Telegram Group & Telegram Channel


🔎از سقوط کامو تا سقوط ما
قربان عباسی


آلبر کامو، نویسنده فرانسوی الجزایری‌تبار، داستانی دارد به نام «سقوط»، که می‌توان به‌صراحت گفت روایت آن با زندگی اخلاقی تک‌تک ما گره خورده است.
سرگذشت مردی به نام ژان باپتیست کلمانس که روزگاری وکیل دعاوی بسیار موفقی بود، اما اکنون موجودی است آواره و سرگردان. او از گناهی بزرگ سخن می‌گوید، گناهی که او را در چنگ خود مچاله کرده است. اما به‌جای این‌که برابر کشیش زانو بزند و اعتراف کند، ترجیح می‌دهد با خود گفت‌وگو کند.

داستان کلمانس، داستان انسانی شریف است که به سراشیب سقوط افتاده است.
زنی خود را در رودخانه سن غرق می‌کند، و این آقای کلمانس بود که توانایی نجات او از مرگی حتمی را داشت، اما از آن خودداری می‌کند. او آن‌چنان اسیر نکوهش وجدان است که خود را فراموش کرده است.
مکرر از شرارت و گناه درون خود سخن می‌گوید؛ اینکه می‌توانست مانع مرگ زن شود، اما «بی‌اعتنایی» و «بی‌تفاوتی»‌اش مانع از این امر شده است. او خود را نمی‌بخشد و از این‌رو در پی ویرانی «خودی» است که او را با این شرارت گره زده است.

باید این «خود» را ویران کرد. به میخانه‌ای در آمستردام پناه می‌برد و شب و روز مست می‌کند تا این «خود بی‌اعتنا» و «خود بی‌تفاوت» را مجازات کند. کلمانس مدام با خود حرف می‌زند، اگر کسی بشنود، چه بهتر؛ وگرنه با خود گفت‌وگو می‌کند.

داستان «سقوط» داستان همه آنانی است که هنوز در این بازار مکاره پردود، در این سیاه‌باز دلار و سکه و پیشرفت و خوشبختی، سهمی هم برای وجدان کنار گذاشته‌اند. خاص آنانی است که در این همهمه و هیاهوی سرسام‌آور سقوط اخلاقی، و در این تکتازی رندان و زرنگان، هنوز باور دارند که می‌توانند از شرافت یا ندای وجدان سخن بگویند.

تمام کسانی که هنوز برای اخلاق، ارزش‌ها، انسانیت و تعالی سهمی در زندگی قائل‌اند، باید از این ندای وجدان، از این شرافت انسانی، دفاع کنند و ژان باپتیست کلمانس‌های درون خود را به سخن درآورند. گوته از ادبیات به‌عنوان «بلوغ مکرر» یاد می‌کند.

ادبیات کامو، استدلال‌های او، مواعظ و مواضع او در آثارش همچون «سقوط»، «طاعون»، «کالیگولا» و «داستان راستان»، برای ما یادآور «بلوغ مکرر» است؛ رسیدن مجدد به بلوغی تازه، به آن نوع آگاهی راستینی که با ما از صدای وجدان، از ندای خداوند سخن می‌گوید. ژان باپتیست در جایی از رمان می‌گوید:

«ای دخترک زیبا، چه می‌شد تو دوباره تصمیم به غرق کردن خودت می‌گرفتی و من تصمیم به نجات دادن تو؟»
اما دیگر دیر شده است، و او باید تا آخر عمر با نیش وجدانی زندگی کند که هیچ‌گاه او را راحت نمی‌گذارد.

از خودم می‌پرسم، چه چیزی در آن مردک تفنگ به دست کم بود که ساچمه در چشم زیباترین دختران این وطن کاشت؟

یک ژان باپتیست کلمانس...
آری، فقط یک ژان باپتیست کلمانس.



      🌺[⬅️ادب و اندیشه➡️]🌺
🆔https://www.group-telegram.com/vn/hajsadri.com
👍1



group-telegram.com/hajsadri/29761
Create:
Last Update:



🔎از سقوط کامو تا سقوط ما
قربان عباسی


آلبر کامو، نویسنده فرانسوی الجزایری‌تبار، داستانی دارد به نام «سقوط»، که می‌توان به‌صراحت گفت روایت آن با زندگی اخلاقی تک‌تک ما گره خورده است.
سرگذشت مردی به نام ژان باپتیست کلمانس که روزگاری وکیل دعاوی بسیار موفقی بود، اما اکنون موجودی است آواره و سرگردان. او از گناهی بزرگ سخن می‌گوید، گناهی که او را در چنگ خود مچاله کرده است. اما به‌جای این‌که برابر کشیش زانو بزند و اعتراف کند، ترجیح می‌دهد با خود گفت‌وگو کند.

