"اینساینس" ( 1400) برندی ثبت شده و دارای مالکیت حقوقی به معنی ترکیب دانش و علم (Indigenous & science ) با مدیریت دکتر فاطمه جعفری است. هدف اینساینس هم افزایی دانش و تجربه در حوزه مددکاری اجتماعی با حضور در پلتفرم های مختلف مانندتلگرام، سایت اینساینس (در حال تولید محتوا و معرفی آن به زودی ) بوده و خدمات ذیل را ارائه می دهد:
1.مشورت و راهنمایی در خصوص مراجعین دشوار مددکاران اجتماعی در هر موسسه به صورت فردی و یا گروهی (مجازی، حضوری، تلفنی )
2.معرفی کتاب های مناسب اعم از داخلی و خارجی در حوزه مددکاری اجتماعی
3.برگزاری کارگاههای آموزشی تخصصی با هدف افزایش دانش و مهارت مددکاران اجتماعی
4.راهنمایی دانشجویان جهت انتخاب حوزه تخصصی خود
5.راهنمایی دانشجویان جهت شناسایی استعدادها و علایق خود در سه حوزه مهم آموزش، پژوهش و فعالیت عملی(کنشگری)
6.معرفی سایت ها و پایگاههای معتبر اطلاع رسانی مرتبط به رشته مددکاری اجتماعی
نکته : روزانه یک مطلب مرتبط به اشتراک گذاشته می شود.
لینک کانال:
https://www.group-telegram.com/+wxytLL45YrFiYjY0
@alipsychiatrist
1.مشورت و راهنمایی در خصوص مراجعین دشوار مددکاران اجتماعی در هر موسسه به صورت فردی و یا گروهی (مجازی، حضوری، تلفنی )
2.معرفی کتاب های مناسب اعم از داخلی و خارجی در حوزه مددکاری اجتماعی
3.برگزاری کارگاههای آموزشی تخصصی با هدف افزایش دانش و مهارت مددکاران اجتماعی
4.راهنمایی دانشجویان جهت انتخاب حوزه تخصصی خود
5.راهنمایی دانشجویان جهت شناسایی استعدادها و علایق خود در سه حوزه مهم آموزش، پژوهش و فعالیت عملی(کنشگری)
6.معرفی سایت ها و پایگاههای معتبر اطلاع رسانی مرتبط به رشته مددکاری اجتماعی
نکته : روزانه یک مطلب مرتبط به اشتراک گذاشته می شود.
لینک کانال:
https://www.group-telegram.com/+wxytLL45YrFiYjY0
@alipsychiatrist
Telegram
اینساینس
ارتباط با ادمین:
دکتر فاطمه جعفری +989332103926
مریم میردار @thrnstu
دکتر فاطمه جعفری +989332103926
مریم میردار @thrnstu
Forwarded from مرکز فرهنگی شهرکتاب
چاپ چهارم کتاب «جان جهان» منتشر شد
نویسنده: سوزانا تامارو
مترجم: هاله ناظمی
ناشر: نشرهرمس
برشی از متن:
برای آدمهای حساس غالباً اتفاق عجیبی میافتد: هرچه بزرگتر میشوند ظالمتر میشوند. جسم قوانین خاص خودش را دارد و این هم جزئی از قوانین جسم است. وقتی چیزی قدرت و توانایی جسم را تحلیل میبرد، پادتنها بلافاصله دست به کار میشوند. خشونت و بدبینی هم چیزی جز این نیستند؛ آنها برای اعطای قدرت، منظرۀ دنیا را دگرگون میسازند. هیچگاه از خواندن زندگی جنایتکاران بزرگ شگفتزده نشدهام، آنها افرادی بودند که تمام مردم را نابود میکردند اما شبهنگام به گلها آب میدادند و پرندۀ کوچی را که از آشیانهاش افتاده بود در لانه میگذاشتند. از بعضی جهات، میتوان گفت درون ما کلیدی وجود دارد که بر حسب ضرورت، جریان قلب را قطع و وصل میکند.
دربارهٔ کتاب:
سوزانا تامارو در سال ۱۹۵۷ در ایتالیا به دنیا آمد. پس از گذراندن مدرسۀ تربیت معلم، برای ثبتنام در دورۀ کارگردانی به رم رفت و پس از آن، از سال ۱۹۷۹ به عنوان دستیار کارگردان و سازندۀ مستندها تلویزیونی مشغول به کار شد. او علاوه بر نوشتن چندین رمان و مجموعه داستانهای کوتاه که برخی از آنها جوایز معتبر ادبی را در ایتالیا از آنِ خود کردهاند، دو کتاب هم برای کودکان و نوجوانان نوشته است.
جان جهان همراه با مجموعۀ نامههای و نوشتههایش اولین بار با عنوانِ ماتیلدای عزیز در سال ۱۹۹۷ منتشر شد.این رمان روایت آشنای انسان در جستجوی معنی است، داستان سرشت ناآرام والتر جوان که با موجی از سؤالات بیپاسخ مواجه میشود. او بهشدت با پدرش اختلاف داشت و به دنبال پارهای حوادث، برای کشف خود و دنیای پیرامونش به رم میرود، جایی که او را با ابعاد تازه و گستردهای از زندگش آشنا میکند.
نویسنده: سوزانا تامارو
مترجم: هاله ناظمی
ناشر: نشرهرمس
برشی از متن:
برای آدمهای حساس غالباً اتفاق عجیبی میافتد: هرچه بزرگتر میشوند ظالمتر میشوند. جسم قوانین خاص خودش را دارد و این هم جزئی از قوانین جسم است. وقتی چیزی قدرت و توانایی جسم را تحلیل میبرد، پادتنها بلافاصله دست به کار میشوند. خشونت و بدبینی هم چیزی جز این نیستند؛ آنها برای اعطای قدرت، منظرۀ دنیا را دگرگون میسازند. هیچگاه از خواندن زندگی جنایتکاران بزرگ شگفتزده نشدهام، آنها افرادی بودند که تمام مردم را نابود میکردند اما شبهنگام به گلها آب میدادند و پرندۀ کوچی را که از آشیانهاش افتاده بود در لانه میگذاشتند. از بعضی جهات، میتوان گفت درون ما کلیدی وجود دارد که بر حسب ضرورت، جریان قلب را قطع و وصل میکند.
