Telegram Group Search
پشتِ بوم بایست
بکوب تاش‌های بداهه را وحشی‌تر
چون رنگ‌ها به انقضا خواهند رسید
وقتی از ماده‌ی گوشت‌آلودی
جهیده باشند
تعفن تقدیرِ هر تشکل است...



#برشی_از_شعر
#خط_آخر
#صحرا_کلانتری

@sahra_kalantari
2💔2👍1
Soghoot
Dariush
انگار با هم غریبه‌ایم
خوبیه ما دشمنیه
کاش من و تو می‌فهمیدیم
اومدنی رفتنیه
اومدنی رفتنیه
تقصیر این قصه ها بود
تقصیر این دشمنا بود
اونا اگه شب نبودن
سپیده امروز با ما بود
سپیده امروز با ما بود


#داریوش
#سقوط


@sahra_kalantari
💔41
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تظاهرات تورم را طی می‌کنم در گذر دلالان
سر چهارراه صدایی درشت می‌پرسد:

ویدئو مخرب‌تر است یا بمب اتم؟

مسیح هم که بیاید انگار صلیبش را باید حراج کند
صدای زنگ فلز در دندان‌های طلا
و خارش کپک در لاله‌های گوش
نصیب نسلی که خیلی دیر رسیده است...


#محمد_مختاری
طرح از #رضا_جنگی

@sahra_kalantari
👏2💔2
نشر مهری در سپتامبر 2025
با ترجمه‌ی اسد رخساریان به زبان سوئدی
منتشر می‌کند:
«مِشییا در آینه»
م. روان‌شید
www.group-telegram.com/ravanshidpoet
(بخشی از مقدمه)
باور دارم که «خاص شدن برای شاعر» اصالت «اوست» نه کشفِ شاعرانه‌ای که دست‌مایه‌ی نوشتن می‌شود. «مشییا در آینه» ادامه‌ی «السا در آینه‌«ی لویی آراگون نه، ادامه‌ی همه‌ی زن‌هایی است که «جهان» آن‌ها را برگزیده است، برای شاعرنشان...
(تصویر، تصویرِ نهایی جلد نیست)
#روان‌شید #مشییادرآینه #نشرمهری
5
تو باستان‌شناسِ کدام عشق بودی؟
که مارکبرای خزری
پاهایت را
به پارتی‌های شبانه‌ می‌برد
تا چند پیک زهر به سلامتیِ فاصله‌هایت بزنی
و نزدیکی‌ات به رصدِ هیچ آینه‌ای نرسد
همين دیشب نبود
آینه مشت کوبید به نامرئی‌‌ات
که بقایش را به سخره گرفته‌ای
ندیدی کوله‌ برداشت
و از میانه‌‌ی "معلوم‌نیست‌ات" گریخت!




#صحرا_کلانتری
#برشی_از_شعر

@sahra_kalantari
3💔2
Tangna
Fereydoun Foroughi
بارون از ابرا سبک تر می پره
هر کسی سر به سوی خودش داره
مثل لاک پشت تو خودم قایم شدم
دیگه هیچ کس دلمو نمی بره
دیگه دل با کسی نیست

#فریدون_فروغی
#تنگنا
@sahra_kalantari
3❤‍🔥2💔1
چارلز بوکوفسکی در مورد آزادی و تنهایی چنین گفت:
زمانی که هیچ‌کس صبح‌ها بیدارت نمی‌کند و زمانی که هیچ‌کس شبها برای تو صبر نمی‌کند و زمانی که می‌توانی هر کاری می‌خواهی انجام دهی چه صدایش می‌کنی؟
آزادی یا تنهایی؟!



#چارلز_بوکوفسکی


@sahra_kalantari
💔4🔥2
Forwarded from Tools | ابزارک
سیری‌ناپذیر است تنهایی‌ام از بس خلوتِ بیشتر می‌طلبد. روی حالت پرواز هستم شبیه گوشی‌‌ام که همیشه در پرواز است و تنها چند ساعتی به او اجازه‌ی فرود می‌دهم.
آن لحظه‌های فرود برای هر دویمان‌ رنج‌آور است...
حالت پرواز را دوست دارم چون "سکوت" را می‌بینم با دست‌و پاهای کشیده‌اش و "تنهایی" را در آن گوشه‌ وقتی آرام روي تخت دراز کشیده است.
من در جهان دیگری زندگی میکنم. وقت ندارم همچون گونه‌‌ای که به آن تعلق دارم با آنها از خواب بیدار شوم یا بخوابم و حواسم باشد ویتامین‌هایم کم و زیاد نشود و بدنم را مدام وزنه‌ای به بازی بگیرد و احتمال چروک‌ها‌ی بیشتر لیستی از روتین پوستی و تغذیه برایم فراهم کند و هر روز در آینه بیشتر تهدید شوم.
آینه را پوشانده‌ام با یک اسپری مشکی تا کمی با خودش خلوت کند و یاد بگیرد برای معنابخشی به زندگی‌اش از بدنم مایه نگذارد باید با خودش تنها بماند تا کمی آینه‌تر شود‌.
ما سالهاست همین حوالی روی حالت پروازیم و فقط اضطرابِ چند ساعت فرود است که افسرده‌‌مان می‌کند، فرود روی زمینی که فرصتِ پرواز را از خاطر‌ه‌ها پاک می‌کند‌.
موجودات بسیاری فقط در تنهایی قابل رویت می‌شوند آن هم نه تنهاییِ موقتی، تنهایی دور و درازی که باور کند از جنس خودش هستی. او فریب خلوت‌های تقلبی را نمی‌خورد مثلا با یکسال یا چند سال رزومه تنهایی نمی‌توانی سرش را شیره بمالی باید تنهایی تو را بلعیده باشد بعد بالا بیاوردت‌ و آن زمان لحظه‌ی همنشینی‌ است.
من آن‌ تنهایی را می‌گویم.
خلاصه من و گوشی‌ام با تنهایی و سکوت در جمعِ خودمانی‌مان بسیار خوشبختیم.


