکتیکی برای اولویت دادن به ثبات سیاسی و ساختار دولتی متمرکز بر کنش رادیکال و اعتراضی بود. این نگاه، ماهیت فعالیتهای آتی او در برابر استبداد داخلی و قدرتهای خارجی را تبیین میکند:
او به جای تقابل مستقیم که میتوانست به هرج و مرج بینجامد، حفظ ساختار نهادی را به عنوان بالاترین شکل مقاومت میشناخت.
بخش دوم: فروغی و اتهام فقدان مقاومت در برابر استبداد داخلی
نقد اصلی متن راجع به کارنامه فروغی، فقدان هرگونه مقاومت در برابر استبداد قاجار و پهلوی و اتکای صرف به چاپلوسی است. بررسی اسنادی این ادعاها، نیازمند تفکیک میان «مقاومت ایدئولوژیک» و «مقاومت ساختاری» است.
ادامه در پست بعدی
تحلیل انتقادی متن آقای بهمنی قاجار ناظر به کارنامه سیاسی محمدعلی فروغی (ذکاءالملک):
ذکاءالملک یکی از بحثبرانگیزترین و در عین حال تأثیرگذارترین شخصیتهای تاریخ معاصر ایران است. کارنامه سیاسی وی، که از اواخر دوران قاجار آغاز و تا سالهای اولیه پهلوی دوم ادامه یافت، همواره در معرض نقدهای تند و ستایشهای غلوآمیز بوده است. متن یادشده، فروغی را نماینده "عافیتطلبی"، "تقدیس سازشکاری" و "اسطوره تسلیم بلا قید و شرط" میخواند و تکریم او را نشانهی "انحطاط" در جامعهی کنونی قلمداد میکند. این دیدگاه، ریشه در تقابل تاریخی میان گفتمان "مقاومت حداکثری" و "واقعگرایی سیاسی (Realpolitik)" دارد.
متن حاضر، به عنوان یک تحلیل موشکافانه تاریخی، نه در مقام دفاع ایدئولوژیک، بلکه با هدف سنجش اعمال فروغی در ترازوی «امکان عمل» و «تدبیر سیاسی» در عصری که سیاستمداران ایرانی ناگزیر از انتخاب میان بد و بدتر بودند، به نگارش درآمده است. تمرکز بر این خواهد بود که آیا سازشهای فروغی صرفاً تسلیم بود یا انتخابی تاکتیکی برای حفظ بقای دولت-ملت در شرایط ضعف ساختاری مفرط. ضرورت دوری از نکوهشهای یکسویه یا تمجیدهای غلوآمیز، رهیافت اصلی این بررسی خواهد بود.
بخش اول: هویت فکری فروغی و زمینهسازی نقد
۱.۱. فروغی، روشنفکر سازنده و معمار دولت مدرن
محمدعلی فروغی صرفاً یک سیاستمدار نبود؛ او ادیب، مترجم، فیلسوف، تاریخدان، روزنامهنگار و اندیشمندی بود که در زمرهی نسل دوم روشنفکران تحولخواه ایران قرار میگرفت. او فرزند محمدحسین فروغی (فروغی اول)، بنیانگذار نخستین روزنامه غیردولتی ایران با عنوان «تربیت»، بود. محمدحسین فروغی نقش مهمی در تنویر افکار عمومی برای وقوع انقلاب مشروطه داشت.
پروژه فکری محمدعلی فروغی حول محور ساختن نهادهای تمدن جدید در ایران میچرخید. از مهمترین خدمات او میتوان به نگارش نخستین کتاب درباره فلسفهی غرب (سیر حکمت در اروپا)، تصحیح کلیات سعدی و تأسیس فرهنگستان ایران اشاره کرد. علاوه بر این، فروغی مدرس و مدیر مجموعهای به نام «مدرسه علوم سیاسی» بود که با هدف پرورش دولتمردان و رجال سیاسی آینده تأسیس شد و بعداً به «دانشکده حقوق» تغییر نام داد. این فعالیتها نشاندهندهی باور عمیق او به اولویت دانش، قانون و نهادسازی در فرایند تجدد ایران است.
۱.۲. رویکرد روشنفکری سازنده در برابر کنش رادیکال
فروغی از معدود روشنفکران ایرانی بود که در دوران پس از مشروطه، برخلاف جریان غالب روشنفکری رادیکال، از درِ سازگاری با دولت و صنعت برآمد. این رویکرد، که میتوان آن را «رویکرد روشنفکر محافظهکار سازنده» نامید، ریشه در این داشت که برای غلبه بر خرافات سنتی و مقابله با رؤسای محلی و عشایری که در غیاب نظام متمرکز دولتی بر امور مسلط بودند، نیازمند اقتدار سیاسی-نظامی هستیم.
بنابراین، فروغی و نسل روشنفکری او، تجدد را از سطح آرمانگرایانه و نقادانه به سطح عملیاتی و تقلید از مظاهر فرهنگ غربی تقلیل دادند تا ساختار مرکزی دولت را تثبیت کنند. این انتخاب نه لزوماً نشانه سازشکاری صرف، بلکه یک تصمیم تاکتیکی برای اولویت دادن به ثبات سیاسی و ساختار دولتی متمرکز بر کنش رادیکال و اعتراضی بود. این نگاه، ماهیت فعالیتهای آتی او در برابر استبداد داخلی و قدرتهای خارجی را تبیین میکند:
او به جای تقابل مستقیم که میتوانست به هرج و مرج بینجامد، حفظ ساختار نهادی را به عنوان بالاترین شکل مقاومت میشناخت.
بخش دوم: فروغی و اتهام فقدان مقاومت در برابر استبداد داخلی
نقد اصلی متن راجع به کارنامه فروغی، فقدان هرگونه مقاومت در برابر استبداد قاجار و پهلوی و اتکای صرف به چاپلوسی است. بررسی اسنادی این ادعاها، نیازمند تفکیک میان «مقاومت ایدئولوژیک» و «مقاومت ساختاری» است.
ادامه در پست بعدی
❤7👍4💯2
تحلیل انتقادی درباره کارنامه سیاسی فروغی
بخش دوم
۲.۱ کنشگری در مشروطه و ماهیت لقب ذکاءالملک
ادعای مبنی بر اینکه فروغی در دوران مشروطه کنش ضد حکومتی نداشت و مورد التفات خاص محمدعلی شاه بود، با شواهد تاریخی در تعارض است. فروغی از فعالان و مبارزان مهم انقلاب مشروطه و مؤسس لژ بیداری فراماسونری بود. مهمتر از آن، نقش او در تدوین زیربنای فکری مشروطیت است. وی پنج سال پیش از پیروزی مشروطه، جزوهای تحت عنوان «حقوق اساسی یا آداب مشروطیت دول» را برای تدریس به رشته تحریر درآورد. این جزوه به تفصیل به تعریف و خصوصیات حکومت پارلمانی بر اساس قانون اساسی و اصل تفکیک قوا در کشورهای غربی میپرداخت.
خود مسئلهی «لقب ذکاءالملک» نیز نیازمند دقت تاریخی است. این لقب موروثی بود و از پدرش، محمدحسین فروغی، که در دستگاه ناصری و مظفری ریاست دارالترجمه و وزارت انطباعات را بر عهده داشت، به محمدعلی ارث رسید. لذا، التفات محمدعلی شاه به او بیشتر به دلیل جایگاه دیوانسالاری موروثی او بود تا خوشخدمتی در ماجرای به توپ بستن مجلس. درک محمدعلی شاه از فروغی به عنوان یک ادیب و دیوانسالار، ناشی از حفظ جایگاه موروثی او بود. اما کنش اصلی فروغی، تولید دانش حقوقی برای براندازی ساختار استبدادی بود. این تمرکز بر تدوین حقوق اساسی، نمایندهی یک مقاومت عقلانی و حقوقی بود که هدفش تحول زیربنایی نظام سیاسی بود.
۲.۲. صعود و سقوط در دوران رضاشاه: نفی چاپلوسی مطلق
فروغی نقش محوری در انقراض دودمان قاجار و انتقال سلطنت به پهلوی داشت. او پس از خلع قاجار، کفیل نخستوزیری شد و در سال ۱۳۰۴ به عنوان نخستین نخستوزیر دوره پهلوی، مراسم تاجگذاری رضاشاه را برگزار کرد. این عمل او، از دیدگاه روشنفکر سازنده، به معنی تحقق دولت مقتدر مرکزی برای اجرای برنامههای تجدد است.
اما ادعای مبنی بر اینکه فروغی تا پایان، چاپلوس مطلق بود و رضاشاه تنها به دلیل بیزاری از تملق از او دوری میکرد، با مستندات تاریخی مغایر است. فروغی در آذر ۱۳۱۴ به دلیل مغضوبیت شدید از نخستوزیری کنار گذاشته شد و شش سال خانهنشین شد. دلیل این مغضوبیت، کشف یک نامهی خصوصی به محمدولیخان اسدی (پدر دامادش و متولی آستان قدس که پس از حادثه مسجد گوهرشاد اعدام شد) بود. فروغی در آن نامه، به طور دوستانه و خصوصی، شرحی انتقادی دربارهی رضاشاه نوشته بود. آیرم (رئیس پلیس) نامه را تلگراف کرد و رضاشاه با فریاد «زن ریشدار» او را مرخص نمود.
این واقعه، ادعای چاپلوسی مطلق را بهطور قاطع رد میکند. فروغی در اوج دیکتاتوری رضاشاه، مرتکب کنشی شد (هرچند خصوصی) که شش سال انزوای اجباری و تهدید جانی را برایش به همراه داشت. این خانهنشینی طولانی، نشاندهندهی حدود سازش فروغی بود:
او تا جایی که میتوانست ساختار را حفظ کند و در جایگاه عمل باقی بماند، سازش کرد؛ اما حاضر به تأیید کامل استبداد مطلقه نشد. این انزوای اجباری، نوعی «مقاومت از طریق انزوا» (Resistance through Disengagement) بود که در برابر استبداد مطلقه رخ داد و نشان داد که سازشهای او مطلق نبوده است.
۲.۳. مقاومت ساختاری در شهریور ۱۳۲۰
مهمترین بخش کارنامه فروغی، به دوره سوم نخستوزیری او در شهریور ۱۳۲۰ بازمیگردد. رضاشاه در پی تجاوز متفقین، او را که از نفوذش نزد انگلیسیها مطلع بود، برای نجات کشور فراخواند.
اقدام فروغی در این دوره، مصداق یک «تدبیر مؤثر در برابر استبداد در حال سقوط» بود. هنگامی که متفقین ایران را اشغال کردند، فروغی با این استدلال که آنها «فقط با خود اعلیحضرت کار دارند» ، متن استعفانامهی رضاشاه را به قلم خود نوشت و به امضای شاه رساند. این عمل نه تنها به سلطنت پهلوی ادامه داد، بلکه با حذف دیکتاتور، موجبات آزادی افکار عمومی، آزادی محکومان سیاسی، و اعاده حیثیت از کنار گذاشتهشدگان در دوره پهلوی اول را فراهم آورد.
این اقدام فروغی یک «مقاومت ساختاری» بود. در شرایط بحرانی اشغال و خطر تجزیه، او با مدیریت انتقال قدرت، از فروپاشی دولت مرکزی جلوگیری کرد و همزمان، زمینه را برای بازگشت به آزادیهای مدنی فراهم ساخت. اگرچه رضاشاه به دلیل اضطرار به فروغی متوسل شد، فروغی از این فرصت برای پیادهسازی یک طرح کلانتر جهت حفظ ملت و ساختار دولت در برابر متفقین استفاده کرد و در عمل، کار استبداد مطلقه را در آن مقطع به پایان رساند. این رویکرد، تجلی مفهوم «کلمة الحق عند سلطان الجائر» بود که در لحظهای بحرانی، با ابزار دیپلماسی و تدبیر به تحقق رسید.
بخش دوم
۲.۱ کنشگری در مشروطه و ماهیت لقب ذکاءالملک
ادعای مبنی بر اینکه فروغی در دوران مشروطه کنش ضد حکومتی نداشت و مورد التفات خاص محمدعلی شاه بود، با شواهد تاریخی در تعارض است. فروغی از فعالان و مبارزان مهم انقلاب مشروطه و مؤسس لژ بیداری فراماسونری بود. مهمتر از آن، نقش او در تدوین زیربنای فکری مشروطیت است. وی پنج سال پیش از پیروزی مشروطه، جزوهای تحت عنوان «حقوق اساسی یا آداب مشروطیت دول» را برای تدریس به رشته تحریر درآورد. این جزوه به تفصیل به تعریف و خصوصیات حکومت پارلمانی بر اساس قانون اساسی و اصل تفکیک قوا در کشورهای غربی میپرداخت.