دربارهٔ کتاب:
سوزانا تامارو در سال ۱۹۵۷ در ایتالیا به دنیا آمد. پس از گذراندن مدرسۀ تربیت معلم، برای ثبتنام در دورۀ کارگردانی به رم رفت و پس از آن، از سال ۱۹۷۹ به عنوان دستیار کارگردان و سازندۀ مستندها تلویزیونی مشغول به کار شد. او علاوه بر نوشتن چندین رمان و مجموعه داستانهای کوتاه که برخی از آنها جوایز معتبر ادبی را در ایتالیا از آنِ خود کردهاند، دو کتاب هم برای کودکان و نوجوانان نوشته است.
جان جهان همراه با مجموعۀ نامههای و نوشتههایش اولین بار با عنوانِ ماتیلدای عزیز در سال ۱۹۹۷ منتشر شد.این رمان روایت آشنای انسان در جستجوی معنی است، داستان سرشت ناآرام والتر جوان که با موجی از سؤالات بیپاسخ مواجه میشود. او بهشدت با پدرش اختلاف داشت و به دنبال پارهای حوادث، برای کشف خود و دنیای پیرامونش به رم میرود، جایی که او را با ابعاد تازه و گستردهای از زندگش آشنا میکند.
❤1🙏1
Forwarded from کانال حمید آصفی
«استامینوفن برای جامعه سرطانی، عباس عبدی: اشتباهات بیپایان روزنهگشایان اصلاحطلب»
نویسنده: پیام رسیده از مخاطب
عباس عبدی با همان لحن مألوف و محتاطش، دوباره به میدان آمده تا بیانیه جبهه اصلاحات را به ریشخند بگیرد و از «واقعبینی» سخن بگوید. اما مشکل اینجاست که واقعبینی او همانقدر به درد این روزهای ایران میخورد که توصیه به نوشیدن آب ولرم برای بیماری که در اتاق عمل در حال جان دادن است. عبدی میخواهد نشان دهد که اصلاحطلبان با صدور بیانیه، گویی در توهم به سر میبرند و نمیفهمند که قدرت واقعی کجاست. اما او خود نمیفهمد که این نوع نصیحتها و نقدهای خنثی، دقیقاً همان چیزی است که استبداد را پایدار کرده است.
او میگوید اصلاحطلبان اگر میخواهند در سیاست بمانند، باید قواعد بازی را بپذیرند. سؤال ساده این است: کدام بازی؟ مگر چیزی بهنام بازی سیاسی باقی مانده که او از پذیرش قواعدش حرف میزند؟ این بازی مدتهاست تعطیل شده؛ درست مثل زمین فوتبال متروکهای که چمنهایش خشکیده و دروازههایش زنگ زدهاند. عبدی هنوز از بازیکن بودن حرف میزند، اما بازی دیگر وجود ندارد؛ چیزی که هست فقط یک زمین رژهی اقتدارگرایان است.
مشکل عبدی این است که از اساس سیاست را به بوروکراسی تقلیل میدهد. او اصلاحطلبی را به تکنیک «مذاکره در چارچوب ممکن» فروکاسته است. اما مگر تاریخ گذارهای سیاسی جهان با همین «مذاکره در چارچوب ممکن» به نتیجه رسید؟ اسپانیا بعد از فرانکو اگر به نصایح عبدیوار عمل میکرد، هنوز هم در سایهی سلطنت نظامیها دست و پا میزد. آفریقای جنوبی اگر به توصیههای محتاطان گوش میداد، هرگز ماندلا از زندان به ریاستجمهوری نمیرسید. شیلی اگر در رفراندوم علیه پینوشه به همین «قواعد بازی» تن میداد، امروز هم دیکتاتور با لباس نظامی در کاخ ریاستجمهوری نشسته بود.
عبدی در متنش مدام اصلاحطلبان را سرزنش میکند که چرا بیانیه دادهاند؛ اما فراموش میکند که همین بیانیهها، ولو بیاثر به نظر برسند، پژواک خشم و مطالبه جامعهاند. اگر قرار بود مردم هم مثل عبدی فقط بر اساس «ممکنات در چارچوب موجود» حرکت کنند، هرگز دی ۹۶، آبان ۹۸ یا خیزش ۱۴۰۱ رخ نمیداد. عبدی بیانیه را بیخاصیت میداند، چون نگاه او اساساً به سیاست، نگاه به اتاقهای دربسته قدرت است. او نمیفهمد که تحولات واقعی در خیابانها، در دانشگاهها، در شبکههای اجتماعی و در صدای جوانانی است که دیگر هیچگونه اصلاح در چارچوب موجود را باور ندارند.
وقتی عبدی از «باقیماندن در زمین سیاست» حرف میزند، در واقع از باقیماندن در سایه قدرت حاکم حرف میزند. اصلاحطلبی برای او به معنای چسبیدن به لبهی میز قدرت است، نه ساختن میز جدید. اما سیاست واقعی همانجاست که میز جدیدی چیده میشود. امروز جامعه ایران نه به عبدی و نه به آن بازی خیالیاش نیازی ندارد. جامعه به بیانیههایی نیاز دارد که حتی اگر عملی نباشند، دستکم نمایانگر ارادهای برای عبور از وضع موجود باشند.
نکته جالب اینجاست که عبدی با طعنه به اصلاحطلبان میگوید: اگر نمیتوانید کاری بکنید، سکوت کنید. این حرف، بهظاهر عقلانی است، اما در عمل نسخهای است برای مرگ سیاسی. در تاریخ هیچجا ندیدیم سکوت در برابر استبداد به نتیجهای جز طولانیتر شدن عمر آن منجر شود. آیا وجدان عمومی جهان آپارتاید را به رسمیت میشناخت اگر نلسون ماندلا سکوت میکرد؟ آیا در شیلی سکوت روشنفکران و سیاستمداران بود که گذار را ممکن کرد یا فریاد و مقاومت مدامشان؟ سکوتی که عبدی توصیه میکند، همان استامینوفن برای بیمار سرطانی است؛ مُسکن بیخاصیت در برابر ساختاری که به مرگ جامعه منجر میشود.
عبدی همچنین با لحنی پدرسالارانه میگوید بیانیه اصلاحطلبان بهدرد نمیخورد چون هیچ ابزار اجرایی پشتش نیست. درست است، ابزار اجرایی ندارند؛ اما مگر بیانیه مانیفست اجرایی است؟ بیانیه زبان اعتراض و اعلام موجودیت است. درست مثل منشور حقوق بشر در انقلاب فرانسه، که در ابتدا هیچ ابزار اجرایی پشتش نبود، اما چون پژواک خواست اجتماعی بود، به نیرویی تاریخی بدل شد. عبدی این را یا نمیداند یا نمیخواهد بداند، چون ذهن او هنوز درگیر محاسبههای بوروکراتیک است.
اگر بخواهیم منطق عبدی را دنبال کنیم، باید از فردا همه جنبشهای اعتراضی جهان را هم محکوم کنیم. چون هیچکدام در ابتدا ابزار اجرایی نداشتند. اما تاریخ نشان میدهد که بدون همین متون و بیانیهها و اعتراضات، هیچ تحولی رخ نداده است. عبدی با زبان عقلانیت ظاهری، در واقع به بقای استبداد مشروعیت میدهد. او همانقدر خطرناک است که اقتدارگرایان عریان، چون در لباس «عقلانیت اصلاحطلبانه» میآید و میدان را از هرگونه اراده برای تغییر تهی میکند.
https://www.group-telegram.com/hamidasefichannel2
📌متن کامل را اینجا بخوانید
نویسنده: پیام رسیده از مخاطب
عباس عبدی با همان لحن مألوف و محتاطش، دوباره به میدان آمده تا بیانیه جبهه اصلاحات را به ریشخند بگیرد و از «واقعبینی» سخن بگوید. اما مشکل اینجاست که واقعبینی او همانقدر به درد این روزهای ایران میخورد که توصیه به نوشیدن آب ولرم برای بیماری که در اتاق عمل در حال جان دادن است. عبدی میخواهد نشان دهد که اصلاحطلبان با صدور بیانیه، گویی در توهم به سر میبرند و نمیفهمند که قدرت واقعی کجاست. اما او خود نمیفهمد که این نوع نصیحتها و نقدهای خنثی، دقیقاً همان چیزی است که استبداد را پایدار کرده است.
او میگوید اصلاحطلبان اگر میخواهند در سیاست بمانند، باید قواعد بازی را بپذیرند. سؤال ساده این است: کدام بازی؟ مگر چیزی بهنام بازی سیاسی باقی مانده که او از پذیرش قواعدش حرف میزند؟ این بازی مدتهاست تعطیل شده؛ درست مثل زمین فوتبال متروکهای که چمنهایش خشکیده و دروازههایش زنگ زدهاند. عبدی هنوز از بازیکن بودن حرف میزند، اما بازی دیگر وجود ندارد؛ چیزی که هست فقط یک زمین رژهی اقتدارگرایان است.
مشکل عبدی این است که از اساس سیاست را به بوروکراسی تقلیل میدهد. او اصلاحطلبی را به تکنیک «مذاکره در چارچوب ممکن» فروکاسته است. اما مگر تاریخ گذارهای سیاسی جهان با همین «مذاکره در چارچوب ممکن» به نتیجه رسید؟ اسپانیا بعد از فرانکو اگر به نصایح عبدیوار عمل میکرد، هنوز هم در سایهی سلطنت نظامیها دست و پا میزد. آفریقای جنوبی اگر به توصیههای محتاطان گوش میداد، هرگز ماندلا از زندان به ریاستجمهوری نمیرسید. شیلی اگر در رفراندوم علیه پینوشه به همین «قواعد بازی» تن میداد، امروز هم دیکتاتور با لباس نظامی در کاخ ریاستجمهوری نشسته بود.
عبدی در متنش مدام اصلاحطلبان را سرزنش میکند که چرا بیانیه دادهاند؛ اما فراموش میکند که همین بیانیهها، ولو بیاثر به نظر برسند، پژواک خشم و مطالبه جامعهاند. اگر قرار بود مردم هم مثل عبدی فقط بر اساس «ممکنات در چارچوب موجود» حرکت کنند، هرگز دی ۹۶، آبان ۹۸ یا خیزش ۱۴۰۱ رخ نمیداد. عبدی بیانیه را بیخاصیت میداند، چون نگاه او اساساً به سیاست، نگاه به اتاقهای دربسته قدرت است. او نمیفهمد که تحولات واقعی در خیابانها، در دانشگاهها، در شبکههای اجتماعی و در صدای جوانانی است که دیگر هیچگونه اصلاح در چارچوب موجود را باور ندارند.
وقتی عبدی از «باقیماندن در زمین سیاست» حرف میزند، در واقع از باقیماندن در سایه قدرت حاکم حرف میزند. اصلاحطلبی برای او به معنای چسبیدن به لبهی میز قدرت است، نه ساختن میز جدید. اما سیاست واقعی همانجاست که میز جدیدی چیده میشود. امروز جامعه ایران نه به عبدی و نه به آن بازی خیالیاش نیازی ندارد. جامعه به بیانیههایی نیاز دارد که حتی اگر عملی نباشند، دستکم نمایانگر ارادهای برای عبور از وضع موجود باشند.
نکته جالب اینجاست که عبدی با طعنه به اصلاحطلبان میگوید: اگر نمیتوانید کاری بکنید، سکوت کنید. این حرف، بهظاهر عقلانی است، اما در عمل نسخهای است برای مرگ سیاسی. در تاریخ هیچجا ندیدیم سکوت در برابر استبداد به نتیجهای جز طولانیتر شدن عمر آن منجر شود. آیا وجدان عمومی جهان آپارتاید را به رسمیت میشناخت اگر نلسون ماندلا سکوت میکرد؟ آیا در شیلی سکوت روشنفکران و سیاستمداران بود که گذار را ممکن کرد یا فریاد و مقاومت مدامشان؟ سکوتی که عبدی توصیه میکند، همان استامینوفن برای بیمار سرطانی است؛ مُسکن بیخاصیت در برابر ساختاری که به مرگ جامعه منجر میشود.
عبدی همچنین با لحنی پدرسالارانه میگوید بیانیه اصلاحطلبان بهدرد نمیخورد چون هیچ ابزار اجرایی پشتش نیست. درست است، ابزار اجرایی ندارند؛ اما مگر بیانیه مانیفست اجرایی است؟ بیانیه زبان اعتراض و اعلام موجودیت است. درست مثل منشور حقوق بشر در انقلاب فرانسه، که در ابتدا هیچ ابزار اجرایی پشتش نبود، اما چون پژواک خواست اجتماعی بود، به نیرویی تاریخی بدل شد. عبدی این را یا نمیداند یا نمیخواهد بداند، چون ذهن او هنوز درگیر محاسبههای بوروکراتیک است.
