Telegram Group & Telegram Channel
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷

#تب-مژگان 46

سر شوخی را خودشون باز کردند... منم که شاخکام با شنیدن اسم اسرائیل، حسااااااااس... دیگه کار از خانه عفاف و یا انحراف مذهبی ساده رد شده بود... باید تیم میچیدم... فورا نامه ها و تقاضاهاش را نوشتم و ضرورت پروژه را بیشتر تشریح کردم و همون روز هم، مقامات دستور تشکیل تیم با امکانات مورد نیاز و تحت اشراف خودم را دادند...

تیم که چیده شد، همه بچه ها را دور هم جمع کردم... حدودا با عمار میشدیم 7 نفر... البته بعدش فهمیدم که هفت نفر در مقابل حداقل 500 نفر داشتیم کار میکردیم... تکرار میکنم: 500 نفر! ... خب اعتقاد دارم که: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم‏» این سنت الهی است... سنت نصرت الهی... اگر دور هم برای رضای خدا جمع بشیم، نصرت الهی جاری میشه و کارها خوب پیش میره... ضعف بچه حزب الهی ها عموما همینه که متفرق هستند و هرکدومشون یه ساز میزنند و همه فکر میکنند عقل کل هستند... بگذریم...

بچه هایی که دور جمع کردم، از طرح و عملیات بودند... هم جنبه فکری داشتند و هم نیروی عملیاتی محسوب میشدند... من یه لیست از اقدامات انجام شده ارائه دادم: ردگیری حساب سهیلا و فریبا... رد گیری حسابی که از اونجا پول واریز شده بود... پرینت تماس ها و پیامک های سهیلا و فریبا... کنترل رفت و آمد منزل کمالی برای رسیدن به شروین و گلشیفته...بازجویی از نفیسه و مژگان...

عمار گفت: «توضیحات محمد هم گزیده بود و هم کامل... اما چند نکته را باید بهش دقت کنیم: اونها از وقتی مامورشون تیر خورد و مامور ما هم شهید شد و یکی از بچه ها را هم اسیر گرفتند و نفیسه و مژگان هم در دسترسشون نیستند، قطعا در لاک بی خبری و تدافعی فرو نمیرن... کما اینکه تا الان هم فرو نرفتن... بلکه علنا وارد نبرد شدند... این ینی خبر داشتند که اولا ما اونجا بودیم و دوما باید فرید را به هر قیمتی شده منتقل کنند...هر چند حاجی، جوری فرید را زده که فکر کنم آدم بشه...اما مهم اینه که از اداره هم راپورت ما را داشتند... حالا چطوری؟ ... این یکی از چیزایی هست که یکی از «ماموران سایه» داره پیگیری میکنه...

نکته بعد اینکه محمد مجبور شد سهیلا را زمینگیر کنه و یه تور واسش پهن کرده... نمیدونیم جواب بده یا نه... اما این کار لازم بود... چون از همون جایی که اطلاعات سفرهای سهیلا را فهمیدیم، فهمیدیم که یه سفر دیگه هم در پیش داره... و اتفاقا این بار هم به ترکیه... پس باید چند وقت زمنگیر بشه تا بچه ها بتونند یه کم دست و پاشون را جمع و جور کنند و رد تمام جاهایی که میره را بزنیم...»

من گفتم: « نکته بعدی، فریبا است... ما هنوز از اوضاع فریبا خبر نداریم... چون خونه و محل کارش را پیدا کردیم اما در طول یک هفته اخیر، به خونه و مدرسه اش مراجعه نداشته... احتمال میدم داره یه کارایی میکنه... چون توقعم این بود که لااقل یه بار به سهیلا سر بزنه اما سهیلا و فریبا حتی با هم تلفنی هم حرف نزدند... و نه حتی یک پیامک... این ینی اونها دارن حسابی جوانب امنیتیشون را رعایت میکنند...

ضمن اینکه بچه های بیمارستان هم میگن که کسی به سهیلا در طول این چند شب سر نزده... به جز کمالی... خب هر آدم نادونی میفهمه که وقتی همه شون فکر حمله یا تغییر روش و متد هستند اما کمالی وسط معرکه است، چقدر این کمالی، بدبخت و پیاده است... پس فقط یک حدس میمونه... منطقی ترین نتیجه تا الان این میشه که: دارن بازسازی میکنند... یه بازسازی جدی و اساسی...»