خود مسئلهی «لقب ذکاءالملک» نیز نیازمند دقت تاریخی است. این لقب موروثی بود و از پدرش، محمدحسین فروغی، که در دستگاه ناصری و مظفری ریاست دارالترجمه و وزارت انطباعات را بر عهده داشت، به محمدعلی ارث رسید. لذا، التفات محمدعلی شاه به او بیشتر به دلیل جایگاه دیوانسالاری موروثی او بود تا خوشخدمتی در ماجرای به توپ بستن مجلس. درک محمدعلی شاه از فروغی به عنوان یک ادیب و دیوانسالار، ناشی از حفظ جایگاه موروثی او بود. اما کنش اصلی فروغی، تولید دانش حقوقی برای براندازی ساختار استبدادی بود. این تمرکز بر تدوین حقوق اساسی، نمایندهی یک مقاومت عقلانی و حقوقی بود که هدفش تحول زیربنایی نظام سیاسی بود.
۲.۲. صعود و سقوط در دوران رضاشاه: نفی چاپلوسی مطلق
فروغی نقش محوری در انقراض دودمان قاجار و انتقال سلطنت به پهلوی داشت. او پس از خلع قاجار، کفیل نخستوزیری شد و در سال ۱۳۰۴ به عنوان نخستین نخستوزیر دوره پهلوی، مراسم تاجگذاری رضاشاه را برگزار کرد. این عمل او، از دیدگاه روشنفکر سازنده، به معنی تحقق دولت مقتدر مرکزی برای اجرای برنامههای تجدد است.
اما ادعای مبنی بر اینکه فروغی تا پایان، چاپلوس مطلق بود و رضاشاه تنها به دلیل بیزاری از تملق از او دوری میکرد، با مستندات تاریخی مغایر است. فروغی در آذر ۱۳۱۴ به دلیل مغضوبیت شدید از نخستوزیری کنار گذاشته شد و شش سال خانهنشین شد. دلیل این مغضوبیت، کشف یک نامهی خصوصی به محمدولیخان اسدی (پدر دامادش و متولی آستان قدس که پس از حادثه مسجد گوهرشاد اعدام شد) بود. فروغی در آن نامه، به طور دوستانه و خصوصی، شرحی انتقادی دربارهی رضاشاه نوشته بود. آیرم (رئیس پلیس) نامه را تلگراف کرد و رضاشاه با فریاد «زن ریشدار» او را مرخص نمود.
این واقعه، ادعای چاپلوسی مطلق را بهطور قاطع رد میکند. فروغی در اوج دیکتاتوری رضاشاه، مرتکب کنشی شد (هرچند خصوصی) که شش سال انزوای اجباری و تهدید جانی را برایش به همراه داشت. این خانهنشینی طولانی، نشاندهندهی حدود سازش فروغی بود:
او تا جایی که میتوانست ساختار را حفظ کند و در جایگاه عمل باقی بماند، سازش کرد؛ اما حاضر به تأیید کامل استبداد مطلقه نشد. این انزوای اجباری، نوعی «مقاومت از طریق انزوا» (Resistance through Disengagement) بود که در برابر استبداد مطلقه رخ داد و نشان داد که سازشهای او مطلق نبوده است.
۲.۳. مقاومت ساختاری در شهریور ۱۳۲۰
مهمترین بخش کارنامه فروغی، به دوره سوم نخستوزیری او در شهریور ۱۳۲۰ بازمیگردد. رضاشاه در پی تجاوز متفقین، او را که از نفوذش نزد انگلیسیها مطلع بود، برای نجات کشور فراخواند.
اقدام فروغی در این دوره، مصداق یک «تدبیر مؤثر در برابر استبداد در حال سقوط» بود. هنگامی که متفقین ایران را اشغال کردند، فروغی با این استدلال که آنها «فقط با خود اعلیحضرت کار دارند» ، متن استعفانامهی رضاشاه را به قلم خود نوشت و به امضای شاه رساند. این عمل نه تنها به سلطنت پهلوی ادامه داد، بلکه با حذف دیکتاتور، موجبات آزادی افکار عمومی، آزادی محکومان سیاسی، و اعاده حیثیت از کنار گذاشتهشدگان در دوره پهلوی اول را فراهم آورد.
این اقدام فروغی یک «مقاومت ساختاری» بود. در شرایط بحرانی اشغال و خطر تجزیه، او با مدیریت انتقال قدرت، از فروپاشی دولت مرکزی جلوگیری کرد و همزمان، زمینه را برای بازگشت به آزادیهای مدنی فراهم ساخت. اگرچه رضاشاه به دلیل اضطرار به فروغی متوسل شد، فروغی از این فرصت برای پیادهسازی یک طرح کلانتر جهت حفظ ملت و ساختار دولت در برابر متفقین استفاده کرد و در عمل، کار استبداد مطلقه را در آن مقطع به پایان رساند. این رویکرد، تجلی مفهوم «کلمة الحق عند سلطان الجائر» بود که در لحظهای بحرانی، با ابزار دیپلماسی و تدبیر به تحقق رسید.
❤11👍5💯2
بخش سوم: دیپلماسی بقا و ابهام در مورد واگذاریهای مرزی
منتقد، فروغی را به دلیل واگذاری امتیازات کلان نظیر اروندرود، آرارات و شیلات، «بدترین دیپلمات تاریخ ایران» میخواند و او را در سیاست خارجی در برابر همسایگان (ترکیه و افغانستان) و قدرتهای بزرگ (انگلیس و روسیه) ضعیف ارزیابی میکند. این نقد نیازمند ارزیابی دقیق زمانی مسئولیتهای دیپلماتیک است.
۳.۱. واقعگرایی اضطراری در شهریور ۱۳۲۰
در ماجرای شهریور ۱۳۲۰، فروغی از موقعیت خود به عنوان فردی مورد اعتماد محافل انگلیسی (به دلیل سابقه فراماسونری و سوابق دیپلماتیک) استفاده کرد. رضاشاه در آخرین لحظات برای حفظ سلسله پهلوی، به او که واسطه مذاکرات با انگلیسیها بود، متوسل شد.
در آن مقطع، متفقین (به ویژه شوروی و انگلیس) گزینههایی مانند بازگشت قاجار یا تأسیس یک نظام جمهوری را بررسی میکردند.
در حالی که محمدرضا پهلوی نیز از نظر انگلیسیها ضعیف و مشکوک به تمایل به آلمان بود ، فروغی با استفاده از «پرستیژ و اهمیت» خود، نظریه حفظ ساختار پهلوی از طریق ولیعهد را به سیاست خاورمیانهای انگلستان تبدیل کرد.
این عمل یک «واقعگرایی اضطراری» بود. در شرایط اشغال کامل، که ایران فاقد هرگونه قدرت نظامی بود، فروغی با تبدیل نفوذ خود نزد قدرتهای خارجی به یک اهرم دیپلماتیک، توانست از فروپاشی کامل ساختار سیاسی و تجزیه کشور جلوگیری کند. این اقدام، حداکثر مقاومت ممکن برای تضمین استمرار سیاسی و حفظ موجودیت دولت-ملت در برابر تجاوز خارجی بود.
۳.۲. واکاوی اتهام واگذاریهای بزرگ مرزی
بررسی تاریخی قراردادهای مورد اشاره منتقد نشان میدهد که انتساب مسئولیت عمده واگذاریهای ارضی به محمدعلی فروغی از لحاظ زمانی نادرست است و این واگذاریها بیشتر نتیجه ضعف ساختاری و فشارهای ژئوپلیتیک بودهاند:
الف) امتیاز شیلات شمال
قرارداد شیلات شمال با شوروی در تاریخ ۱ اکتبر ۱۹۲۷ میلادی (۱۳۰۶ خورشیدی) و در زمان نخستوزیری مهدیقلی هدایت به امضا رسید. در این زمان، فروغی در دولت حضور نداشت. انتقادات مردمی و تعطیلی بازارها به این قرارداد، نشاندهندهی عدم محبوبیت آن بود. این قرارداد در واقع تداوم ضعف ساختاری ایران در برابر روسیه/شوروی از دوره قاجار بود که ربط مستقیمی به کارنامه دیپلماتیک فروغی در مقام وزیر خارجه نداشت.
ب) واگذاری آرارات و قرارداد مرزی ایران و ترکیه
قرارداد مرزی ایران و ترکیه در سال ۱۳۱۰ خورشیدی (۱۹۳۱ م) امضا شد. بر اساس این توافق، ایران بخشهایی از آرارات کوچک و منطقهی قرهسو را به ترکیه واگذار کرد. این توافق برای حل بحرانهای امنیتی در مرزها (بهویژه در پی شورش آرارات) و تثبیت مرز زمینی با نخجوان صورت گرفت. در این مقطع نیز فروغی نخستوزیر نبود.
ج) قرارداد مرزی ۱۹۳۷ (اروندرود)
قرارداد مرزی ایران و عراق (که منجر به واگذاری حق حاکمیت ایران بر نیمی از اروندرود شد) در سال ۱۳۱۶ خورشیدی (۱۹۳۷ م) در زمان نخستوزیری محمود جم به امضا رسید. فروغی از آذر ۱۳۱۴ تا شهریور ۱۳۲۰ در انزوای اجباری و خانهنشینی به سر میبرد و عملاً هیچ نقشی در انعقاد این معاهده نداشت. این واگذاری تاریخی، ناشی از فشار بریتانیا (که حامی اصلی دولت نوپای عراق بود) بر دولت ایران در دوره استبداد رضاشاهی بود.
بنابراین، اتهام اینکه فروغی "یک تنه نصف اروندرود، دشت ناامید و آرارات را از دست داد" از نظر تاریخی و زمانی نادرست است. واگذاریهای ارضی در این دوره، نه نتیجه ناکارآمدی یک فرد، بلکه پیامد ضعف ساختاری مفرط و فقدان توان نظامی ایران در برابر قدرتهای خارجی و منطقهای بود که در پی تثبیت مرزهای خود پس از فروپاشی عثمانی بودند. پذیرش وزن ژئوپلیتیک واقعی در آن زمان، حکم میکرد که دیپلمات به جای مقاومت ایدئولوژیک، با کمترین هزینه، بیشترین ثبات را برای دولت حفظ کند.
منتقد، فروغی را به دلیل واگذاری امتیازات کلان نظیر اروندرود، آرارات و شیلات، «بدترین دیپلمات تاریخ ایران» میخواند و او را در سیاست خارجی در برابر همسایگان (ترکیه و افغانستان) و قدرتهای بزرگ (انگلیس و روسیه) ضعیف ارزیابی میکند. این نقد نیازمند ارزیابی دقیق زمانی مسئولیتهای دیپلماتیک است.
۳.۱. واقعگرایی اضطراری در شهریور ۱۳۲۰
در ماجرای شهریور ۱۳۲۰، فروغی از موقعیت خود به عنوان فردی مورد اعتماد محافل انگلیسی (به دلیل سابقه فراماسونری و سوابق دیپلماتیک) استفاده کرد. رضاشاه در آخرین لحظات برای حفظ سلسله پهلوی، به او که واسطه مذاکرات با انگلیسیها بود، متوسل شد.
در آن مقطع، متفقین (به ویژه شوروی و انگلیس) گزینههایی مانند بازگشت قاجار یا تأسیس یک نظام جمهوری را بررسی میکردند.
در حالی که محمدرضا پهلوی نیز از نظر انگلیسیها ضعیف و مشکوک به تمایل به آلمان بود ، فروغی با استفاده از «پرستیژ و اهمیت» خود، نظریه حفظ ساختار پهلوی از طریق ولیعهد را به سیاست خاورمیانهای انگلستان تبدیل کرد.
این عمل یک «واقعگرایی اضطراری» بود. در شرایط اشغال کامل، که ایران فاقد هرگونه قدرت نظامی بود، فروغی با تبدیل نفوذ خود نزد قدرتهای خارجی به یک اهرم دیپلماتیک، توانست از فروپاشی کامل ساختار سیاسی و تجزیه کشور جلوگیری کند. این اقدام، حداکثر مقاومت ممکن برای تضمین استمرار سیاسی و حفظ موجودیت دولت-ملت در برابر تجاوز خارجی بود.
