به زودی و با همکاری نشر دنا
زمین زنده
«زندگی من در زیستبومی از جنبشهای زیستمحیطی»
خودزندگینامه
واندانا شیوا
مترجم: بهرنگ تاجدین
این فعال محیط زیست و حقوق زنانِ اهلِ هند در این کتاب علاوه بر سرگذشت خودش، داستان دههها فعالیتش را در سطح محلی، ملی و بینالمللی برای محافظت از طبیعت و مردمی که برای زندگی به آن وابستهاند، روایت میکند.
واندانا شیوا یک اکوفمینیست بنام و جزو شناختهشدهترین چهرهها در بین فعالان محیط زیست در سراسر جهان است و برنده بیش از ۲۰ جایزه از جمله مدال ریاستجمهوری ایتالیا شده است. او دکترای فیزیک کوانتوم دارد و همین طور که در «زمین زنده: زندگی من در زیستبومی از جنبشهای زیستمحیطی» تعریف میکند، میتوانست استاد دانشگاه شود و عمرش را صرف پژوهش روی تاروپود هستی کند. ولی به جای آن، بیش از ۴۰ سال از عمرش را وقف زمین و مردمانش به ویژه زنان روستایی کرده است.
این کتاب با حمایت اتحادیه بینالمللی ناشران مستقل و با همکاری نشر دنا (هلند) به فارسی ترجمه و منتشر میشود.
اطلاعات بیشتر:
https://nogaam.com/book/2462/
@nogaambooks
زمین زنده
«زندگی من در زیستبومی از جنبشهای زیستمحیطی»
خودزندگینامه
واندانا شیوا
مترجم: بهرنگ تاجدین
این فعال محیط زیست و حقوق زنانِ اهلِ هند در این کتاب علاوه بر سرگذشت خودش، داستان دههها فعالیتش را در سطح محلی، ملی و بینالمللی برای محافظت از طبیعت و مردمی که برای زندگی به آن وابستهاند، روایت میکند.
واندانا شیوا یک اکوفمینیست بنام و جزو شناختهشدهترین چهرهها در بین فعالان محیط زیست در سراسر جهان است و برنده بیش از ۲۰ جایزه از جمله مدال ریاستجمهوری ایتالیا شده است. او دکترای فیزیک کوانتوم دارد و همین طور که در «زمین زنده: زندگی من در زیستبومی از جنبشهای زیستمحیطی» تعریف میکند، میتوانست استاد دانشگاه شود و عمرش را صرف پژوهش روی تاروپود هستی کند. ولی به جای آن، بیش از ۴۰ سال از عمرش را وقف زمین و مردمانش به ویژه زنان روستایی کرده است.
این کتاب با حمایت اتحادیه بینالمللی ناشران مستقل و با همکاری نشر دنا (هلند) به فارسی ترجمه و منتشر میشود.
اطلاعات بیشتر:
https://nogaam.com/book/2462/
@nogaambooks
❤4👎1
Forwarded from باشگاه ادبیات
نخستین شمارۀ دورۀ سوم «نامۀ کانون نویسندگان ایران» منتشر شد.
نامۀ کانون نشریهای با محوریت ادبیات و فرهنگ است. انتشار دورۀ اول آن در سال ۱۳۵۸ آغاز و در سال ۱۳۶۰ با شدت یافتن سرکوبها متوقف شد. در سالهای ۱۳۸۰ و ۱۳۸۱ نیز تنها دو شماره از آن منتشر شد و شمارۀ سوم هرگز مجوز انتشار نیافت. اکنون پس از وقفهای طولانی انتشار نامۀ کانون نویسندگان ایران از سر گرفته شده است.
نامۀ کانون نشریهای با محوریت ادبیات و فرهنگ است. انتشار دورۀ اول آن در سال ۱۳۵۸ آغاز و در سال ۱۳۶۰ با شدت یافتن سرکوبها متوقف شد. در سالهای ۱۳۸۰ و ۱۳۸۱ نیز تنها دو شماره از آن منتشر شد و شمارۀ سوم هرگز مجوز انتشار نیافت. اکنون پس از وقفهای طولانی انتشار نامۀ کانون نویسندگان ایران از سر گرفته شده است.
❤3
Forwarded from کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران (Ras)
🔺محبوبیت چشمگیر امانت الکترونیکی
کتابخانهها دیجیتالیتر از همیشه
گزارش OverDrive که یکی از بزرگترین ارائهدهندگان خدمات امانت دیجیتال است، نشان میدهد استقبال مردم در سال ۲۰۲۴ رکوردها را شکسته است:
📚 امانت انواع منابع دیجیتال: ۷۳۹.۵ میلیون (۱۷٪ افزایش سالانه)
📖 امانت کتابهای الکترونیکی: ۳۶۶.۲ میلیون (۷٪ افزایش سالانه)
🎧 امانت کتابهای صوتی: ۲۷۸.۳ میلیون (۱۹٪ افزایش سالانه)
📰 امانت مجلات دیجیتال: ۹۵.۱ میلیون (۷۰٪ افزایش سالانه)
📚 امانت کتابهای کمیک الکترونیکی: ۴۴.۸ میلیون (۲۰٪ افزایش سالانه)
👶 امانت کتابهای الکترونیکی کودک و نوجوان: ۱۵۷.۸ میلیون (۱۴٪ افزایش سالانه)
🏛 امانت دیجیتال از کتابخانههای عمومی: ۷۰۶.۳ میلیون (۱۷٪ افزایش سالانه)
🏫 امانت دیجیتال از مدارس: ۵۶.۲ میلیون (۱۵٪ افزایش سالانه)
📱 نصب اپلیکیشن Libby برای امانت کتاب الکترونیکی: ۹.۲ میلیون (۱٪ افزایش سالانه)
👥 عضویت در کتابخانههای دیجیتال: ۱۱۸.۹ میلیون (۱۶٪ افزایش سالانه)
🎬 استفاده از پلتفرم Kanopy برای تماشای ویدئوهای آموزشی و مستند: ۲۷.۸ میلیون (۱۸٪ افزایش سالانه)
منبع: OverDrive
https://www.group-telegram.com/kaghazakplus
کتابخانهها دیجیتالیتر از همیشه
گزارش OverDrive که یکی از بزرگترین ارائهدهندگان خدمات امانت دیجیتال است، نشان میدهد استقبال مردم در سال ۲۰۲۴ رکوردها را شکسته است:
📚 امانت انواع منابع دیجیتال: ۷۳۹.۵ میلیون (۱۷٪ افزایش سالانه)
📖 امانت کتابهای الکترونیکی: ۳۶۶.۲ میلیون (۷٪ افزایش سالانه)
🎧 امانت کتابهای صوتی: ۲۷۸.۳ میلیون (۱۹٪ افزایش سالانه)
📰 امانت مجلات دیجیتال: ۹۵.۱ میلیون (۷۰٪ افزایش سالانه)
📚 امانت کتابهای کمیک الکترونیکی: ۴۴.۸ میلیون (۲۰٪ افزایش سالانه)
👶 امانت کتابهای الکترونیکی کودک و نوجوان: ۱۵۷.۸ میلیون (۱۴٪ افزایش سالانه)
🏛 امانت دیجیتال از کتابخانههای عمومی: ۷۰۶.۳ میلیون (۱۷٪ افزایش سالانه)
🏫 امانت دیجیتال از مدارس: ۵۶.۲ میلیون (۱۵٪ افزایش سالانه)
📱 نصب اپلیکیشن Libby برای امانت کتاب الکترونیکی: ۹.۲ میلیون (۱٪ افزایش سالانه)
👥 عضویت در کتابخانههای دیجیتال: ۱۱۸.۹ میلیون (۱۶٪ افزایش سالانه)
🎬 استفاده از پلتفرم Kanopy برای تماشای ویدئوهای آموزشی و مستند: ۲۷.۸ میلیون (۱۸٪ افزایش سالانه)
منبع: OverDrive
https://www.group-telegram.com/kaghazakplus
👍2
Forwarded from اکرم پدرامنیا (V Y)
لینک زیر گفتوگویی است دربارهی جویس، زندگیاش از کودکی تا بزرگسالی، نقش آن در آثارش و نیز «یولسیز و مدرنیسم» که در گروه ادبی انجمن ایرانیان فرانکفورت برگزار شد.
https://m.youtube.com/watch?v=c0uY6yh7Np8&t=2596s&pp=2AGkFJACAQ%3D%3D
https://m.youtube.com/watch?v=c0uY6yh7Np8&t=2596s&pp=2AGkFJACAQ%3D%3D
YouTube
Ulysses & Modernism — یولسیز و مدرنیسم
A talk between host Reza Najafi and translator Akram Pedramnia on modernism in James Joyce's Ulysses. Orignally recorded on January 24 2025.