عمار گفت: « اینم بد نیست بدونید که بچه های حزب الله در اراضی اشغالی هنوز جواب استعلام ما را ندادند که بدونیم سهیلا و فریبا اونجا چه غلطی میکردند... من منتظرشون هستم و به محضی که اطلاعات دندون گیری حاصل شد، بهتون میگم...»

من گفتم: «و اما کاری که باید الان انجام داد... من باید یه بار دیگه برم سراغ نفیسه و مژگان... برای آخرین بار... مطالبی هست که باید روشن تر بشه... درباره گلشیفته و شروین هیچ چیز دندون گیری نداریم... میخوام ببینم چیز تازه ای ازشون میشه درآورد یا نه؟ عمار هم دوباره با بچه های حزب الله گردش کار کنه تا ببینیم نظر اونا چیه؟ چیزی فهمیدن یا نه؟ و همچنین همکاری با مامور سایه... خونه کمالی با میثم... بیمارستان روانی با صادق... دل و جیگر رد پاهای شبکه ای و مجازی و ایمیل ها با علی آقا... شما دو بزرگوار کارتون از بقیه حساس تره... [این تیکه را بعدا خودتون میفهمید... الان نگم بهتره] ... بسم الله...

ادامه دارد...

کانال دلنوشته های یک طلبه
@Mohamadrezahadadpour
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷
👍213👎1



group-telegram.com/mohamadrezahadadpour/5398
Create:
Last Update:

🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷

#تب-مژگان 46

سر شوخی را خودشون باز کردند... منم که شاخکام با شنیدن اسم اسرائیل، حسااااااااس... دیگه کار از خانه عفاف و یا انحراف مذهبی ساده رد شده بود... باید تیم میچیدم... فورا نامه ها و تقاضاهاش را نوشتم و ضرورت پروژه را بیشتر تشریح کردم و همون روز هم، مقامات دستور تشکیل تیم با امکانات مورد نیاز و تحت اشراف خودم را دادند...

تیم که چیده شد، همه بچه ها را دور هم جمع کردم... حدودا با عمار میشدیم 7 نفر... البته بعدش فهمیدم که هفت نفر در مقابل حداقل 500 نفر داشتیم کار میکردیم... تکرار میکنم: 500 نفر! ... خب اعتقاد دارم که: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم‏» این سنت الهی است... سنت نصرت الهی... اگر دور هم برای رضای خدا جمع بشیم، نصرت الهی جاری میشه و کارها خوب پیش میره... ضعف بچه حزب الهی ها عموما همینه که متفرق هستند و هرکدومشون یه ساز میزنند و همه فکر میکنند عقل کل هستند... بگذریم...

بچه هایی که دور جمع کردم، از طرح و عملیات بودند... هم جنبه فکری داشتند و هم نیروی عملیاتی محسوب میشدند... من یه لیست از اقدامات انجام شده ارائه دادم: ردگیری حساب سهیلا و فریبا... رد گیری حسابی که از اونجا پول واریز شده بود... پرینت تماس ها و پیامک های سهیلا و فریبا... کنترل رفت و آمد منزل کمالی برای رسیدن به شروین و گلشیفته...بازجویی از نفیسه و مژگان...

عمار گفت: «توضیحات محمد هم گزیده بود و هم کامل... اما چند نکته را باید بهش دقت کنیم: اونها از وقتی مامورشون تیر خورد و مامور ما هم شهید شد و یکی از بچه ها را هم اسیر گرفتند و نفیسه و مژگان هم در دسترسشون نیستند، قطعا در لاک بی خبری و تدافعی فرو نمیرن... کما اینکه تا الان هم فرو نرفتن... بلکه علنا وارد نبرد شدند... این ینی خبر داشتند که اولا ما اونجا بودیم و دوما باید فرید را به هر قیمتی شده منتقل کنند...هر چند حاجی، جوری فرید را زده که فکر کنم آدم بشه...اما مهم اینه که از اداره هم راپورت ما را داشتند... حالا چطوری؟ ... این یکی از چیزایی هست که یکی از «ماموران سایه» داره پیگیری میکنه...