۳.۲. واکاوی اتهام واگذاریهای بزرگ مرزی
بررسی تاریخی قراردادهای مورد اشاره منتقد نشان میدهد که انتساب مسئولیت عمده واگذاریهای ارضی به محمدعلی فروغی از لحاظ زمانی نادرست است و این واگذاریها بیشتر نتیجه ضعف ساختاری و فشارهای ژئوپلیتیک بودهاند:
الف) امتیاز شیلات شمال
قرارداد شیلات شمال با شوروی در تاریخ ۱ اکتبر ۱۹۲۷ میلادی (۱۳۰۶ خورشیدی) و در زمان نخستوزیری مهدیقلی هدایت به امضا رسید. در این زمان، فروغی در دولت حضور نداشت. انتقادات مردمی و تعطیلی بازارها به این قرارداد، نشاندهندهی عدم محبوبیت آن بود. این قرارداد در واقع تداوم ضعف ساختاری ایران در برابر روسیه/شوروی از دوره قاجار بود که ربط مستقیمی به کارنامه دیپلماتیک فروغی در مقام وزیر خارجه نداشت.
ب) واگذاری آرارات و قرارداد مرزی ایران و ترکیه
قرارداد مرزی ایران و ترکیه در سال ۱۳۱۰ خورشیدی (۱۹۳۱ م) امضا شد. بر اساس این توافق، ایران بخشهایی از آرارات کوچک و منطقهی قرهسو را به ترکیه واگذار کرد. این توافق برای حل بحرانهای امنیتی در مرزها (بهویژه در پی شورش آرارات) و تثبیت مرز زمینی با نخجوان صورت گرفت. در این مقطع نیز فروغی نخستوزیر نبود.
ج) قرارداد مرزی ۱۹۳۷ (اروندرود)
قرارداد مرزی ایران و عراق (که منجر به واگذاری حق حاکمیت ایران بر نیمی از اروندرود شد) در سال ۱۳۱۶ خورشیدی (۱۹۳۷ م) در زمان نخستوزیری محمود جم به امضا رسید. فروغی از آذر ۱۳۱۴ تا شهریور ۱۳۲۰ در انزوای اجباری و خانهنشینی به سر میبرد و عملاً هیچ نقشی در انعقاد این معاهده نداشت. این واگذاری تاریخی، ناشی از فشار بریتانیا (که حامی اصلی دولت نوپای عراق بود) بر دولت ایران در دوره استبداد رضاشاهی بود.
بنابراین، اتهام اینکه فروغی "یک تنه نصف اروندرود، دشت ناامید و آرارات را از دست داد" از نظر تاریخی و زمانی نادرست است. واگذاریهای ارضی در این دوره، نه نتیجه ناکارآمدی یک فرد، بلکه پیامد ضعف ساختاری مفرط و فقدان توان نظامی ایران در برابر قدرتهای خارجی و منطقهای بود که در پی تثبیت مرزهای خود پس از فروپاشی عثمانی بودند. پذیرش وزن ژئوپلیتیک واقعی در آن زمان، حکم میکرد که دیپلمات به جای مقاومت ایدئولوژیک، با کمترین هزینه، بیشترین ثبات را برای دولت حفظ کند.
❤9👍3
بخش چهارم: تحلیل مقایسهای و جمعبندی
۴.۱. مقایسه با قوامالسلطنه: واقعگرایی متدولوژیک
منتقد، فروغی را با شخصیتهایی چون قوامالسلطنه و رزمآرا مقایسه کرده و آنها را الگوهایی "به مراتب باشخصیتتر" و دارای تعادل میان سازش و مقاومت میداند.
قوامالسلطنه (احمد قوام)، سیاستمداری با نفوذ، با سوابقی از مقاومت آشکار در برابر رضاخان بود که منجر به بازداشت و تبعید او به اروپا شد. قوام در دوره پهلوی دوم، بهویژه در ماجرای فرقه دموکرات آذربایجان (۱۳۲۵)، با استفاده از تاکتیکهای سیاسی و مذاکره با استالین، توانست نیروهای شوروی را از ایران خارج کرده و به یک دستاورد بزرگ دیپلماتیک دست یابد. این مقاومت آشکار، در تاریخ به عنوان یک پیروزی ملی ثبت شده است.
با این حال، کارنامهی قوام نیز بدون ایراد نبود؛ او متهم به اقتدارگرایی داخلی، خلع سلاح مجاهدان مشروطه، سرکوب مطبوعات آزاد و ایجاد موانع برای کلنل محمدتقیخان پسیان بود.
قوام و فروغی هر دو عملگرا (Realpolitiker) بودند، اما روش آنها متفاوت بود. قوام نمایندهی سیاستمدار اقتدارگرا بود که از اهرم قدرت، نفوذ شخصی و تقابل مستقیم برای حفظ منافع استفاده میکرد. در مقابل، فروغی نمایندهی روشنفکر دیپلمات بود که بر عقلانیت، قانون، حفظ ساختار نهادی و دوری از تودهگرایی (پوپولیسم) تمرکز داشت.
تفاوت اصلی این است که قوام در بحرانها دست به یک مقاومت «قهرمانانه» (در برابر شوروی) زد که مورد تحسین عمومی قرار گرفت، در حالی که فروغی در شهریور ۲۰ یک مقاومت «ساختاری» و «پشت پرده» را انجام داد که هدفش جلوگیری از هرج و مرج بود. فروغی، با پرهیز از شور و احساسات در سیاست، واقعبینی و اعتدال را مبنای کار خود قرار داد. در تاریخ سیاسی ایران، همیشه تمایز بزرگی میان «مبارزه سیاسی آشکار» (مانند قوام یا مصدق) و «تدبیر پشت پرده و ساختارگرا» (مانند فروغی) وجود داشته است.
۴.۲. جمعبندی و نتیجهگیری:
فروغی، نماد تدبیر
بررسی کارنامه سیاسی محمدعلی فروغی نشان میدهد که اتهام «اسطوره تسلیم بلا قید و شرط» بودن، یک برچسب ایدئولوژیک است که پیچیدگیهای عملکرد او را نادیده میگیرد. فروغی در طول حیات سیاسی خود، مقاومت را نه در قالب شورش یا تقابل رادیکال (که عواقب آن را در تاریخ مشروطه دیده بود)، بلکه در لایههای زیرین و ساختاری دنبال کرد:
۱. مقاومت فکری و نهادی: تدوین مبانی حقوق اساسی و تلاش برای نهادینهسازی قانون.
۲. مقاومت پنهان و اخلاقی: انتقاد از رضاشاه و پذیرش شش سال انزوای اجباری.
۳. مقاومت دیپلماتیک و ساختاری: مدیریت بحران اشغال و حفظ بقای دولت مرکزی در شهریور ۱۳۲۰.
فروغی در مواجهه با استبداد داخلی و تجاوز خارجی، همیشه به دنبال راهی برای «حفظ حداقل» در مقابل «از دست دادن حداکثر» بود. سازشهای او در واقع بهای ناگزیر تثبیت دولت-ملت مدرن ایران در نظام بینالملل، در غیاب قدرت نظامی و اقتصادی کافی بود.
تکریم فروغی در عصر حاضر را نمیتوان صرفاً نشانه انحطاط یا بیایمانی به اصول آزادی و استقلال دانست. بلکه احتمالاً بازتاب تمایل بخشهایی از جامعه به اعتدال، دوری از افراطگرایی سیاسی و قدردانی از نقش روشنفکران واقعگرا در حفظ موجودیت ملی در برابر طوفانهای بینالمللی است. کارنامه فروغی، فراخوانی است به تدبیر عملگرایانه به جای مقاومت صرفاً ایدئولوژیک؛ تدبیری که تلاش کرد در محیطی کاملاً تحت سلطه نیروهای بیگانه، از طریق دیپلماسی و حفظ ساختار، به بقای ملی خدمت کند. از این منظر شاید، فروغی نه اسطورهی تسلیم، بلکه نماد سیاستمداری زیرک و واقعبین در دورانی پرآشوب است.
۴.۱. مقایسه با قوامالسلطنه: واقعگرایی متدولوژیک
منتقد، فروغی را با شخصیتهایی چون قوامالسلطنه و رزمآرا مقایسه کرده و آنها را الگوهایی "به مراتب باشخصیتتر" و دارای تعادل میان سازش و مقاومت میداند.
قوامالسلطنه (احمد قوام)، سیاستمداری با نفوذ، با سوابقی از مقاومت آشکار در برابر رضاخان بود که منجر به بازداشت و تبعید او به اروپا شد. قوام در دوره پهلوی دوم، بهویژه در ماجرای فرقه دموکرات آذربایجان (۱۳۲۵)، با استفاده از تاکتیکهای سیاسی و مذاکره با استالین، توانست نیروهای شوروی را از ایران خارج کرده و به یک دستاورد بزرگ دیپلماتیک دست یابد. این مقاومت آشکار، در تاریخ به عنوان یک پیروزی ملی ثبت شده است.
با این حال، کارنامهی قوام نیز بدون ایراد نبود؛ او متهم به اقتدارگرایی داخلی، خلع سلاح مجاهدان مشروطه، سرکوب مطبوعات آزاد و ایجاد موانع برای کلنل محمدتقیخان پسیان بود.
قوام و فروغی هر دو عملگرا (Realpolitiker) بودند، اما روش آنها متفاوت بود. قوام نمایندهی سیاستمدار اقتدارگرا بود که از اهرم قدرت، نفوذ شخصی و تقابل مستقیم برای حفظ منافع استفاده میکرد. در مقابل، فروغی نمایندهی روشنفکر دیپلمات بود که بر عقلانیت، قانون، حفظ ساختار نهادی و دوری از تودهگرایی (پوپولیسم) تمرکز داشت.
تفاوت اصلی این است که قوام در بحرانها دست به یک مقاومت «قهرمانانه» (در برابر شوروی) زد که مورد تحسین عمومی قرار گرفت، در حالی که فروغی در شهریور ۲۰ یک مقاومت «ساختاری» و «پشت پرده» را انجام داد که هدفش جلوگیری از هرج و مرج بود. فروغی، با پرهیز از شور و احساسات در سیاست، واقعبینی و اعتدال را مبنای کار خود قرار داد. در تاریخ سیاسی ایران، همیشه تمایز بزرگی میان «مبارزه سیاسی آشکار» (مانند قوام یا مصدق) و «تدبیر پشت پرده و ساختارگرا» (مانند فروغی) وجود داشته است.
۴.۲. جمعبندی و نتیجهگیری:
فروغی، نماد تدبیر
بررسی کارنامه سیاسی محمدعلی فروغی نشان میدهد که اتهام «اسطوره تسلیم بلا قید و شرط» بودن، یک برچسب ایدئولوژیک است که پیچیدگیهای عملکرد او را نادیده میگیرد. فروغی در طول حیات سیاسی خود، مقاومت را نه در قالب شورش یا تقابل رادیکال (که عواقب آن را در تاریخ مشروطه دیده بود)، بلکه در لایههای زیرین و ساختاری دنبال کرد:
۱. مقاومت فکری و نهادی: تدوین مبانی حقوق اساسی و تلاش برای نهادینهسازی قانون.
۲. مقاومت پنهان و اخلاقی: انتقاد از رضاشاه و پذیرش شش سال انزوای اجباری.
۳. مقاومت دیپلماتیک و ساختاری: مدیریت بحران اشغال و حفظ بقای دولت مرکزی در شهریور ۱۳۲۰.
فروغی در مواجهه با استبداد داخلی و تجاوز خارجی، همیشه به دنبال راهی برای «حفظ حداقل» در مقابل «از دست دادن حداکثر» بود. سازشهای او در واقع بهای ناگزیر تثبیت دولت-ملت مدرن ایران در نظام بینالملل، در غیاب قدرت نظامی و اقتصادی کافی بود.
تکریم فروغی در عصر حاضر را نمیتوان صرفاً نشانه انحطاط یا بیایمانی به اصول آزادی و استقلال دانست. بلکه احتمالاً بازتاب تمایل بخشهایی از جامعه به اعتدال، دوری از افراطگرایی سیاسی و قدردانی از نقش روشنفکران واقعگرا در حفظ موجودیت ملی در برابر طوفانهای بینالمللی است. کارنامه فروغی، فراخوانی است به تدبیر عملگرایانه به جای مقاومت صرفاً ایدئولوژیک؛ تدبیری که تلاش کرد در محیطی کاملاً تحت سلطه نیروهای بیگانه، از طریق دیپلماسی و حفظ ساختار، به بقای ملی خدمت کند. از این منظر شاید، فروغی نه اسطورهی تسلیم، بلکه نماد سیاستمداری زیرک و واقعبین در دورانی پرآشوب است.
