Telegram Group & Telegram Channel
⚫️🖤بیگانگی
برگرد سوی خانه، برای تو، دیر نیست
«بیگانگی» غمی‌ست که درمان‌پذیر نیست
با شعر و فقه و فلسفه درمان نمی‌‌شود
رستم حریف این یل میدان نمی‌شود
صد قرن بر جنازه انسان، سواره تاخت
مزلو،فروید و یونگ، هم آن را نمی‌شناخت
یزدان که خشت طینت این خانه آفرید
ما را در این ستمکده، "بیگانه" آفرید

در خاک خشک هستی ما دانه کرده است
چون مار در بهشت بشر، لانه کرده است
با آدم از بهشت به این‌جا رسیده است
در بقچه‌های حضرت حوا رسیده است
بذر نهفته‌ای است که در خاک کشته‌اند
اکسیرغم که در گل آدم سرشته‌اند
در لحظه‌لحظه‌های تو، قد می‌کشد مدام
بین تو و جهان تو سد می‌کشد مدام
در کودکی که فرصت طنازی تو است
در کوچه‌های دهکده، همبازی تو است
یک چندبعد صاحب رسم‌و‌نشان شده‌است
همگام با تو، جانب مکتب روان شده است
حالا شده است فلسفه‌خوان تمام وقت
جویای اسم و رسم و نشان تمام وقت
کامو و کافکا وبکت خوانده روز و شب
فکر نجات اهل زمین مانده روز و شب
پنهان و سهمناک و خزنده است در تن‌ات
تو مرده‌ای و سهم تو زنده است در تن‌ات
از خانه وجود تو این نم، نمی‌رود
«سرسام» کهنه از سر آدم نمی‌رود...
برگرد دخترم، گله از هیچ‌کس مکن
توفان قوی‌ست‌، تکیه به بال مگس مکن
چون تار موی، لای دم شانه تا به چند
چون خاکروبه پشت در خانه،‌ تا به چند
چون بوی گل که از تن شب‌بو نمی‌رود
بیگانگی غمی‌ست که از رو نمی‌رود
بیگانگی نه قحطی نان است، در بشر
اغلب به هیئت سرطان است در بشر
برگرد تا هنوز جوانی و دلبری
پیش خیال خام خودت از همه سری
مغرور و سربلند، گذر می‌کنی به شهر
بی قیدِ چون و چند گذر می‌کنی به شهر
با طعنه‌های مخفی شهر آشنا نه‌ای
چون من اسیر دایم این کوچه‌ها نه‌ای
نه، کوه و دشت و دره تو را می‌کشد، برو
تحقیر، ذره‌ذره تو را می‌کشد برو
پیش از دمی که کهنه شوی، بین قاب‌ها
چون برگ گل، که له شده، لای کتاب‌ها
چون خاطرات درهم و تلخِ تباری‌ات
چرکین ‌شود، سیاه شود، زخم کاری‌ات
پیش از دمی که یوسف این چاه‌ها شوی
یونس شوی و در تن ماهی، رها شوی
برگرد و در ولایت خود بی‌کفن بمیر
یا سیر یا گرسنه ولی در وطن بمیر
از من سلام ساده به دشت و دمن ببر
با طوطیان سرخوش شاخ و چمن ببر
با همرهان بگو که همه، دود بود و دود
گشتم، شما نگرد، کسی پشت مه نبود
آری بگو که آرش افسانه، مرده است
دیدیم، در کمان کسی، تیر و زه نبود
رو سمت چشم‌های جهان می‌زند شتک
خون فراق از تن فرهنگ مشترک
صحرا تمام، نقشۀ چاه است یا شغاد
در شعر پارسی نه «امید» و نه «بامداد»
در کاروان حله نه مرکب، نه مرد بود
تا چشم کار کرد، فقط گرد و گرد بود
از وعده‌های امت واحد، خبر نبود
ما ساده دل بدیم، کسی پشت در نبود
با قصه، عقده‌های بشر وا نمی‌شود
با شعر این معاهده امضا نمی‌شود
با همرهان بگو... نه، نگو، هیس‌وهیس‌وهیس!
در هفت‌خوان قصه فقط دشنه بود و دیس
مژده، به جای مهر و مفاتیح و شعر و کیف
با خود ببر عبارت «افغانی کثیف»
برگرد سوی خانه،
کجا خانه؟
کو وطن؟
بسیار مرده‌ایم در این گور بی‌کفن
ای دختر مسافر ترکِ عجم شده
در گردش پیالۀ تاریخ کم شده
از غربتی به غربت دیگر هزاره‌ها
چل‌تکه‌های وصله‌خور پاره‌پاره‌ها
چون صخره‌ای جدا شده از قله تا به رود
غلطیده آمدی به سرانجام تو درود
برگرد و در درون خودت، غار و لانه کن
با دوست، عذر و حیله و مکر زنانه کن
گیسوی غم، بلندتر از سرو ناز توست
تنها بمان و زلف شب تار، شانه کن
ای مرغ بی‌نوا به هوایت بلند شو
از زانویت بگیر و به پایت بلند شو
شب تیره گشته، خانه به روی جهان ببند
چشم طمع ز سینۀ این دایگان ببند
پیش فلک به شکوه مکن روز خود سیاه
نشنیده‌ای که مرده خدا، پس دهان ببند
#ابوطالب_مظفری



group-telegram.com/daftaresheram1101/4927
Create:
Last Update:

⚫️🖤بیگانگی
برگرد سوی خانه، برای تو، دیر نیست
«بیگانگی» غمی‌ست که درمان‌پذیر نیست
با شعر و فقه و فلسفه درمان نمی‌‌شود
رستم حریف این یل میدان نمی‌شود
صد قرن بر جنازه انسان، سواره تاخت
مزلو،فروید و یونگ، هم آن را نمی‌شناخت
یزدان که خشت طینت این خانه آفرید
ما را در این ستمکده، "بیگانه" آفرید

در خاک خشک هستی ما دانه کرده است
چون مار در بهشت بشر، لانه کرده است
با آدم از بهشت به این‌جا رسیده است
در بقچه‌های حضرت حوا رسیده است
بذر نهفته‌ای است که در خاک کشته‌اند
اکسیرغم که در گل آدم سرشته‌اند
در لحظه‌لحظه‌های تو، قد می‌کشد مدام
بین تو و جهان تو سد می‌کشد مدام
در کودکی که فرصت طنازی تو است
در کوچه‌های دهکده، همبازی تو است
یک چندبعد صاحب رسم‌و‌نشان شده‌است
همگام با تو، جانب مکتب روان شده است
حالا شده است فلسفه‌خوان تمام وقت
جویای اسم و رسم و نشان تمام وقت
کامو و کافکا وبکت خوانده روز و شب
فکر نجات اهل زمین مانده روز و شب
پنهان و سهمناک و خزنده است در تن‌ات
تو مرده‌ای و سهم تو زنده است در تن‌ات
از خانه وجود تو این نم، نمی‌رود
«سرسام» کهنه از سر آدم نمی‌رود...
برگرد دخترم، گله از هیچ‌کس مکن
توفان قوی‌ست‌، تکیه به بال مگس مکن
چون تار موی، لای دم شانه تا به چند
چون خاکروبه پشت در خانه،‌ تا به چند
چون بوی گل که از تن شب‌بو نمی‌رود
بیگانگی غمی‌ست که از رو نمی‌رود
بیگانگی نه قحطی نان است، در بشر
اغلب به هیئت سرطان است در بشر
برگرد تا هنوز جوانی و دلبری
پیش خیال خام خودت از همه سری
مغرور و سربلند، گذر می‌کنی به شهر
بی قیدِ چون و چند گذر می‌کنی به شهر
با طعنه‌های مخفی شهر آشنا نه‌ای
چون من اسیر دایم این کوچه‌ها نه‌ای
نه، کوه و دشت و دره تو را می‌کشد، برو
تحقیر، ذره‌ذره تو را می‌کشد برو
پیش از دمی که کهنه شوی، بین قاب‌ها
چون برگ گل، که له شده، لای کتاب‌ها
چون خاطرات درهم و تلخِ تباری‌ات
چرکین ‌شود، سیاه شود، زخم کاری‌ات
پیش از دمی که یوسف این چاه‌ها شوی
یونس شوی و در تن ماهی، رها شوی
برگرد و در ولایت خود بی‌کفن بمیر
یا سیر یا گرسنه ولی در وطن بمیر
از من سلام ساده به دشت و دمن ببر
با طوطیان سرخوش شاخ و چمن ببر
با همرهان بگو که همه، دود بود و دود
گشتم، شما نگرد، کسی پشت مه نبود
آری بگو که آرش افسانه، مرده است
دیدیم، در کمان کسی، تیر و زه نبود
رو سمت چشم‌های جهان می‌زند شتک
خون فراق از تن فرهنگ مشترک
صحرا تمام، نقشۀ چاه است یا شغاد
در شعر پارسی نه «امید» و نه «بامداد»
در کاروان حله نه مرکب، نه مرد بود
تا چشم کار کرد، فقط گرد و گرد بود
از وعده‌های امت واحد، خبر نبود
ما ساده دل بدیم، کسی پشت در نبود
با قصه، عقده‌های بشر وا نمی‌شود
با شعر این معاهده امضا نمی‌شود
با همرهان بگو... نه، نگو، هیس‌وهیس‌وهیس!
در هفت‌خوان قصه فقط دشنه بود و دیس
مژده، به جای مهر و مفاتیح و شعر و کیف
با خود ببر عبارت «افغانی کثیف»
برگرد سوی خانه،
کجا خانه؟