❤4
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📣 منتشر شد!
برلین میدان آزادی ندارد
رزیتا رجایی
رمان
#نشرنوگام
روایت اصلی رمان «برلین میدان آزادی ندارد» در فضای آشفتهی اجتماعی-سیاسی دههی نود ایران رخ میدهد. این رمان روایت موازی دو خواهر به نامهای نازلی و لیلاست که خانوادهای با سابقهی سیاسی دارند. هر دو از عشق خود دور افتادهاند. یکی در انتظار و یکی در جستوجو، روز و شب میگذرانند. نازلی که در کافهای در رشت کار میکند، درسش را در رشتهی روانشناسی دانشگاه رها کرده است. لیلا که عکاس است از وطن گریخته. رمان با اتفاق عجیبی که برای نازلی رخ میدهد شروع میشود. او گمکردهای دارد.
این کتاب مانند باقی کتابهای نوگام برای خوانندگان داخل ایران ایبوک رایگان دارد.
دوستان خارج از کشور لطفا با خرید کتاب از نویسنده و ناشر ضدسانسور حمایت کنند:
https://nogaam.com/book/2463/
@nogaambooks
برلین میدان آزادی ندارد
رزیتا رجایی
رمان
#نشرنوگام
روایت اصلی رمان «برلین میدان آزادی ندارد» در فضای آشفتهی اجتماعی-سیاسی دههی نود ایران رخ میدهد. این رمان روایت موازی دو خواهر به نامهای نازلی و لیلاست که خانوادهای با سابقهی سیاسی دارند. هر دو از عشق خود دور افتادهاند. یکی در انتظار و یکی در جستوجو، روز و شب میگذرانند. نازلی که در کافهای در رشت کار میکند، درسش را در رشتهی روانشناسی دانشگاه رها کرده است. لیلا که عکاس است از وطن گریخته. رمان با اتفاق عجیبی که برای نازلی رخ میدهد شروع میشود. او گمکردهای دارد.
این کتاب مانند باقی کتابهای نوگام برای خوانندگان داخل ایران ایبوک رایگان دارد.
دوستان خارج از کشور لطفا با خرید کتاب از نویسنده و ناشر ضدسانسور حمایت کنند:
https://nogaam.com/book/2463/
@nogaambooks
👍4
Forwarded from Khabgard | خوابگرد
بهیاد علیاکبر دهخدا که ۶۹ سال پیش در چنین روزی درگذشت
.
📌 دهخدا سال ۱۲۸۷ خورشیدی (۱۹۰۸ میلادی) ۳۰ساله بود که محمدعلیشاه قاجار با کمک نیروهای کلنل لیاخوف روسی مجلس را به توپ بست. او را هم به اروپا تبعید کردند و حدود دو سال در پاریس سرگردان بود. از پاریس به ابوالحسن پیرنیا در لندن، با لحنی نومیدانه که بوی خودکشی و مرگ میداد، چنین نوشت:
«برای من پاریس حکم طهران و تبعید حکم تکفیر و گرسنگی در غربت حکم بدبختی در وطن بود اگر در میان همۀ این مصائب باز یک وقت در حین استغراق در منجلاب بدبختی از گوشه خیال تصویر یک نفر دوست صادق سر میزد و با اشارات روحانی بستگی مرا به خود و رابطۀ خودش را با من ظاهر مینمود. اما افسوس که الان تمام دوستان پیش خودم را همیشه جز با یک صورت مهیب و باطن بیحقیقت نمیتوانم تصور بکنم. و از این رو تقریباً از زندگی و آنچه که در آن هست بغایت زده و متنفرم و گمان میکنم که راحت در عزلت کلی یعنی مرگ است.
اما این شهد مصفا خودش مذاق مرا شیرین خواهد کرد یا باید دنبالش رفت و تحصیل کرد؟ اینجا همان نقطه ترديد و موقع امتداد بليات من شده است و امیدوارم عنقریب یک عزم مردانه رشته این تردید را قطع کرده و مرا از این مصائب و جنابعالی را از تذکار آن برهاند.»
دهخدا ۴۷ سالِ پس از آن را هم کار «طاقتسوز» کرد تا خودِ ۷۷سالگی که درگذشت. به یاران سابقش که از نشستن او پای لغتنامه حیران بودند، گفت «در این زمانه بسیارند کسانی که حاضرند وقت و نیروی خود را صرف شعر گفتن و مقاله نوشتن و طبع و نشر آنها در روزنامهها و مجلات کنند، ولی شاید کمتر کسی باشد که بخواهد و بتواند با تألیف آثاری مانند امثال و حکم و لغتنامه وظیفهای دشوار و خستهکننده و طاقتسوز ولی واجب را تحمل نماید».