❤12👍5👌3
یادداشت آقای آرانی تمام شد و باید بگویم که فکر نکنم ، هیچ کسی مانند من باشد که امکانات محدود رسانه ای خود را هم در اختیار مخالفانش قرار دهد و البته به این افتخار می کنم .
هرکسی هر نوشتار انتقادی به یادداشت های من داشت به ایمیل که در ذیل میآید ارسال نماید ، به شرط رعایت حداقل موازین علمی و اخلاقی آن را در همین کانال بازنشر خواهم کرد:
[email protected]
https://www.group-telegram.com/bahmanighajar.com
هرکسی هر نوشتار انتقادی به یادداشت های من داشت به ایمیل که در ذیل میآید ارسال نماید ، به شرط رعایت حداقل موازین علمی و اخلاقی آن را در همین کانال بازنشر خواهم کرد:
[email protected]
https://www.group-telegram.com/bahmanighajar.com
👍24❤9👏7💯1
پاسخ به نقد
در نقد دوست نادیده اما عزیز و محترم و اهل اندیشه ما آقای آرانی ، نکات مختلفی بود اما عصاره اصلی کلام ایشان تاکید بر وجه روشنفکر دولت ساز بودن فروغی است، در این جا پاسخ صریح این است که کدام یک از رجال آن دوره ، در دولت سازی نقش نداشتند ؟ تقریبا همگی نقش مهمی داشتند و فروغی وجه بارز و ممتازی نسبت به سایرین نداشته و ندارد . آیا نقش مشیرالدوله پیرنیا در دولت سازی و توسعه ادبیات حقوقی ایران کم و ناچیز بوده است ، حتی تقش امثال :
صنیع الدوله ، احتشام السلطنه ، تقی زاده ، علا ، صادق صادق ، تیمور تاش ، داور ، فیروز ، هدایت و...... خیلی های دیگر
اما خوب است نسبت این ها با حقوق مردم و حق حاکمیت ملی و استقلال و آزادی را نیز سنجید و ِآنجاست که به باور من فروغی ، مردود می گردد. در مورد فروغی حتی یک کلام تهمت و بهتان نزدیم ، برای نمونه فروغی باوجود همگی نقاط ضعف ، انسانی پاکدست بوده و دزد و اختلاس گر نبوده است و من در هیچ جا فساد مالی را به فروغی منتسب نکردم ، چون واقعیت پاکدستی و سلامت فروغی بوده است . اما فروغی هیچ مقاومتی در برابر استبداد داخلی و بیگانگان نداشت . سکوت مطلق در برابر کشتار مردم در قضیه گوهرشاد، همدستی در نائل شدن ناصرالملک به مقام نایب السلطنه و سپس اخراج مورگان شوستر و همراهی با تمامی موارد تضییع حقوق شهروندی در عصر رضاشاه ، نقاط پررنگ زندگی فروغی است .
فرض میکنم فروغی دانشمندترین ایرانی کل تاریخ ، دانش او باید به داد ایران و ملت ایران برسد ؟ دانشی که نتیجه اش می شود اهدای آرارات به ترکیه و اروند رود به عراق و.... دانشی که فرجام آن می شود کارگزاری استبداد و در آن استبداد ، آدم می کشند و در انتخابات تقلب می کنند و مال مردم را بالا می کشند ، به چه دردی می خورد ؟؟! آدم فاضل و باسواد باشد ولی رئیس الوزرا دولتی باشد که در آن تظاهر کنندگان قتل عام بشوند ، مخالفان شکنجه شده و ترور می شوند ، مال مردم مصادره می شود و........
من میرزا حسین خان موتمن الملک را می پسندم که وقتی رئیس مجلس بود و رضاخان سردارسپه رئیس الوزرا وقت در مجلس ، تظاهرکنندگان مخالف را با سرنيزه زد ، بر سر رضاخان فریاد کشید، چرا مردم را در خانه خودشان با اسلحه خودشان می زنید ؟
سخنانی بسیار پر معنا که به مسول کشور یادآوری می کند که خودش و تمام اختیارات و امکانات وی از مردم بوده و باید برای مردم باشد ، معنی سواد و آگاهی و بینش سیاسی این است که از قانون و حاکمیت ملی پاسداری کنید و به مسولان یادآور بشوید که شان شما خدمتگزاری ملت است ، همان طور که قائم مقام فراهانی حتی در دوره استبداد به محمدشاه می گفت ، من و تو خواجه تاشان ( نوکران ) مملکت هستیم . نه مثل فروغی که برای خوشامد مستبد به جای کلاه ، سر بیاورد و بعد هم در جایگاه واعظ غیر متعظ ، مدام نصیحت هایی کند که خود بیش از همه به آن پایبند نیست از تملق و چاپلوسی بدی بگوید و متملقانه ترین خطابه را در زمان تاجگذاری رضاشاه ایراد کند .
در مورد واگذاریهای ارضی و حقوق و امتیازات به بیگانگان
در مورد شیلات شمال ، اولا فروغی به عنوان رئیس دیوان داوری بود که اعتراض لیانازوف به آنجا آمد و به سود لیانازوف و علیه دولت ايران رای داد و امتیاز شیلات را مخصوص این تبعه روس دانست که همین زمینه اعطای امتیاز شیلات شمال شد .
ثانیا باز فروغی بود که در مقام رئیس دولت، لایحه اعطای امتیاز شیلات به شوروی را در ۱۹ بهمن ۱۳۰۴ به مجلس پنجم آورد اما چون عمر مجلس تمام شد تصویب امتیاز و ایجاد شرکت به دوره مخبر السلطنه هدایت رسید
درباره آرارات کلیه اقدامات مقدماتی در عصر سفارت فروغی در ترکیه و به دستیاری و کارگردانی او انجام شد .
در مورد اروند رود ، فروغی چهار مسولیت عمده دارد :
یک - مطرح کردن استرداد شرط ایران در مورد شناسایی عراق و پیشنهاد شناسایی بی قید و شرط عراق
دو- مسکوت گذاردن اعاده اراضی ایران در نفت خانه و خانقین
سه - وعده به نوری سعید برای پذیرش پروتکل اسلامبول
چهار- استرداد شکایت ایران از عراق در شورای جامعه ملل و انصراف از میانجی گری بارون آلویزی از حکمیت ایران و عراق
متعاقبا و در پست های بعدی به دو مورد به طور خاص اشاره خواهم کرد .
https://www.group-telegram.com/bahmanighajar.com
در نقد دوست نادیده اما عزیز و محترم و اهل اندیشه ما آقای آرانی ، نکات مختلفی بود اما عصاره اصلی کلام ایشان تاکید بر وجه روشنفکر دولت ساز بودن فروغی است، در این جا پاسخ صریح این است که کدام یک از رجال آن دوره ، در دولت سازی نقش نداشتند ؟ تقریبا همگی نقش مهمی داشتند و فروغی وجه بارز و ممتازی نسبت به سایرین نداشته و ندارد . آیا نقش مشیرالدوله پیرنیا در دولت سازی و توسعه ادبیات حقوقی ایران کم و ناچیز بوده است ، حتی تقش امثال :
صنیع الدوله ، احتشام السلطنه ، تقی زاده ، علا ، صادق صادق ، تیمور تاش ، داور ، فیروز ، هدایت و...... خیلی های دیگر
اما خوب است نسبت این ها با حقوق مردم و حق حاکمیت ملی و استقلال و آزادی را نیز سنجید و ِآنجاست که به باور من فروغی ، مردود می گردد. در مورد فروغی حتی یک کلام تهمت و بهتان نزدیم ، برای نمونه فروغی باوجود همگی نقاط ضعف ، انسانی پاکدست بوده و دزد و اختلاس گر نبوده است و من در هیچ جا فساد مالی را به فروغی منتسب نکردم ، چون واقعیت پاکدستی و سلامت فروغی بوده است . اما فروغی هیچ مقاومتی در برابر استبداد داخلی و بیگانگان نداشت . سکوت مطلق در برابر کشتار مردم در قضیه گوهرشاد، همدستی در نائل شدن ناصرالملک به مقام نایب السلطنه و سپس اخراج مورگان شوستر و همراهی با تمامی موارد تضییع حقوق شهروندی در عصر رضاشاه ، نقاط پررنگ زندگی فروغی است .
فرض میکنم فروغی دانشمندترین ایرانی کل تاریخ ، دانش او باید به داد ایران و ملت ایران برسد ؟ دانشی که نتیجه اش می شود اهدای آرارات به ترکیه و اروند رود به عراق و.... دانشی که فرجام آن می شود کارگزاری استبداد و در آن استبداد ، آدم می کشند و در انتخابات تقلب می کنند و مال مردم را بالا می کشند ، به چه دردی می خورد ؟؟! آدم فاضل و باسواد باشد ولی رئیس الوزرا دولتی باشد که در آن تظاهر کنندگان قتل عام بشوند ، مخالفان شکنجه شده و ترور می شوند ، مال مردم مصادره می شود و........
من میرزا حسین خان موتمن الملک را می پسندم که وقتی رئیس مجلس بود و رضاخان سردارسپه رئیس الوزرا وقت در مجلس ، تظاهرکنندگان مخالف را با سرنيزه زد ، بر سر رضاخان فریاد کشید، چرا مردم را در خانه خودشان با اسلحه خودشان می زنید ؟
سخنانی بسیار پر معنا که به مسول کشور یادآوری می کند که خودش و تمام اختیارات و امکانات وی از مردم بوده و باید برای مردم باشد ، معنی سواد و آگاهی و بینش سیاسی این است که از قانون و حاکمیت ملی پاسداری کنید و به مسولان یادآور بشوید که شان شما خدمتگزاری ملت است ، همان طور که قائم مقام فراهانی حتی در دوره استبداد به محمدشاه می گفت ، من و تو خواجه تاشان ( نوکران ) مملکت هستیم . نه مثل فروغی که برای خوشامد مستبد به جای کلاه ، سر بیاورد و بعد هم در جایگاه واعظ غیر متعظ ، مدام نصیحت هایی کند که خود بیش از همه به آن پایبند نیست از تملق و چاپلوسی بدی بگوید و متملقانه ترین خطابه را در زمان تاجگذاری رضاشاه ایراد کند .
در مورد واگذاریهای ارضی و حقوق و امتیازات به بیگانگان
در مورد شیلات شمال ، اولا فروغی به عنوان رئیس دیوان داوری بود که اعتراض لیانازوف به آنجا آمد و به سود لیانازوف و علیه دولت ايران رای داد و امتیاز شیلات را مخصوص این تبعه روس دانست که همین زمینه اعطای امتیاز شیلات شمال شد .
ثانیا باز فروغی بود که در مقام رئیس دولت، لایحه اعطای امتیاز شیلات به شوروی را در ۱۹ بهمن ۱۳۰۴ به مجلس پنجم آورد اما چون عمر مجلس تمام شد تصویب امتیاز و ایجاد شرکت به دوره مخبر السلطنه هدایت رسید
درباره آرارات کلیه اقدامات مقدماتی در عصر سفارت فروغی در ترکیه و به دستیاری و کارگردانی او انجام شد .
در مورد اروند رود ، فروغی چهار مسولیت عمده دارد :
یک - مطرح کردن استرداد شرط ایران در مورد شناسایی عراق و پیشنهاد شناسایی بی قید و شرط عراق
دو- مسکوت گذاردن اعاده اراضی ایران در نفت خانه و خانقین
سه - وعده به نوری سعید برای پذیرش پروتکل اسلامبول
چهار- استرداد شکایت ایران از عراق در شورای جامعه ملل و انصراف از میانجی گری بارون آلویزی از حکمیت ایران و عراق
متعاقبا و در پست های بعدی به دو مورد به طور خاص اشاره خواهم کرد .
https://www.group-telegram.com/bahmanighajar.com
❤11👍6💯1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تصویری از یورش دشمن متجاوز به سایت پدافندی ایران در تبریز و حضور و مقاومت قهرمانانه نیروهای جان بر کف پدافند در سایت برای مقابله با دشمن ، در دوران جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران .
جاده لواسان را که می رویم تصاویر بسیاری از شهدای جوان پدافند را می بینم که دل آدم به درد میآید از این گل های پرپر .