کو وطن؟
بسیار مرده‌ایم در این گور بی‌کفن
ای دختر مسافر ترکِ عجم شده
در گردش پیالۀ تاریخ کم شده
از غربتی به غربت دیگر هزاره‌ها
چل‌تکه‌های وصله‌خور پاره‌پاره‌ها
چون صخره‌ای جدا شده از قله تا به رود
غلطیده آمدی به سرانجام تو درود
برگرد و در درون خودت، غار و لانه کن
با دوست، عذر و حیله و مکر زنانه کن
گیسوی غم، بلندتر از سرو ناز توست
تنها بمان و زلف شب تار، شانه کن
ای مرغ بی‌نوا به هوایت بلند شو
از زانویت بگیر و به پایت بلند شو
شب تیره گشته، خانه به روی جهان ببند
چشم طمع ز سینۀ این دایگان ببند
پیش فلک به شکوه مکن روز خود سیاه
نشنیده‌ای که مرده خدا، پس دهان ببند
#ابوطالب_مظفری

BY دفتر شعرم


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/daftaresheram1101/4927

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

DFR Lab sent the image through Microsoft Azure's Face Verification program and found that it was "highly unlikely" that the person in the second photo was the same as the first woman. The fact-checker Logically AI also found the claim to be false. The woman, Olena Kurilo, was also captured in a video after the airstrike and shown to have the injuries. Crude oil prices edged higher after tumbling on Thursday, when U.S. West Texas intermediate slid back below $110 per barrel after topping as much as $130 a barrel in recent sessions. Still, gas prices at the pump rose to fresh highs. Either way, Durov says that he withdrew his resignation but that he was ousted from his company anyway. Subsequently, control of the company was reportedly handed to oligarchs Alisher Usmanov and Igor Sechin, both allegedly close associates of Russian leader Vladimir Putin. "Your messages about the movement of the enemy through the official chatbot … bring new trophies every day," the government agency tweeted. Telegram has gained a reputation as the “secure” communications app in the post-Soviet states, but whenever you make choices about your digital security, it’s important to start by asking yourself, “What exactly am I securing? And who am I securing it from?” These questions should inform your decisions about whether you are using the right tool or platform for your digital security needs. Telegram is certainly not the most secure messaging app on the market right now. Its security model requires users to place a great deal of trust in Telegram’s ability to protect user data. For some users, this may be good enough for now. For others, it may be wiser to move to a different platform for certain kinds of high-risk communications.
from tr


Telegram دفتر شعرم
FROM American