group-telegram.com/Taamoq/1372
Last Update:
کانت علیه هابز
استدلال و ریتوریکا
با توجه به نقل و قولهایی از قبیل نقل قولهای فوق، دیدگاه حداکثری مدعی است که حداقل در De Cive، قانون مدنی حکم میکند که چه چیز عدالت و چه چیزی غیر عدالت باشد. در لویاتان این موقعیت صراحت کمتری دارد تا جاییکه پس از ایجاد دولت سیاسی ارجاعات بیشتری به قانون طبیعی به چشم میخورد. به هر حال، در این خصوص دیدگاه حداکثری این است که لویاتان در انگلستان و با هدفی ریطوریقایی نوشته شده است، و ارجاعاتی که هابز به قانون طبیعی انجام داده دیدگاهش را برای مخاطبان گستردهتری دلپذیر ساخته است. اما مجادلات دربارهی لویاتان شکل جنینی و ثانوی دارند-کانت در هنگام نوشتن «علیه هابز» صراحتاً De Cive را مورد مداقه قرار داد.
اکنون میتوانیم به پرسشی که پیشتر دربارهی صحت تفسیر کانت مطرح شده بود پاسخ دهیم. این گفته که به نظر هابز رئیس دولت هرگز نمیتواند علیه شهروندانش رفتار غیر عادلانه انجام دهد زیرا خود وی منشاء عدالت است، کانت بر این استاندارد خاک گرفته از قرائت هابز صحه میگذارد. تفسیر کانت بویژه مبتنی بر شواهد متنی است زیرا وی به De Cive(جاییکه مطلب روشنتر از لویاتان است) ارجاع میدهد. در واقع، حامیان دیدگاه حداکثری با خوشامدگویی به کانت در بین خود باید احساس قدرت کنند.
در ادامه نیازمند آنیم تا ربط موضع هابز دربارهی عدالت را با نظریهی سیاسیش مشخص کنیم. به نظر من، هابز در «مقدمه برای خوانندگان» در کتاب De Cive به شکل پسندیدهای به این پرسش پاسخ داده است:
این آموزه که افراد عادی مشخص میکنند که آیا فرامین پادشاهان عادلانه است یا غیر عادلانه موجب شورش شده است، و فرامینش را بدرستی پیش از آنکه آنها را انجام دهند مورد بحث قرار دادهاند و در واقع بایستی مورد بحث قرار بگیرند؟
جنگ داخلی انگلیسی و عواقب بعدی آن برای هابز الهام بخش بود تا مجذوب فلسفهی سیاسی شود. بین خوانندگان هابز این اجماع وجود دارد که از عناصر قانون و De Cive تا Behemoth ایدهی راهنمای آثار سیاسی هابز این است: جنگهای داخلی نتیجهی مستقیم این باور غلط است که شهروندان قادر به تردید در قوانین مدنی هستند و در موافقت کردن یا نکردن با تعریف پادشاه از عدالت یا بی عدالتی آزادند. در واقع این باور که عقاید فتنه جویانه علت اصلی شورش و بینظمیهاست، یک رکن طرح هابز دربارهی قدرت مطلقهی دولت است. به عقیدهی من، یک استدلال متقاعد کننده میتوانست طرح ریزی شود برای تفسیر کل ابتکار هابز به مثابه نظریهی عدالت. در نهایت، این ایده که قدرت فرمانروا منشاء غایی عدالت است، برای نظریهی دولت هابز تعیین کننده است. حمله به آن به معنی حمله به همان هستهی نظریهی سیاسی هابز است.
ادامه دارد
#فلسفه، #کانت، #هابز
Taamoq | تَعَمُّق