ننگ و نفرین ابدی بر آنان که با نابخردیهای خود زمینه تجاوز به ایران را فراهم کردند
بر آنان که با ضعیف کردن ایران ، متجاوزان را جری کردند
بر آنان که در دوران جنگ و تجاوز ، در کنار دشمن متجاوز بودند .
آنان که در برابر تجاوز ساکت بودند و در محکوم کردن متجاوز لکنت داشتند
بر آنان که از یاد کردن شهدای وطن ،ابا دارند
و بر همه کسانی که به هر نحوی به ایران خیانت می کنند
روح شهدای وطن شاد باد .
جاده لواسان را که می رویم تصاویر بسیاری از شهدای جوان پدافند را می بینم که دل آدم به درد میآید از این گل های پرپر .
ننگ و نفرین ابدی بر آنان که با نابخردیهای خود زمینه تجاوز به ایران را فراهم کردند
بر آنان که با ضعیف کردن ایران ، متجاوزان را جری کردند
بر آنان که در دوران جنگ و تجاوز ، در کنار دشمن متجاوز بودند .
آنان که در برابر تجاوز ساکت بودند و در محکوم کردن متجاوز لکنت داشتند
بر آنان که از یاد کردن شهدای وطن ،ابا دارند
و بر همه کسانی که به هر نحوی به ایران خیانت می کنند
روح شهدای وطن شاد باد .
❤87👍4👌2
نمادی از درفش کاویانی و سر ستون های تخت جمشید را سیبل کردند تا بهش آجر پرتاب کنند و تخریبش کنند ؟ نون این کشور را خوردید و نمادهای هویتی آن را تکه تکه می کنید ؟ از کجا آمده اید که این حجم از نفرت را به ایران عزیزمان دارید ؟ ایران مظلوم و نجیب ما جز این که شما اهرمن مار چهرگان ز دانایی و هوش بی بهره را پروار ساخته چه هیزم تری به شما فروخته که این قدر از آن نفرت دارید ؟ اما ملالی نیست ، بیگانگان متجاوز بارها جسم درفش کاویانی را پاره پاره کرده اند ، اما فردوسی بزرگ پاسخ آنان را داده است که :
از آن پس هر آن کس که بگرفت گاه
به شاهی به سر بر نهادی کلاه
بر آن بیبها چرم آهنگران
برآویختی نو به نو گوهران
ز دیبای پرمایه و پرنیان
بر آن گونه شد اختر کاویان
که اندر شب تیره خورشید بود
جهان را ازو دل پر امید بود
آری درفش کاویانی ما خورشید است و در این شب تیره وطن ، دل ما از او پر امید است ، این درفش هیچ گاه به زمین نمیافتد و ایرانی هماره آن را به رغم دشمنان بر اهتزاز نگه خواهد داشت .
https://www.group-telegram.com/bahmanighajar.com
از آن پس هر آن کس که بگرفت گاه
به شاهی به سر بر نهادی کلاه
بر آن بیبها چرم آهنگران
برآویختی نو به نو گوهران
ز دیبای پرمایه و پرنیان
بر آن گونه شد اختر کاویان
که اندر شب تیره خورشید بود
جهان را ازو دل پر امید بود
آری درفش کاویانی ما خورشید است و در این شب تیره وطن ، دل ما از او پر امید است ، این درفش هیچ گاه به زمین نمیافتد و ایرانی هماره آن را به رغم دشمنان بر اهتزاز نگه خواهد داشت .
https://www.group-telegram.com/bahmanighajar.com
❤33👏12💯3👍2
نقدی دیگر درباره یادداشت
کارنامه سیاسی فروغی
سلام آقای بهمنی قاجار ، نخست از مطالب سنجیده و میهن پرستانه شما صمیمانه سپاس گزارم ( که در این کوران ایران ستیزی تلخ واقعا نعمتی است )
و اما بعد
به قول اهل ادب
عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو
اگر ذکاالملک فروغی ایراداتی داشته که قطعا دارد و اشتباهاتی در حق وطن کرده اما باید این نکته را بدانیم آقای فروغی کم نسبت به ایران خدمات علمی و فرهنگی انجام نداده اند ، همت ایشان و همفکرانشان بود که انجمن احیای آثار ملی را تاسیس کردند ، انجمنی که در احیای میراث مکتوب و میراث بنایی ایران کم مایه نگذاشت. اگر دولت فروغی در سالیان 1312 تا 1314 اشتباهاتی در زمینه دیپلماسی کرده اما در همین سالیان به همت فروغی ادب دوست و آقای حکمت اولین بزرگداشت فردوسی بزرگ برگزار شد. دانشگاه تهران در همین سالیان تصدی ایشان تشکیل شد. نمی شود نه وکیل مدافع اشخاص تاریخی شد نه مخالف صد در صد. آقای بهمنی عزیز ، از نظر من ما باید تمام کردار درست و غلط شخص تاریخی را کنار هم بچینیم ، نه فقط اشتباهاتشان را ببینیم و بگوییم و نه فقط خوبی هایشان را.
دوستدار شما ، نیما نوروزی ، دانشجوی زبان و ادبیات فارسی
سپاس فراوان از جناب نوروزی برای مطلب ارزنده شان و وقتی که گذاشتند و لطف و مرحمتی که به من دارند.
کارنامه سیاسی فروغی
سلام آقای بهمنی قاجار ، نخست از مطالب سنجیده و میهن پرستانه شما صمیمانه سپاس گزارم ( که در این کوران ایران ستیزی تلخ واقعا نعمتی است )
و اما بعد
به قول اهل ادب
عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو
اگر ذکاالملک فروغی ایراداتی داشته که قطعا دارد و اشتباهاتی در حق وطن کرده اما باید این نکته را بدانیم آقای فروغی کم نسبت به ایران خدمات علمی و فرهنگی انجام نداده اند ، همت ایشان و همفکرانشان بود که انجمن احیای آثار ملی را تاسیس کردند ، انجمنی که در احیای میراث مکتوب و میراث بنایی ایران کم مایه نگذاشت. اگر دولت فروغی در سالیان 1312 تا 1314 اشتباهاتی در زمینه دیپلماسی کرده اما در همین سالیان به همت فروغی ادب دوست و آقای حکمت اولین بزرگداشت فردوسی بزرگ برگزار شد. دانشگاه تهران در همین سالیان تصدی ایشان تشکیل شد. نمی شود نه وکیل مدافع اشخاص تاریخی شد نه مخالف صد در صد. آقای بهمنی عزیز ، از نظر من ما باید تمام کردار درست و غلط شخص تاریخی را کنار هم بچینیم ، نه فقط اشتباهاتشان را ببینیم و بگوییم و نه فقط خوبی هایشان را.
دوستدار شما ، نیما نوروزی ، دانشجوی زبان و ادبیات فارسی
سپاس فراوان از جناب نوروزی برای مطلب ارزنده شان و وقتی که گذاشتند و لطف و مرحمتی که به من دارند.
❤8👍6
خلاصه وضعیت این روزهای ما :
آب و هوا = اتاق گاز
باران نداریم
رودخانه ها خشک
دریاچه ها نابود
روزی ۲ و ۳ هزار تومان دلار و ۳ و ۴ میلیون تومان سکه طلا بالا میره
https://www.group-telegram.com/bahmanighajar.com
آب و هوا = اتاق گاز
باران نداریم
رودخانه ها خشک
دریاچه ها نابود
روزی ۲ و ۳ هزار تومان دلار و ۳ و ۴ میلیون تومان سکه طلا بالا میره
https://www.group-telegram.com/bahmanighajar.com
😭13😢7❤1😱1💯1
چرا بانک مرکزی حداقل همان وعده های پوچ و توخالی گذشته را برای کنترل قیمت ارز و سکه نمی دهد دلار امروز به ۱۱۹ هزار تومان رسیده
https://www.group-telegram.com/bahmanighajar.com
https://www.group-telegram.com/bahmanighajar.com
😢9👌2
شیخ نشین راس الخیمه و حاکمیت ایران بر جزایر تنب با نگاهی به اسناد نویافته
به مناسبت سالگرد آزاد سازی جزاير سه گانه ایرانی
بخش اول
از دي ماه 1349 حاكم رأس الخيمه تلاش كرد تا آمادگي خود براي همكاري با سياسـت ايران در خليج فارس را نشان دهد، اما اختلاف ميان سياست و اهداف ايران و مواضع و مقاصد رأس الخيمه بسيار زياد بود . دولت ايران متكي به دلايل تاريخي و حقوقي ، خـود را يگانه مالك و حاكم جزاير مي دانست و مصمم به اعمال حاكميت صددرصد و مطلق بر جزاير سه گانه از جمله دو جزيره تنب بود و شيخ رأس الخيمه اگر چه حضور ايـران در تنب ها و حتي اداره آنها به وسيله دولت ايران را مي پذيرفت ولي حاضر به اقـرار بـه حق حاكميت ايران بر جزاير نبود و يا تلاش ميكرد كه اين حق را محدود كرده و آن را منوط به اخذ حقوق و امتيازاتي براي خود نمايد . دولت ايران هم در مقابـل ، هـيچ گونـه حق و امتيازي براي شيخ نشين رأس الخيمه و هيچ حكومت ديگر ي در دو جزيـره تنـب نميشناخت و تنها خود را يگانه مالك بي چون و چراي جزيره ها مـي دانـست .
با توجه به فاصله زياد ميان ديدگاههاي ايران و رأس الخيمه در مورد تنـب هـا، امكـان دسـتيابي بـه تفاهم نيز اندك بود . با اين وجود دو طرف شروع به رايزني بـراي نيـل بـه يـك تفـاهم كردند. و در دي ماه 1349 نماينده عالي دولت ايران در شيخ نشين ها با شيخ صـقر حـاكم رأس الخيمه ديدار كرد . در اين ديدار، شيخ صقر پيشنهاد كرد كه دو جزيره تنب بزرگ و تنب كوچك را به ايران اجاره دهد . چنين پيشنهادي به معناي تأكيد مالكيت رأس الخيمه بر جزاير بود و مشخص است كه قبول چنـين پيـشنهادي از سـوي ايـران غيـرممكن و مخالف با تماميت ارضي و حق حاكميت ملي ايران بود . بنابراين پس از اين كه پيشنهاد شيخ رأس الخيمه به آگاهي فرازيان، مديركل اداره دوم ساواك و از طريق وي به اطـلاع نصيري رسيد . رئيس ساواك به شدت با اين پيشنهاد مخالفت و تأكيد كرد كه ايـران بـه هيچ عنوان موضوع اجاره را قبول ندارد و در اين باره مذاكره اي هم نمي كند. فرازیان در تلگرافی به نمایندگی ساواک در دبي به تاريخ 22 دي ماه 1349 نظر نـصيري را ابـلاغ و بر مخالفت ايران با بحث درباره اجاره جزاير تأكيد كرد. در اين تلگراف آمده است
: بفرموده دستور فرمائيد سريعاً آقاي فروغي بـا حـاكم رأس الخيمـه ملاقـات و در جواب اظهارات حاكم رأس الخيمه مطالب زير را به اطلاع وي برساند:
تاكنون هيچ گاه صحبت از اجاره نبوده و در چنين مـوردي، دولـت ايـران مـذاكره نكرده و عنواني را هم قبول ننموده.
اين پاسخ، شيخ رأس الخيمه را به نيرنگ ديگري در برابر ايـران ترغيـب مـي نمايـد . شيخ صقر براي اين كه نشان دهد طرف حساب دولت ايران اسـت در اسـفندماه 1350 در ديدار با تاجبخش سفير ايران در كويت پيشنهاد كرد كـه ايـران خـود دربـاره مـسئله مالكيت جزاير، حكميت نمايد و تأكيد كرد كه نظر شاه هر چه باشد، رأس الخيمه مـورد اجرا قرار خواهد داد . در گزارش سوم فروردين ماه 1350 نمايندگي ساواك در دبـي در اين باره آمده است:
حاكم رأس الخيمه در ملاقات با سفير ايران در كويت درباره جزاير تنـب بـزرگ و تنب كوچك به وي گفته كه تابع نظريات شاهنشاه آريامهر ميباشد، هر چه ايـشان امر فرمايند، انجام خواهد داد و منتظر پاسخ مي باشد.
در ادامه اين گزارش به نقل از حاكم دبي نوشته شده است:
من (حاكم دبي) در مورد صحت و سقم گفته حاكم رأس الخيمه از كنسول انگليس سئوال كردم.
