Telegram Group & Telegram Channel
روسوفیلیِ ترامپ و گذار جهانی!

در یک هفته اخیر تقریبا سیاست و راه حل دونالد ترامپ برای حل بحران اوکراین روشن شده است؛ سیاستی که واجد دلالت‌ها و پیامدهایی فراتر از این بحران است.
انتهای اين راه حل اين است كه اوكراين معادن نادرش را به آمریکا واگذار کند و کمک‌های دریافتی از این کشور در طول ۳ سال جنگ را بپردازد و در عین حال هم از اراضی اشغال شده خود به وسیله روسیه دست بکشد تا جنگ پایان یابد.

ترامپ به این منظور کارزار سیاسی سنگینی علیه اوکراین به راه انداخته؛ تا جایی که کی‌یف را به شروع جنگ و تداوم آن متهم کرده است و زلنسکی رئیس جمهور اوکراین را نیز مورد شدیدترین حملات خود قرار داده است. متعاقب آن دعوا میان ترامپ و زلنسکی تا سازمان ملل هم کشیده شده است.

ترامپ می‌خواهد سریع در عمل به وعده خود به جنگ اوکراین تحت هر شرایطی پایان دهد؛ اما رویکرد او برای تحقق این مهم تفاوت خاصی با سیاست روسیه ندارد و با آن هم‌پوشانی عجیبی پیدا کرده است. او هم روایت روسیه و پوتین را درباره آغاز جنگ پذیرفته است و هم موضع آن درباره پایان جنگ.
بله! جنگ اوکراین به جنگی فرسایشی و پرهزینه برای همه طرف‌ها تبدیل شده است؛ هم برای آمریکا، هم اروپا و هم روسیه؛ اما راه حلی که ترامپ برای پایان این وضعیت دارد، برقراری صلح از موضع قدرت است، آن هم نه علیه روسیه؛ بلکه علیه متحد آمریکا.

اینجا این پرسش مطرح می‌شود که علت و انگیزه ترامپ از این کار چیست؟ آیا صرفا به خاطر ارضای شخصیت خاص و خودشیفته خود به دنبال پایان سریع این جنگ و لو به هزینه پرستیژ و جایگاه بین‌المللی آمریکاست و چون می‌داند پوتین کوتاه نمی‌آید، پس راه چاره را برای تحقق هدف خود در فشار بر اوکراین دیده است؟
یا قسمی روسوفیلی هم در این موضع‌گیری او دخیل است؟ به ویژه که از ۲۰۱۶ هم همواره برخی تردیدها و تشکیک‌ها نسبت به ارتباط او با روسیه مطرح بوده است.

این شیوه تعامل ترامپ با اوکراین و اروپا به عنوان متحدان دیرینه آمریکا هیچ همخوانی با گذشته دور و نزدیک ندارد و در حالی که آمریکای قبلی تمام قد در کنار اروپا و اوکراین علیه روسیه ایستاد، اما آمریکای فعلی تمام قد در کنار روسیه علیه اروپا و اوکراین قرار گرفته است و ترامپ در قالب روسوفیلی ظاهر شده است که پوتین خواب آن را هم نمی‌دید.

معمولا راهبردهای سیاست خارجی آمریکا با آمدن و رفتن روسای جمهور این کشور دستخوش تغییر بنیادین نمی‌شد و تفاوت آن‌ها بیشتر در تاکتیک‌ها و رویکردها بود. اما این گزاره با آمدن ترامپ در حال رنگ باختن و از دست دادن اعتبار خود است. البته به استثنای مساله حمایت از اسرائیل به عنوان یک اصل پایدار در سیاست خارجی آمریکا که جنبه ایدئولوژیک هم پیدا کرده است و لاینحلی مساله جمهوری اسلامی و آمریکا هم به این عامل باز می‌گردد.

در واقع اگر ترامپ با همین دست فرمان پیش برود که موجب نگرانی عمیق متحدان آمریکا در اروپا و جنوب شرقی آسیا شده است، شیفتی پارادایمی را در ماهیت سیاست خارجی آمریکا و روابط آن رقم می‌زند و چنین شیفت احتمالی هم می‌تواند روابط، سیاست و اتحادهای بین‌المللی را در چهار سال آتی دگرگون ‌کند. مفروض این تحول هم نه صرفا تضعیف ناتو، متحدان آمریکا در اروپا و احتمالا در جنوب شرق آسیا بلکه جایگاه بین‌المللی خود آمریکا به عنوان یک ابرقدرت و کمک به برآمدن روسیه و چین است.