#صحرا_کلانتری
#تجربه_های_معلق

@sahra_kalantari
3❤‍🔥2💔1
Tardid
Siavash Ghomayshi
هر زمستون پیش از اینکه
ریشه پابندت کنه
شاختو بردار
و تمرین تبر کن با خودت
یا بساز‌ و دونه‌دونه
مرگ برگاتو ببین
یا بسوز
و جنگلی رو شعله‌ور کن با خودت



#سیاوش_قمیشی
#تردید


@sahra_kalantari
4❤‍🔥1💔1
♦️دهلیز


هنوز رد تکان‌ها نلغزیده از دست‌ها
آخرین‌دقایقِ چشم‌هاست
دوباره روی بند پهن‌ می‌شوی
گریبان می‌گشایی
آستین تا نیمه‌ بالا می‌دهی
و گمان می‌کنی باد
بادآبادِ تار و پود دیگری‌ست
این‌بار از پستان‌های بریده‌‌‌‌ات
دندان‌های شیری‌ دیگری می‌رویم
اصلا نعره را کنار بزن
آن‌که بلعیده زنت را
خرگوشی بود در لباسِ شیر
این‌بار پشتِ لب‌هایت سبز می‌شوم
با این‌همه تگرگِ متحصن
موقت است خشکسالیِ دهان‌ها
احتمالِ جنگلم‌ هم می‌رود
پشت لب‌ها را می‌گویم

گفتی:
"کوتاه‌تر روییدن نشانه‌ی عقل است"
سروها همیشه در بلندی‌ها
از ریشه‌های‌شان پرتاب می‌شوند

ازدحامِ پل را جدی نگیر
شاید شهوتِ تیشه دارند این قبیله
هیچ علفی به خودزنی متمایل نیست
کُنده‌هایت تاوانِ رویش‌‌‌اند

گفتی:
"هزار جریب به سبزه خواهی داشت
تا توانی هرز بروی
پایداری نشانه‌ی عقل است"
رویِ بند
دست از آستین می‌کِشم
می‌چِلانی ادامه‌ام‌ را
شهر همه چاه هست
قلپ قلپ هورت می‌کِشی‌ام
زنی از تنِ فردا آویزان شده
می‌خواهد بپرم به ماه
به سال
شاید تا نه‌ماهگی‌ام پر شود
اما چاه به بلعیدن استوار است

دست به آستین می‌دهم
دراز می‌شوم در گلوگاهِ دهلیزش‌
نعره‌ها بلندند در تاریکنایی نامنقطع‌
پرشِ انگشت می‌خواهند
تا ناخن به کشیدن بیافتم
گردن به شکستن نمی‌دهم
این دست که در آستین داده‌ام

کیسه پر آب است این‌بار
سیلابی ریخته به شهر
خس‌خسِ چاه مگر ممکن بود؟
کبود شده
گاز می‌گیرم
ونگ می‌زند از دهانِ زنم
این ناف است که بند شده در من؟
یا این دست که در آستین داده‌ام؟


#صحرا_کلانتری

@Iranian_poetry_today1
3👍1💔1
روشنک: کدام قصه را خوش داری بشنوی؟
میرخان: مکرِ زنان.
روشنَک: خِرَد تا به زَنان بِرسد نامَش مَکْر
می‌شود، نه؟ و مَکْر تا به مَردان برسد نام عَقْل می‌گیرد!
میرخان: قصه‌هایی هم هست درباره‌ی زنان بَدکاره.
روشنَک: که نتیجه‌ی مردانِ بَدکارند!
میرخان: و درباره‌ی غلامان و کنیزان.
روشنک: که هوشیارتر از اربابِ خودند!
میرخان: و درباره‌ی بردگان.
روشنک: که به آزادی می‌رسند!
میرخان: پس تو همه را خوانده‌ای؟
روشنک: من دوست‌دار قصّه‌ی زنی هستم که پُشت پرده‌ی نئی می‌نشست و مردُمان را شفا می‌داد...
رخسان: وای خواهرَکَم! کاش من هم خوانده بودم و کنار تو می‌مُردم!
روشنک:
خواندن ارثِ من است برای تو و مهریه‌ام را به گدایان ببخش...



#بهرام_بیضایی
#شب_هزار_و_یکم

@sahra_kalantari
👏2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آزادی من آن است
که چنان باشم
که نمی‌خواهند باشم.


#محمود_درویش

@sahra_kalantari
👏3💔1
Behkhialam
Dariush - [ Listen2Music.ir ]
ای عزیز هم قبیله
با تو از یه سرزمینم
تا به فردای دوباره
با تو هم قسم‌ترینم


#داریوش
#تکیه_بر_باد

@sahra_kalantari
💔41
2025/08/20 11:35:32
Back to Top
HTML Embed Code: