Telegram Group & Telegram Channel
آفاق
#داستان_کوتاه #پاکت‏‌ها #ریموند_کارور #قسمت_چهارم نمی‌دونم چی به سرم اومد. لس، پنجاه و پنج سال سن داشتم. بچه‌هام بزرگ شده بودند. آن قدرها هم احمق نبودم که این چیزها را نفهمم. سن اون زن نصف سن من بود و بچه‌هاش مدرسه می‏‌رفتند. برای شرکت استانلی کار می‏‌کرد.…
#داستان_کوتاه
#پاکت‏‌ها
#ریموند_کارور
#قسمت_پنجم

«بعدش را درست به خاطر نمی‌آرم. از او پرسیدم قهوه می‌خوره. گفتم‌اش تازه یک قوری درست کرده‏‌ام. گفت دیگه باید بره. گفت شاید برای یک فنجان وقت داشته باشه. رفتم توی آشپزخانه و صبر کردم تا قهوه گرم شود. لس، این رو می‏خوام بگم، به خداوند قسم می‏‌خورم در تمام مدتی که من و مادرت زن و شوهر بودیم هرگز حتی یک‌بار هم به مادرت خیانت نکرده بودم. حتی یک‌بار. با این‌که بارها دل‌ام می‏‌خواست و فرصت‌اش هم پیش آمده بود. این را به‌ات بگم که تو مادرت را مثل من نمی‏‌شناسی.»
گفتم: «مجبور نیستی درباره‏ٔ اون قضیه هر چی می‏دونی بگی.»
«قهوه‌اش را براش بردم، حالا دیگه کت‌اش را هم درآورده بود. با فاصله‌ای از او روی انتهای دیگر کاناپه نشستم و شروع کردیم به زدن حرف‌های خصوصی‌تر. گفت دو تا بچه داره که توی دبستان ابتدایی روزولت‏ درس می‏‌خونند، و شوهرش لاری هم راننده است و گاهی یکی دو هفته خانه نیست. یا بالا می‏‌ره به سمت سیاتل‏ و یا می‏‌ره پایین به طرف لوس‌آنجلس‏. گاهی هم تا فینیکس‌‏ می‌ره. همیشه یک‌جاست. گفت وقتی دبیرستان می‏‌رفتند با لاری آشنا شده. گفت به این حقیقت که سراسر زندگی‌اش را درست طی کرده افتخار می‏کند. خوب، چیزی نگذشت که به حرف‌هایی که می‏‌زدم لبخند می‏‌زد. این چیزی بود که می‏‌شد دو تا برداشت ازش کرد. بعد پرسید لطیفه‏ٔ کفش‌فروش سیاری را که به دیدن زن بیوه‌ای رفته شنیده‌ام. هردومون به لطیفه‌اش خندیدیم و بعد هم من یک لطیفه‏ٔ کمی بدتر تعریف کردم. بعد او به شدت خندید و سیگار دیگری کشید. خلاصه حرف حرف آورد، این چیزی بود که اتفاق افتاد، می‏‌دونی که چی می‏گم؟»
«خوب، بعد بوسیدم‌اش. سرش را روی کاناپه عقب بردم و بوسیدم‌اش. می‏‌فهمی چی دارم می‏گم؟ مردی که توانسته بود در زندگی‌اش تمام اصول و اخلاق را رعایت کند ناگهان داشت به همه‌چیز پشت پا می‏‌زد. خوشبختی‌اش داشت از دست‌اش‌ می‌رفت. می‌دونی که چی‌ می‌گم؟ همه‏ٔ این چیزها در یک چشم به هم زدن اتفاق افتاد. بعد گفت، «لابد فکر کرده‌ای من هرزه و یا یه چیزی توی این مایه‌هام»، بعد هم از خانه زد بیرون.
«خیلی هیجان‏‌زده بودم. می‏‌فهمی که؟ کاناپه را مرتب کردم و کوسن‌ها را گذاشتم سر جاشان. روزنامه‏‌ها را تا زدم و حتی فنجان‌هایی را که توی‏شان قهوه خورده بودیم، شستم قوری قهوه را خالی کردم. در همه‏ٔ این مدت به این فکر می‏‌کردم که چه‌طور توی صورت مادرت نگاه کنم. ترسیده بودم.»
«‏خوب، قضایا این طوری شروع شد. من و مادرت مثل سابق با هم زندگی می‏‌کردیم اما من مرتب سراغ اون زن می‏‌رفتم.»

ادامه دارد...
#باهم_کتاب_بخوانیم
https://www.group-telegram.com/tw/Afa_Gh.com



group-telegram.com/Afa_Gh/5906
Create:
Last Update:

#داستان_کوتاه
#پاکت‏‌ها
#ریموند_کارور
#قسمت_پنجم

«بعدش را درست به خاطر نمی‌آرم. از او پرسیدم قهوه می‌خوره. گفتم‌اش تازه یک قوری درست کرده‏‌ام. گفت دیگه باید بره. گفت شاید برای یک فنجان وقت داشته باشه. رفتم توی آشپزخانه و صبر کردم تا قهوه گرم شود. لس، این رو می‏خوام بگم، به خداوند قسم می‏‌خورم در تمام مدتی که من و مادرت زن و شوهر بودیم هرگز حتی یک‌بار هم به مادرت خیانت نکرده بودم. حتی یک‌بار. با این‌که بارها دل‌ام می‏‌خواست و فرصت‌اش هم پیش آمده بود. این را به‌ات بگم که تو مادرت را مثل من نمی‏‌شناسی.»
گفتم: «مجبور نیستی درباره‏ٔ اون قضیه هر چی می‏دونی بگی.»
«قهوه‌اش را براش بردم، حالا دیگه کت‌اش را هم درآورده بود. با فاصله‌ای از او روی انتهای دیگر کاناپه نشستم و شروع کردیم به زدن حرف‌های خصوصی‌تر. گفت دو تا بچه داره که توی دبستان ابتدایی روزولت‏ درس می‏‌خونند، و شوهرش لاری هم راننده است و گاهی یکی دو هفته خانه نیست. یا بالا می‏‌ره به سمت سیاتل‏ و یا می‏‌ره پایین به طرف لوس‌آنجلس‏. گاهی هم تا فینیکس‌‏ می‌ره. همیشه یک‌جاست. گفت وقتی دبیرستان می‏‌رفتند با لاری آشنا شده. گفت به این حقیقت که سراسر زندگی‌اش را درست طی کرده افتخار می‏کند. خوب، چیزی نگذشت که به حرف‌هایی که می‏‌زدم لبخند می‏‌زد. این چیزی بود که می‏‌شد دو تا برداشت ازش کرد. بعد پرسید لطیفه‏ٔ کفش‌فروش سیاری را که به دیدن زن بیوه‌ای رفته شنیده‌ام. هردومون به لطیفه‌اش خندیدیم و بعد هم من یک لطیفه‏ٔ کمی بدتر تعریف کردم. بعد او به شدت خندید و سیگار دیگری کشید. خلاصه حرف حرف آورد، این چیزی بود که اتفاق افتاد، می‏‌دونی که چی می‏گم؟»
«خوب، بعد بوسیدم‌اش. سرش را روی کاناپه عقب بردم و بوسیدم‌اش. می‏‌فهمی چی دارم می‏گم؟ مردی که توانسته بود در زندگی‌اش تمام اصول و اخلاق را رعایت کند ناگهان داشت به همه‌چیز پشت پا می‏‌زد. خوشبختی‌اش داشت از دست‌اش‌ می‌رفت. می‌دونی که چی‌ می‌گم؟ همه‏ٔ این چیزها در یک چشم به هم زدن اتفاق افتاد. بعد گفت، «لابد فکر کرده‌ای من هرزه و یا یه چیزی توی این مایه‌هام»، بعد هم از خانه زد بیرون.
«خیلی هیجان‏‌زده بودم. می‏‌فهمی که؟ کاناپه را مرتب کردم و کوسن‌ها را گذاشتم سر جاشان. روزنامه‏‌ها را تا زدم و حتی فنجان‌هایی را که توی‏شان قهوه خورده بودیم، شستم قوری قهوه را خالی کردم. در همه‏ٔ این مدت به این فکر می‏‌کردم که چه‌طور توی صورت مادرت نگاه کنم. ترسیده بودم.»
«‏خوب، قضایا این طوری شروع شد. من و مادرت مثل سابق با هم زندگی می‏‌کردیم اما من مرتب سراغ اون زن می‏‌رفتم.»

ادامه دارد...
#باهم_کتاب_بخوانیم
https://www.group-telegram.com/tw/Afa_Gh.com

BY آفاق




Share with your friend now:
group-telegram.com/Afa_Gh/5906

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

In 2018, Russia banned Telegram although it reversed the prohibition two years later. "And that set off kind of a battle royale for control of the platform that Durov eventually lost," said Nathalie Maréchal of the Washington advocacy group Ranking Digital Rights. Right now the digital security needs of Russians and Ukrainians are very different, and they lead to very different caveats about how to mitigate the risks associated with using Telegram. For Ukrainians in Ukraine, whose physical safety is at risk because they are in a war zone, digital security is probably not their highest priority. They may value access to news and communication with their loved ones over making sure that all of their communications are encrypted in such a manner that they are indecipherable to Telegram, its employees, or governments with court orders. The next bit isn’t clear, but Durov reportedly claimed that his resignation, dated March 21st, was an April Fools’ prank. TechCrunch implies that it was a matter of principle, but it’s hard to be clear on the wheres, whos and whys. Similarly, on April 17th, the Moscow Times quoted Durov as saying that he quit the company after being pressured to reveal account details about Ukrainians protesting the then-president Viktor Yanukovych. Crude oil prices edged higher after tumbling on Thursday, when U.S. West Texas intermediate slid back below $110 per barrel after topping as much as $130 a barrel in recent sessions. Still, gas prices at the pump rose to fresh highs.
from tw


Telegram آفاق
FROM American