اگر بخواهیم منطق عبدی را دنبال کنیم، باید از فردا همه جنبشهای اعتراضی جهان را هم محکوم کنیم. چون هیچکدام در ابتدا ابزار اجرایی نداشتند. اما تاریخ نشان میدهد که بدون همین متون و بیانیهها و اعتراضات، هیچ تحولی رخ نداده است. عبدی با زبان عقلانیت ظاهری، در واقع به بقای استبداد مشروعیت میدهد. او همانقدر خطرناک است که اقتدارگرایان عریان، چون در لباس «عقلانیت اصلاحطلبانه» میآید و میدان را از هرگونه اراده برای تغییر تهی میکند.
https://www.group-telegram.com/hamidasefichannel2
📌متن کامل را اینجا بخوانید
Telegram
کانال حمید آصفی
https://www.group-telegram.com/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
👍6👎2
Forwarded from امتداد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥ساعتشمار سقوط مصدق در کودتای ۲٨ مرداد
📌چگونه بهرغم شکست موج اول کودتا، مصدق در یک نیمروز سقوط کرد؟
📌پس از گذشت شش دهه، هنوز ابهامات فراوانی درباره وقایع این روز وجود دارد.
🎤علی ملیحی روایت میکند./شبکه راوی؛ روایتگر زمانه ما...
#امتداد
@emtedadnet
📌چگونه بهرغم شکست موج اول کودتا، مصدق در یک نیمروز سقوط کرد؟
📌پس از گذشت شش دهه، هنوز ابهامات فراوانی درباره وقایع این روز وجود دارد.
🎤علی ملیحی روایت میکند./شبکه راوی؛ روایتگر زمانه ما...
#امتداد
@emtedadnet
❤3
Forwarded from تحکیم ملت
♦️ ویدا ربانی: من نقاشی کردم تا زندان ما را کامل نبلعد
🖊️مصاحبه امید معماریان با ویدا ربانی، روزنامهنگار
درون دیوارهای زندان اوین تهران - فضایی مترادف با سرکوب و درد - ویدا ربانی از طریق نقاشی، زبانی از مقاومت خلق کرد. او با استفاده از ملحفهها به عنوان بوم نقاشی، قلمموهای قاچاق و رنگهایی که لوله به لوله آورده میشدند، بافتهای صمیمی زندگی در زندان را در بدنامترین بند زندان زنان ایران مستند کرد.
آثار او، که هم شجاعانه و هم لطیف بودند، حبس را به نوعی آفرینش تبدیل کردند. نقاشیهای ربانی، از پرترههای زندانیان سیاسی گرفته تا نقاشیهای لایه لایه از راهپلههای زندان، به زندگی نادیده زنانی که در پشت میلههای زندان هم در انزوا و هم در همبستگی به سر میبرند، صدایی بصری بخشیدند. تصاویر او فقط اعمالی برای ابراز وجود نبودند؛ بلکه به اعمالی برای حفظ جمعی تبدیل شدند.
ربانی، روزنامهنگار و گزارشگر سابق روزنامه شرق و هفتهنامه صدا، هرگز خود را یک هنرمند حرفهای نمیدانست. اما پس از دستگیریاش در سال ۲۰۲۲ در جریان اعتراضات ضد دولتی ایران و محکومیت بعدیاش به بیش از ۱۱ سال حبس در مجموع دو پرونده، او به طور جدی شروع به نقاشی کرد.
او ۳۲ ماه را در زندان گذراند تا اینکه حکمش به حالت تعلیق درآمد و از زندان اوین آزاد شد.
مقامات ایرانی ممکن است سعی کرده باشند صدای او را خفه کنند، اما او از طریق قلممو و تصاویر، آنچه را که نمیتوانست منتشر کند، مستند کرد: خطوط کلی اسارت و آیینهای آرام و سرسختانهی بقای روزانه…
لینک گفتگو
🆔@tahkimmelat
🖊️مصاحبه امید معماریان با ویدا ربانی، روزنامهنگار
درون دیوارهای زندان اوین تهران - فضایی مترادف با سرکوب و درد - ویدا ربانی از طریق نقاشی، زبانی از مقاومت خلق کرد. او با استفاده از ملحفهها به عنوان بوم نقاشی، قلمموهای قاچاق و رنگهایی که لوله به لوله آورده میشدند، بافتهای صمیمی زندگی در زندان را در بدنامترین بند زندان زنان ایران مستند کرد.
آثار او، که هم شجاعانه و هم لطیف بودند، حبس را به نوعی آفرینش تبدیل کردند. نقاشیهای ربانی، از پرترههای زندانیان سیاسی گرفته تا نقاشیهای لایه لایه از راهپلههای زندان، به زندگی نادیده زنانی که در پشت میلههای زندان هم در انزوا و هم در همبستگی به سر میبرند، صدایی بصری بخشیدند. تصاویر او فقط اعمالی برای ابراز وجود نبودند؛ بلکه به اعمالی برای حفظ جمعی تبدیل شدند.
ربانی، روزنامهنگار و گزارشگر سابق روزنامه شرق و هفتهنامه صدا، هرگز خود را یک هنرمند حرفهای نمیدانست. اما پس از دستگیریاش در سال ۲۰۲۲ در جریان اعتراضات ضد دولتی ایران و محکومیت بعدیاش به بیش از ۱۱ سال حبس در مجموع دو پرونده، او به طور جدی شروع به نقاشی کرد.
او ۳۲ ماه را در زندان گذراند تا اینکه حکمش به حالت تعلیق درآمد و از زندان اوین آزاد شد.
مقامات ایرانی ممکن است سعی کرده باشند صدای او را خفه کنند، اما او از طریق قلممو و تصاویر، آنچه را که نمیتوانست منتشر کند، مستند کرد: خطوط کلی اسارت و آیینهای آرام و سرسختانهی بقای روزانه…
لینک گفتگو
🆔@tahkimmelat
Global Voices
‘I painted so prison wouldn’t swallow us whole’: An interview with Iranian journalist Vida Rabbani
“[T]hrough brushwork and imagery, she documented what she could not publish: the contours of captivity and the quiet, defiant rituals of daily survival.”