او ضمن تأييد اظهارات حاكم رأس الخيمه، گفت:
حاكم شارجه هـم در مورد جزيره ابوموسي، همين جواب را به سفير ايران در كويـت داد و حـال آن دو منتظر پاسخ و نظريات شاهنشاه آريامهر هستند، تا هر چـه امـر بفرماينـد آن دو عمل كنند.
حاكم رأس الخيمه اما باز در يك ملاقات با مأمور ساواك ابراز داشت :
اگر ايران بگويد، قبول داريم اين جزاير به رأس الخيمه تعلق دارد، ولي براي ايـران ضروري است، بهتر با ايران همراه ميشويم، ولي با همه آنها مـيخـواهم در كنـار ايران باشم و ايران از رأس الخيمه حمايت كند، مطمئناً اگـر دوسـت اعليحـضرت شاهنشاه آريامهر باشم، مرا گلوله دم توپ نميكند .
https://www.group-telegram.com/bahmanighajar.com
به مناسبت سالگرد آزاد سازی جزاير سه گانه ایرانی
بخش اول
از دي ماه 1349 حاكم رأس الخيمه تلاش كرد تا آمادگي خود براي همكاري با سياسـت ايران در خليج فارس را نشان دهد، اما اختلاف ميان سياست و اهداف ايران و مواضع و مقاصد رأس الخيمه بسيار زياد بود . دولت ايران متكي به دلايل تاريخي و حقوقي ، خـود را يگانه مالك و حاكم جزاير مي دانست و مصمم به اعمال حاكميت صددرصد و مطلق بر جزاير سه گانه از جمله دو جزيره تنب بود و شيخ رأس الخيمه اگر چه حضور ايـران در تنب ها و حتي اداره آنها به وسيله دولت ايران را مي پذيرفت ولي حاضر به اقـرار بـه حق حاكميت ايران بر جزاير نبود و يا تلاش ميكرد كه اين حق را محدود كرده و آن را منوط به اخذ حقوق و امتيازاتي براي خود نمايد . دولت ايران هم در مقابـل ، هـيچ گونـه حق و امتيازي براي شيخ نشين رأس الخيمه و هيچ حكومت ديگر ي در دو جزيـره تنـب نميشناخت و تنها خود را يگانه مالك بي چون و چراي جزيره ها مـي دانـست .
با توجه به فاصله زياد ميان ديدگاههاي ايران و رأس الخيمه در مورد تنـب هـا، امكـان دسـتيابي بـه تفاهم نيز اندك بود . با اين وجود دو طرف شروع به رايزني بـراي نيـل بـه يـك تفـاهم كردند. و در دي ماه 1349 نماينده عالي دولت ايران در شيخ نشين ها با شيخ صـقر حـاكم رأس الخيمه ديدار كرد . در اين ديدار، شيخ صقر پيشنهاد كرد كه دو جزيره تنب بزرگ و تنب كوچك را به ايران اجاره دهد . چنين پيشنهادي به معناي تأكيد مالكيت رأس الخيمه بر جزاير بود و مشخص است كه قبول چنـين پيـشنهادي از سـوي ايـران غيـرممكن و مخالف با تماميت ارضي و حق حاكميت ملي ايران بود . بنابراين پس از اين كه پيشنهاد شيخ رأس الخيمه به آگاهي فرازيان، مديركل اداره دوم ساواك و از طريق وي به اطـلاع نصيري رسيد . رئيس ساواك به شدت با اين پيشنهاد مخالفت و تأكيد كرد كه ايـران بـه هيچ عنوان موضوع اجاره را قبول ندارد و در اين باره مذاكره اي هم نمي كند. فرازیان در تلگرافی به نمایندگی ساواک در دبي به تاريخ 22 دي ماه 1349 نظر نـصيري را ابـلاغ و بر مخالفت ايران با بحث درباره اجاره جزاير تأكيد كرد. در اين تلگراف آمده است
: بفرموده دستور فرمائيد سريعاً آقاي فروغي بـا حـاكم رأس الخيمـه ملاقـات و در جواب اظهارات حاكم رأس الخيمه مطالب زير را به اطلاع وي برساند:
تاكنون هيچ گاه صحبت از اجاره نبوده و در چنين مـوردي، دولـت ايـران مـذاكره نكرده و عنواني را هم قبول ننموده.
اين پاسخ، شيخ رأس الخيمه را به نيرنگ ديگري در برابر ايـران ترغيـب مـي نمايـد . شيخ صقر براي اين كه نشان دهد طرف حساب دولت ايران اسـت در اسـفندماه 1350 در ديدار با تاجبخش سفير ايران در كويت پيشنهاد كرد كـه ايـران خـود دربـاره مـسئله مالكيت جزاير، حكميت نمايد و تأكيد كرد كه نظر شاه هر چه باشد، رأس الخيمه مـورد اجرا قرار خواهد داد . در گزارش سوم فروردين ماه 1350 نمايندگي ساواك در دبـي در اين باره آمده است:
حاكم رأس الخيمه در ملاقات با سفير ايران در كويت درباره جزاير تنـب بـزرگ و تنب كوچك به وي گفته كه تابع نظريات شاهنشاه آريامهر ميباشد، هر چه ايـشان امر فرمايند، انجام خواهد داد و منتظر پاسخ مي باشد.
در ادامه اين گزارش به نقل از حاكم دبي نوشته شده است:
من (حاكم دبي) در مورد صحت و سقم گفته حاكم رأس الخيمه از كنسول انگليس سئوال كردم.
او ضمن تأييد اظهارات حاكم رأس الخيمه، گفت:
حاكم شارجه هـم در مورد جزيره ابوموسي، همين جواب را به سفير ايران در كويـت داد و حـال آن دو منتظر پاسخ و نظريات شاهنشاه آريامهر هستند، تا هر چـه امـر بفرماينـد آن دو عمل كنند.
حاكم رأس الخيمه اما باز در يك ملاقات با مأمور ساواك ابراز داشت :
اگر ايران بگويد، قبول داريم اين جزاير به رأس الخيمه تعلق دارد، ولي براي ايـران ضروري است، بهتر با ايران همراه ميشويم، ولي با همه آنها مـيخـواهم در كنـار ايران باشم و ايران از رأس الخيمه حمايت كند، مطمئناً اگـر دوسـت اعليحـضرت شاهنشاه آريامهر باشم، مرا گلوله دم توپ نميكند .
https://www.group-telegram.com/bahmanighajar.com
👍9❤3
شیخ نشین راس الخیمه و حاکمیت ایران بر جزایر تنب با نگاهی به اسناد نویافته
بخش دوم
پاسـخ ايـران بـه پيـشنهاد هاي رأس الخيمه براي تصرف دو جزير ه تنب بـه وسـيله ايـران در مقابـل پـذيرش مالكيـت رأس الخيمه بر آنها همـواره منفـي بـود . بـا وجـود مخالفـت ايـران بـا راهكـار مـدنظر رأس الخيمه، باز هم شيخ صقر از ارائـه پيـشنهاد بـراي حـل مـسئله جزايـر خـودداري نميكرد. وي در مذاكره 23 فروردين ماه 1350 خود با مـأمور سـاواك موضـوع د سـت يافتن به پاره اي از حقوق مالكيتي بر جزاير و نيز كسب امتيازات مالي را پـيش كـشيد و به ارائه جزئيات دقيقتري از پيشنهادش درباره مسئله جزاير پرداخت و گفت:
به شرافت خود سوگند كه تا به حال تا اين درجه حتي در مذاكرات با انگلـيسهـا هم در مورد حل مسئله جزاير گذشت نكرده ام. پيشنهاد جديد تقديم ميكنم و هـر كدام را هم پذيرفت براي حل مشكل جزاير قبول كند.
پيشنهاد اول – من نامهاي به مضمون زير به ايران مينويسم: شيخ نشين رأسالخيمه موافقت مينمايد كه دو جزيره تنب بزرگ و كوچـك بـراي استفاده قواي نظامي ايران در هر وقت و هر زمان بدون اين كه نـام اجـاره باشـد، مورد استفاده قرار گيرد. در صورت قبول مراتب بالا، ايران بايستي نامه ذيل را بنويسد: ايران سيادت رأس الخيمه را بر جزاير قبول مـيكنـد و رأس الخيمـه حـق دارد از معادن زيرزميني آن بهره برداري نمايد. پس از رد و بدل شدن اين دو نامه، ايران به عنوان كمك پنج ميليون ليره استرلينگ به رأس الخيمه ميدهد تا بتواند مخالفين اين توافق را با پول ساكت كند.
پيشنهاد دوم – ايران پنجـاه ميليـون ليـره اسـترلينگ بـه رأس الخيمـه مـيدهـد و رأس الخيمه موافقت ميكند نيمي از دو جزاير را به ايران بدهـد و رأس الخيمـه از معادن زيرزميني اين نيمه بهره برداري كند و بر آن سيادت داشته باشد.
سوم – رأس الخيمه، جزيره تنب كوچك را بدون هيچگونه شروطي به ايران ميدهد و ايران، مالكيت رأس الخيمه را به تنب بزرگ به رسميت بـشناسد و رأس الخيمـه، تنب بزرگ را به مدت 50 سال به ايران اجاره ميدهد .
حتـي مـسئول نمايندگي ساواك در دبي هم مي دانست چنين پيشنهاد هايي قابل پذيرش نيست . از ايـن رو در ذيل گزارش خود در واكنش به پيشنهادهاي حاكم رأس الخيمه، نوشت :
پيشنهاد مي شود به وسيله وزارت امور خارجـه يـا سـفارت شاهنـشاهي ايـران در كويت به نحوي به حاكم رأس الخيمه تفهيم گردد، جزاير از آن ايران است.
مسئول نمايندگي ساواك در دبي، بر اين باور بود كه طرح چنين ادعاهايي نـه بـا هدف تلاش براي مالكيت بر جزاير تنب، بلكه براي باج گيـري از ايـران اسـت . در ايـن باره در ذيل گزارش مورد اشاره نمايندگي ساواك در دبي تصريح شده است:
تمام فكر حاكم رأس الخيمه روي پول دور ميزند.
ايران، جزاير سه گانه را ملك مسلم خود مي دانست و حاضر نبود ذره اي خد شـه بـ ر حق حاكميت ملي اش وارد آيد . گويا شيخ رأس الخيمـه بـه رغـم ادعاهـاي ظـاهري اش ميدانست كه حقي در جزيره هاي تنب ندارد و از اين رو با طـرح پيـشنهاد هايي تـلاش ميكرد تا امتياز هايي در اين دو جزيره به دست آورد و يـا در قبـال همكـاري بـا ا عـاده حاكميت ايران بر آنها، پولي دريافت نمايد و مهم تر از همه آن كه طرف حساب مستقيم دولت ايران باشد و انگليسي هاي غاصب جزيره ها از طرف بودن مستقيم بـا ايـران رهـا شوند. اما پيشنهاد هايش ره به جا يي نمي برد و از همان ابتـدا چنانكـه بيـان شـد، حتـي مسئول نمايندگي ساواك در دبي نيز آنها را رد كرد. پيشنهادهاي حكومت رأس الخيمه و رد آنها از سوي دولت ايران اهميـت حقـوقي و سياسي و تاريخي بسياري دارد. در تحليل اين پيشنهاد ها مي توان به مـوارد ذيـل اشـاره كرد
.پيشنهادات شيخ رأس الخيمه نشان دهنده اذعان ضـمني وي بـه عـدم حقانيـت در ادعاي مالكيتش بر جزيره هاي تنب است . اگر حـاكم رأس الخيمـه خـود را داراي حـق حاكميت بر جزاير تنب مي دانست چه دليلي وجود داشت كه بخواهد مالكيت ايران بـر نصف جزاير را به رسميت بشناسد . و پيشنهاد نماید تا مالكيـت جزيـره تنـب كوچـك براي ايران باشد و حتي اداره تنب بزرگ به وسيله ايران را هم در كنار مالكيت ايران بـر تنب كوچك بپذيرد . اگر استدلال هاي حاكم رأس الخيمه و حاميان انگليسي اش در مورد. مالكيت تاريخي رأس الخيمه بر جزاير تنب مستند به دلايلي همچون نامه هـاي منـسوب به حاكمان قاسمي بندرلنگه درست بود، چه توجيهي داشت كه رأس الخيمه از مالكيتش به نفع ايران چشم پوشي نمايد .
https://www.group-telegram.com/bahmanighajar.com
بخش دوم
پاسـخ ايـران بـه پيـشنهاد هاي رأس الخيمه براي تصرف دو جزير ه تنب بـه وسـيله ايـران در مقابـل پـذيرش مالكيـت رأس الخيمه بر آنها همـواره منفـي بـود . بـا وجـود مخالفـت ايـران بـا راهكـار مـدنظر رأس الخيمه، باز هم شيخ صقر از ارائـه پيـشنهاد بـراي حـل مـسئله جزايـر خـودداري نميكرد. وي در مذاكره 23 فروردين ماه 1350 خود با مـأمور سـاواك موضـوع د سـت يافتن به پاره اي از حقوق مالكيتي بر جزاير و نيز كسب امتيازات مالي را پـيش كـشيد و به ارائه جزئيات دقيقتري از پيشنهادش درباره مسئله جزاير پرداخت و گفت:
به شرافت خود سوگند كه تا به حال تا اين درجه حتي در مذاكرات با انگلـيسهـا هم در مورد حل مسئله جزاير گذشت نكرده ام. پيشنهاد جديد تقديم ميكنم و هـر كدام را هم پذيرفت براي حل مشكل جزاير قبول كند.
