Forwarded from پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد
ماجرای اولین قطع رابطه دیپلماتیک ایران و امریکا
[...] چهار سال [در ایندیاناپولیس امریکا] توی کارخانه کار کردم و شب هم درس خواندم و رشتۀ تخصصیام را گرفتم. در آن موقع که کار ما نزدیک به اتمام بود و قریب این بود که این کارخانۀ اتومبیلسازی به ایران بیاید و در ایران شروع به کار کند که سفیر ما [در امریکا] در کوچه با پلیس اختلافش شد و پلیس سفیر ما را حبس کرد.
س- آقای…
ج- غفارخان جلال.
س- مثل اینکه خلاف اتومبیلرانی بود.
ج- بله اتوموبیلرانی بود و با پلیس اختلاف پیدا کرد.
س- این موضوع چه بوده؟ میگویند ایشان گفته بود…
ج- ایشان [هنگام رانندگی] تند میرفت و آنوقت پلیس به او ایست میدهد و میگوید یواش برو. زنش انگلیسی بود. زنش خانم خیلی جسوری بود و انگلیسی هم بود و بهش هم برخورده بود که خانم سفیر است و پلیس آنها را نگه داشته است. پلیس میآید و دستش را روی پنجرۀ او میگذارد و میگوید که چرا تند میروی؟ نباید تند بروی. او هم به سگش دستور حمله میدهد و او به پلیس از توی پنجره میپرد. مثلاینکه ظاهراً پلیس را هم گاز میگیرد.
بعد هم او به پلیس میگوید شما حق ندارید [ما را متوقف کنید]، ما سفیر هستیم، ما minister (=سفیر و دیپلمات) هستیم. پلیس هم در یک شهر کوچکی بوده، یک ده کوچکی بوده، در آنجا به کشیش میگویند مینیستر، و آن پلیس نمیدانسته که دیپلمات چیست و [نمیدانسته که] به سفیر هم میگویند مینیستر. این است که میگوید:
“I don’t care if you are Jesus Christ himself.”
اگر حضرت مسیح هم باشی برای من مهم نیست، چه برسد که کشیش حضرت عیسی باشی و من به زندان میبرمت.» آنوقت روز تعطیل هم بود و اینها دستشان به جایی نمیرسد و پلیس آنها را به آن ده میبرد به پاسگاه پلیس میبرد و در آنجا توی اتاق زندان مینشانندش و این خانم شروع به تلفن کردن به این و آن و آشناهاش در واشنگتن و میگوید که جناب را اینجا گرفتهاند و در زندان است. آنها هم، روز یکشنبه بود، تا توانستند در وزارت خارجه اشخاصی را پیدا کنند و به فریاد اینها برسند، دو سه ساعت، این عالیجناب در زندان بود.
بعد خبر به رضاشاه میرسد که سفیرت را گرفتهاند و چندساعتی هم حبس کردند و در زندان بوده است. رضاشاه هم فوری روابط [با امریکا] را قطع میکند و به همۀ ما [محصلین] هم میگوید که همه [به ایران] برگردید.
س- عصبانیت رضاشاه فقط روی همین بود و زمینۀ دیگری نداشته است؟
ج- [فقط روی همین موضوع] که چرا سفیرش را حبس کردهاند. او راجع به این موضوع خیلی حساسیت داشت. یک دفعه هم با فرانسویها همینطور شد. چون توی روزنامه به مقامات ایرانی در فرانسه اهانت کردند روابطش را با فرانسه قطع کرد.
بخشی از مصاحبه حبیب نفیسی (۱۲۸۷-۱۳۶۳) با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار دوم
مصاحبه کننده: حبیب لاجوردی
تاریخ مصاحبه: ۲۵ بهمن ۱۳۶۲
#تکه_مصاحبه
https://iranhistory.net/naficy/
https://www.group-telegram.com/tarikh_shafahi_iran_project
[...] چهار سال [در ایندیاناپولیس امریکا] توی کارخانه کار کردم و شب هم درس خواندم و رشتۀ تخصصیام را گرفتم. در آن موقع که کار ما نزدیک به اتمام بود و قریب این بود که این کارخانۀ اتومبیلسازی به ایران بیاید و در ایران شروع به کار کند که سفیر ما [در امریکا] در کوچه با پلیس اختلافش شد و پلیس سفیر ما را حبس کرد.
س- آقای…
ج- غفارخان جلال.
س- مثل اینکه خلاف اتومبیلرانی بود.
ج- بله اتوموبیلرانی بود و با پلیس اختلاف پیدا کرد.
س- این موضوع چه بوده؟ میگویند ایشان گفته بود…
ج- ایشان [هنگام رانندگی] تند میرفت و آنوقت پلیس به او ایست میدهد و میگوید یواش برو. زنش انگلیسی بود. زنش خانم خیلی جسوری بود و انگلیسی هم بود و بهش هم برخورده بود که خانم سفیر است و پلیس آنها را نگه داشته است. پلیس میآید و دستش را روی پنجرۀ او میگذارد و میگوید که چرا تند میروی؟ نباید تند بروی. او هم به سگش دستور حمله میدهد و او به پلیس از توی پنجره میپرد. مثلاینکه ظاهراً پلیس را هم گاز میگیرد.
بعد هم او به پلیس میگوید شما حق ندارید [ما را متوقف کنید]، ما سفیر هستیم، ما minister (=سفیر و دیپلمات) هستیم. پلیس هم در یک شهر کوچکی بوده، یک ده کوچکی بوده، در آنجا به کشیش میگویند مینیستر، و آن پلیس نمیدانسته که دیپلمات چیست و [نمیدانسته که] به سفیر هم میگویند مینیستر. این است که میگوید:
“I don’t care if you are Jesus Christ himself.”
اگر حضرت مسیح هم باشی برای من مهم نیست، چه برسد که کشیش حضرت عیسی باشی و من به زندان میبرمت.» آنوقت روز تعطیل هم بود و اینها دستشان به جایی نمیرسد و پلیس آنها را به آن ده میبرد به پاسگاه پلیس میبرد و در آنجا توی اتاق زندان مینشانندش و این خانم شروع به تلفن کردن به این و آن و آشناهاش در واشنگتن و میگوید که جناب را اینجا گرفتهاند و در زندان است. آنها هم، روز یکشنبه بود، تا توانستند در وزارت خارجه اشخاصی را پیدا کنند و به فریاد اینها برسند، دو سه ساعت، این عالیجناب در زندان بود.
بعد خبر به رضاشاه میرسد که سفیرت را گرفتهاند و چندساعتی هم حبس کردند و در زندان بوده است. رضاشاه هم فوری روابط [با امریکا] را قطع میکند و به همۀ ما [محصلین] هم میگوید که همه [به ایران] برگردید.
س- عصبانیت رضاشاه فقط روی همین بود و زمینۀ دیگری نداشته است؟
ج- [فقط روی همین موضوع] که چرا سفیرش را حبس کردهاند. او راجع به این موضوع خیلی حساسیت داشت. یک دفعه هم با فرانسویها همینطور شد. چون توی روزنامه به مقامات ایرانی در فرانسه اهانت کردند روابطش را با فرانسه قطع کرد.
بخشی از مصاحبه حبیب نفیسی (۱۲۸۷-۱۳۶۳) با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار دوم
مصاحبه کننده: حبیب لاجوردی
تاریخ مصاحبه: ۲۵ بهمن ۱۳۶۲
#تکه_مصاحبه
https://iranhistory.net/naficy/
https://www.group-telegram.com/tarikh_shafahi_iran_project
Iran Oral History
حبیب نفیسی
گفتوگو با آقای حبیب نفیسی
معاون وزیر کار ۱۹۴۹-۱۹۴۶
تدوینکنندۀ نخستین قانون کار ایران
بنیانگذار و رئیس دانشگاه پلیتکنیک
تاریخ مصاحبه: اول فوریه ۱۹۸۴
محل مصاحبه: کمبریج - ماساچوست
مصاحبهکننده: حبیب لاجوردی
متن کامل مصاحبه
معاون وزیر کار ۱۹۴۹-۱۹۴۶
تدوینکنندۀ نخستین قانون کار ایران
بنیانگذار و رئیس دانشگاه پلیتکنیک
تاریخ مصاحبه: اول فوریه ۱۹۸۴
محل مصاحبه: کمبریج - ماساچوست
مصاحبهکننده: حبیب لاجوردی
متن کامل مصاحبه
Forwarded from Milad
تاریخ پژوهان یادگارآفرین
فضای مجازی و آگاهی تاریخی: فرصتها، تهدیدها و مراقبتها (1) - تاریخ پژوهان یادگارآفرین
اگر آگاهی تاریخی را همچون آدرس و راهنمایی برای بهبود زندگی انسانها و جوامع در نظر بگیریم، نشر دادههای نادرست چیزی جز دادن آدرس اشتباه و گمراه کردن مخاطبان نخواهد بود.
👏1
Forwarded from شبخوان
میهن،_مقالهٔ_استاد_ابراهیم_پورداوود،_تدوین_و_بازنشر_در_کانال_شبخوان.pdf
681.7 KB
میهن
مقالهٔ درخشان استاد ابراهیمِ پورداوود دربارهٔ ریشه و پیشینهٔ واژهٔ «میهن» در ایران را بهضمیمه منتشر کردهام. در این مقاله ــــمانندِ دیگر مقالاتِ استاد پورداوودــــ بهاندازهٔ یک کتاب مطلب و نکته هست. این واژه از کجا آمده؟ قدیمیترین سوابقش در کدام متن یا کتیبه است؟ در نامِ کدام شهرها حضور دارد؟ تلفظش چقدر و چگونه دگرگون شده؟ تفاوتش با «وطن» چیست و چرا بهتر است میهن به کار برد بهجای وطن؟ پاسخِ استاد پورداوود به این پرسشها و بیش از اینها در این مقاله هست. احتمالاً روزی که این مقاله را مینوشته نمیتوانسته تصور کند (شاید هم میتوانسته) که یک قرن بعد «میهندوستی» و «میهنپرستی» چه جایگاهی در کشورش خواهد یافت.
اولْ این مقاله را بر اساسِ نسخهای اینترنتی حروفچینی کردم که پرغلط بود و کار را دشوار میکرد. بعد از بازخوانیِ نکتهسنجانهٔ دوستِ دانشورم آرامِ قریب بهرهمند شدم تا به نسخهای منقح از مقاله نزدیک شویم. و دستآخر دوستِ گرانقدرِ دیگری که ناگزیر از ذکرِ نامِ عزیزش میپرهیزم متن را موشکافانه با نسخهای معتبر از یک گزیدهمقالهٔ منتشرشده در انتشاراتِ دانشگاهِ تهران (چاپِ سالِ ۲۵۳۵ شاهنشاهی / ۱۳۵۵ خورشیدی، زیرِ نظرِ بهرامِ فرهوشی) تطبیق داد و کار سرانجام تمام شد.
مادرم سالی یک بار غذای محبوبِ پدرِ درگذشتهاش را با وسواس و عشق میپزد و به دوستانش میدهد. رسمی باستانی به نظر میرسد و خیالانگیز است. گویی شمهای از وجودِ غایبِ او را در جانِ دوستانش میریزد. میشود همین کار را با مقالاتِ درگذشتگانِ بزرگِ این کشور کرد. سالی یکبار، ماهی یکبار.
امیدوارم کسانی که این مقاله را میخوانند همّت کنند و دستبهدست کنند تا دیگران نیز بتوانند به آن دسترس پیدا کنند. نیز امیدوارم که مقالاتی همچون این مقالهٔ درخشان که گردِ زمان بر خود گرفتهاند، با همتِ میهندوستان بهطرزی شایسته تدوین و بازنشر شوند. حالا شاید بیش از هر زمانی به گفتهها و نوشتههای پدرانِ بنیانگذارِ ایرانِ مدرن نیاز داریم. بهزودی مقالاتِ دیگری از این دست در شبخوان منتشر میکنم.
📖 [پیدیافِ مقاله ضمیمه است.]
✈️ @Shabkhwan
مقالهٔ درخشان استاد ابراهیمِ پورداوود دربارهٔ ریشه و پیشینهٔ واژهٔ «میهن» در ایران را بهضمیمه منتشر کردهام. در این مقاله ــــمانندِ دیگر مقالاتِ استاد پورداوودــــ بهاندازهٔ یک کتاب مطلب و نکته هست. این واژه از کجا آمده؟ قدیمیترین سوابقش در کدام متن یا کتیبه است؟ در نامِ کدام شهرها حضور دارد؟ تلفظش چقدر و چگونه دگرگون شده؟ تفاوتش با «وطن» چیست و چرا بهتر است میهن به کار برد بهجای وطن؟ پاسخِ استاد پورداوود به این پرسشها و بیش از اینها در این مقاله هست. احتمالاً روزی که این مقاله را مینوشته نمیتوانسته تصور کند (شاید هم میتوانسته) که یک قرن بعد «میهندوستی» و «میهنپرستی» چه جایگاهی در کشورش خواهد یافت.
اولْ این مقاله را بر اساسِ نسخهای اینترنتی حروفچینی کردم که پرغلط بود و کار را دشوار میکرد. بعد از بازخوانیِ نکتهسنجانهٔ دوستِ دانشورم آرامِ قریب بهرهمند شدم تا به نسخهای منقح از مقاله نزدیک شویم. و دستآخر دوستِ گرانقدرِ دیگری که ناگزیر از ذکرِ نامِ عزیزش میپرهیزم متن را موشکافانه با نسخهای معتبر از یک گزیدهمقالهٔ منتشرشده در انتشاراتِ دانشگاهِ تهران (چاپِ سالِ ۲۵۳۵ شاهنشاهی / ۱۳۵۵ خورشیدی، زیرِ نظرِ بهرامِ فرهوشی) تطبیق داد و کار سرانجام تمام شد.
مادرم سالی یک بار غذای محبوبِ پدرِ درگذشتهاش را با وسواس و عشق میپزد و به دوستانش میدهد. رسمی باستانی به نظر میرسد و خیالانگیز است. گویی شمهای از وجودِ غایبِ او را در جانِ دوستانش میریزد. میشود همین کار را با مقالاتِ درگذشتگانِ بزرگِ این کشور کرد. سالی یکبار، ماهی یکبار.
امیدوارم کسانی که این مقاله را میخوانند همّت کنند و دستبهدست کنند تا دیگران نیز بتوانند به آن دسترس پیدا کنند. نیز امیدوارم که مقالاتی همچون این مقالهٔ درخشان که گردِ زمان بر خود گرفتهاند، با همتِ میهندوستان بهطرزی شایسته تدوین و بازنشر شوند. حالا شاید بیش از هر زمانی به گفتهها و نوشتههای پدرانِ بنیانگذارِ ایرانِ مدرن نیاز داریم. بهزودی مقالاتِ دیگری از این دست در شبخوان منتشر میکنم.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from مصدق به روايت تاريخ و اسناد
نقد یا تحریف هدفمند؟ مسئله در این است
هفتاد و چهار سال پس از نخستوزیری دکتر محمد مصدق
هر گاه به برهههایی خاص از تاریخ، همچون ۲۸ مرداد که میرسیم، جریانهای مختلفی با دیدگاههایی متنوع در کارزار بررسی تاریخی این رویداد مشارکت میکنند، موافق و مخالف هر طرف، ضمن بررسی تاریخی این واقعه میکوشند تا اهداف جریانی امروز خود را نیز پیش ببرند، چرا که بیشک هر گروه سیاسی بخشی عظیم از هویتش را از وابستگی تاریخی خود وام میگیرد. تا اینجای ماجرا همه چیز روال معمول خود را طی میکند، اما ماجرا آنجا کمی به هم میپیچد، که گروهی عامدانه یا غیرعامدانه، هدفمند یا بیهدف، خواسته یا ناخواسته با تحریف تاریخ به طرق مختلف به ازای اثبات خویش و یا طیف مطبوعشان، سعی در حذف جریان مقابل خود دارند، گویی که ایستادن لجوجانه در برابر یک جریان تاریخی، به شغل و کسب و کارشان تبدیل شده است و دانسته یا ندانسته به سنت نامبارک تکفیر و حذف رقیب به هر وسیله دامن میزنند و سوار بر موج نارضایتی مردم از حکومتی که بعضی از آنها اتفاقا خودشان و جریانشان در آن بیمقام و مسئولیت و بیتریبون نبودهاند مدد میگیرند تا با حذف و اضافهها و بزرگ و کوچک کردن وقایع به دلخواه، تاریخ را به قصه تبدیل کنند و با سادهسازی آن به ماجراهای قهرمان و ضد قهرمان، راه را بر گفتوگو و کنکاش ببندند. ما تا کنون در برابر حجمهها و نقدها و حتی فحاشیها به خود و تفکر مورد نظرمان، جز به زبان روایت تاریخ مستند پاسخ نگفتهایم اما جای خالی پاسخ مستقیم به مباحثی که به برداشتِ ما تحریف تاریخ است از این پس خواهیم پرداخت تا به وصع خودمان سدی باشیم در برابر افرد و جریانهای ضدملی و ضدمیهنی.
از شما مخاطبان عزیز، چه مخالف و چه موافق میخواهیم تا با نقد و نظرات خویش ما را یاری کنند. دفاع از عقلانیت تاریخی در برابر تحریف:
پاسخ به برخی مباحث مطرح شده در مناظره آقای غنینژاد درباره دکتر مصدق در مناظره ایشان با دکتر مرادیخلج در دانشگاه شیراز
@mohammadmosaddegh
هفتاد و چهار سال پس از نخستوزیری دکتر محمد مصدق
هر گاه به برهههایی خاص از تاریخ، همچون ۲۸ مرداد که میرسیم، جریانهای مختلفی با دیدگاههایی متنوع در کارزار بررسی تاریخی این رویداد مشارکت میکنند، موافق و مخالف هر طرف، ضمن بررسی تاریخی این واقعه میکوشند تا اهداف جریانی امروز خود را نیز پیش ببرند، چرا که بیشک هر گروه سیاسی بخشی عظیم از هویتش را از وابستگی تاریخی خود وام میگیرد. تا اینجای ماجرا همه چیز روال معمول خود را طی میکند، اما ماجرا آنجا کمی به هم میپیچد، که گروهی عامدانه یا غیرعامدانه، هدفمند یا بیهدف، خواسته یا ناخواسته با تحریف تاریخ به طرق مختلف به ازای اثبات خویش و یا طیف مطبوعشان، سعی در حذف جریان مقابل خود دارند، گویی که ایستادن لجوجانه در برابر یک جریان تاریخی، به شغل و کسب و کارشان تبدیل شده است و دانسته یا ندانسته به سنت نامبارک تکفیر و حذف رقیب به هر وسیله دامن میزنند و سوار بر موج نارضایتی مردم از حکومتی که بعضی از آنها اتفاقا خودشان و جریانشان در آن بیمقام و مسئولیت و بیتریبون نبودهاند مدد میگیرند تا با حذف و اضافهها و بزرگ و کوچک کردن وقایع به دلخواه، تاریخ را به قصه تبدیل کنند و با سادهسازی آن به ماجراهای قهرمان و ضد قهرمان، راه را بر گفتوگو و کنکاش ببندند. ما تا کنون در برابر حجمهها و نقدها و حتی فحاشیها به خود و تفکر مورد نظرمان، جز به زبان روایت تاریخ مستند پاسخ نگفتهایم اما جای خالی پاسخ مستقیم به مباحثی که به برداشتِ ما تحریف تاریخ است از این پس خواهیم پرداخت تا به وصع خودمان سدی باشیم در برابر افرد و جریانهای ضدملی و ضدمیهنی.
از شما مخاطبان عزیز، چه مخالف و چه موافق میخواهیم تا با نقد و نظرات خویش ما را یاری کنند. دفاع از عقلانیت تاریخی در برابر تحریف:
پاسخ به برخی مباحث مطرح شده در مناظره آقای غنینژاد درباره دکتر مصدق در مناظره ایشان با دکتر مرادیخلج در دانشگاه شیراز
@mohammadmosaddegh
هممیهن
آرمانگرایی یا واقعگرایی؟بررسی سیستم فکری و عملکردی دکتر محمد مصدق در 74سالگی تشکیل اولین دولت او
سنت مشروطه را مصدق زیر خاک کرد، میخ تابوتش را زد. آقای خلیل طهماسبی را زندان میکنند، قانون ملی شدن صنعت نفت تصویب میشود. همان مجلسی قانون را تصویب میکند که مخالف ملی شدن بوده است.
Forwarded from مصدق به روايت تاريخ و اسناد
قسمت اول:
هفتاد و چهار سال پس از نخستوزیری دکتر محمد مصدق، هنوز نام و راه او آنچنان زنده و الهامبخش است که هر ساله حتی منتقدانش برای نفی و تخریب او به میدان میآیند. سخنرانی چندی پیش دکتر موسی غنینژاد در دانشگاه شیراز که ظاهراً با موضوعی علمی و منصفانه برگزار شده، در واقع مجموعهای از داوریهای شتابزده، استدلالهای معیوب، تحریفهای تاریخی و تکرار کلیشههای نخنما شده علیه مصدق بود. این یادداشت کوششی است برای نشان دادن مغالطههای نهفته در این سخنان و دفاع از میراث عقلانی، ملی و دموکراتیک مصدق.
1-«آرمانگرایی متوهمانه» یا عقلانیت مقاومت؟
غنینژاد ملی شدن صنعت نفت را نمونهای از «آرمانگرایی غیرواقعگرایانه» مینامد، در حالی که هیچ تحلیل جدی تاریخی بدون توجه به بافت سیاسی، اجتماعی و بینالمللی آن دوران نمیتواند چنین حکمی را صادر کند. مگر نه آنکه انگلیس سالها منافع ایران را به یغما برده بود و قرارداد دارسی و سپس ۱۹۳۳ عملاً ایران را به مستعمرهای نفتی بدل کرده بودند؟ مگر نه اینکه راهحلهای اصلاحی همانند پیشنهاد ۵۰-۵۰ بارها با کارشکنی لندن به شکست انجامید؟ پس راهی جز ملی کردن باقی مانده بود؟ مگر نه اینکه به بهانههای مختلف و برای به خطر نیوفتادن منافع شرکت نفت و دولت انگلیس در تمام شئون مملکت دخالت میکردند؟
اینکه مصدق به جای تسلیم و مماشات، مسیر مقاومت مشروع و استقلال را برگزید، نه توهم که تجلی عقلانیت تاریخی و استقلالطلبی بود. در هیچ کجای دنیا، استعمار با خواهش و تمنا عقب نمینشیند. باید با هزینه، اما عزتمند، به منافع ملی دست پیدا کرد.
2-سادهسازی عامدانه اقتصاد نفت
غنینژاد بهعنوان اقتصاددانی لیبرال، پیچیدگی صنعت نفت را بهانهای برای تخطئه ملیسازی آن میداند. این در حالی است که نمونههای مشابه در مکزیک، ونزوئلا، الجزایر و حتی نروژ نشان میدهد که دولتی شدن نفت به معنای اتلاف منابع نیست، بلکه با نظارت مردمی و سیاستگذاری صحیح میتواند به موتور توسعه تبدیل شود. اینکه وضعیت امروز صنعت نفت ایران مطلوب نیست، نه به دلیل مصدق، که به دلیل فساد، سوءمدیریت و دور شدن از دموکراسی و شفافیتی است که مخالفان مصدق بنیاد نهادند.
فرمایش معروف فریدمن درباره "دولتی کردن شنهای ساحل" بیشتر برازنده اقتصاد رانتی امروز ایران است که حاصل فاصله گرفتن از آرمانهای مردم ایران و مردمسالاری است، نه ثمره راه مصدق.
@mohammadmosaddegh
هفتاد و چهار سال پس از نخستوزیری دکتر محمد مصدق، هنوز نام و راه او آنچنان زنده و الهامبخش است که هر ساله حتی منتقدانش برای نفی و تخریب او به میدان میآیند. سخنرانی چندی پیش دکتر موسی غنینژاد در دانشگاه شیراز که ظاهراً با موضوعی علمی و منصفانه برگزار شده، در واقع مجموعهای از داوریهای شتابزده، استدلالهای معیوب، تحریفهای تاریخی و تکرار کلیشههای نخنما شده علیه مصدق بود. این یادداشت کوششی است برای نشان دادن مغالطههای نهفته در این سخنان و دفاع از میراث عقلانی، ملی و دموکراتیک مصدق.
1-«آرمانگرایی متوهمانه» یا عقلانیت مقاومت؟
غنینژاد ملی شدن صنعت نفت را نمونهای از «آرمانگرایی غیرواقعگرایانه» مینامد، در حالی که هیچ تحلیل جدی تاریخی بدون توجه به بافت سیاسی، اجتماعی و بینالمللی آن دوران نمیتواند چنین حکمی را صادر کند. مگر نه آنکه انگلیس سالها منافع ایران را به یغما برده بود و قرارداد دارسی و سپس ۱۹۳۳ عملاً ایران را به مستعمرهای نفتی بدل کرده بودند؟ مگر نه اینکه راهحلهای اصلاحی همانند پیشنهاد ۵۰-۵۰ بارها با کارشکنی لندن به شکست انجامید؟ پس راهی جز ملی کردن باقی مانده بود؟ مگر نه اینکه به بهانههای مختلف و برای به خطر نیوفتادن منافع شرکت نفت و دولت انگلیس در تمام شئون مملکت دخالت میکردند؟
اینکه مصدق به جای تسلیم و مماشات، مسیر مقاومت مشروع و استقلال را برگزید، نه توهم که تجلی عقلانیت تاریخی و استقلالطلبی بود. در هیچ کجای دنیا، استعمار با خواهش و تمنا عقب نمینشیند. باید با هزینه، اما عزتمند، به منافع ملی دست پیدا کرد.
2-سادهسازی عامدانه اقتصاد نفت
غنینژاد بهعنوان اقتصاددانی لیبرال، پیچیدگی صنعت نفت را بهانهای برای تخطئه ملیسازی آن میداند. این در حالی است که نمونههای مشابه در مکزیک، ونزوئلا، الجزایر و حتی نروژ نشان میدهد که دولتی شدن نفت به معنای اتلاف منابع نیست، بلکه با نظارت مردمی و سیاستگذاری صحیح میتواند به موتور توسعه تبدیل شود. اینکه وضعیت امروز صنعت نفت ایران مطلوب نیست، نه به دلیل مصدق، که به دلیل فساد، سوءمدیریت و دور شدن از دموکراسی و شفافیتی است که مخالفان مصدق بنیاد نهادند.
فرمایش معروف فریدمن درباره "دولتی کردن شنهای ساحل" بیشتر برازنده اقتصاد رانتی امروز ایران است که حاصل فاصله گرفتن از آرمانهای مردم ایران و مردمسالاری است، نه ثمره راه مصدق.
@mohammadmosaddegh
Forwarded from مصدق به روايت تاريخ و اسناد
قسمت دوم:
3- اتهامات بیاساس درباره ترور رزمآرا
ادعای ارتباط مستقیم مصدق با ترور رزمآرا، تکرار روایتی مشکوک و اثباتنشده است. اینکه مهندس سحابی جایی گفته فلان فرد چنین ادعایی کرده، برای نسبت دادن ترور به مصدق کافی نیست. مصدق نه قاضی بود، نه ضارب، و نه مسئول اقدامات دیگران. او در آن مقطع حتی نخستوزیر نبود. این نوع اتهامزنیها نه در محاکم معتبر پذیرفتنی است، نه در منطق تاریخنگاری علمی.
ضمن اینکه هیچگاه در تاریخ معاصر ایران، کسی به اندازه رزمآرا در افکار عمومی نماد سازش و وابستگی تلقی نمیشد. حذف فیزیکی او را نه مصدق خواست، نه برنامهریزی کرد؛ بلکه محصول وضعیت اجتماعی و فضای متشنج آن دوران بود که استعمار را دیگر تاب نمیآورد.
4- توهین به سنت مشروطه و جعل مفهوم کودتا
غنینژاد با عباراتی عجیب، مصدق را "زندهبهگورکننده مشروطه" مینامد. این در حالی است که هیچ نخستوزیری در تاریخ ایران به اندازه مصدق برای تفکیک سلطنت از حکومت، آزادی مطبوعات، استقلال قوه قضاییه و تقویت حقوق ملت نکوشید. این او بود که شاه را به رعایت حدود قانون اساسی واداشت، مجلس را از سلطه دربار بیرون کشید و برای اولین بار مفهوم واقعی حکومت ملی را به اجرا گذاشت.
اما مهمتر، تحریف آشکار تعریف کودتا است. کودتا، بنا بر تعاریف متعارف علوم سیاسی، نه صرفاً برکناری رئیس کشور، بلکه به معنای براندازی قهرآمیز حاکمیت مستقر، با دخالت نظامیان و نیروهای خارجی است. اسناد محرمانه MI6 و سیا امروز در دسترس است و نشان میدهد که عملیات آژاکس با پول، تبلیغات، رشوه، ارعاب و سازماندهی نظامی به براندازی مصدق انجامید. اینکه شاه فرمان عزل داده بود، نمیتواند پوششی برای واقعیت براندازی مسلحانه و سازمانیافته باشد.
5- اتهامهای بیپایه به مورخان معتبر
دکتر غنینژاد با ادبیاتی نامباسب به دکتر آبراهامیان، استاد ممتاز دانشگاههای معتبر جهانی، حمله میکند و او را «دروغپرداز» مینامد. این ادعا نه تنها توهینی است به یک پژوهشگر برجسته، بلکه نشانهای از استیصال فکری است. آبراهامیان در کتاب «کودتا» با استناد به اسناد طبقهبندیشده، روایت دقیقی از سرنگونی مصدق به دست سازمان سیا ارائه داده است؛ روایتی که امروز در پژوهشهای بینالمللی تثبیت شده است.
@mohammadmosaddegh
3- اتهامات بیاساس درباره ترور رزمآرا
ادعای ارتباط مستقیم مصدق با ترور رزمآرا، تکرار روایتی مشکوک و اثباتنشده است. اینکه مهندس سحابی جایی گفته فلان فرد چنین ادعایی کرده، برای نسبت دادن ترور به مصدق کافی نیست. مصدق نه قاضی بود، نه ضارب، و نه مسئول اقدامات دیگران. او در آن مقطع حتی نخستوزیر نبود. این نوع اتهامزنیها نه در محاکم معتبر پذیرفتنی است، نه در منطق تاریخنگاری علمی.
ضمن اینکه هیچگاه در تاریخ معاصر ایران، کسی به اندازه رزمآرا در افکار عمومی نماد سازش و وابستگی تلقی نمیشد. حذف فیزیکی او را نه مصدق خواست، نه برنامهریزی کرد؛ بلکه محصول وضعیت اجتماعی و فضای متشنج آن دوران بود که استعمار را دیگر تاب نمیآورد.
4- توهین به سنت مشروطه و جعل مفهوم کودتا
غنینژاد با عباراتی عجیب، مصدق را "زندهبهگورکننده مشروطه" مینامد. این در حالی است که هیچ نخستوزیری در تاریخ ایران به اندازه مصدق برای تفکیک سلطنت از حکومت، آزادی مطبوعات، استقلال قوه قضاییه و تقویت حقوق ملت نکوشید. این او بود که شاه را به رعایت حدود قانون اساسی واداشت، مجلس را از سلطه دربار بیرون کشید و برای اولین بار مفهوم واقعی حکومت ملی را به اجرا گذاشت.
اما مهمتر، تحریف آشکار تعریف کودتا است. کودتا، بنا بر تعاریف متعارف علوم سیاسی، نه صرفاً برکناری رئیس کشور، بلکه به معنای براندازی قهرآمیز حاکمیت مستقر، با دخالت نظامیان و نیروهای خارجی است. اسناد محرمانه MI6 و سیا امروز در دسترس است و نشان میدهد که عملیات آژاکس با پول، تبلیغات، رشوه، ارعاب و سازماندهی نظامی به براندازی مصدق انجامید. اینکه شاه فرمان عزل داده بود، نمیتواند پوششی برای واقعیت براندازی مسلحانه و سازمانیافته باشد.
5- اتهامهای بیپایه به مورخان معتبر
دکتر غنینژاد با ادبیاتی نامباسب به دکتر آبراهامیان، استاد ممتاز دانشگاههای معتبر جهانی، حمله میکند و او را «دروغپرداز» مینامد. این ادعا نه تنها توهینی است به یک پژوهشگر برجسته، بلکه نشانهای از استیصال فکری است. آبراهامیان در کتاب «کودتا» با استناد به اسناد طبقهبندیشده، روایت دقیقی از سرنگونی مصدق به دست سازمان سیا ارائه داده است؛ روایتی که امروز در پژوهشهای بینالمللی تثبیت شده است.
@mohammadmosaddegh
Forwarded from مصدق به روايت تاريخ و اسناد
6- سوءاستفاده از شرایط پس از انقلاب برای تخریب گذشته
دکتر غنینژاد سعی دارد با پرتاب مصدق به سال ۵۷ و نقد سیاستهای جمهوری اسلامی، او را عامل انحراف از مسیر دموکراسی جلوه دهد. این ادعایی ناروا و خطرناک است. مصدق هرگز علیه آزادی، عدالت، یا عقلانیت عمل نکرد. اتفاقاً آنچه بعد از ۵۷ رخ داد، دقیقاً به دلیل فاصله گرفتن از مشی و منش او بود: نهضت آزادیخواهی، ضد استبدادی، و غیرایدئولوژیک.
7- وارونهنمایی سیاست مستقل و مردممحور بهعنوان پوپولیسم
تلاش غنینژاد برای معرفی سیاست مردمی مصدق به عنوان «پوپولیسم» تکرار روایت نخبگان غیرپاسخگو و وابسته است که از دخالت مردم در سیاست هراس دارند. مصدق نه تودهگرا بود، نه عوامفریب. او صراحتاً به تفکیک قوا، استقلال قضا، آزادی مطبوعات و محدود بودن دولت باور داشت. اینکه او به رای مردم اتکا میکرد، عین دموکراسی بود، نه نقطه ضعف.
در پایان: دفاع از حقیقت در برابر تبلیغات
سخنان دکتر موسی غنینژاد، نه بازخوانی منصفانه تاریخ، بلکه بازنویسی مغرضانه و ایدئولوژیک آن است. دفاع از دکتر محمد مصدق، دفاع از عقلانیت ملی، قانونگرایی، و سیاستورزی اخلاقمحور در این سرزمین است. نه او مقدس است، نه بیخطا، اما انصاف، شجاعت، استقلالطلبی و دموکراسیخواهیاش، از او چهرهای ساخته که هنوز الهامبخش است؛ و شاید همین محبوبیت، استقامت و تداوم یاد اوست که برخی را این چنین آشفته کرده است.
@mohammadmosaddegh
دکتر غنینژاد سعی دارد با پرتاب مصدق به سال ۵۷ و نقد سیاستهای جمهوری اسلامی، او را عامل انحراف از مسیر دموکراسی جلوه دهد. این ادعایی ناروا و خطرناک است. مصدق هرگز علیه آزادی، عدالت، یا عقلانیت عمل نکرد. اتفاقاً آنچه بعد از ۵۷ رخ داد، دقیقاً به دلیل فاصله گرفتن از مشی و منش او بود: نهضت آزادیخواهی، ضد استبدادی، و غیرایدئولوژیک.
7- وارونهنمایی سیاست مستقل و مردممحور بهعنوان پوپولیسم
تلاش غنینژاد برای معرفی سیاست مردمی مصدق به عنوان «پوپولیسم» تکرار روایت نخبگان غیرپاسخگو و وابسته است که از دخالت مردم در سیاست هراس دارند. مصدق نه تودهگرا بود، نه عوامفریب. او صراحتاً به تفکیک قوا، استقلال قضا، آزادی مطبوعات و محدود بودن دولت باور داشت. اینکه او به رای مردم اتکا میکرد، عین دموکراسی بود، نه نقطه ضعف.
در پایان: دفاع از حقیقت در برابر تبلیغات
سخنان دکتر موسی غنینژاد، نه بازخوانی منصفانه تاریخ، بلکه بازنویسی مغرضانه و ایدئولوژیک آن است. دفاع از دکتر محمد مصدق، دفاع از عقلانیت ملی، قانونگرایی، و سیاستورزی اخلاقمحور در این سرزمین است. نه او مقدس است، نه بیخطا، اما انصاف، شجاعت، استقلالطلبی و دموکراسیخواهیاش، از او چهرهای ساخته که هنوز الهامبخش است؛ و شاید همین محبوبیت، استقامت و تداوم یاد اوست که برخی را این چنین آشفته کرده است.
@mohammadmosaddegh
👍1👏1
جنگ_شش_روزه_اعراب_و_اسرائیل_غلامرضا_نجاتی_1348.pdf
37.9 MB
کتاب جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل (غلامرضا نجاتی، 1347-1348) یک سال پس از این جنگ نوشته شده و نخستین تاریخ نگاری در ایران در این مورد است. گذشته از اهمیت محتوای کتاب، از جهت آشنایی با نگرش به موضوع فلسطین و اسرائیل در ایران دهه 1340نیز قابل توجه است. یادداشت های افراد و نشریات درباره کتاب هم که در چاپ دوم آورده شده از این جهت اهمیت دارد.
روابط هویدا و شاه بدون معما
Hoveyda and the Shah: Unraveling the Illusion
Abbas Towfigh
(in Persian)
2 شهریور 1404: 23: 30/Sunday, August 24, 2025, 4:00 p.m. EDT
Location for In-Person Attendance:
Parya Trillium Foundation
344 John St, Markham, ON, L3T 5W6
Zoom Registration Link for Virtual Attendance:
https://utoronto.zoom.us/meeting/register/QP2oo9KBTwyokZIU8pWLjw
After registering, you will receive a confirmation email containing information about joining the meeting.
Hoveyda and the Shah: Unraveling the Illusion
Abbas Towfigh
(in Persian)
2 شهریور 1404: 23: 30/Sunday, August 24, 2025, 4:00 p.m. EDT
Location for In-Person Attendance:
Parya Trillium Foundation
344 John St, Markham, ON, L3T 5W6
Zoom Registration Link for Virtual Attendance:
https://utoronto.zoom.us/meeting/register/QP2oo9KBTwyokZIU8pWLjw
After registering, you will receive a confirmation email containing information about joining the meeting.
❤2
زبان فارسی، زبان «ترک و تازیک» در قلمرو اتابکان ترکتبار آذربایجان
در گزارش جرفادقانی پیرامون چرایی و چگونگی تصمیم او برای ترجمه تاریخ یمینی از عربی به فارسی در سال 603 ه.ق آمده که علی بن حسن بن محمد بن ابیحنیفه که آصف ملک و دستور دولت (اتابکان ایلدگزی / آذربایجان) بود، «اشارت كرد كه كتاب يمينى از تصنيف عتبى كتابى مفيد است و با قلّت اجزا و خفّت حجم مشتمل است بر شرح مواقف و مقامات سلطان غازى محمود ابن سبكتكين رحمه اللّه و برخى از احوال آل سامان و نبذى از ايام آل بويه، و از اخبار و آثار ملوك طوايف و امراء اطراف هم بعضى را متضمّن است. صواب آن است كه آن را «به عبارتى كه به افهام نزديك باشد و ترك و تازيك را در آن ادراك افتد» به «پارسى» نقل كنى.» (عتبی، محمد بن عبدالجبار. ترجمه تاریخ یمینی. به کوشش جعفر شعار، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1374، ص 8).
در گزارش جرفادقانی پیرامون چرایی و چگونگی تصمیم او برای ترجمه تاریخ یمینی از عربی به فارسی در سال 603 ه.ق آمده که علی بن حسن بن محمد بن ابیحنیفه که آصف ملک و دستور دولت (اتابکان ایلدگزی / آذربایجان) بود، «اشارت كرد كه كتاب يمينى از تصنيف عتبى كتابى مفيد است و با قلّت اجزا و خفّت حجم مشتمل است بر شرح مواقف و مقامات سلطان غازى محمود ابن سبكتكين رحمه اللّه و برخى از احوال آل سامان و نبذى از ايام آل بويه، و از اخبار و آثار ملوك طوايف و امراء اطراف هم بعضى را متضمّن است. صواب آن است كه آن را «به عبارتى كه به افهام نزديك باشد و ترك و تازيك را در آن ادراك افتد» به «پارسى» نقل كنى.» (عتبی، محمد بن عبدالجبار. ترجمه تاریخ یمینی. به کوشش جعفر شعار، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1374، ص 8).
👏1
Forwarded from مردمنامه (تاریخ مردم) (Parastoo Rahimi)
♦️مجلس، دولت و تفسیر قانون
🔸با نزدیک شدن به کوتای ۲۸ مرداد و حواشی آن، بحثهای کهنه و تکراری از نو آغاز شده و در مواردی باعث انحراف افکار عمومی میشود. میدانیم که در سالهای اخیر مسئلۀ دکتر مصدق و اختیارات یا تفاسیر او از قانون اساسی برای برخی از شیفتگان حکومت پهلوی تا چه اندازه حائز اهمیت شده و گویی قصد دارند این جدال دیرینه را ادامه دهند. عمدۀ این بحثها دربارۀ دو موضوع است. یکی، مسئلۀ انحلال و فرمان عزل و دیگری، اختیارات شاه و نخستوزیر. در این یادداشت، بهصورت گذرا به این دو مسئله میپردازیم.
🔸آنچه خواندید متن سؤال همهپرسی دولت دکتر مصدق بود، دکتر محمد مصدق، نخستوزیر دولت ملی، در پیامی تاریخی خطاب به ملت ایران موضع خود را دربارۀ انحلال یا ابقای مجلس شورای ملی اعلام کرد. او که با کارشکنیها و فتنهانگیزیهای مجلس هفدهم مواجه بود از مردم خواست تا نظر خود را در همهپرسی سراسری دربارۀ ادامۀ فعالیت این مجلس اعلام کنند. او در ادامه گفت:
«در كشورهاى دموكراسى و مشروطه هيچ قانونى بالاتر از ارادۀ ملت نيست... اگر مردم با ادامۀ وضع كنونى مجلس تا پايان دورۀ هفدهم موافقاند، دولت ديگری بايد روی كار بيايد كه بتواند با اين مجلس همكارى كند؛ اما اگر با نقشه و هدف اين دولت همراهاند، بايد به انحلال مجلس رأی دهند.» (روزنامۀ اطلاعات، ۵ مرداد ۱۳۳۲). این تصمیم درحالی اتخاذ شد که مصدق با صراحت از «توطئه برای سقوط دولت»، «نقشۀ قتل افشارطوس» و «استفاده از تریبون مجلس برای تبلیغات غرضآلود» پرده برداشت.
🔸مسئلۀ انحلال مجلس یا عدمانحلال آن از موضوعاتی است که همواره محل بحث بوده و این بحث با نزدیک شدن به روزهای پایانی مرداد داغتر میشود. ازآنجاکه مسئلۀ همهپرسی در ایران امری کمسابقه یا قبل از آن در سال ۳۲ عملاً بیسابقه بوده است، باید ذیل همین دیدگاه به حساسیتها در قبال آن پی برد، اما با توجه به شخصیت دکتر مصدق و جسارتی که در او وجود داشت در راه اصلاحات اساسی خود از این تاکتیک یا امتیاز به نفع منافع ملی بهره برد و بهعنوان اصلاحگری تراز با تکیه بر آرای ملت آن را قانونی کرد.
🔸بحث دربارۀ قانونی بودن یا نبودن انحلال مجلس برای فرمان عزل دکتر مصدق است که بیشتر مورد توجه قرار گرفته و مخالفان به آن استناد میکنند، درحالیکه اگر نیک بنگریم استناد به انحلال مجلس نوعی خودزنی برای طرفداران سلطنت یا مخالفان دکتر مصدق است. استدلال قانونی بودن برکناری نخستوزیر که هرساله مطرح میشود مبتنیبر انحلال مجلس است، درحالیکه همان مدعیان همهپرسی انحلال را نیز غیرقانونی میدانند. اگر همهپرسی انحلال مجلس هفدهم غیرقانونی بود، چرا شاه دستور نداد همان مجلس هفدهم به کار خود ادامه دهد و نمایندگان معترض به مجلس نرفتند؟ اگر قانونی بود و بهاستناد آنکه دیگر مجلسی نبود تا امکان عزل نخستوزیر را داشته باشد، چرا شاه فرمان عزل را نیمهشب صادر کرد؟ کودتای اول، ۲۵ مرداد انجام شد که با هوشیاری مصدق شکست خورد و کودتای دوم ۲۸ مرداد صورت پذیرفت که با دخالت خارجی پیروز شد. اگر عزل نخستوزیر در غیاب مجلس از حقوق پادشاه بود، چرا ساعت یک بعد از نیمهشب با چهار کامیون نظامی و دو جیپ ارتش و یک زرهوش فرمان عزل را ابلاغ کردند؟ دراینباره بسیار نوشتهاند و ما نیز گفتهایم، اما گویی این گره هر سال کورتر و سختتر میشود که بشخصه آن را بحران مفهوم قانون و اصلاح میدانم. یکی از مهمترین کارهای مجلس شورای ملی در دوران دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۳۱ رخ داد که نباید از نظر تاریخ نگاران و علاقهمندان نهضت ملی پنهان بماند. در این تاریخ، مجلس هیئتی هشتنفره ایجاد کرد که مأموریت داشت تا میان برداشتهای متفاوت دولت و دربار از اصول قانون اساسی داوری کند. طبق اصل بیست و هفتم متمم قانون اساسی، تفسیر قانون مختص مجلس شورای ملی بود و نظر این هیئت ازآنجاییکه منتخب دستجات مختلف مجلس بود میتوانست نظر کلی پارلمان تلقی شود. باید دانست که فقط سه عضو از هشت عضو این هیئت در فراکسیون نهضت ملی عضویت داشتند. همچنین، حضور مخالفان سرشناسی نظیر بقایی و حائریزاده در این هیئت بر اهمیت داوری آن میافزود از آن جهت که مانع از اعمال نفوذ نخستوزیر بود. متعاقب دیدارهای مکرر با شاه و مصدق و همچنین گفتوگوهای بسیار حول اصول قانون اساسی، این هیئت پساز شش روز نظر خود را به این شرح اعلام کرد:
ادامۀ یادداشت👇
https://www.group-telegram.com/mardomnameh
🔸با نزدیک شدن به کوتای ۲۸ مرداد و حواشی آن، بحثهای کهنه و تکراری از نو آغاز شده و در مواردی باعث انحراف افکار عمومی میشود. میدانیم که در سالهای اخیر مسئلۀ دکتر مصدق و اختیارات یا تفاسیر او از قانون اساسی برای برخی از شیفتگان حکومت پهلوی تا چه اندازه حائز اهمیت شده و گویی قصد دارند این جدال دیرینه را ادامه دهند. عمدۀ این بحثها دربارۀ دو موضوع است. یکی، مسئلۀ انحلال و فرمان عزل و دیگری، اختیارات شاه و نخستوزیر. در این یادداشت، بهصورت گذرا به این دو مسئله میپردازیم.