❤8👍3👎3😢2
Forwarded from محمد درویش
#هورالعظیم_تالاب_یک_میلیارد_دلاری
#محمد_درویش
https://irna.ir/news/83400998/خسارت-۸-۵-میلیارد-دلاری-تخریب-محیط-زیست-بر-اقتصاد-ایران
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
😢1
◽بیانیهٔ #جبهه_اصلاحات ایران حاوی مدعای عجیبی نیست. تمام بندهای این بیانیه، مطالبات انباشتهٔ ملت در طول ۴۰ سال گذشته است. اگر به این مطالبات عمل شده بود، کشور هرگز در شرایط خطرناک کنونی قرار نمیگرفت. تنها راه برون رفت از بحرانهای داخلی و خارجی، تمکین فوری به مطالبات ملت است.
✍🏻 #انجمن_اسلامی_جامعه_پزشکی_ایران
https://x.com/AnjomanPezshkii/status/1958445704638074927?t=3XtTXjqevmzz31KZ9R9khA&s=35
@alipsychiatrist
✍🏻 #انجمن_اسلامی_جامعه_پزشکی_ایران
https://x.com/AnjomanPezshkii/status/1958445704638074927?t=3XtTXjqevmzz31KZ9R9khA&s=35
@alipsychiatrist
👍10👎3
دیگر
نه اصراری به زندگی دارم
نه اصراری به مرگ!
یعنی
من مردهام!
اما اگر قرار باشد زیاد غمگین شوی
بلند میشوم
با هم صبحانه میخوریم
گپ میزنیم
بعد هم میروم
سری به خاک دوستانم بزنم برگردم
اگر هم حوصلهام نشد
شاید همان دور وُ برها خودم را چال کنم
چرا که دیگر
نه اصراری به زندگی دارم
نه اصراری به مرگ!
یعنی
اگر گلولهای به سمتم شلیک شود
سرم را هم
خم نخواهم کرد
یعنی اگر برای بریدنِ این رگ
تیغ در خانه نباشد
تا مغازه هم نخواهم رفت
چرا که دیگر
نه اصراری به زندگی دارم
نه اصراری به مرگ!
اگر به خانهام بیایی
تمامِ خانه را گل خواهم کاشت
اگر نیایی هم
تمام خانه را گل خواهم کاشت
اگر بروی هم
اگر بمیری هم!
چرا که دیگر
نه اصراری به زندگی دارم
نه اصراری به مرگ!
یعنی زمان را از دستم باز کردهام
چاقو را از جیب درآوردهام
و رابطهی علت و معلول را
بریدهام
چرا که میخواهم
بیدلیل تنها باشم
درست چون نوازندهای
که در میان اجرا
سازش را زمین میگذارد
تا موسیقیاش تمام نشود
درست چون خدایی
که انساناش را زمین گذاشته
تا بر آسمان بنویسد:
دیگر
نه اصراری به زندگی دارم
نه اصراری به مرگ!
نه اصراری به زندگی دارم
نه اصراری به مرگ!
نه اصراری به زندگی دارم
نه اصراری …
#گروس_عبدالملکیان
#گروس
#شعر
#ادبیات
@alipsychiatrist
نه اصراری به زندگی دارم
نه اصراری به مرگ!
یعنی
من مردهام!
اما اگر قرار باشد زیاد غمگین شوی
بلند میشوم
با هم صبحانه میخوریم
گپ میزنیم
بعد هم میروم
سری به خاک دوستانم بزنم برگردم
اگر هم حوصلهام نشد
شاید همان دور وُ برها خودم را چال کنم
چرا که دیگر
نه اصراری به زندگی دارم
نه اصراری به مرگ!
یعنی
اگر گلولهای به سمتم شلیک شود
سرم را هم
خم نخواهم کرد
یعنی اگر برای بریدنِ این رگ
تیغ در خانه نباشد
تا مغازه هم نخواهم رفت
چرا که دیگر
نه اصراری به زندگی دارم
نه اصراری به مرگ!
اگر به خانهام بیایی
تمامِ خانه را گل خواهم کاشت
اگر نیایی هم
تمام خانه را گل خواهم کاشت
اگر بروی هم
اگر بمیری هم!
چرا که دیگر
نه اصراری به زندگی دارم
نه اصراری به مرگ!
یعنی زمان را از دستم باز کردهام
چاقو را از جیب درآوردهام
و رابطهی علت و معلول را
بریدهام
چرا که میخواهم
بیدلیل تنها باشم
درست چون نوازندهای
که در میان اجرا
سازش را زمین میگذارد
تا موسیقیاش تمام نشود
درست چون خدایی
که انساناش را زمین گذاشته
تا بر آسمان بنویسد:
دیگر
نه اصراری به زندگی دارم
نه اصراری به مرگ!
نه اصراری به زندگی دارم
نه اصراری به مرگ!
نه اصراری به زندگی دارم
نه اصراری …
#گروس_عبدالملکیان
#گروس
#شعر
#ادبیات
@alipsychiatrist
❤7👏1
📌 Palestinian Athlete Killed Seeking Food for Sick Daughter
◽A Palestinian former athlete went out to seek food for his sick daughter but was killed by Israel instead, highlighting the dire humanitarian crisis.
According to the Brics News, this tragic incident underscores the ongoing struggles in the region.
Is this a call for peace or a reflection of escalating violence? Share your view.
✍🏻 BRICS News
https://www.instagram.com/p/DNn-Tr7ySAg/?igsh=d3hjcDVwb3F4YThi
@alipsychiatrist
◽A Palestinian former athlete went out to seek food for his sick daughter but was killed by Israel instead, highlighting the dire humanitarian crisis.
According to the Brics News, this tragic incident underscores the ongoing struggles in the region.
Is this a call for peace or a reflection of escalating violence? Share your view.