نکته بعد اینکه محمد مجبور شد سهیلا را زمینگیر کنه و یه تور واسش پهن کرده... نمیدونیم جواب بده یا نه... اما این کار لازم بود... چون از همون جایی که اطلاعات سفرهای سهیلا را فهمیدیم، فهمیدیم که یه سفر دیگه هم در پیش داره... و اتفاقا این بار هم به ترکیه... پس باید چند وقت زمنگیر بشه تا بچه ها بتونند یه کم دست و پاشون را جمع و جور کنند و رد تمام جاهایی که میره را بزنیم...»

من گفتم: « نکته بعدی، فریبا است... ما هنوز از اوضاع فریبا خبر نداریم... چون خونه و محل کارش را پیدا کردیم اما در طول یک هفته اخیر، به خونه و مدرسه اش مراجعه نداشته... احتمال میدم داره یه کارایی میکنه... چون توقعم این بود که لااقل یه بار به سهیلا سر بزنه اما سهیلا و فریبا حتی با هم تلفنی هم حرف نزدند... و نه حتی یک پیامک... این ینی اونها دارن حسابی جوانب امنیتیشون را رعایت میکنند...

ضمن اینکه بچه های بیمارستان هم میگن که کسی به سهیلا در طول این چند شب سر نزده... به جز کمالی... خب هر آدم نادونی میفهمه که وقتی همه شون فکر حمله یا تغییر روش و متد هستند اما کمالی وسط معرکه است، چقدر این کمالی، بدبخت و پیاده است... پس فقط یک حدس میمونه... منطقی ترین نتیجه تا الان این میشه که: دارن بازسازی میکنند... یه بازسازی جدی و اساسی...»

عمار گفت: « اینم بد نیست بدونید که بچه های حزب الله در اراضی اشغالی هنوز جواب استعلام ما را ندادند که بدونیم سهیلا و فریبا اونجا چه غلطی میکردند... من منتظرشون هستم و به محضی که اطلاعات دندون گیری حاصل شد، بهتون میگم...»

من گفتم: «و اما کاری که باید الان انجام داد... من باید یه بار دیگه برم سراغ نفیسه و مژگان... برای آخرین بار... مطالبی هست که باید روشن تر بشه... درباره گلشیفته و شروین هیچ چیز دندون گیری نداریم... میخوام ببینم چیز تازه ای ازشون میشه درآورد یا نه؟ عمار هم دوباره با بچه های حزب الله گردش کار کنه تا ببینیم نظر اونا چیه؟ چیزی فهمیدن یا نه؟ و همچنین همکاری با مامور سایه... خونه کمالی با میثم... بیمارستان روانی با صادق... دل و جیگر رد پاهای شبکه ای و مجازی و ایمیل ها با علی آقا... شما دو بزرگوار کارتون از بقیه حساس تره... [این تیکه را بعدا خودتون میفهمید... الان نگم بهتره] ... بسم الله...

ادامه دارد...

کانال دلنوشته های یک طلبه
@Mohamadrezahadadpour
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷

BY دلنوشته های یک طلبه


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/mohamadrezahadadpour/5398

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

The Russian invasion of Ukraine has been a driving force in markets for the past few weeks. Russians and Ukrainians are both prolific users of Telegram. They rely on the app for channels that act as newsfeeds, group chats (both public and private), and one-to-one communication. Since the Russian invasion of Ukraine, Telegram has remained an important lifeline for both Russians and Ukrainians, as a way of staying aware of the latest news and keeping in touch with loved ones. Despite Telegram's origins, its approach to users' security has privacy advocates worried. The gold standard of encryption, known as end-to-end encryption, where only the sender and person who receives the message are able to see it, is available on Telegram only when the Secret Chat function is enabled. Voice and video calls are also completely encrypted. Just days after Russia invaded Ukraine, Durov wrote that Telegram was "increasingly becoming a source of unverified information," and he worried about the app being used to "incite ethnic hatred."
from tr


Telegram دلنوشته های یک طلبه
FROM American