داستان کلمانس، داستان انسانی شریف است که به سراشیب سقوط افتاده است.
زنی خود را در رودخانه سن غرق می‌کند، و این آقای کلمانس بود که توانایی نجات او از مرگی حتمی را داشت، اما از آن خودداری می‌کند. او آن‌چنان اسیر نکوهش وجدان است که خود را فراموش کرده است.
مکرر از شرارت و گناه درون خود سخن می‌گوید؛ اینکه می‌توانست مانع مرگ زن شود، اما «بی‌اعتنایی» و «بی‌تفاوتی»‌اش مانع از این امر شده است. او خود را نمی‌بخشد و از این‌رو در پی ویرانی «خودی» است که او را با این شرارت گره زده است.

باید این «خود» را ویران کرد. به میخانه‌ای در آمستردام پناه می‌برد و شب و روز مست می‌کند تا این «خود بی‌اعتنا» و «خود بی‌تفاوت» را مجازات کند. کلمانس مدام با خود حرف می‌زند، اگر کسی بشنود، چه بهتر؛ وگرنه با خود گفت‌وگو می‌کند.

داستان «سقوط» داستان همه آنانی است که هنوز در این بازار مکاره پردود، در این سیاه‌باز دلار و سکه و پیشرفت و خوشبختی، سهمی هم برای وجدان کنار گذاشته‌اند. خاص آنانی است که در این همهمه و هیاهوی سرسام‌آور سقوط اخلاقی، و در این تکتازی رندان و زرنگان، هنوز باور دارند که می‌توانند از شرافت یا ندای وجدان سخن بگویند.

تمام کسانی که هنوز برای اخلاق، ارزش‌ها، انسانیت و تعالی سهمی در زندگی قائل‌اند، باید از این ندای وجدان، از این شرافت انسانی، دفاع کنند و ژان باپتیست کلمانس‌های درون خود را به سخن درآورند. گوته از ادبیات به‌عنوان «بلوغ مکرر» یاد می‌کند.

ادبیات کامو، استدلال‌های او، مواعظ و مواضع او در آثارش همچون «سقوط»، «طاعون»، «کالیگولا» و «داستان راستان»، برای ما یادآور «بلوغ مکرر» است؛ رسیدن مجدد به بلوغی تازه، به آن نوع آگاهی راستینی که با ما از صدای وجدان، از ندای خداوند سخن می‌گوید. ژان باپتیست در جایی از رمان می‌گوید:

«ای دخترک زیبا، چه می‌شد تو دوباره تصمیم به غرق کردن خودت می‌گرفتی و من تصمیم به نجات دادن تو؟»
اما دیگر دیر شده است، و او باید تا آخر عمر با نیش وجدانی زندگی کند که هیچ‌گاه او را راحت نمی‌گذارد.

از خودم می‌پرسم، چه چیزی در آن مردک تفنگ به دست کم بود که ساچمه در چشم زیباترین دختران این وطن کاشت؟

یک ژان باپتیست کلمانس...
آری، فقط یک ژان باپتیست کلمانس.



      🌺[⬅️ادب و اندیشه➡️]🌺
🆔https://www.group-telegram.com/vn/hajsadri.com

BY ️ادب واندیشه




Share with your friend now:
group-telegram.com/hajsadri/29761

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

On Feb. 27, however, he admitted from his Russian-language account that "Telegram channels are increasingly becoming a source of unverified information related to Ukrainian events." READ MORE After fleeing Russia, the brothers founded Telegram as a way to communicate outside the Kremlin's orbit. They now run it from Dubai, and Pavel Durov says it has more than 500 million monthly active users. The Security Service of Ukraine said in a tweet that it was able to effectively target Russian convoys near Kyiv because of messages sent to an official Telegram bot account called "STOP Russian War." Soloviev also promoted the channel in a post he shared on his own Telegram, which has 580,000 followers. The post recommended his viewers subscribe to "War on Fakes" in a time of fake news.
from vn


Telegram ️ادب واندیشه
FROM American