✍🏻 BRICS News
https://www.instagram.com/p/DNn-Tr7ySAg/?igsh=d3hjcDVwb3F4YThi
@alipsychiatrist
😭6😢2
📌 پس از دههها سردرگمی، تشخیص آسپرگر پاسخی برای بعضی سؤالها بود
✍🏻 Tom Culter
ترجمه توسط کانال تلگرام علی نیکجو
@alipsychiatrist
◽حدود ساعت چهار و نیم صبح روزی در سپتامبر بود، که ناگهان از خواب بیدار شدم با این احساس که مشکلی وجود دارد که از آن آگاه نیستم. خانه در سکوت مطلق بود و کاملا احساس غربت میکردم. نبضم به سرعت میزد، و مثل یک دونده عرق میریختم. نمیدانستم چه احساسی دارم اما اشکهایم میریخت و برای لحظاتی فکر کردم که در حال مردن هستم. شاید این یک حملهی پانیک بود.
مدت ها بود که احساس میکردم یک مشکل اساسی در زندگیام وجود دارد. نیمه شبها بیدار میشدم و در حالی که به سقف خیره بودم به همه چیز فکر میکردم. روزها سخت کار میکردم، و تفریحات گذشته نه تنها خوشحالم نمیکرد بلکه حتی تا حدودی مشمئزکننده بود.
یک بار زمانی که با گروهی از دوستان خانوادگی در رستوران بودیم و من با بیتفاوتی در حال تمام کردن ساندویچ همیشگیام بودم، یکی از دوستانمان گفت: "چرا هیچوقت از غذا خوردن با جمع لذت نمی بری؟" حضور سرد و کنارهگیر من در جمع ها بسیاری از اوقات باعث ناراحتی دیگران میشد.
افراد زیادی این بازخورد را به من میدادند که وقتی تصورم این بوده که در حال لبخند زدن هستم، در واقع عبوس بودهام. از تماشای عکس هایم در مراسم شادی، متعجب میشدم. در حالی که همه در اطرافم میخندیدند من چهره ای سرد و ناخشنود داشتم.
من ازدواج موفقی داشتم، از وضعیت سلامت خوبی برخوردار بودم و تعدادی از نوشتههایم جزء پرفروشترین کتابها بودند. اما دلیل این دلشورهی عجیبی را که هر روز با آن از خواب بیدار میشدم نمیفهمیدم. روزی در حین صحبت با پزشکم به او گفتم: "دقیقا نمیدانم چه حالی دارم. فقط میدانم که خوب نیستم. نوعی احساس خلاء و دشواری زیاد در موقعیتهای اجتماعی."
پزشکم بعد از معاینه در پاسخ به من گفت: "من هیچ مشکل جسمی خاصی را در تو پیدا نمیکنم. اما به نظر میرسد که تنش قابلتوجهی را تحمل میکنی. آیا خودت را فرد مضطربی میشناسی؟"
تا آن زمان خودم را فرد مضطربی نمیدانستم اما در جواب گفتم: "شاید بتوانم نام فشاری را که در قفسهی سینه ام تجربه میکنم، اضطراب بگذارم"
- "فکر میکنی چه چیزی تو را مضطرب میکند؟"
- "زنده بودن در جهان"
- "گفتی که حضور در موقعیتهای اجتماعی را مثل یک بار سنگین تجربه میکنی. سعی میکنی که خودت را تطبیق بدهی اما انگار دائما در حال وانمود کردن هستی. اطرافیانت تو را فردی کنارهگیر میدانند که به موضوعات خاصی مثل جزئیات نقشهی خطوط حمل و نقل شهری، علاقه دارد."
-"بله. و البته برای خطوط حمل و نقل، کلمهی نمودار درست تر از نقشه است"
- "و مثل همین حالا، اغلب به جزییات و قواعد، به خصوص در هنگام استفاده از کلمات، اهمیت خاصی میدهی.."
-"بله همینطور است"
- "با کنار هم گذاشتن مجموعهی این ویژگیها، موضوعی که به آن فکر میکنم این است که احتمالا شما در طیف اوتیسم، و دارای سندرم آسپرگر هستی"
- "نه" با تاکید زیادی گفتم: "من با افراد مبتلا به آسپرگر کار کردهام و درباره آنها خواندهام. من مثل آنها نیستم"
پزشکم خطی را روی کاغذ کشید و گفت: "ممکن است کسانی که دیده یا درباره آنها خواندهای، در یک نقطه روی این خط یا طیف باشند و تو کمی بالاتر و نزدیک تر به انتهای این طیف. میخواهم که درباره این موضوع بیشتر فکر کنی و بخوانی و بعدتر به من بگویی که نظرت چیست".
همیشه میدانستم که چیزی، در نوعِ ارتباط گرفتن من با جهان، با بقیه متفاوت است. من بسیاری از محرکهای محیط را شدیدتر از دیگران تجربه میکردم. با صداها و بوهای خاصی مشکل داشتم. یکی از محیطهایی که به شدت تحت فشار قرار میگرفتم سوپرمارکت ها بود. با آن نورهای درخشان، صداهای بلند، ازدحام آدمها، هیاهو، تبلیغات نصب شده بر در و دیوار و .. اما بدتر از آن، حضور در مهمانیها و جمعها که مانند شکنجه بود. که یکی از اولین نمونههای شفاف آن در ذهنم، تولد هفت سالگی ام بود که همه بچه ها در اطرافم میخندیدند و بازی میکردند و من در حالی که درک آنها برایم سخت بود و با نیرویی نامرئی از درون میل به جدا شدن از آن محیط را داشتم، تماشایشان میکردم.
📌 ادامه در INSTANT VIEW
(مشاهده فوری)
#روان_پزشکی #روان_درمانی
#اختلال_طیف_اوتیسم #اوتیسم
#درخودماندگی #آسپرگر
@alipsychiatrist
✍🏻 Tom Culter
ترجمه توسط کانال تلگرام علی نیکجو
@alipsychiatrist
◽حدود ساعت چهار و نیم صبح روزی در سپتامبر بود، که ناگهان از خواب بیدار شدم با این احساس که مشکلی وجود دارد که از آن آگاه نیستم. خانه در سکوت مطلق بود و کاملا احساس غربت میکردم. نبضم به سرعت میزد، و مثل یک دونده عرق میریختم. نمیدانستم چه احساسی دارم اما اشکهایم میریخت و برای لحظاتی فکر کردم که در حال مردن هستم. شاید این یک حملهی پانیک بود.
مدت ها بود که احساس میکردم یک مشکل اساسی در زندگیام وجود دارد. نیمه شبها بیدار میشدم و در حالی که به سقف خیره بودم به همه چیز فکر میکردم. روزها سخت کار میکردم، و تفریحات گذشته نه تنها خوشحالم نمیکرد بلکه حتی تا حدودی مشمئزکننده بود.
