group-telegram.com/Rfekri/181
Last Update:
«چرا نویسندگان/روشنفکران ما تجددستیز شدند؟»
#مهدی_تدینی
... به گمان من «چپگرایی» عنوان خوب و جامعی برای توصیف نویسندگان دهههای چهل و پنجاه نیست! یکی مانند #جلال_آل_احمد گاه در منتهیالیه راست بود و گاه در منتهیالیه چپ! یکی مانند شریعتی گاه ضدمارکسیستی مینوشت و گاه مارکسیست اسلامی میشد.
در واقع «چپ مارکسیست اصیل» بین آنها کمشمار بود ــ شاید جَزَنی و گلسرخی را بتوان چپهای اصیلتری دانست. اما همۀ اینها یک ویژگی مشترک داشتند:
«لیبرالیسمستیزی»
هرچند شاید هیچگاه هم خود را دقیقاً ضدلیبرال نمینامیدند. اما آن غرب منفور، آن فرهنگ مصرفگرا و لااُبالی غربی و آن آمریکای ملعون در واقع همان «لیبرالیسم» بود. لیبرالیسمستیزیِ این نویسندگان یک دلیل «ایجابی» داشت و یک دلیل «سلبی» ــ و به گمان من هر دو نیز توأمان هم خودآگاه و هم ناخودآگاه بود.
دلیل ایجابی :
عصر ظهور این نویسندگان همراه است با شیوع سکولاریسم و دینگریزی. سکولاریسم دقیقاً یعنی «پس زدن مراجع دینی به عنوان تصمیمگیرندگان دربارۀ حیات و ممات آدمی». جامعۀ ایرانی مدرن میشد، علوم جدید جا میافتاد، دانشگاه به یک مرجع مهم و معتبر تبدیل میشد و تخصصگرایی و علمباوری شیوع مییافت. در این عصر، پزشکی مدرن به مرجع جدید و رقیبی برای «نذر و شفا» تبدیل شده بود. مهندسی، پزشکی و فناوریهای مدرن مدعیان جدید و گردنکلفتی برای بازسازماندهی جامعه بودند. نتیجۀ پیشرویِ این ماشین علمیــغیرمعنوی نیرومند که جامعه را سنگر به سنگر فتح میکرد این بود که بسیاری از اقشار جوان تحصیلکرده سکولار میشدند. دیگر آدمهای دینداری نبودند، اما بدون اینکه خود بدانند باورهای دینی فراوانی را همچنان با خود حمل میکردند. انگارههای نیرومندی چون عدالت اجتماعی، ظلمستیزی، جامعۀ پاک و مؤمنان بیباک، وحدت انسانها و یکتاپرستی... در واقع، اینها محتواهایی دینی بود که از دوران دینداری در وجود اینان به ارث مانده بود، اما فُرم دینی آن پاک شده بود.
بگذارید یک مثال طنز بزنم... میگویند مسلمانی مسیحی شده بود. یک بار که در کلیسا بود برقها رفت و وقتی برق آمد، او صلوات فرستاد. یک نکتۀ عمیق در این لطیفه نهفته است: محتواهای دینی بسیار ریشهدارتر از آن چیزیاند که به نظر میرسد. بنابراین، فردِ تازهسکولار محتواهای معنوی گرانباری در دل دارد و به احتمال فراوان به زودی دلباختۀ اندیشه و مرامی میشود که با این محتواها همخوانی و همسویی داشته باشد. برای یک تازهسکولار که فُرم دین را باخته، اما محتواهایش را در دل دارد، سوسیالیسم و چپگرایی چونان پناهگاهی جذاب و آیندهدار است. در برابر دنیای غریب و به نظر بیروح کاپیتالیستی که استخوانبندی آن را لیبرالیسم ساخته بود، سوسیالیسم گُرز و زره استواری بود. میشد در پناه سوسیالیسم در برابر جهان لیبرال سنگر گرفت...
به این ترتیب، برای آن نسل جوانی که با تربیت دینی بزرگ شده بود، از خانوادههای سنتی و دینی برآمده بود، اما در برابر مدرنیتۀ نیرومند روزگار سکولار شده بود، سوسیالیسم مانند جزیرهای امن بود؛ قلعهای استوار و امیدبخش. سوسیالیسم هم سکولار بود و هم ایدههایی داشت که میتوانست به خوبی جایگزین آن ایدههای دینی شود که در وجود این قشر همچنان شعلهور بود. حالا هم میشد با دنیای جدید کنار آمد و هم میشد از این قلعه به بخشِ کاپیتالیستیــلیبرالیستی آن تاخت. در واقع، میشد با بخشی از دنیای مدرن علیه بخش دیگری از دنیای مدرن متحد شد. و البته بیتردید سوسیالیسم در نظر یک شیعۀ سکولار بسیار جذابتر مینمود تا در نظر یک مسلمان سنی سکولارشده. اصلاً تصادفی نیست که گلسرخی در اوج دفاعیات خود در دادگاه «مولا علی را اولین سوسیالیست عالم» مینامد. و اصلاً عجیب نیست که شریعتی آنهمه به وجه ظلمستیزی تشیع تأکید میکرد (و واقعاً امثال مطهری حق داشتند از این بازتفسیرهای سکولار برآشفته باشند! حق با مطهری بود، زیرا میفهمید نگاه شریعتی سکولاریستی است و برای بازتفسیر اسلام عناصری غیردینی را وام گرفته است).
( دلیل ایجابی
... پهلوی متحد غرب بود و نفرت از استبداد پهلوی ، مردم را به سمت نفرت از لیبرالیسم کشاند. )
با تلخیص و تغییر نام مقاله
متن کامل در کانال مهدی تدینی
#مکانیسم_دفاعی
#روانشناسی
@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@mghlte | عصر روشنگری
▪️علل اقبال از طب های خرافی
BY نخبگان معاصر ایران
Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260
Share with your friend now:
group-telegram.com/Rfekri/181