📌 اگر باکسانی مواجه شدید که در مقابل استفادهی آگاهانه و خلاقانهی شما از لغات عامیانه در نوشتار چوب لغتنامهی دهخدا دستشان بود، این دو بند از مقدمهی خود او بر لغتنامهاش را بگیرید جلوی چشمشان.
«عامه همیشه واضعین لغتاند، مفاهیمی را درک میکنند و الفاظی در ازای آن مفاهیم ادا میکنند، هر یک که با ذوق صاحبان آن راست آید بر جای میماند. اینک بیش از هزار سال است که این الفاظ متراکم شده و ارباب قلم از استعمال آن پرهیز میکنند، لکن بیشک آن الفاظ باید در تداول خواص درآید و در لغتنامهها درج گردد.
کلمات بسیاری در تداول عوام است که گاهی مرادفی در زبان ادبی دارد و گاه ندارد، و برای توانگر شدن زبان استعمال هر دو نوع آن کلمات بهگمان من لازم است، از این رو از آنها آنچه را که به خاطر آمده در این کتاب گرد کردهام مانند «تیله» که به معنی قطعات شکستهی سفال است و مرادفی برای آن نیافتهام، یا «جخد» که به معنی بهزور، مگر و منتهی است.»
📌 اگر به زندگی و فعالیت سیاسی و ادبی دهخدا علاقهمندید و پی کتابی نسبتاً متفاوت میگردید برای مطالعه، کتاب پژوهشیِ «همنوا با مرغ سحر» بلقیس سلیمانی را پیشنهاد میکنم.
خانم سلیمانی، در این کتاب، ابتدا با بررسی رویدادهای زندگی دهخدا چهرهی سیاسی او را ترسیم میکند و سپس به افکار و اشعار و آثار او میپردازد. اگر هم با اشعار و آثار دهخدا کاری ندارید، بهجد توصیه میکنم بخش نخست این کتاب را مطالعه کنید. نثری شیرین دارد و چیزهایی را در آن خواهید خواند که احتمالاً برایتان خیلی جالب خواهد بود.
این کتاب اولبار سال ۱۳۷۹ منتشر شد و امروز دیدم چاپ چهارم آن در وبسایت نشر ثالث موجود است.
📌 دهخدا را خیلیها با چکامهی مشهورش در سوگ صور اسرافیل میشناسند یا همان شعر «یاد آر ز شمع مرده! یاد آر!». اجرای زندهیاد ایرج گرگین از این چکامه، اگر بینظیر نباشد، کمنظیر است و من یکی از شنیدنش سیر نمیشوم، با تار محمدرضا لطفی در زمینهاش. بشنوید.
@KhabGard
📌و آخری هم یک دقیقه از صدای خود دهخدا در سالهای پایانی عمر که در آن از سه دستیار برجستهاش در لغتنامه میگوید و اینکه «امیدوارم نتایج خوبی برای مملکت داشته باشد».👇
.
📌 دهخدا سال ۱۲۸۷ خورشیدی (۱۹۰۸ میلادی) ۳۰ساله بود که محمدعلیشاه قاجار با کمک نیروهای کلنل لیاخوف روسی مجلس را به توپ بست. او را هم به اروپا تبعید کردند و حدود دو سال در پاریس سرگردان بود. از پاریس به ابوالحسن پیرنیا در لندن، با لحنی نومیدانه که بوی خودکشی و مرگ میداد، چنین نوشت:
«برای من پاریس حکم طهران و تبعید حکم تکفیر و گرسنگی در غربت حکم بدبختی در وطن بود اگر در میان همۀ این مصائب باز یک وقت در حین استغراق در منجلاب بدبختی از گوشه خیال تصویر یک نفر دوست صادق سر میزد و با اشارات روحانی بستگی مرا به خود و رابطۀ خودش را با من ظاهر مینمود. اما افسوس که الان تمام دوستان پیش خودم را همیشه جز با یک صورت مهیب و باطن بیحقیقت نمیتوانم تصور بکنم. و از این رو تقریباً از زندگی و آنچه که در آن هست بغایت زده و متنفرم و گمان میکنم که راحت در عزلت کلی یعنی مرگ است.