«اگر با این دولت و نقشه و هدف آن موافق هستید، رأی به انحلال مجلس بدهید تا مجلس دیگری تشکیل شود که بتواند در راه تأمین آمال ملت با دولت همکاری کند و اگر با ادامۀ وضع کنونی مجلس موافقید تا دورۀ هفدهم سپری شود و دولت دیگری روی کار بیاید که با این مجلس همکاری کند، رأی مخالف به انحلال مجلس بدهید.» (خواب آشفتۀ نفت، موحد، ۷۷۰).
🔸آنچه خواندید متن سؤال همهپرسی دولت دکتر مصدق بود، دکتر محمد مصدق، نخستوزیر دولت ملی، در پیامی تاریخی خطاب به ملت ایران موضع خود را دربارۀ انحلال یا ابقای مجلس شورای ملی اعلام کرد. او که با کارشکنیها و فتنهانگیزیهای مجلس هفدهم مواجه بود از مردم خواست تا نظر خود را در همهپرسی سراسری دربارۀ ادامۀ فعالیت این مجلس اعلام کنند. او در ادامه گفت:
«در كشورهاى دموكراسى و مشروطه هيچ قانونى بالاتر از ارادۀ ملت نيست... اگر مردم با ادامۀ وضع كنونى مجلس تا پايان دورۀ هفدهم موافقاند، دولت ديگری بايد روی كار بيايد كه بتواند با اين مجلس همكارى كند؛ اما اگر با نقشه و هدف اين دولت همراهاند، بايد به انحلال مجلس رأی دهند.» (روزنامۀ اطلاعات، ۵ مرداد ۱۳۳۲). این تصمیم درحالی اتخاذ شد که مصدق با صراحت از «توطئه برای سقوط دولت»، «نقشۀ قتل افشارطوس» و «استفاده از تریبون مجلس برای تبلیغات غرضآلود» پرده برداشت.
🔸مسئلۀ انحلال مجلس یا عدمانحلال آن از موضوعاتی است که همواره محل بحث بوده و این بحث با نزدیک شدن به روزهای پایانی مرداد داغتر میشود. ازآنجاکه مسئلۀ همهپرسی در ایران امری کمسابقه یا قبل از آن در سال ۳۲ عملاً بیسابقه بوده است، باید ذیل همین دیدگاه به حساسیتها در قبال آن پی برد، اما با توجه به شخصیت دکتر مصدق و جسارتی که در او وجود داشت در راه اصلاحات اساسی خود از این تاکتیک یا امتیاز به نفع منافع ملی بهره برد و بهعنوان اصلاحگری تراز با تکیه بر آرای ملت آن را قانونی کرد.
🔸بحث دربارۀ قانونی بودن یا نبودن انحلال مجلس برای فرمان عزل دکتر مصدق است که بیشتر مورد توجه قرار گرفته و مخالفان به آن استناد میکنند، درحالیکه اگر نیک بنگریم استناد به انحلال مجلس نوعی خودزنی برای طرفداران سلطنت یا مخالفان دکتر مصدق است. استدلال قانونی بودن برکناری نخستوزیر که هرساله مطرح میشود مبتنیبر انحلال مجلس است، درحالیکه همان مدعیان همهپرسی انحلال را نیز غیرقانونی میدانند. اگر همهپرسی انحلال مجلس هفدهم غیرقانونی بود، چرا شاه دستور نداد همان مجلس هفدهم به کار خود ادامه دهد و نمایندگان معترض به مجلس نرفتند؟ اگر قانونی بود و بهاستناد آنکه دیگر مجلسی نبود تا امکان عزل نخستوزیر را داشته باشد، چرا شاه فرمان عزل را نیمهشب صادر کرد؟ کودتای اول، ۲۵ مرداد انجام شد که با هوشیاری مصدق شکست خورد و کودتای دوم ۲۸ مرداد صورت پذیرفت که با دخالت خارجی پیروز شد. اگر عزل نخستوزیر در غیاب مجلس از حقوق پادشاه بود، چرا ساعت یک بعد از نیمهشب با چهار کامیون نظامی و دو جیپ ارتش و یک زرهوش فرمان عزل را ابلاغ کردند؟ دراینباره بسیار نوشتهاند و ما نیز گفتهایم، اما گویی این گره هر سال کورتر و سختتر میشود که بشخصه آن را بحران مفهوم قانون و اصلاح میدانم. یکی از مهمترین کارهای مجلس شورای ملی در دوران دکتر مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۳۱ رخ داد که نباید از نظر تاریخ نگاران و علاقهمندان نهضت ملی پنهان بماند. در این تاریخ، مجلس هیئتی هشتنفره ایجاد کرد که مأموریت داشت تا میان برداشتهای متفاوت دولت و دربار از اصول قانون اساسی داوری کند. طبق اصل بیست و هفتم متمم قانون اساسی، تفسیر قانون مختص مجلس شورای ملی بود و نظر این هیئت ازآنجاییکه منتخب دستجات مختلف مجلس بود میتوانست نظر کلی پارلمان تلقی شود. باید دانست که فقط سه عضو از هشت عضو این هیئت در فراکسیون نهضت ملی عضویت داشتند. همچنین، حضور مخالفان سرشناسی نظیر بقایی و حائریزاده در این هیئت بر اهمیت داوری آن میافزود از آن جهت که مانع از اعمال نفوذ نخستوزیر بود. متعاقب دیدارهای مکرر با شاه و مصدق و همچنین گفتوگوهای بسیار حول اصول قانون اساسی، این هیئت پساز شش روز نظر خود را به این شرح اعلام کرد:
ادامۀ یادداشت👇
https://www.group-telegram.com/mardomnameh
Telegram
مردمنامه (تاریخ مردم)
📜 مردمنامه
🌍 فصلنامۀ مطالعات تاریخ مردم
✒️ بهسردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و پیوندهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
🌍 فصلنامۀ مطالعات تاریخ مردم
✒️ بهسردبیری داریوش رحمانیان
🔗 دسترسی به فضاهای مجازی و پیوندهای خرید:
http://zil.ink/mardomnameh
📮ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطلب:
@Parastoorahimi66
Forwarded from مردمنامه (تاریخ مردم) (Parastoo Rahimi)
ادامۀ یادداشت👆
🔸«نظر به اینکه موافق اصل ۳۵ متمم قانون اساسی سلطنت ودیعهایست که به موهبت الهی از طرف ملت به شخص شاه تفویض شده و طبق اصل ۴۴ متمم، شخص پادشاه از هرگونه مسئولیت مبری است و از طرفی طبق همین اصل و اصل ۴۵ متمم، مسئولیت ادارات امور مملکتی به عهدۀ وزرا و هیئت دولت میباشد، بدیهی است که اداره و مسئولیت امور مملکتی اعم از کشوری و لشگری از شئون مقام شامخ سلطنت نبوده و حقوق هیئت دولت و وزیران است که در ادارۀ امور وزارتخانههای مربوطه بنام اعلیحضرت همایونی سعی و کوشش در اجرای مقررات قانونیه نموده، منفرداً و مشترکاً از عهدۀ مسئولیت در مقابل مجلس شورای ملی برآیند.» (خواب آشفتۀ نفت، موحد، ۷۳۵-۷۳۶).
✍محسن ثروتی، دانشآموختۀ کارشناسی ارشد تاریخ ایران بعد از اسلام، دانشگاه تبریز.
📕https://zarinp.al/daryoshrahmanian
https://www.group-telegram.com/mardomnameh
🔸«نظر به اینکه موافق اصل ۳۵ متمم قانون اساسی سلطنت ودیعهایست که به موهبت الهی از طرف ملت به شخص شاه تفویض شده و طبق اصل ۴۴ متمم، شخص پادشاه از هرگونه مسئولیت مبری است و از طرفی طبق همین اصل و اصل ۴۵ متمم، مسئولیت ادارات امور مملکتی به عهدۀ وزرا و هیئت دولت میباشد، بدیهی است که اداره و مسئولیت امور مملکتی اعم از کشوری و لشگری از شئون مقام شامخ سلطنت نبوده و حقوق هیئت دولت و وزیران است که در ادارۀ امور وزارتخانههای مربوطه بنام اعلیحضرت همایونی سعی و کوشش در اجرای مقررات قانونیه نموده، منفرداً و مشترکاً از عهدۀ مسئولیت در مقابل مجلس شورای ملی برآیند.» (خواب آشفتۀ نفت، موحد، ۷۳۵-۷۳۶).
✍محسن ثروتی، دانشآموختۀ کارشناسی ارشد تاریخ ایران بعد از اسلام، دانشگاه تبریز.
📌پشتیبانی از پویش مردمنامه👇
📕https://zarinp.al/daryoshrahmanian
https://www.group-telegram.com/mardomnameh
Forwarded from Ancient Ērān and Anērān
نیایش آیینی آب در نگارهکند ایلامی کورنگون. هزاره سوم پیش از میلاد متعلق به شاهنشاهی ایلام مشرف به رودخانه فهلیان. شهرستان رستم، استان فارس، ایران.
The ritual water prayer depicted in the rock relief of Elamite Kurangun. Third millennium BC, belonging to the Elamite Empire, overlooking the Fahliyan River. Rostam County, Fars Province, Iran.
برای دیدن ویدئو بر روی لینکِ زیر کلیک کنید.
https://youtu.be/dlKynidjZzw?si=W1eTaNafcYHQrG0o
The ritual water prayer depicted in the rock relief of Elamite Kurangun. Third millennium BC, belonging to the Elamite Empire, overlooking the Fahliyan River. Rostam County, Fars Province, Iran.
برای دیدن ویدئو بر روی لینکِ زیر کلیک کنید.
https://youtu.be/dlKynidjZzw?si=W1eTaNafcYHQrG0o
YouTube
نیایش آیینی آب در نگارهکند ایلامی کورنگون. هزاره سوم پیش از میلاد متعلق به شاهنشاهی ایلام
نیایش آیینی آب در نگارهکند ایلامی کورنگون. هزاره سوم پیش از میلاد متعلق به شاهنشاهی ایلام مشرف به رودخانه فهلیان. شهرستان رستم، استان فارس، ایران.
The ritual water prayer depicted in the rock relief of Elamite Kurangun. Third millennium BC, belonging to…
The ritual water prayer depicted in the rock relief of Elamite Kurangun. Third millennium BC, belonging to…
Forwarded from تلگرام یار
شبه قاره هند که توسط کوهها و دریاهای وسیع محافظت میشود، ممکن است دنیایی تقریبا کامل و مستقل با مذاهب، فلسفهها و سیستمهای اجتماعی خاص خود به نظر برسد. و با این حال این سرزمین کهن و جوامع متنوع آن تعامل طولانی و شدیدی را با مردم و فرهنگهای شرق و جنوب شرق آسیا، اروپا، آفریقا و بهویژه آسیای مرکزی و فلات ایران تجربه کردند.
ایتون در این داستان خارقالعاده را با ذوق و اصالت روایت میکند، زیرا وی ظهور فرهنگ فارسیگرایی را دنبال میکند، دنیای فرامنطقهای چندوجهی که توسط شبکههای روزافزون در بسیاری از آسیا به هم متصل شده است. این فرهنگ که در قرن یازدهم توسط سلسلههای مستقر در شرق افغانستان به هند معرفی شد، در زمان مغولهای بزرگ بهتدریج بومی شد. ایتون برخورد پیچیده بین فرهنگ سانسکریت هند، مجموعهای به همان اندازه غنی و فرامنطقهای که در طول این دوره به شکوفایی و رشد ادامه داد، و فرهنگ ایرانی که به شکلگیری سلطنت دهلی، امپراتوری مغول و تعدادی از دولتهای منطقه کمک کرد را بهخوبی توضیح میدهد...
هِند در دورۀ ایرانی مآبی
♦ نوشتۀ ریچارد ماکسول ایتون
♦ ترجمۀ بهنام مهدویراد
♦ چاپ اول: تابستان ۱۴۰۴
♦ ناشر: ندای تاریخ
ایتون در این داستان خارقالعاده را با ذوق و اصالت روایت میکند، زیرا وی ظهور فرهنگ فارسیگرایی را دنبال میکند، دنیای فرامنطقهای چندوجهی که توسط شبکههای روزافزون در بسیاری از آسیا به هم متصل شده است. این فرهنگ که در قرن یازدهم توسط سلسلههای مستقر در شرق افغانستان به هند معرفی شد، در زمان مغولهای بزرگ بهتدریج بومی شد. ایتون برخورد پیچیده بین فرهنگ سانسکریت هند، مجموعهای به همان اندازه غنی و فرامنطقهای که در طول این دوره به شکوفایی و رشد ادامه داد، و فرهنگ ایرانی که به شکلگیری سلطنت دهلی، امپراتوری مغول و تعدادی از دولتهای منطقه کمک کرد را بهخوبی توضیح میدهد...
هِند در دورۀ ایرانی مآبی
♦ نوشتۀ ریچارد ماکسول ایتون
♦ ترجمۀ بهنام مهدویراد
♦ چاپ اول: تابستان ۱۴۰۴
♦ ناشر: ندای تاریخ
مرداد پرحادثه و مسئولیّت تاریخی ایرانیان
جواد عبّاسی
28 مرداد 1403
مردادماه هر سال، یادآور دو رویداد مهم و اثرگذار در تاریخ معاصر ایران، یک پیروزی (انقلاب مشروطیّت و صدور فرمان مشروطیّت) و یک ناکامی (کودتای 28 مرداد) است. هر ساله به این مناسبتها انبوهی از یادآوریها و تحلیلها در عرصه نقد و نظر ارائه میشود که تا جایی که علمی و مستند باشند، در جای خود اهمیّت دارند و آگاهیبخش هستند. بااینحال معمولاً این رویدادها، بخصوص در میان عموم، به عنوان رخدادهایی تمام شده و صرفا مربوط به گذشته در نظر گرفته میشوند که میتوان در مورد آنها گفت و گو کرد و احیاناً عبرتهایی نیز از آنها آموخت. این درحالی است که در یک نگاه جامعنگر تاریخی و جامعهشناختی، این رویدادها به نوعی در امتداد هم و همچنان «در جریان» و «ناتمام» هستند. در پیوند با انقلاب مشروطیّت، تقریباً همه مورخان، جامعهشناسان و سیاستشناسان براین باورند که آنچه در انقلاب مشروطیّت مورد نظر بود (مهار استبداد، حاکمیّت مردم، آزادیهای اجتماعی و ...)، هنوز به معنای واقعی در ایران به سرانجام نرسیده است. از این دیدگاه، نهضت نفت و کودتای 28 مرداد و حتی رخدادها و تحولات سیاسی – اجتماعی بعدی از جمله انقلاب سال 1357، همه کوششهایی، ولوناکام، در مسیر کلان مشروطهخواهیِ ایرانیان بودهاند. بنابراین، با پذیرشِ این «در جریان» و «ناتمام بودن»، جا دارد هر ایرانی این رویدادها را صرفاً مربوط به گذشته نداند و همزمان با افزایش آگاهی خود پیرامون آنها، و با پرهیز از نزاعهای صفروصدبینانه و بیحاصل بر سر آنها، بیشتر به «نقش و سهم خود» در ادامه این «راه ناتمام» بیندیشد و در وقت ضرورت به «مسئولیت تاریخی» خود عمل کند. تاریخ را هم باید خواند و هم باید ساخت.
#مشروطیت
#نهضتنفت
#کودتای28مرداد
#مسئولیتتاریخی
https://www.group-telegram.com/historyandlife.com
جواد عبّاسی
28 مرداد 1403
مردادماه هر سال، یادآور دو رویداد مهم و اثرگذار در تاریخ معاصر ایران، یک پیروزی (انقلاب مشروطیّت و صدور فرمان مشروطیّت) و یک ناکامی (کودتای 28 مرداد) است. هر ساله به این مناسبتها انبوهی از یادآوریها و تحلیلها در عرصه نقد و نظر ارائه میشود که تا جایی که علمی و مستند باشند، در جای خود اهمیّت دارند و آگاهیبخش هستند. بااینحال معمولاً این رویدادها، بخصوص در میان عموم، به عنوان رخدادهایی تمام شده و صرفا مربوط به گذشته در نظر گرفته میشوند که میتوان در مورد آنها گفت و گو کرد و احیاناً عبرتهایی نیز از آنها آموخت. این درحالی است که در یک نگاه جامعنگر تاریخی و جامعهشناختی، این رویدادها به نوعی در امتداد هم و همچنان «در جریان» و «ناتمام» هستند. در پیوند با انقلاب مشروطیّت، تقریباً همه مورخان، جامعهشناسان و سیاستشناسان براین باورند که آنچه در انقلاب مشروطیّت مورد نظر بود (مهار استبداد، حاکمیّت مردم، آزادیهای اجتماعی و ...)، هنوز به معنای واقعی در ایران به سرانجام نرسیده است. از این دیدگاه، نهضت نفت و کودتای 28 مرداد و حتی رخدادها و تحولات سیاسی – اجتماعی بعدی از جمله انقلاب سال 1357، همه کوششهایی، ولوناکام، در مسیر کلان مشروطهخواهیِ ایرانیان بودهاند. بنابراین، با پذیرشِ این «در جریان» و «ناتمام بودن»، جا دارد هر ایرانی این رویدادها را صرفاً مربوط به گذشته نداند و همزمان با افزایش آگاهی خود پیرامون آنها، و با پرهیز از نزاعهای صفروصدبینانه و بیحاصل بر سر آنها، بیشتر به «نقش و سهم خود» در ادامه این «راه ناتمام» بیندیشد و در وقت ضرورت به «مسئولیت تاریخی» خود عمل کند. تاریخ را هم باید خواند و هم باید ساخت.
#مشروطیت
#نهضتنفت
#کودتای28مرداد
#مسئولیتتاریخی
https://www.group-telegram.com/historyandlife.com
Telegram
🌲تاریخ و زندگی🌲
یا رب تو نگهبان دل اهل وطن باش/ که امید بدیشان بُوَد
ایران کهن را
ایران کهن را
👏1🤨1
سرهنگی که تاریخنویس جنبش نفت و کودتای 28 مرداد شد.
جواد عبّاسی
28 مرداد 1404
https://www.group-telegram.com/historyandlife.com/3471
هنگامی که در دهه 1360 به عنوان دانشجوی تاریخ در پی یافتن کتابی مناسب پیرامون نهضت نفت و کودتای 28 مرداد بودم، نخستین کتاب که توصیه شد و توجهم را جلب کرد، کتاب «جنبش ملی شدن نفت» نوشته سرهنگ غلامرضا نجاتی بود (1363) که به عنوان یکی از به روزترین آثار پژوهشی در این موضوع و نیز نمونه یک تاریخنگاری غیررسمی شناخته میشد.