پيشنهاد اول – من نامهاي به مضمون زير به ايران مينويسم: شيخ نشين رأسالخيمه موافقت مينمايد كه دو جزيره تنب بزرگ و كوچـك بـراي استفاده قواي نظامي ايران در هر وقت و هر زمان بدون اين كه نـام اجـاره باشـد، مورد استفاده قرار گيرد. در صورت قبول مراتب بالا، ايران بايستي نامه ذيل را بنويسد: ايران سيادت رأس الخيمه را بر جزاير قبول مـيكنـد و رأس الخيمـه حـق دارد از معادن زيرزميني آن بهره برداري نمايد. پس از رد و بدل شدن اين دو نامه، ايران به عنوان كمك پنج ميليون ليره استرلينگ به رأس الخيمه ميدهد تا بتواند مخالفين اين توافق را با پول ساكت كند.
پيشنهاد دوم – ايران پنجـاه ميليـون ليـره اسـترلينگ بـه رأس الخيمـه مـيدهـد و رأس الخيمه موافقت ميكند نيمي از دو جزاير را به ايران بدهـد و رأس الخيمـه از معادن زيرزميني اين نيمه بهره برداري كند و بر آن سيادت داشته باشد.
سوم – رأس الخيمه، جزيره تنب كوچك را بدون هيچگونه شروطي به ايران ميدهد و ايران، مالكيت رأس الخيمه را به تنب بزرگ به رسميت بـشناسد و رأس الخيمـه، تنب بزرگ را به مدت 50 سال به ايران اجاره ميدهد .
حتـي مـسئول نمايندگي ساواك در دبي هم مي دانست چنين پيشنهاد هايي قابل پذيرش نيست . از ايـن رو در ذيل گزارش خود در واكنش به پيشنهادهاي حاكم رأس الخيمه، نوشت :
پيشنهاد مي شود به وسيله وزارت امور خارجـه يـا سـفارت شاهنـشاهي ايـران در كويت به نحوي به حاكم رأس الخيمه تفهيم گردد، جزاير از آن ايران است.
مسئول نمايندگي ساواك در دبي، بر اين باور بود كه طرح چنين ادعاهايي نـه بـا هدف تلاش براي مالكيت بر جزاير تنب، بلكه براي باج گيـري از ايـران اسـت . در ايـن باره در ذيل گزارش مورد اشاره نمايندگي ساواك در دبي تصريح شده است:
تمام فكر حاكم رأس الخيمه روي پول دور ميزند.
ايران، جزاير سه گانه را ملك مسلم خود مي دانست و حاضر نبود ذره اي خد شـه بـ ر حق حاكميت ملي اش وارد آيد . گويا شيخ رأس الخيمـه بـه رغـم ادعاهـاي ظـاهري اش ميدانست كه حقي در جزيره هاي تنب ندارد و از اين رو با طـرح پيـشنهاد هايي تـلاش ميكرد تا امتياز هايي در اين دو جزيره به دست آورد و يـا در قبـال همكـاري بـا ا عـاده حاكميت ايران بر آنها، پولي دريافت نمايد و مهم تر از همه آن كه طرف حساب مستقيم دولت ايران باشد و انگليسي هاي غاصب جزيره ها از طرف بودن مستقيم بـا ايـران رهـا شوند. اما پيشنهاد هايش ره به جا يي نمي برد و از همان ابتـدا چنانكـه بيـان شـد، حتـي مسئول نمايندگي ساواك در دبي نيز آنها را رد كرد. پيشنهادهاي حكومت رأس الخيمه و رد آنها از سوي دولت ايران اهميـت حقـوقي و سياسي و تاريخي بسياري دارد. در تحليل اين پيشنهاد ها مي توان به مـوارد ذيـل اشـاره كرد
.پيشنهادات شيخ رأس الخيمه نشان دهنده اذعان ضـمني وي بـه عـدم حقانيـت در ادعاي مالكيتش بر جزيره هاي تنب است . اگر حـاكم رأس الخيمـه خـود را داراي حـق حاكميت بر جزاير تنب مي دانست چه دليلي وجود داشت كه بخواهد مالكيت ايران بـر نصف جزاير را به رسميت بشناسد . و پيشنهاد نماید تا مالكيـت جزيـره تنـب كوچـك براي ايران باشد و حتي اداره تنب بزرگ به وسيله ايران را هم در كنار مالكيت ايران بـر تنب كوچك بپذيرد . اگر استدلال هاي حاكم رأس الخيمه و حاميان انگليسي اش در مورد. مالكيت تاريخي رأس الخيمه بر جزاير تنب مستند به دلايلي همچون نامه هـاي منـسوب به حاكمان قاسمي بندرلنگه درست بود، چه توجيهي داشت كه رأس الخيمه از مالكيتش به نفع ايران چشم پوشي نمايد .
https://www.group-telegram.com/bahmanighajar.com
👍6❤3💯2
شیخ نشین راس الخیمه و حاکمیت ایران بر جزایر تنب با نگاهی به اسناد نویافته
بخش سوم
شـيخ رأس الخيمـه شيخ صقر حاكم رأس الخيمه در فروردين ماه 1350 و در ديدار بـا سـر جفـري آرتـور ديپلمات ارشد انگليس در منطقه به آمادگي خود براي پذيرش حاكميت ايران بر جزايـر در قبال دريافت پول از ايران اشاره كرد . بر اساس نامه محرمانه آرتور به ويليـام لـوس، شيخ صقر در ديدارش با آرتور در دهم فروردين ماه 1350 عنوان كرده بود كه اگر قرار باشد از ادعاي مالكيت جزاير تنب، چشم پوشي كرده و آنها را به ايران واگذارد، تـرجيح ميدهد اين كار را در قبال دريافت مبلغ زيادي پول از ايران به عنـوان فـروش اجبـاري انجام دهد. شــيخ رأس الخيمــه بــه مــوازات ســخن رانــدن از فــروش جزايــر، در مــذاكره بــا ديپلماتهاي انگليسي به آمادگي اش براي درك مواضع ايران دربـاره جزايـر و پـذيرش حاكميت ايران بر جزاير اشاره مي كرد. البته حاكم رأ س الخيمه به گفتگو بـا انگليـسي هـا اكتفا نمي كرد بلكه به دولت ايران هم بارها پيشنهاد كـرد تـا بـا پرداخـت پـول بـه وي، همكاري اش را جلب نمايند .اصرارهاي پياپي حاكم رأس الخيمه به دريافت پول از ايران تا به آنجا بود كه به قول خـود وي هـزار مرتبـه از ايـران درخواسـت پـول كـرد و در مذاكره اي با مأمور ساواك با لحني ملمتسانه خواستار پول شد و گفت كـه ايـران بـراي حل مسئله جزاير چـرا همـواره از زور سـخن مـي گويـد و در پرداخـت پـول خـست مي ورزد. حاكم رأس الخيمه در ديدار 21 فـرورد ينمـاه 1350 خـود بـا مـأمور سـاواك در مـورد درخواست پول از ايران براي همكاري در مسئله جزاير گفت:
مطالبي ميگويم كه نميخواهم منعكس شود، هزار مرتبه به ايران گفتم پول به مـن بدهد، به من كمك كند، ولي آن قدر خشك و خسيس است كه حد نـدارد، بـراي گرفتن پول از ايران، انسان بايد به قدري تلاش كند كه در ميان بـرف عـرق كنـد.ايران در حقيقت نم پس نميدهد، همه اش حرف گرفتن جزاير و حرف از تهديد و زور ميزند. يك راه كمك به ما نشان نداده، مثل دكتري كه در دادن داروي تقويت به مريض خود خست به خرج ميدهد. تا بـه حـال خيـري از ايـران نديـديم كـه علاقهمند به گوش دادن به خواسته هاي ايران باشيم، ايران بيشتر حرف مـيزنـد تـا عمل كند.
https://www.group-telegram.com/bahmanighajar.com
بخش سوم
شـيخ رأس الخيمـه شيخ صقر حاكم رأس الخيمه در فروردين ماه 1350 و در ديدار بـا سـر جفـري آرتـور ديپلمات ارشد انگليس در منطقه به آمادگي خود براي پذيرش حاكميت ايران بر جزايـر در قبال دريافت پول از ايران اشاره كرد . بر اساس نامه محرمانه آرتور به ويليـام لـوس، شيخ صقر در ديدارش با آرتور در دهم فروردين ماه 1350 عنوان كرده بود كه اگر قرار باشد از ادعاي مالكيت جزاير تنب، چشم پوشي كرده و آنها را به ايران واگذارد، تـرجيح ميدهد اين كار را در قبال دريافت مبلغ زيادي پول از ايران به عنـوان فـروش اجبـاري انجام دهد. شــيخ رأس الخيمــه بــه مــوازات ســخن رانــدن از فــروش جزايــر، در مــذاكره بــا ديپلماتهاي انگليسي به آمادگي اش براي درك مواضع ايران دربـاره جزايـر و پـذيرش حاكميت ايران بر جزاير اشاره مي كرد. البته حاكم رأ س الخيمه به گفتگو بـا انگليـسي هـا اكتفا نمي كرد بلكه به دولت ايران هم بارها پيشنهاد كـرد تـا بـا پرداخـت پـول بـه وي، همكاري اش را جلب نمايند .اصرارهاي پياپي حاكم رأس الخيمه به دريافت پول از ايران تا به آنجا بود كه به قول خـود وي هـزار مرتبـه از ايـران درخواسـت پـول كـرد و در مذاكره اي با مأمور ساواك با لحني ملمتسانه خواستار پول شد و گفت كـه ايـران بـراي حل مسئله جزاير چـرا همـواره از زور سـخن مـي گويـد و در پرداخـت پـول خـست مي ورزد. حاكم رأس الخيمه در ديدار 21 فـرورد ينمـاه 1350 خـود بـا مـأمور سـاواك در مـورد درخواست پول از ايران براي همكاري در مسئله جزاير گفت:
مطالبي ميگويم كه نميخواهم منعكس شود، هزار مرتبه به ايران گفتم پول به مـن بدهد، به من كمك كند، ولي آن قدر خشك و خسيس است كه حد نـدارد، بـراي گرفتن پول از ايران، انسان بايد به قدري تلاش كند كه در ميان بـرف عـرق كنـد.ايران در حقيقت نم پس نميدهد، همه اش حرف گرفتن جزاير و حرف از تهديد و زور ميزند. يك راه كمك به ما نشان نداده، مثل دكتري كه در دادن داروي تقويت به مريض خود خست به خرج ميدهد. تا بـه حـال خيـري از ايـران نديـديم كـه علاقهمند به گوش دادن به خواسته هاي ايران باشيم، ايران بيشتر حرف مـيزنـد تـا عمل كند.
https://www.group-telegram.com/bahmanighajar.com
👍8👌3❤2
شیخ نشین راس الخیمه و حاکمیت ایران بر جزایر تنب با نگاهی به اسناد نویافته
بخش چهارم
سخنان شيخ رأس الخيمه آشكارا نشان مي دهد كه هدف وي در مسئله جزاير تنب و طرح ادعاي مالكيت بر اين جزاير ، دريافت پول از ايران بود . اما همين سخنان در ضمن نشان مي دهد كه ايران از آنچنان اطمينان و اعتمادي نسبت به حقانيت مالكيت خـود بـر جزاير برخوردار بود كه حتي از اعطا پول و كمك مالي به شيخ نشين رأس الخيمه هـم خودداري ميكرد.