اما این شهد مصفا خودش مذاق مرا شیرین خواهد کرد یا باید دنبالش رفت و تحصیل کرد؟ اینجا همان نقطه ترديد و موقع امتداد بليات من شده است و امیدوارم عنقریب یک عزم مردانه رشته این تردید را قطع کرده و مرا از این مصائب و جنابعالی را از تذکار آن برهاند.»
دهخدا ۴۷ سالِ پس از آن را هم کار «طاقتسوز» کرد تا خودِ ۷۷سالگی که درگذشت. به یاران سابقش که از نشستن او پای لغتنامه حیران بودند، گفت «در این زمانه بسیارند کسانی که حاضرند وقت و نیروی خود را صرف شعر گفتن و مقاله نوشتن و طبع و نشر آنها در روزنامهها و مجلات کنند، ولی شاید کمتر کسی باشد که بخواهد و بتواند با تألیف آثاری مانند امثال و حکم و لغتنامه وظیفهای دشوار و خستهکننده و طاقتسوز ولی واجب را تحمل نماید».
📌 اگر باکسانی مواجه شدید که در مقابل استفادهی آگاهانه و خلاقانهی شما از لغات عامیانه در نوشتار چوب لغتنامهی دهخدا دستشان بود، این دو بند از مقدمهی خود او بر لغتنامهاش را بگیرید جلوی چشمشان.
«عامه همیشه واضعین لغتاند، مفاهیمی را درک میکنند و الفاظی در ازای آن مفاهیم ادا میکنند، هر یک که با ذوق صاحبان آن راست آید بر جای میماند. اینک بیش از هزار سال است که این الفاظ متراکم شده و ارباب قلم از استعمال آن پرهیز میکنند، لکن بیشک آن الفاظ باید در تداول خواص درآید و در لغتنامهها درج گردد.
کلمات بسیاری در تداول عوام است که گاهی مرادفی در زبان ادبی دارد و گاه ندارد، و برای توانگر شدن زبان استعمال هر دو نوع آن کلمات بهگمان من لازم است، از این رو از آنها آنچه را که به خاطر آمده در این کتاب گرد کردهام مانند «تیله» که به معنی قطعات شکستهی سفال است و مرادفی برای آن نیافتهام، یا «جخد» که به معنی بهزور، مگر و منتهی است.»
📌 اگر به زندگی و فعالیت سیاسی و ادبی دهخدا علاقهمندید و پی کتابی نسبتاً متفاوت میگردید برای مطالعه، کتاب پژوهشیِ «همنوا با مرغ سحر» بلقیس سلیمانی را پیشنهاد میکنم.
خانم سلیمانی، در این کتاب، ابتدا با بررسی رویدادهای زندگی دهخدا چهرهی سیاسی او را ترسیم میکند و سپس به افکار و اشعار و آثار او میپردازد. اگر هم با اشعار و آثار دهخدا کاری ندارید، بهجد توصیه میکنم بخش نخست این کتاب را مطالعه کنید. نثری شیرین دارد و چیزهایی را در آن خواهید خواند که احتمالاً برایتان خیلی جالب خواهد بود.
این کتاب اولبار سال ۱۳۷۹ منتشر شد و امروز دیدم چاپ چهارم آن در وبسایت نشر ثالث موجود است.
📌 دهخدا را خیلیها با چکامهی مشهورش در سوگ صور اسرافیل میشناسند یا همان شعر «یاد آر ز شمع مرده! یاد آر!». اجرای زندهیاد ایرج گرگین از این چکامه، اگر بینظیر نباشد، کمنظیر است و من یکی از شنیدنش سیر نمیشوم، با تار محمدرضا لطفی در زمینهاش. بشنوید.
@KhabGard
📌و آخری هم یک دقیقه از صدای خود دهخدا در سالهای پایانی عمر که در آن از سه دستیار برجستهاش در لغتنامه میگوید و اینکه «امیدوارم نتایج خوبی برای مملکت داشته باشد».👇
Telegram
Files
👍4❤3
رزیتا رجایی: زندگی در ایران آدم را ناخواسته وارد میدان دغدغههای اجتماعی میکند. برای من، این دغدغهها همیشه از جنس انسان و جامعه بوده است. از نوشتن در نشریات و صفحات زنان گرفته تا گردآوری خاطرات شفاهی اسیران جنگ ایران و عراق، سعی کردم روایتگر باشم، روایتگر دردها، امیدها و آن چیزی که در سکوت فراموش میشود.