البته در مقابل هم اروپا که تاکنون به اتحاد با آمریکا در مواجهه با بحران‌ها تکیه کرده بود، به احتمال زیاد در دکترین امنیتی و نظامی خود بازنگری کند. می‌توان گفت که آینده اروپا به عنوان یک بازیگر متحد جهانی بسته به نوع مواجهه آن با سیاست ترامپ درباره جنگ اوکراین است؛ این که با ایستادن در مقابل آن و در کنار اوکراین مانع حل یکجانبه بحران به زیان این کشور و امنیت راهبردی اروپا شود یا تسلیم واقعیت کنونی شود و با ترامپ همراهی کند.

در کل می‌توان گفت که با مختل شدن نقطه ثقل سیاست و نظام بین‌الملل، جهان و خاورمیانه به دوره «ابهام راهبردی» پا گذاشته است که همین خود می‌تواند قسمی آنارشی را به همراه داشته باشد.
بنابراین چهار سال آینده را می‌توان حساس‌ترین دوره پس از جنگ جهانی دوم برشمرد که تحولات آن آینده نظم جهانی را ترسیم خواهد کرد. خاورمیانه نیز هر چند پس از توقف دو جنگ لبنان و غزه آرامشی شکننده را تجربه می‌کند، اما به احتمال زیاد در این چهار سال دستخوش تحولات سهمگینی شود که قسمی از این تحولات متاثر از متغیر جدید نزدیکی آمریکایِ ترامپ و روسیه خواهد بود.

صابر گل‌عنبری



#فرهیختگان راهی به رهایی
👍131👎1



group-telegram.com/IRANINtellectuals/56192
Create:
Last Update:

روسوفیلیِ ترامپ و گذار جهانی!

در یک هفته اخیر تقریبا سیاست و راه حل دونالد ترامپ برای حل بحران اوکراین روشن شده است؛ سیاستی که واجد دلالت‌ها و پیامدهایی فراتر از این بحران است.
انتهای اين راه حل اين است كه اوكراين معادن نادرش را به آمریکا واگذار کند و کمک‌های دریافتی از این کشور در طول ۳ سال جنگ را بپردازد و در عین حال هم از اراضی اشغال شده خود به وسیله روسیه دست بکشد تا جنگ پایان یابد.

ترامپ به این منظور کارزار سیاسی سنگینی علیه اوکراین به راه انداخته؛ تا جایی که کی‌یف را به شروع جنگ و تداوم آن متهم کرده است و زلنسکی رئیس جمهور اوکراین را نیز مورد شدیدترین حملات خود قرار داده است. متعاقب آن دعوا میان ترامپ و زلنسکی تا سازمان ملل هم کشیده شده است.

ترامپ می‌خواهد سریع در عمل به وعده خود به جنگ اوکراین تحت هر شرایطی پایان دهد؛ اما رویکرد او برای تحقق این مهم تفاوت خاصی با سیاست روسیه ندارد و با آن هم‌پوشانی عجیبی پیدا کرده است. او هم روایت روسیه و پوتین را درباره آغاز جنگ پذیرفته است و هم موضع آن درباره پایان جنگ.
بله! جنگ اوکراین به جنگی فرسایشی و پرهزینه برای همه طرف‌ها تبدیل شده است؛ هم برای آمریکا، هم اروپا و هم روسیه؛ اما راه حلی که ترامپ برای پایان این وضعیت دارد، برقراری صلح از موضع قدرت است، آن هم نه علیه روسیه؛ بلکه علیه متحد آمریکا.

اینجا این پرسش مطرح می‌شود که علت و انگیزه ترامپ از این کار چیست؟ آیا صرفا به خاطر ارضای شخصیت خاص و خودشیفته خود به دنبال پایان سریع این جنگ و لو به هزینه پرستیژ و جایگاه بین‌المللی آمریکاست و چون می‌داند پوتین کوتاه نمی‌آید، پس راه چاره را برای تحقق هدف خود در فشار بر اوکراین دیده است؟
یا قسمی روسوفیلی هم در این موضع‌گیری او دخیل است؟ به ویژه که از ۲۰۱۶ هم همواره برخی تردیدها و تشکیک‌ها نسبت به ارتباط او با روسیه مطرح بوده است.