به نظر مي رسد شيخ رأس الخيمه بر قبح اصرارهايش براي دريافت پول از ايران آگاه بوده است و مي دانسته كه چنين اصرارهايي به معنـاي اذعـان بـه عـدم حقانيـت او بـر مالكيت نسبت به جزاير تنب بوده است . از اين رو، شيخ صقر سي و چهار سال پـس از تلاشهايش براي دريافت پول از ايران در مصاحبه اي با روزنامه الخلـيج بـه تـاريخ 11 تيرماه 1384 سعي كرد تا موضوع علاقه اش به دريافت پول در قبال مسئله جزايـر و يـا به قول خود فروش جزاير تنب را انكار نمايد. شيخ صقر در اين مصاحبه گفت:
دولت بريتانيا پيشنهاد فروش جزاير به ايران را مطرح نمود ولي پاسخ ما ايـن بـود كه وطن ما قابل فروش نيست. پيشنهاد بريتانيا براي فروش آن به ايران و اين كه ما آن را رد كرديم، دال بر اين مسئله است كه مالكيت جزاير از آن ما مـيباشـد والا چگونه ميتوانستيم، چيزي را كه متعلق به ما نبود به ديگري بفروشيم؟
سخنان شيخ صقر واژگون گفـتن حقيقـت و وارونـه سـازي حقـايق غيرقابـل انكـار تاريخي اسـت . افـزون بـر اسـناد تـاريخي، حتـي اسـناد وزارت خارجـه انگلـيس هـم نشان دهنده اين واقعيت است كه شيخ رأس الخيمه خود متقاضي و طراح مسئله فـروش جزاير بود و حتي بر عنوان فروش هم پافشاري نداشت، بلكه مي خواست به هر ترتيبـي كه شده، پولي از ايران به دست آورد . حـاكم رأس الخيمـه در مـصاحبه خـود بـه نكتـه درستي اشاره كرده است، وطن قابل فروش نيست. از همين نكته برميآيد كه اصرارهاي وي براي دريافت پول از ايران با عنوان فروش جزاير و يا هـر عنـواني دلالـت بـر ايـن واقعيت مي كند كه او جزاير تنب را وطن خويش نمي دانسته كه قصد داشته تـا بـه هـر صورتي از طريق اين جزاير به پولي دست يابد و به قـول خـودش هـزار بـار از ايـران درخواست پول كرده بود و از ديپلمات هاي انگليسي هم خواسته بود جزاير را در قبـال دريافت پول كلان از ايران بفروشد. درست در نقطه مقابل رأس الخيمه، سياست دولت ايران قرار داشت كه بـا تكيـه بـر نظرات دقيق كارشناسان و حقوقدانان ايراني هيچ طرحي براي خريد يا اجا ره جزايـر را اصلاً قابل مذاكره و بررسي نمي دانست. اگر سـخن حـاكم رأس الخيمـه را مـلاك قـرار دهيم كه وطن قابل فروش نيست در مقابل بايد به اين واقعيت هم اذعان كرد كـه وطـن قابل خريد هم نيست، از اين رو بود كه حقوقدانان و كارشناسان ايراني هيچگاه طرحـي مبتني بر خريد جزاير را قابل اعتنا براي مذاكره و بررسي هم ندانستند و صرفاً بر اعمال حاكميت مطلق و بي چون و چرا بر جزاير تأكيد كرد نـد . اگـر بنـا بـه ادعـاي برخـي از عربهاي افراطي و تندرو، ايـران جزايـر را بنـا بـه دلايـل راهبـردي مطالبـه مـي كـرد، پيشنهادهاي رأس الخيمه بهترين فرصت بود تا ايران جزاير را از نظـر نظـامي در اختيـار ميگرفت و دشمني عربهاي تندرو را هم بر خود نميخريد. اما ايران خود را مالك تـاريخي و حقـوقي جزايـر مـي دانـست و بـراي خـود حـق حاكميت در جزاير قائل بود و بديهي است كه حق حاكميت ملي و تماميت ارضي قابل خريد و فروش و اجاره نيست . از اين رو، ايران هيچ هدفي جز اعمال حاكميـت مطلـق بر جزاير نداشت و سرانجام هم به اين هدف خود رسيد . بـه هـر روي پـولي بـه شـيخ رأس الخيمه داده نشد و وي با عدم دستيابي به اهدافش، كارشكني ها و مخالفت هايش با اعمال حاكميت ايران بر جزاير را توسعه داد، گرچه با عدم تأثير اين كارشـكني هـا هـم سرانجام به اتخاذ مواضعي انفعالي روي آورد .
https://www.group-telegram.com/bahmanighajar.com
بخش چهارم
سخنان شيخ رأس الخيمه آشكارا نشان مي دهد كه هدف وي در مسئله جزاير تنب و طرح ادعاي مالكيت بر اين جزاير ، دريافت پول از ايران بود . اما همين سخنان در ضمن نشان مي دهد كه ايران از آنچنان اطمينان و اعتمادي نسبت به حقانيت مالكيت خـود بـر جزاير برخوردار بود كه حتي از اعطا پول و كمك مالي به شيخ نشين رأس الخيمه هـم خودداري ميكرد.
به نظر مي رسد شيخ رأس الخيمه بر قبح اصرارهايش براي دريافت پول از ايران آگاه بوده است و مي دانسته كه چنين اصرارهايي به معنـاي اذعـان بـه عـدم حقانيـت او بـر مالكيت نسبت به جزاير تنب بوده است . از اين رو، شيخ صقر سي و چهار سال پـس از تلاشهايش براي دريافت پول از ايران در مصاحبه اي با روزنامه الخلـيج بـه تـاريخ 11 تيرماه 1384 سعي كرد تا موضوع علاقه اش به دريافت پول در قبال مسئله جزايـر و يـا به قول خود فروش جزاير تنب را انكار نمايد. شيخ صقر در اين مصاحبه گفت:
دولت بريتانيا پيشنهاد فروش جزاير به ايران را مطرح نمود ولي پاسخ ما ايـن بـود كه وطن ما قابل فروش نيست. پيشنهاد بريتانيا براي فروش آن به ايران و اين كه ما آن را رد كرديم، دال بر اين مسئله است كه مالكيت جزاير از آن ما مـيباشـد والا چگونه ميتوانستيم، چيزي را كه متعلق به ما نبود به ديگري بفروشيم؟
سخنان شيخ صقر واژگون گفـتن حقيقـت و وارونـه سـازي حقـايق غيرقابـل انكـار تاريخي اسـت . افـزون بـر اسـناد تـاريخي، حتـي اسـناد وزارت خارجـه انگلـيس هـم نشان دهنده اين واقعيت است كه شيخ رأس الخيمه خود متقاضي و طراح مسئله فـروش جزاير بود و حتي بر عنوان فروش هم پافشاري نداشت، بلكه مي خواست به هر ترتيبـي كه شده، پولي از ايران به دست آورد . حـاكم رأس الخيمـه در مـصاحبه خـود بـه نكتـه درستي اشاره كرده است، وطن قابل فروش نيست. از همين نكته برميآيد كه اصرارهاي وي براي دريافت پول از ايران با عنوان فروش جزاير و يا هـر عنـواني دلالـت بـر ايـن واقعيت مي كند كه او جزاير تنب را وطن خويش نمي دانسته كه قصد داشته تـا بـه هـر صورتي از طريق اين جزاير به پولي دست يابد و به قـول خـودش هـزار بـار از ايـران درخواست پول كرده بود و از ديپلمات هاي انگليسي هم خواسته بود جزاير را در قبـال دريافت پول كلان از ايران بفروشد. درست در نقطه مقابل رأس الخيمه، سياست دولت ايران قرار داشت كه بـا تكيـه بـر نظرات دقيق كارشناسان و حقوقدانان ايراني هيچ طرحي براي خريد يا اجا ره جزايـر را اصلاً قابل مذاكره و بررسي نمي دانست. اگر سـخن حـاكم رأس الخيمـه را مـلاك قـرار دهيم كه وطن قابل فروش نيست در مقابل بايد به اين واقعيت هم اذعان كرد كـه وطـن قابل خريد هم نيست، از اين رو بود كه حقوقدانان و كارشناسان ايراني هيچگاه طرحـي مبتني بر خريد جزاير را قابل اعتنا براي مذاكره و بررسي هم ندانستند و صرفاً بر اعمال حاكميت مطلق و بي چون و چرا بر جزاير تأكيد كرد نـد . اگـر بنـا بـه ادعـاي برخـي از عربهاي افراطي و تندرو، ايـران جزايـر را بنـا بـه دلايـل راهبـردي مطالبـه مـي كـرد، پيشنهادهاي رأس الخيمه بهترين فرصت بود تا ايران جزاير را از نظـر نظـامي در اختيـار ميگرفت و دشمني عربهاي تندرو را هم بر خود نميخريد. اما ايران خود را مالك تـاريخي و حقـوقي جزايـر مـي دانـست و بـراي خـود حـق حاكميت در جزاير قائل بود و بديهي است كه حق حاكميت ملي و تماميت ارضي قابل خريد و فروش و اجاره نيست . از اين رو، ايران هيچ هدفي جز اعمال حاكميـت مطلـق بر جزاير نداشت و سرانجام هم به اين هدف خود رسيد . بـه هـر روي پـولي بـه شـيخ رأس الخيمه داده نشد و وي با عدم دستيابي به اهدافش، كارشكني ها و مخالفت هايش با اعمال حاكميت ايران بر جزاير را توسعه داد، گرچه با عدم تأثير اين كارشـكني هـا هـم سرانجام به اتخاذ مواضعي انفعالي روي آورد .
https://www.group-telegram.com/bahmanighajar.com
❤12👍5
پلمب رستوران ها و کافه ها
باتوجه به این که ارزش پول ملی خیلی بالا رفته و خبری از تورم و گرانی هم نیست ، آب و هوا عالی و زمینه برای کشاورزی و صنعت و تجارت و.....همه چی فراهم است ، آب زیاد و خاک حاصلخیز و فرونشست و.....هم که نداریم ، حالا چهار تا رستوران و کافه هم پلمب شدند و چند صد یا چند هزار یا هرچی آدم هم بیکار شدند هیچ ملالی نیست ، کارگران آن ها این قدر پول جمع کردند که بتونند برای خودشان زندگی مرفهی درست کنند تازه اگر چند میلیون تومانی داشته باشند الان تومان شان معادل دلار و بلکه طلا شده و می توانند با آن خوش و شاد باشند شاید هم پولشان را بندازند در صنعت و کشاورزی و چند تا چاه آب حفر کنند و ...... کلا تولید را شکوفا کنند .
خلاصه ملالی نیست چون جای هر پیشرفتی برای همه آنان فراهم است ، حالا رستوران و کافه هم پلمب شد و مشتری هاش رو از دست دادند و ..... فدای سر از ما بهتران ، اون طفلک ها هم که فقط از هتل اسپیناس استفاده می کنند که آن هم تعطیل نشده و .....
https://www.group-telegram.com/bahmanighajar.com
باتوجه به این که ارزش پول ملی خیلی بالا رفته و خبری از تورم و گرانی هم نیست ، آب و هوا عالی و زمینه برای کشاورزی و صنعت و تجارت و.....همه چی فراهم است ، آب زیاد و خاک حاصلخیز و فرونشست و.....هم که نداریم ، حالا چهار تا رستوران و کافه هم پلمب شدند و چند صد یا چند هزار یا هرچی آدم هم بیکار شدند هیچ ملالی نیست ، کارگران آن ها این قدر پول جمع کردند که بتونند برای خودشان زندگی مرفهی درست کنند تازه اگر چند میلیون تومانی داشته باشند الان تومان شان معادل دلار و بلکه طلا شده و می توانند با آن خوش و شاد باشند شاید هم پولشان را بندازند در صنعت و کشاورزی و چند تا چاه آب حفر کنند و ...... کلا تولید را شکوفا کنند .
خلاصه ملالی نیست چون جای هر پیشرفتی برای همه آنان فراهم است ، حالا رستوران و کافه هم پلمب شد و مشتری هاش رو از دست دادند و ..... فدای سر از ما بهتران ، اون طفلک ها هم که فقط از هتل اسپیناس استفاده می کنند که آن هم تعطیل نشده و .....
https://www.group-telegram.com/bahmanighajar.com
😢14👍5❤4👏2