سال ۱۳۸۸، کارگاههای داستاننویسی رشت دریچهای تازه به رویم باز کرد. روند نوشتنم منسجم شد، انگار قصهها حالا دیگر فقط روایت نبودند، بلکه بخشی از خودِ من بودند. اولین مجموعه داستانم، با تمام عشقی که به آن داشتم، مجوز نگرفت. اما این شکست به من یاد داد که نوشتن فراتر از چاپ شدن است.
در سال ۱۴۰۰، رمانی را شروع کردم که زندگیام را تغییر داد: برلین میدان آزادی ندارد. این کتاب سه بار بازنویسی شد؛ هر بار انگار تکهای از جانم روی کاغذ ریخته شد. سرانجام در سال ۱۴۰۳ به پایان رسید، اما نوشتن آن تنها پایان یک کتاب نبود؛ سفری بود به عمق خودم، به زخمها و آرزوهایم، به جهانم.
رمان «برلین میدان آزادی ندارد» را از این لینک تهیه کنید:
https://nogaam.com/book/2463/
@nogaambooks
سال ۱۳۸۸، کارگاههای داستاننویسی رشت دریچهای تازه به رویم باز کرد. روند نوشتنم منسجم شد، انگار قصهها حالا دیگر فقط روایت نبودند، بلکه بخشی از خودِ من بودند. اولین مجموعه داستانم، با تمام عشقی که به آن داشتم، مجوز نگرفت. اما این شکست به من یاد داد که نوشتن فراتر از چاپ شدن است.
در سال ۱۴۰۰، رمانی را شروع کردم که زندگیام را تغییر داد: برلین میدان آزادی ندارد. این کتاب سه بار بازنویسی شد؛ هر بار انگار تکهای از جانم روی کاغذ ریخته شد. سرانجام در سال ۱۴۰۳ به پایان رسید، اما نوشتن آن تنها پایان یک کتاب نبود؛ سفری بود به عمق خودم، به زخمها و آرزوهایم، به جهانم.
رمان «برلین میدان آزادی ندارد» را از این لینک تهیه کنید:
https://nogaam.com/book/2463/
@nogaambooks
❤4
Forwarded from جعبهسیاه (Somayeh Noroozi)
سلامکردهنکرده چشمم افتاد به ردیفِ اصلاحاتِ وزارتِ سانسور برای یکی از رمانها. تعجب کردم که آخر این رمان مگر موردی داشت؟ یک سری آدم، صد و پنجاه سال پیش، راه افتادهاند دنبالِ یادداشتی رمزگذاریشده، آنهم کجا؟ در جنگلهای آمازون! لب مرز پِرو...
مبهوت یکی از برگهها را برداشتم و دیدم نوشته تا آخر صفحه اصلاح شود: "صحنهای غیرمنتظره و آزاردهنده. مردی که حلقآویز شده بود در انتهای پیچک، که مانند طناب بود و به سر آن گرهی زده بودند، دست و پا میزد. با آخرین حرکات فرد محتضر، پیچک هم تکان میخورد." خواندم و خواندم و دیدم خدا را شکر رهگذری سررسیده و پریده روی مردک بینوا و کشیدهاش پایین. قلبش هم زده. به قول خودشان به موقع رسیدهاند و جانش را نجات دادهاند. جوانک هم گفته پشیمان است. خب، پس مشکل کجاست؟ شاید سانسورچی با نجاتِ کسی که بالای دار است مشکل دارد...
رفتم جلوتر و دیدم دستور صادر شده به ننوشیدنِ هرچه نوشیدنیست اعم از آب گازدار و مایعات دیگر. حتی گاه کلمۀ نوشیدنی را هم تاب نیاورده و نوشته اصلاح... اصلاح؟ یعنی جای جملۀ "کمی نوشیدنی نوشید" بگذاریم کمی آب خورد؟ یا چای نوشید؟ یا آب هندوانه؟ یا چی؟ جایی هم امر کرده این جمله اصلاح شود: "دیگر هرگز لب به نوشیدنی نمیزنم". خب الان چی را اصلاح کنیم؟ بزند یا نزند آخر؟
بگذریم... همهتان با این گیرهای سهپیچ غیرمنطقیِ سلیقهایِ اعصابخردکنِ مضحک کموبیش آشنایید. خندۀ تلخِ ازگریهغمانگیزترم آنجا شروع شد که دیدم دستورِ اصلاحِ تصاویر را دادهاند. با خودم فکر کردم آخر مگر چیزی از گراورهای بعضا بیکیفیتِ صد و پنجاه سال پیش معلوم است که اصلاح کنیم؟
گشتم لابهلای دستورات و دیدم یک جمله است که جلوی شماره صفحات کتاب تکرار شده: "پوشش زنها اصلاح شود". "یقه اصلاح شود". اسلایدها را میگذارم تا یقهها را بیسانسور ببینید و لذتش را ببرید. فقط به من هم حتما بگویید چه نوع لذتی بردهاید تا بفهمم چرا باید اصلاحشان کرد... اسلاید آخر اما جایزه دارد. دستور صادر شده که: زن برهنۀ سمت راست حذف شود.