این شیوه تعامل ترامپ با اوکراین و اروپا به عنوان متحدان دیرینه آمریکا هیچ همخوانی با گذشته دور و نزدیک ندارد و در حالی که آمریکای قبلی تمام قد در کنار اروپا و اوکراین علیه روسیه ایستاد، اما آمریکای فعلی تمام قد در کنار روسیه علیه اروپا و اوکراین قرار گرفته است و ترامپ در قالب روسوفیلی ظاهر شده است که پوتین خواب آن را هم نمی‌دید.

معمولا راهبردهای سیاست خارجی آمریکا با آمدن و رفتن روسای جمهور این کشور دستخوش تغییر بنیادین نمی‌شد و تفاوت آن‌ها بیشتر در تاکتیک‌ها و رویکردها بود. اما این گزاره با آمدن ترامپ در حال رنگ باختن و از دست دادن اعتبار خود است. البته به استثنای مساله حمایت از اسرائیل به عنوان یک اصل پایدار در سیاست خارجی آمریکا که جنبه ایدئولوژیک هم پیدا کرده است و لاینحلی مساله جمهوری اسلامی و آمریکا هم به این عامل باز می‌گردد.

در واقع اگر ترامپ با همین دست فرمان پیش برود که موجب نگرانی عمیق متحدان آمریکا در اروپا و جنوب شرقی آسیا شده است، شیفتی پارادایمی را در ماهیت سیاست خارجی آمریکا و روابط آن رقم می‌زند و چنین شیفت احتمالی هم می‌تواند روابط، سیاست و اتحادهای بین‌المللی را در چهار سال آتی دگرگون ‌کند. مفروض این تحول هم نه صرفا تضعیف ناتو، متحدان آمریکا در اروپا و احتمالا در جنوب شرق آسیا بلکه جایگاه بین‌المللی خود آمریکا به عنوان یک ابرقدرت و کمک به برآمدن روسیه و چین است.

البته در مقابل هم اروپا که تاکنون به اتحاد با آمریکا در مواجهه با بحران‌ها تکیه کرده بود، به احتمال زیاد در دکترین امنیتی و نظامی خود بازنگری کند. می‌توان گفت که آینده اروپا به عنوان یک بازیگر متحد جهانی بسته به نوع مواجهه آن با سیاست ترامپ درباره جنگ اوکراین است؛ این که با ایستادن در مقابل آن و در کنار اوکراین مانع حل یکجانبه بحران به زیان این کشور و امنیت راهبردی اروپا شود یا تسلیم واقعیت کنونی شود و با ترامپ همراهی کند.

در کل می‌توان گفت که با مختل شدن نقطه ثقل سیاست و نظام بین‌الملل، جهان و خاورمیانه به دوره «ابهام راهبردی» پا گذاشته است که همین خود می‌تواند قسمی آنارشی را به همراه داشته باشد.
بنابراین چهار سال آینده را می‌توان حساس‌ترین دوره پس از جنگ جهانی دوم برشمرد که تحولات آن آینده نظم جهانی را ترسیم خواهد کرد. خاورمیانه نیز هر چند پس از توقف دو جنگ لبنان و غزه آرامشی شکننده را تجربه می‌کند، اما به احتمال زیاد در این چهار سال دستخوش تحولات سهمگینی شود که قسمی از این تحولات متاثر از متغیر جدید نزدیکی آمریکایِ ترامپ و روسیه خواهد بود.

صابر گل‌عنبری



#فرهیختگان راهی به رهایی

BY فرهیختگان


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/IRANINtellectuals/56192

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

As a result, the pandemic saw many newcomers to Telegram, including prominent anti-vaccine activists who used the app's hands-off approach to share false information on shots, a study from the Institute for Strategic Dialogue shows. "We as Ukrainians believe that the truth is on our side, whether it's truth that you're proclaiming about the war and everything else, why would you want to hide it?," he said. "Like the bombing of the maternity ward in Mariupol," he said, "Even before it hits the news, you see the videos on the Telegram channels." However, the perpetrators of such frauds are now adopting new methods and technologies to defraud the investors. At the start of 2018, the company attempted to launch an Initial Coin Offering (ICO) which would enable it to enable payments (and earn the cash that comes from doing so). The initial signals were promising, especially given Telegram’s user base is already fairly crypto-savvy. It raised an initial tranche of cash – worth more than a billion dollars – to help develop the coin before opening sales to the public. Unfortunately, third-party sales of coins bought in those initial fundraising rounds raised the ire of the SEC, which brought the hammer down on the whole operation. In 2020, officials ordered Telegram to pay a fine of $18.5 million and hand back much of the cash that it had raised.
from ua


Telegram فرهیختگان
FROM American