نجاتی (زاده 1298 در اراک و درگذشته 1376 در تهران)، سرهنگ نیروی هوایی بود و از همان اوان و همزمان با بروز نهضت نفت، تاریخنگاری را به عنوان علاقه جانبی خود انتخاب کرد و با در حاشیه قرار دادن شغل نظامی خود، آن را برای چهار دهه ادامه داد. نخستین کتاب او «تاریخ نیروی هوایی و سوانح هوایی ایران» بود (1330). کتابهایی نیز در مورد ویتکنگها، اسرائیل، جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل، جمال عبدالنّاصر، مارشال پتن و پاتریس لومومبا نوشت. بااینحال، در دو دهه پایانی عمر خود بر تاریخ ایران پس از کودتای 28مرداد تمرکز کرد و آثاری غالبا مورد توجه در زمان خود منتشر کرد. در نامهنگاریها و گفتوگوهایی که در نقد کتاب «تاریخ سیاسی بیستوپنج سالی ایران» با او داشتم، دریافتم که او اگرچه به مصدق تعلق خاطر شخصی دارد، اما میکوشد با استفاده از آخرین منابع و اسناد منتشر شده (از جمله اسناد وزارت خارجه امریکا) به تاریخ این دوره بپردازد و تا حد امکان بیطرفی را رعایت کند. به همین جهت کتاب «تاریخ سیاسی بیستوپنج ساله ایران (از کودتای 28 مرداد تا انقلاب اسلامی)» او نیز، در زمانهای که تاریخنگاریهای رسمی کسانی مانند سیّد حمید روحانی و سیّد جلالالدّین مدنی میداندار تاریخ نگاری رسمی بودند، مورد توجه قرار گرفت. نجاتی با ترجمه کتاب «اسرار کودتای 28 مرداد» (مارک گازوروسکی) نیز توجهات را به خود جلب کرد. کتاب «تهاجم» را هم در نقد کتاب «پاسخ به تاریخ» (محمدرضا پهلوی) و ترجمه دستکاری شده آن و کتابی هم در مورد «کودتای سرلشکر قرنی» نوشت. واپسین کتابهای او دو مجموعه دو جلدی «مصدق؛ سالهای مبارزه و مقاومت» و «60 سال خدمت و مقاومت: خاطرات مهندس مهدی بازرگان» بود. اگرچه تاریخنگای نجاتی در زمان خودش، کمابیش پیشرو شناخته میشد، یک پژوهش تاریخنگارانه و روششناسانه میتواند به دریافت دقیقتری از کارنامه او در این زمینه کمک کند.
https://www.group-telegram.com/historyandlife.com
#غلامرضانجاتی
#نهضتنفت
#کودتای28مرداد
#تاریخنگاری
جواد عبّاسی
28 مرداد 1404
https://www.group-telegram.com/historyandlife.com/3471
هنگامی که در دهه 1360 به عنوان دانشجوی تاریخ در پی یافتن کتابی مناسب پیرامون نهضت نفت و کودتای 28 مرداد بودم، نخستین کتاب که توصیه شد و توجهم را جلب کرد، کتاب «جنبش ملی شدن نفت» نوشته سرهنگ غلامرضا نجاتی بود (1363) که به عنوان یکی از به روزترین آثار پژوهشی در این موضوع و نیز نمونه یک تاریخنگاری غیررسمی شناخته میشد.
نجاتی (زاده 1298 در اراک و درگذشته 1376 در تهران)، سرهنگ نیروی هوایی بود و از همان اوان و همزمان با بروز نهضت نفت، تاریخنگاری را به عنوان علاقه جانبی خود انتخاب کرد و با در حاشیه قرار دادن شغل نظامی خود، آن را برای چهار دهه ادامه داد. نخستین کتاب او «تاریخ نیروی هوایی و سوانح هوایی ایران» بود (1330). کتابهایی نیز در مورد ویتکنگها، اسرائیل، جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل، جمال عبدالنّاصر، مارشال پتن و پاتریس لومومبا نوشت. بااینحال، در دو دهه پایانی عمر خود بر تاریخ ایران پس از کودتای 28مرداد تمرکز کرد و آثاری غالبا مورد توجه در زمان خود منتشر کرد. در نامهنگاریها و گفتوگوهایی که در نقد کتاب «تاریخ سیاسی بیستوپنج سالی ایران» با او داشتم، دریافتم که او اگرچه به مصدق تعلق خاطر شخصی دارد، اما میکوشد با استفاده از آخرین منابع و اسناد منتشر شده (از جمله اسناد وزارت خارجه امریکا) به تاریخ این دوره بپردازد و تا حد امکان بیطرفی را رعایت کند. به همین جهت کتاب «تاریخ سیاسی بیستوپنج ساله ایران (از کودتای 28 مرداد تا انقلاب اسلامی)» او نیز، در زمانهای که تاریخنگاریهای رسمی کسانی مانند سیّد حمید روحانی و سیّد جلالالدّین مدنی میداندار تاریخ نگاری رسمی بودند، مورد توجه قرار گرفت. نجاتی با ترجمه کتاب «اسرار کودتای 28 مرداد» (مارک گازوروسکی) نیز توجهات را به خود جلب کرد. کتاب «تهاجم» را هم در نقد کتاب «پاسخ به تاریخ» (محمدرضا پهلوی) و ترجمه دستکاری شده آن و کتابی هم در مورد «کودتای سرلشکر قرنی» نوشت. واپسین کتابهای او دو مجموعه دو جلدی «مصدق؛ سالهای مبارزه و مقاومت» و «60 سال خدمت و مقاومت: خاطرات مهندس مهدی بازرگان» بود. اگرچه تاریخنگای نجاتی در زمان خودش، کمابیش پیشرو شناخته میشد، یک پژوهش تاریخنگارانه و روششناسانه میتواند به دریافت دقیقتری از کارنامه او در این زمینه کمک کند.
https://www.group-telegram.com/historyandlife.com
#غلامرضانجاتی
#نهضتنفت
#کودتای28مرداد
#تاریخنگاری
Telegram
🌲تاریخ و زندگی🌲
👏2
Forwarded from دکتر اسلامی نُدوشن
🔰 به مناسبت ۲۸ مرداد
دکتر اسلامی نُدوشن، روزها، جلد سوم و چهارم:
کودتای ۲۸ مردادِ ۳۲ باب تازهای را در تاریخ ایران گشود. ایران تکان خورد، و پسلرزههای آن بهگونههای مختلف محسوس بود، تا سرانجام به انقلاب ۲۲ بهمن ۵۷ منجر گشت.
این را هم باید گفت که انقلاب بهمن نوعی انتقام از نظام بود. مردم ایران در ژرفای وجود خود، کودتای ۲۸ مرداد را نبخشیدند و در نزد خود شرمنده بودند که چرا در برابر چشم آنان این اتفاق افتاد.
در میان نسل روشنفکرنمای بعد از شهریور بیست، و بهخصوص نسل مسندنشین بعد از بیست و هشت مرداد، کسانی بودند که چنان بدنامیای برای این کشور مظلوم کهنسال ایجاد کردند، که به این آسانیها از تاریخش زدوده نخواهد شد، و ایران را به یک «برهوت فکر و شخصیت» نزدیک نمودند که تا سالها تاوانش باید پرداخت گردد.
#اسلامی_ندوشن
--------------
کانال دکتر اسلامی نُدوشن
@dr_eslaminodoushan
دکتر اسلامی نُدوشن، روزها، جلد سوم و چهارم:
کودتای ۲۸ مردادِ ۳۲ باب تازهای را در تاریخ ایران گشود. ایران تکان خورد، و پسلرزههای آن بهگونههای مختلف محسوس بود، تا سرانجام به انقلاب ۲۲ بهمن ۵۷ منجر گشت.
این را هم باید گفت که انقلاب بهمن نوعی انتقام از نظام بود. مردم ایران در ژرفای وجود خود، کودتای ۲۸ مرداد را نبخشیدند و در نزد خود شرمنده بودند که چرا در برابر چشم آنان این اتفاق افتاد.
در میان نسل روشنفکرنمای بعد از شهریور بیست، و بهخصوص نسل مسندنشین بعد از بیست و هشت مرداد، کسانی بودند که چنان بدنامیای برای این کشور مظلوم کهنسال ایجاد کردند، که به این آسانیها از تاریخش زدوده نخواهد شد، و ایران را به یک «برهوت فکر و شخصیت» نزدیک نمودند که تا سالها تاوانش باید پرداخت گردد.
#اسلامی_ندوشن
--------------
کانال دکتر اسلامی نُدوشن
@dr_eslaminodoushan
❤3
Forwarded from Milad
تاریخ پژوهان یادگارآفرین
فضای مجازی و آگاهی تاریخی: فرصتها، تهدیدها و مراقبتها (4) - تاریخ پژوهان یادگارآفرین
تا منبع دقیق مطلب نوشته شده مشخص نشده است شایسته نیست ایده نهفته در آن را صرفا به جهت انتساب به یک شخصیت تاریخی یا علمی پذیرفت (اگر چه ممکن است آن ایده به طور مستقل و خودبخود قابل توجه و تأمل باشد).
Forwarded from مردمنامه (تاریخ مردم) (د .)
روایت محمدعلی اکبری از دغدغه های کریم سلیمانی در باره جریان تحریف مشروطه، نهضت ملی و انقلاب ۵۷ / نظریه پردازی که روایت تمدنی اش ناتمام ماند - خبرآنلاین
https://www.khabaronline.ir/news/2104077/
https://www.group-telegram.com/mardomnameh
https://www.khabaronline.ir/news/2104077/
https://www.group-telegram.com/mardomnameh
👎1👏1