خوانندگان عزیز! هرکدامتان ثابت کردید سمتِ راست تصویر برهنه است و زن است و ریشهایش ریشۀ درخت است، جایزه دارید. حتی شما جناب سانسورچی...
پ.ن: کیفیت عکسها همین است ها. فکر نکنید کیفیت عکس قرار است بالا برود یا دوربینِ گوشی عکس را بیکیفیت کرده یا نمیدانم چه.
پ.ن ۲: نمیدانم چرا از صبح این بیت ایرجمیرزا مدام در گوشم است: دو دست او همه بر پیچهاش بود، دو دست بنده در...
- اسلایدها در ادامه آمده.
مبهوت یکی از برگهها را برداشتم و دیدم نوشته تا آخر صفحه اصلاح شود: "صحنهای غیرمنتظره و آزاردهنده. مردی که حلقآویز شده بود در انتهای پیچک، که مانند طناب بود و به سر آن گرهی زده بودند، دست و پا میزد. با آخرین حرکات فرد محتضر، پیچک هم تکان میخورد." خواندم و خواندم و دیدم خدا را شکر رهگذری سررسیده و پریده روی مردک بینوا و کشیدهاش پایین. قلبش هم زده. به قول خودشان به موقع رسیدهاند و جانش را نجات دادهاند. جوانک هم گفته پشیمان است. خب، پس مشکل کجاست؟ شاید سانسورچی با نجاتِ کسی که بالای دار است مشکل دارد...
رفتم جلوتر و دیدم دستور صادر شده به ننوشیدنِ هرچه نوشیدنیست اعم از آب گازدار و مایعات دیگر. حتی گاه کلمۀ نوشیدنی را هم تاب نیاورده و نوشته اصلاح... اصلاح؟ یعنی جای جملۀ "کمی نوشیدنی نوشید" بگذاریم کمی آب خورد؟ یا چای نوشید؟ یا آب هندوانه؟ یا چی؟ جایی هم امر کرده این جمله اصلاح شود: "دیگر هرگز لب به نوشیدنی نمیزنم". خب الان چی را اصلاح کنیم؟ بزند یا نزند آخر؟
بگذریم... همهتان با این گیرهای سهپیچ غیرمنطقیِ سلیقهایِ اعصابخردکنِ مضحک کموبیش آشنایید. خندۀ تلخِ ازگریهغمانگیزترم آنجا شروع شد که دیدم دستورِ اصلاحِ تصاویر را دادهاند. با خودم فکر کردم آخر مگر چیزی از گراورهای بعضا بیکیفیتِ صد و پنجاه سال پیش معلوم است که اصلاح کنیم؟
گشتم لابهلای دستورات و دیدم یک جمله است که جلوی شماره صفحات کتاب تکرار شده: "پوشش زنها اصلاح شود". "یقه اصلاح شود". اسلایدها را میگذارم تا یقهها را بیسانسور ببینید و لذتش را ببرید. فقط به من هم حتما بگویید چه نوع لذتی بردهاید تا بفهمم چرا باید اصلاحشان کرد... اسلاید آخر اما جایزه دارد. دستور صادر شده که: زن برهنۀ سمت راست حذف شود.
خوانندگان عزیز! هرکدامتان ثابت کردید سمتِ راست تصویر برهنه است و زن است و ریشهایش ریشۀ درخت است، جایزه دارید. حتی شما جناب سانسورچی...
پ.ن: کیفیت عکسها همین است ها. فکر نکنید کیفیت عکس قرار است بالا برود یا دوربینِ گوشی عکس را بیکیفیت کرده یا نمیدانم چه.