یک بار زمانی که با گروهی از دوستان خانوادگی در رستوران بودیم و من با بیتفاوتی در حال تمام کردن ساندویچ همیشگیام بودم، یکی از دوستانمان گفت: "چرا هیچوقت از غذا خوردن با جمع لذت نمی بری؟" حضور سرد و کنارهگیر من در جمع ها بسیاری از اوقات باعث ناراحتی دیگران میشد.
افراد زیادی این بازخورد را به من میدادند که وقتی تصورم این بوده که در حال لبخند زدن هستم، در واقع عبوس بودهام. از تماشای عکس هایم در مراسم شادی، متعجب میشدم. در حالی که همه در اطرافم میخندیدند من چهره ای سرد و ناخشنود داشتم.
من ازدواج موفقی داشتم، از وضعیت سلامت خوبی برخوردار بودم و تعدادی از نوشتههایم جزء پرفروشترین کتابها بودند. اما دلیل این دلشورهی عجیبی را که هر روز با آن از خواب بیدار میشدم نمیفهمیدم. روزی در حین صحبت با پزشکم به او گفتم: "دقیقا نمیدانم چه حالی دارم. فقط میدانم که خوب نیستم. نوعی احساس خلاء و دشواری زیاد در موقعیتهای اجتماعی."
پزشکم بعد از معاینه در پاسخ به من گفت: "من هیچ مشکل جسمی خاصی را در تو پیدا نمیکنم. اما به نظر میرسد که تنش قابلتوجهی را تحمل میکنی. آیا خودت را فرد مضطربی میشناسی؟"
تا آن زمان خودم را فرد مضطربی نمیدانستم اما در جواب گفتم: "شاید بتوانم نام فشاری را که در قفسهی سینه ام تجربه میکنم، اضطراب بگذارم"
- "فکر میکنی چه چیزی تو را مضطرب میکند؟"
- "زنده بودن در جهان"
- "گفتی که حضور در موقعیتهای اجتماعی را مثل یک بار سنگین تجربه میکنی. سعی میکنی که خودت را تطبیق بدهی اما انگار دائما در حال وانمود کردن هستی. اطرافیانت تو را فردی کنارهگیر میدانند که به موضوعات خاصی مثل جزئیات نقشهی خطوط حمل و نقل شهری، علاقه دارد."
-"بله. و البته برای خطوط حمل و نقل، کلمهی نمودار درست تر از نقشه است"
- "و مثل همین حالا، اغلب به جزییات و قواعد، به خصوص در هنگام استفاده از کلمات، اهمیت خاصی میدهی.."
-"بله همینطور است"
- "با کنار هم گذاشتن مجموعهی این ویژگیها، موضوعی که به آن فکر میکنم این است که احتمالا شما در طیف اوتیسم، و دارای سندرم آسپرگر هستی"
- "نه" با تاکید زیادی گفتم: "من با افراد مبتلا به آسپرگر کار کردهام و درباره آنها خواندهام. من مثل آنها نیستم"
پزشکم خطی را روی کاغذ کشید و گفت: "ممکن است کسانی که دیده یا درباره آنها خواندهای، در یک نقطه روی این خط یا طیف باشند و تو کمی بالاتر و نزدیک تر به انتهای این طیف. میخواهم که درباره این موضوع بیشتر فکر کنی و بخوانی و بعدتر به من بگویی که نظرت چیست".
همیشه میدانستم که چیزی، در نوعِ ارتباط گرفتن من با جهان، با بقیه متفاوت است. من بسیاری از محرکهای محیط را شدیدتر از دیگران تجربه میکردم. با صداها و بوهای خاصی مشکل داشتم. یکی از محیطهایی که به شدت تحت فشار قرار میگرفتم سوپرمارکت ها بود. با آن نورهای درخشان، صداهای بلند، ازدحام آدمها، هیاهو، تبلیغات نصب شده بر در و دیوار و .. اما بدتر از آن، حضور در مهمانیها و جمعها که مانند شکنجه بود. که یکی از اولین نمونههای شفاف آن در ذهنم، تولد هفت سالگی ام بود که همه بچه ها در اطرافم میخندیدند و بازی میکردند و من در حالی که درک آنها برایم سخت بود و با نیرویی نامرئی از درون میل به جدا شدن از آن محیط را داشتم، تماشایشان میکردم.
📌 ادامه در INSTANT VIEW
(مشاهده فوری)
#روان_پزشکی #روان_درمانی
#اختلال_طیف_اوتیسم #اوتیسم
#درخودماندگی #آسپرگر
@alipsychiatrist
Telegraph
پس از دههها سردرگمی، تشخیص آسپرگر پاسخی برای بعضی سوالها بود
✍🏼 Tom Cutler ▫ترجمه توسط کانال تلگرام علی نیکجو: https://www.group-telegram.com/alipsychiatrist.com حدود ساعت چهار و نیم صبح روزی در سپتامبر بود، که ناگهان از خواب بیدار شدم با این احساس که مشکلی وجود دارد که از آن آگاه نیستم. خانه در سکوت مطلق بود و کاملا احساس غربت میکردم.…
❤5👏2
Forwarded from تلویزیون دیدارنیوز
در گفتوگوی ویژه دیدارنیوز با حسین نورانینژاد مطرح شد:
اصلاح، یک تاریخ انقضا برای اثربخشی دارد/اگر از اصلاح طلبی تغییر خواهی را بگیری، محافظهکاری میشود/برخی از اصلاحطلبان دغدغه حاکمان را دارند که ناراحت نشوند و رویشان را از مردم بر میگردانند
در برنامه ویژه دیدارنیوز با حسین نورانینژاد قائم مقامحزب اتحاد ملت و عضو جبهه اصلاحات با موضوع "بیانیه ۱۱ مادهای جبهه اصلاحات؛ راهی برای رسیدن به صلح پایدار" گفتوگو کردیم.