پ.ن ۲: نمیدانم چرا از صبح این بیت ایرجمیرزا مدام در گوشم است: دو دست او همه بر پیچهاش بود، دو دست بنده در...
- اسلایدها در ادامه آمده.
👍5❤1
نوگام، فخر ائدیر کی، ایرانین گؤرکملی یازیچی و مترجمی علیرضا سیفالدینی ایله امکداشلیق ائدهرک ایلک رومانینی آذربایجان تورکجهسینده نشر ائدیر.
بو کیتاب تئزلیکله نشر اولوناجاق.
#نشرنوگام اولین رمان به زبان ترکی خود را به زودی منتشر میکند:
https://nogaam.com/book/2464/
بو کیتاب تئزلیکله نشر اولوناجاق.
#نشرنوگام اولین رمان به زبان ترکی خود را به زودی منتشر میکند:
https://nogaam.com/book/2464/
❤3
برای دومین سال، بزرگداشت نوروز در لادردیل هاوس در شمال لندن برگزار میشود.
جشنواره نوروزی این مرکز هماکنون آغاز شده و شامل برنامههای متنوع از جمله نمایشگاه نقاشی، سخنرانی، موسیقی و همچنین بازارچه نوروزی و فعالیتهای هنری و سرگرمی برای کودکان است.
نشر نوگام نیز برای دومین بار در بازارچه نوروزی این جشنواره که در روزیهای ۱۵ و ۱۶ مارس برگزار میشود، غرفه خواهد داشت.
شما میتوانید با مراجعه به وبسایت لادردیل هاوس از تمامی برنامهها با خبر شوید. همین آخر هفته منتظر شما هستیم:
https://www.lauderdalehouse.org.uk/whats-on/nowruz-festival
Lauderdale House | Waterlow Park, Highgate Hill | London N6 5HG
جشنواره نوروزی این مرکز هماکنون آغاز شده و شامل برنامههای متنوع از جمله نمایشگاه نقاشی، سخنرانی، موسیقی و همچنین بازارچه نوروزی و فعالیتهای هنری و سرگرمی برای کودکان است.
نشر نوگام نیز برای دومین بار در بازارچه نوروزی این جشنواره که در روزیهای ۱۵ و ۱۶ مارس برگزار میشود، غرفه خواهد داشت.
شما میتوانید با مراجعه به وبسایت لادردیل هاوس از تمامی برنامهها با خبر شوید. همین آخر هفته منتظر شما هستیم:
https://www.lauderdalehouse.org.uk/whats-on/nowruz-festival
Lauderdale House | Waterlow Park, Highgate Hill | London N6 5HG
❤2
داشت میگفت بیرحمی به زندهها با بیرحمی به مردهها فرق دارد و احتمالاً من بهاندازهی کرئون این داستان بیرحمم، و من فکر میکردم که این بیرحمی هم به زندهی امیر است و هم به مردهی او، و اگر من جنازهی او را پیدا نکنم و به خاک نسپارم، بخشی از تاریخ و قربانیاش محو میشود، مثل دود، مثل کلمههای ناپدیدشونده.
روی نُت بمان
اکرم پدرامنیا
رمان
نشر خانه نیکان
تا چهارده مارس با کد زیر میتوانید کتاب را با ۱۵ درصد تخفیف تهیه کنید:
BCORPBOOKS15
لینک خرید کتاب
روی نُت بمان
اکرم پدرامنیا
رمان
نشر خانه نیکان
تا چهارده مارس با کد زیر میتوانید کتاب را با ۱۵ درصد تخفیف تهیه کنید:
BCORPBOOKS15
لینک خرید کتاب
❤1
Forwarded from تازه چه کتاب؟
گزارش بیانیهی اعتراضی کاوه لاجوردی به سانسور و ممیزی وزارت ارشاد و رد جایزهی کتاب سال.
گروه تازه چه کتاب
از تمام اهالی فرهنگ و ادبیات و هنر دعوت میکند با بازنشر بیانیهی کاوه لاجوردی، به سانسور و ممیزی بیاساس و بیجای وزارت ارشاد اعتراض کنند.
https://blog.kaavelajevardi.com/2022/03/
@tazecheketab
گروه تازه چه کتاب
از تمام اهالی فرهنگ و ادبیات و هنر دعوت میکند با بازنشر بیانیهی کاوه لاجوردی، به سانسور و ممیزی بیاساس و بیجای وزارت ارشاد اعتراض کنند.
https://blog.kaavelajevardi.com/2022/03/
@tazecheketab
👍4