دیدارنیوزـ حسین جعفری: در شرایط نه جنگ نه مذاکره، در شرایط هم جنگ هم مذاکره، در شرایط تعلیق جنگ و شرایط نه صلح نه جنگ و در شرایط مذاکرات مستقیم یا غیر مستقیم، ارائه راهکار مشخص و قابل اشاره بسیار هزینهزاست و کسانی چنین پیشنهاداتی میدهند هم شجاعتاند و هم دلسوز! گفتگوی ویژه دیدار نیوز با حضور آقای حسین نورانینژاد قائم مقام حزب اتحاد ملت و عضو جبهه اصلاحات به موضوع "بیانیه ۱۱ مادهای جبهه اصلاحات؛ راهی برای رسیدن به صلح پایدار" اختصاص داشت.
✅ برای مشاهده روی لینک زیر کلیک کنید
youtube.com/watch?v=6Kk7Wsz_u9w
🔵 این برنامه در سایت دیدارنیوز
🔵 @didarnews1
🔵 @didarnewsir
اصلاح، یک تاریخ انقضا برای اثربخشی دارد/اگر از اصلاح طلبی تغییر خواهی را بگیری، محافظهکاری میشود/برخی از اصلاحطلبان دغدغه حاکمان را دارند که ناراحت نشوند و رویشان را از مردم بر میگردانند
در برنامه ویژه دیدارنیوز با حسین نورانینژاد قائم مقامحزب اتحاد ملت و عضو جبهه اصلاحات با موضوع "بیانیه ۱۱ مادهای جبهه اصلاحات؛ راهی برای رسیدن به صلح پایدار" گفتوگو کردیم.
دیدارنیوزـ حسین جعفری: در شرایط نه جنگ نه مذاکره، در شرایط هم جنگ هم مذاکره، در شرایط تعلیق جنگ و شرایط نه صلح نه جنگ و در شرایط مذاکرات مستقیم یا غیر مستقیم، ارائه راهکار مشخص و قابل اشاره بسیار هزینهزاست و کسانی چنین پیشنهاداتی میدهند هم شجاعتاند و هم دلسوز! گفتگوی ویژه دیدار نیوز با حضور آقای حسین نورانینژاد قائم مقام حزب اتحاد ملت و عضو جبهه اصلاحات به موضوع "بیانیه ۱۱ مادهای جبهه اصلاحات؛ راهی برای رسیدن به صلح پایدار" اختصاص داشت.
✅ برای مشاهده روی لینک زیر کلیک کنید
youtube.com/watch?v=6Kk7Wsz_u9w
🔵 این برنامه در سایت دیدارنیوز
🔵 @didarnews1
🔵 @didarnewsir
👍2❤1👎1
◽اذالشعبُ یوما اراد الحیات
فلابُدّ ان یستجیبَ القَدَر
اگر ملتی حیات سربلند را اراده کند
سرنوشت ناگزیر از اجابت آن است
#ابوالقاسم_الشابی
#میرحسین_موسوی
#زهرا_رهنورد
https://x.com/Alinikjooo/status/1958915656646369720?t=kYwHgt8SFDexZPZ5D22ewA&s=35
@alipsychiatrist
فلابُدّ ان یستجیبَ القَدَر
اگر ملتی حیات سربلند را اراده کند
سرنوشت ناگزیر از اجابت آن است
#ابوالقاسم_الشابی
#میرحسین_موسوی
#زهرا_رهنورد
https://x.com/Alinikjooo/status/1958915656646369720?t=kYwHgt8SFDexZPZ5D22ewA&s=35
@alipsychiatrist
❤7
Forwarded from تلویزیون دیدارنیوز
ویژه برنامه تنگنا در گفتوگو با محمدجواد مظفر
سرنوشت نسلی که از سر آرمانها گذشت
این قسمت از تنگنا بر خلاف روال معمول برنامه، بیش از آنکه به مرور کارنامه سیاسی مهمان برنامه اختصاص یابد تاریخچه راهاندازی یکی از نشریات متفاوت تاریخ مطبوعات ایران را از ایده تا انتشار مورد بررسی قرار داد.
دیدارنیوز _ حامد شجاعی: حاصل نیمه اول گفتوگو با محمدجواد مظفر در این ویژه برنامه تنگنا، مصادف با سیامین سالگرد انتشار نشریه "محله ما" آشکار شدن دروغی دیگر از دهها و صدها مدعیات دروغ و نادرست یکی از سیاستمداران مشهور تاریخ معاصر است.
در نیمه دوم گفتوگو و علیرغم محدودیت وقت مهمان برنامه، سعی شد گریزی سریع به کارنامه سیاسی محمدجواد مظفر و همنسلهایش زده شود تا شاید فتح بابی برای مواجهه با نسلی باشد که در همه سالهای اخیر برای فرار از پذیرش مسوولیت سرنوشتی که برای خود و فرزندانشان رقم زدند در هر فرصتی به تعریف سرگذشت خود میپردازند.
✅ برای مشاهده روی لینک زیر کلیک کنید
youtube.com/watch?v=2wAD77_kxJU
🔵 این برنامه در سایت دیدارنیوز
🔵 @didarnews1
🔵 @didarnewsir
سرنوشت نسلی که از سر آرمانها گذشت
این قسمت از تنگنا بر خلاف روال معمول برنامه، بیش از آنکه به مرور کارنامه سیاسی مهمان برنامه اختصاص یابد تاریخچه راهاندازی یکی از نشریات متفاوت تاریخ مطبوعات ایران را از ایده تا انتشار مورد بررسی قرار داد.
دیدارنیوز _ حامد شجاعی: حاصل نیمه اول گفتوگو با محمدجواد مظفر در این ویژه برنامه تنگنا، مصادف با سیامین سالگرد انتشار نشریه "محله ما" آشکار شدن دروغی دیگر از دهها و صدها مدعیات دروغ و نادرست یکی از سیاستمداران مشهور تاریخ معاصر است.
در نیمه دوم گفتوگو و علیرغم محدودیت وقت مهمان برنامه، سعی شد گریزی سریع به کارنامه سیاسی محمدجواد مظفر و همنسلهایش زده شود تا شاید فتح بابی برای مواجهه با نسلی باشد که در همه سالهای اخیر برای فرار از پذیرش مسوولیت سرنوشتی که برای خود و فرزندانشان رقم زدند در هر فرصتی به تعریف سرگذشت خود میپردازند.
✅ برای مشاهده روی لینک زیر کلیک کنید
youtube.com/watch?v=2wAD77_kxJU
🔵 این برنامه در سایت دیدارنیوز
🔵 @didarnews1
🔵 @didarnewsir